هدی الحسینی (شرق الاوسط) – هفته گذشته ویدئویی از رقص دو دختر ایرانی در حالی که موهایشان را رها کرده بودند، در مقابل بنای یادبود «آزادی» (شهیاد) در تهران که توسط شاه ایران ساخته شده، صفحات شبکههای اجتماعی را پر کرد. این صحنه زیبا خشم جمهوری اسلامی را برانگیخت و تصمیم به گسیل کردن مأموران زن چادری با نقاب سیاه گرفت. اما به موازات همه سرکوبها سیل خروشان اعتراضات گروههای مختلف مردم با شعار «آری به ایران و نه به جمهوری اسلامی» ادامه دارد.
دانشآموزان و دانشجویان مدارس و مراکز آموزشی ایران پس از قتل حکومتی مهسا امینی در خط مقدم اعتراضات قرار گرفته و به این ترتیب هدف بازداشتهای دستجمعی نیز هستند. تا کنون بیش از شصت دانشجوی دانشگاه «شریف» (آریامهر) پس از ضرب و جرح با باتوم و تفنگ ساچمهای بازداشت شدهاند.
دانشجویان در تظاهرات خود در تهران با پایین کشیدن بنرهای خامنهای و سلیمانی در خیابان «فلسطین» (کاخ)، «انقلاب» (شاهرضا) و خیابان «جمهوری» (شاه) شعار مرگ بر خامنهای سر دادند و گزارشها و فیلمها درباره بسته شدن دروازههای دانشگاه صنعتی تهران و محاصره دانشجویان معترض این دانشگاه توسط نیروهای امنیتی چند برابر شد.
نیروهای امنیتی رژیم اسلامی دانشگاه «شریف» را که یکی از معتبرترین دانشگاههای ایران است با شروع تظاهرات دانشجویان محاصره کرده و آنها را مورد ضرب و جرح قرار داده و بازداشت کردند.
در این میان، حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان در سخنانی حیرتانگیز و مشمئز کننده درباره اتفاقاتی که در ایران میافتد سخن گفت. او مانند همیشه به همه طرف حمله کرد، اما حتی به خود اجازه نداد نام «مهسا امینی» را که در آستانه شروع سال تحصیلی خود در رشته میکروبیولوژی به دست رژیم اسلامی کشته شد بر زبان بیاورد. مهسا امینی دختر ایرانی که همه اخبار جهان درباره قتل وی گزارشها نوشتهاند اما کسی درباره زندگی و امیدهای وی سخنی نگفته است.
نصرالله نه تنها از اعتراف به اینکه رژیم تهران مهسا امینی را کشته است، خودداری کرد، بلکه به همه کسانی که به جمهوری اسلامی نقدی دارند حمله کرد، چه برسد به کسانی که خواهان سرنگونی این جمهوری هستند. او در این سخنرانی از لبنانی بودن خود نیز به کلی شانه خالی کرد و چنان موضعی گرفت که حتی هیچیک از مقامات رژیم هم نگرفتهاند. نصرالله دو هفته پس از قتل حکومتی مهسا امینی زیر شکنجه ماموران ارشاد اسلامی، پس از حرفهای خامنهای، کسی که حسن نصرالله به دستور او عمل میکند، صحبت کرد تا از «دل شکستن» خامنهای برای مهسا سخن بگوید! اما از نظر او مردم ایران نباید واکنشی نشان دهند و باید انگار اتفاقی نیفتاده به زندگی خود ادامه دهند. البته مهسا اولین نفر نیست و آخرین نفر هم نخواهد بود که توسط رژیم اسلامی در ایران کشته شده است.
پس از آنکه تماس سیدابراهیم رئیسی با پدر مهسا برای به اصطلاح تسلیت گفتن مانع از گسترش اعتراضات نشد، خامنهای نتیجه گرفت که صهیونیسم و شیطان بزرگ پشت آن هستند.
در این میان آنچه بسیار جلب توجه میکند این است: کشوری که با رژیم فرقهگرای شیعه با سرکوب و خشونت اداره میشود، یک دختر کُرد سنی که به دست «پلیس ارشاد» کشته شده، به نماد ملی برای تجدید حیات سیاسی در ایران تبدیل میشود.
در دو هفته گذشته، ترس معترضان بسیار کمرنگ شده. عامل ترس برای رژیمی که با بحران عمیق مشروعیت مواجه است بسیار مهم است. چنین رژیمی در درجه اول به مکانیسمهای خشونتآمیز برای کنترل اجتماعی و حفظ وضعیت موجودیت خود تکیه دارد. پس بسیار واضح است اگر مردم دیگر از حکومت نترسند، جمهوری اسلامی دیگر چیزی برای بقای خود در دست نخواهد داشت.
اکنون ما شاهد ایرانی جدید با فرهنگ و تبار و نسَبی جدید هستیم. در ایران جدید که سر از این خیزش برآورده، اختلافات قومی، زبانی و اجتماعی و دینی دیگر متغیر مهمی در عرصه اعتراضات علیه رژیم جمهوری اسلامی نیست. حتی اگر رژیم بتواند اعتراضات کنونی را با خشونت سرکوب کند، چیزی اساسی در ایران تغییر کرده و آن به وجود آمدن یک انسجام و همبستگی ملی در برابر رژیم اسلامی است که میتواند مانند یک بمب ساعتی علیه رژیم عمل کند.
یک منبع معتبر غربی میگوید رژیم ایران با یک خیزش مردمی گسترده سراسری مواجه است و کشته شدن مهسا امینی زن جوان به دست پلیس ارشاد جرقهای است که خشم انباشتهی مردم را برافروخت. مردمی که در حکومت خامنهای دیکتاتور سرکوبگر، ظلم و تحقیر زیادی را متحمل شدهاند.
شکنجه و بدرفتاری با مردان و جوانان توسط نهادهای امنیتی رژیم جمهوری اسلامی امری شناخته شده است و جای تعجب ندارد، اما حمله به یک دختر در اوج جوانی با وحشیگری غیرقابل توجیه و قتل او به صورتی فجیع خشم ملت ایران را برانگیخت. رژیم بجای تحقیقات شفاف و مجازات همه مقصران این حادثه، بر سرکوب تظاهرکنندگان پافشاری کرد.
جمهوری اسلامی هنگامی که نتوانست سیل معترضان در خیابانها را متوقف کند، شماری از افراد وابسته به خود را که اغلب ذینفع در بقای رژیماند گرد آورد تا در حمایت از رهبر رژیم و آخوندها تظاهرات کنند تا به جهانیان نمایش دهند که بخشی از کشور حامی رژیم است و قیام و خیزش کنونی بیانگر حضور همه مردم نیست.
رژیم آخوندها اینگونه عمل میکند و اینهمه تکرار چیزیست که پس از ترور رفیق حریری نخست وزیر فقید نیز در لبنان رخ داد و به انقلاب «سرو» معروف و منجر به عقبنشینی و خروج اجباری سوریه شد. در آن زمان هنگامی که ارتش اسد با خفت و خواری عقب مینشست، حست نصرالله راهپیمایی «متشکرم سوریه» به راه انداخت. رژیم آخوندهای ایران و حزبالله لبنان در سرکوب قیام سوریها به بشار اسد، کمک کردند. آنچه امروز در ایران میگذرد با قیامی که علیه اسد در سوریه اتفاق افتاد شباهت دارد.
خیزش ملت ایران تمام ارکان رژیم اسلامی را به لرزه در آورده و مقامات رژیم را سردرگم کرده است، خشم مردم حاضر در خیابانها تنها با برداشتن همه رنج اقتصادی، مشکلات سیاسی، حقوق مدنی و آزادی ایرانیان مهار میشود.
اغلب مشکلات معیشتی و اقتصادی بدون رسیدن به توافق هستهای که به تعویق افتاده است نیز قابل حل هستند. آنچه بر سردرگمی بیشتر مقامات نظام در شرایط کنونی خیزش خواهد افزود، مرگ خامنهای است؛ فردی که طی سی و سه سال گذشته تنها تصمیمگیرنده کشور بوده است.
با وجود یکی دو بار حضور خامنهای در رسانهها طی چند روز گذشته از جمله در جشن دانشآموختگان دوره افسری نیروهای مسلح، گزارشها حاکی از وخامت وضعیت جسمانی او دارد و به نظر میرسد حضور ظاهری و «هالیوودی» او طی روزهای گذشته تنها برای تکذیب خبرهای منابع غربی است که گفته بودند خامنهای چنان در وضعیت وخیمی قرار دارد که دیگر نمیداند در کشور چه میگذرد و دایره کوچکی که او را احاطه کردهاند نمیخواهند او از اوضاع بد رژیم مطلع شود یا از طریق روزنامهها و مجلاتی که اخبار انقلاب مردم ایران را پوشش میدهند، خبری به او برسد.
رژیم ایران پیشاپیش برخی وبسایتهای شبکههای تلویزیونی خارجی را برای جلوگیری از درز هرگونه خبری درباره تظاهرات و خشونت ماموران امنیتی فیلتر کرده و هیچکدام از شبکهها یا خبرگزاریها معتبر نیز در ایران نمایندگی ندارند.
رژیم جمهوری اسلامی در رویارویی با خیزش ملت ایران در یک سردرگمی مطلق بسر میبرد. اغلب کشورهای تصمیمگیرنده جهان و کشورهای منطقه بر این باورند که مدیریت بحران کنونی ایران توسط دولت رئیسی محکوم به شکست است. رئیسی معروف به «قاضی مرگ» به دست داشتن در قتل عام زندانیان سال ۱۹۸۸ متهم است. او همچنین به صدور احکام اعدام برای هزاران نفر هنگام تصدی سمت دادستانی در کارنامه خود دارد. اکنون چنین شخصی با چنین کارنامهای به عنوان رئیس قوه اجرایی دستور سرکوب تظاهرات اخیر را با همه ابزار موجود از جمله بازداشت، قتل و ترور فعالان این جنبش صادر کرده است.
رژیم بر اساس همین سردرگمی هفته گذشته اقدام به بمباران کردستان عراق کرد. این اقدام برای صدور بحران داخلی به خارج بود. البته جمهوری اسلامی مانند همیشه مدعی شد عناصر و اماکنی را بمباران کرده که با اسرائیل در ارتباط هستند اما این اقدامات هرگز نمیتواند رژیم را از بحران نجات دهد و مسلما با مرگ علی خامنهای و فروپاشی توافق هستهای عمیقتر خواهد شد.
حتی آزادی برخی از زندانیان غربی که به طمع آزاد شدن برخی اموال بلوکه شده رژیم صورت گرفت، نمیتواند بحران کنونی را پایان دهد. رفتار جمهوری اسلامی و گروگانگیری و سپس آزادی افرادی که به اتهام جاسوسی و غیره گروگان گرفته در قبال پول و معامله اتفاقا بیش از هر زمان ماهیت «حکومت تروریستی» جمهوری اسلامی را به نمایش میگذارد.
این امید کاملا وجود دارد که خیزش ادامه یابد و مردم ایران حاکمیتی شایستهی خود و معتقد به ارزشهای تمدنی و احترام به حقوق انسانها و انواع اقلیتها بر سر کار آورند.
چشمانداز این خیزش واقعا خارقالعاده است. اگر این اعتراضات به نتیجه برسد، مدیون دختران مدرسهای و موهای زیبا و پریشان آنهاست که در زیر تابش آفتاب میدرخشد. به هر حال وقت آن است که هر کدام از ما تصمیم بگیریم با چه کسی بایستیم؟ با ملت بزرگ ایران یا با جمهوری اسلامی؟
تظاهرکنندگان، فعالان ایرانی تبعیدی و دوستان آنها امید و ترس خود را از روند این قیام ابراز کردهاند. با این حال، همه آنها معتقدند که این حرکت بسیار متفاوت از آنچه است که تا کنون بوده.
قتل حکومتی مهسا امینی دختر ۲۲ ساله، شعار «زن، زندگی، آزادی» و همچنین «مرگ بر دیکتاتور» را زنده کرد. شعاری که همه شهرهای ایران را فرا گرفته و سپس از دایره ملی جغرافیای ایران خارج شده و مرزها را در نوردیده و به همه پایتختها و شهرهای بزرگ جهان رسیده است. شعاری که الهامبخش همه زنان منطقه و جهان خواهد شد. این شعار که با جان باختن مهسا دختر ایرانی بارور شده اکنون به نمادی برای تشویق زنان به زندگی در آزادی و مبارزه با دیکتاتوری تبدیل شده است.
شعار «زن زندگی آزادی »همه پایتختها و شهرهای بزرگ جهان را فرا گرفته و بیروت لبنان نیز مانند همه پایتختها بر مهسا امینی سلام و درود فرستاده است.
رژیم اسلامی فکرش را هم نمیکرد که یک دختر ایرانی، دختری که جان باخته، به نمادی برای هزاران هزار نفر تبدیل شده و به خیزشی گسترده بیانجامد.
رژیم جمهوری اسلامی اکنون در گمراهی و آشفتگی تمامعیار بسر می برد؛ در وحشت و ترس از اینکه وضعیت آن به نقطه برگشتناپذیر رسیده است.
*منبع: شرق الاوسط
*نویسنده : هدى الحسینی
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن