نیکزاد سپاسگزار – در گذشته بسیاری از ما ایرانیان به خاطر وجود شوم اسلام و حکومتش همواره افسوس میخوردیم که چرا در چنین کشوری به دنیا آمدهایم و مجبور به تحمل اینهمه رنج و دشواری برای داشتن یک زندگی دلخواهِ انسانی هستیم! همواره افسوس میخوردیم که چرا مردم با چسبیدن به عقاید و دستورات پوچ و ابلهانه چند پیغمبر پس از صدها سال همچنان از پیشرفت و بهبود اوضاع زندگی بازماندهاند و چرا باید وضعیت اندیشه و دانش و به کارگیری آن در زمینه قانونگذاری و یافتن راه و رسم زندگی چنین منزوی و بدون کاربرد گردد؟ و چراها و افسوس و دردهای بسیار که حتی بخشی از آنهم در این مجال نمیگنجد. اما وقایع اخیر پس از جنایت عقیدتی در مورد مهسا امینی حقایقی را در مورد چگونگی و سطح اندیشه مردم آشکار کرد که هر ژرفاندیشی را دچار شوک و شگفتی میکند بطوری که ناگهان آنهمه افسوس و ناامیدی جایش را به تودهای بزرگ از افتخار و شجاعت به خاطر داشتن هممیهنانی چنین آگاه و اندیشمند میدهد. به ویژه جوانان پرشور و بیباک که با همه بیپناهی و ناملایمات سیستماتیک توانستهاند خودرا به اوج قله آگاهی اجتماعی با شعار «زن، زندگی، آزادی» برسانند.
اکنون که چنین مجال غرورآمیزی نصیبمان شده و دختران، پسران، زنان و مردان این مرز و بوم با فریاد آزادیخواهی اینگونه جهان را به ایستادگی در برابر ستمگران فراخواندهاند و مماشاتکنندگان و سیاستمداران دودوزه باز را رسوا و بی آبرو ساختهاند سزاوار است هرآنچه در چنته داریم به کار گیریم و این چند گام آخر مبارزه با استبداد دینی را با همه وجود و برای «آنهمه برای غیرتکراری» برداریم. بیشک همانگونه که جمهوری اسلامی در زمینه شستشوی مغزها و تحمیل ایدئولوژی خویش شکست خورده و سرگشته و وامانده گردیده به زودی تمام قافیه حکومت پلشت خویش را نیز خواهد باخت و از نگاه نگارنده دو اقدام میتواند یاریرسان و کارساز در این زمینه باشد. مورد اول روی سخن با همه مردم است و در مورد دوم روی سخن با کسانیست که دارای پایگاه اقتصادی و اجتماعی بالایی هستند و میتوانند سازماندهی نیرو برای انجام عملیات در داخل کشور را داشته باشند.
۱-آموختن از نسل جدید و نوجوانان مبارز که واکنشهای خودرا مستقل از مخاطب برمیگزینند و هرگز مشکوک و مردد از بی نتیجه ماندن اقدامشان، هیچ کاری را ناتمام و سست رها نمیکنند. همین انسجام و واکنش بی محابا و مستقل در برابر حکومت دینی چنان موثر افتاد که فرصت را از همه مالهکشان جمهوری اسلامی گرفت تا نتوانند چاره کنند و بگویند: «اولویت مردم ایران حجاب نیست و…» ایشان خواسته خویش را فریاد کشیدند و نیک میدانند که هرگونه فریادخواهی و دادخواهی و ایستادگی نتیجهاش براندازی و شکست حکومت توتالیتر جمهوری اسلامی است و هرگز به تماشاچیان و انگلسانان این فرصت را نمی دهند که بر روی خواستههایشان سرپوش بگذارند. پس بیاموزیم فریاد بکشیم و واکنش نشان دهیم حتی اگر دیگران ما را محکوم نمایند که اولویت چنین نیست و چنان است.
۲-امروز در بسیاری محافل از دوستانه و سیاسی گرفته تا هنری و کارگری و… سخن از اعتراضات و کنشهای سیاسی و دگرگونیهای درون ایران است. این مردم با همه وجود از زندگی خویش مایه گذاشتند و به کف خیابان آمدند و همگی میدانیم اگر صحیح و سالم به خانه بازگشتهاند حتما شانس همراهشان بوده. در سیستان و بلوچستان و کردستان جهنم برپا شده همانگونه که در خوزستان و اصفهان شده بود. همچون کرج و چهارمحال و رشت و جاهایی که حتی نامشان را هم نشنیده بودیم. مردم تاوان دادند و جوانهای زیبایشان را زیر بارش هجوم گلوله و باتوم جلادان نمازگزارِ مومن، فدای ایران آزاد و آباد کردهاند و اکنون به تنها چیزی که نیاز ندارند پند و اندرزهای رهبرانه هست در جهت اینکه چه اندازه التماس ارتش پیزوری را بکنند یا چگونه اعتصاب نمایند تا انقلابشان پیروز شود. این مردم با همه پوست و گوشت و خون خویش «آزادی» را فریاد کشیدهاند و امروز ما و همه دنیا میدانیم که سزاوار به دست آوردنش هستند و اکنون باید بجای افزودن بار وظیفه اعتصاب (روی دوش مردمی که حتی کسب و کار پر رونقی هم ندارند) بر گونهای دیگر چاره اندیشید. جمهوری اسلامی و مافیای اقتصادیاش وابستگی بسیار اندکی به تولید و کار کارگری و پرداخت مالیات ایشان دارد. و از اعتصاب مردمی که امروز مخالفت خویش را فریاد کشیدهاند هیچ باکی به دل راه نمیدهد و دچار آسیب نمیشود.
پیشنهاد میگردد از چهره کسانی که در دستگاه اقتصادی جمهوری اسلامی فعالیت دارند و نان در خون مردم میزنند نقاب برکشیده، بهشان هشدار داد و سپس ساز و کاری چید و تمهیداتی اندیشید و ابزاری فراهم آورد تا بتوان آنگونه که شایسته است مجازاتشان کرد. میبایست زندگیشان را، انبارهایشان را، دارو ندارشان را، ویلاها و اتومبیلهای لوکسشان را، میبایست حسابهای سرشار بانکیشان را یا گاوصندوقهایی که به اندازه درآمد یک عمر تک تک معترضین ذخیره دارد را به آتش کشید. این پسماندههای موتلفه اسلامی و ملی مذهبیهای جنایتپیشه مانند کفتار کمین کردهاند و همواره بر جنازه مردم راه رفته و آسوده و با فراغ بال پول درآورده اند. نباید به ایشان اجازه داد قسر دربروند. مدیران رانتی شرکتهای نفتی، مدیران شرکتهای جنایتکار با تولیدات ناایمن موتورسیکلت و اتومبیلسازی. تاجران و واردکنندگان و صادر کنندگان حکومتی. بازاریهای شکم گنده تهران و اصفهان و تبریز که استاد حزب بادی بودن هستند، تنها نمونههایی هستند که باید یا دست از کار بکشند و جمهوری اسلامی را رها بکنند یا مجازات گردند.
بیشتر از نیروهای سرکوبگر رنگ و رو باخته و وحشتزده جنایتکار، دشمن مردم همین بازاریان و صاحبان کارخانهها و مزارع و شرکتهای وابسته به حکومت هستند که دستشان به جنایت و خون آلوده است و ککشان هم از اعتصاب و نخریدن و نپوشیدن مردم نمیگزد که هیچ تازه چاقتر و فربهتر نیز میشوند. ایشان در هر حالت سود میکنند و در همه حالت برنده هستند و باید با تمام وجود پلیدشان حس کنند که دیگر دورانشان به پایان رسیده و اگر همراه و همصدای ایران و ایرانی در براندازی رژیم خونخوار اسلامی نباشند بهای گزافی را خواهند پرداخت.