محمدرضا حسینی – از سالهای ۱۳۶۰ به بعد، در «دوران طلایی امام» که سلطه اسداله لاجوردی بر زندانهای ایران و به ویژه اوین به معنای شکنجه و اعدام بود در اکثر بندهای زندان اوین یک تلویزیون وجود داشت که برنامههایش فقط از طریق مداربسته و توسط مسئولین کنترل و پخش میشد. برنامههای این تلویزیون بجز روضهخوانیهای معمول عبارت بود از پخش ویدئوهای زندانیانی که در زیر فشارهای غیرانسانی مجبور به اعتراف شده بودند. گاهگاهی هم یک فیلم سینمایی پخش میکردند از قبیل فیلم «توبه نصوح» از محسن مخملباف. یک فیلم رومانیایی هم بود به نام «کمیسر متهم میکند» که بر اساس حمله گارد آهنین به زندان و به رگبار بستن زندانیان سیاسی بود؛ درست مانند چیزی که شنبهشب ۲۳ مهرماه ۱۴۰۱ در زندان اوین اتفاق افتاد. این فیلم را بارها پخش کردند و یادم میآید که در همان زمان لاجوردی چندین بار گفته بود که در اسلام چیزی به نام زندان و زندانی نداریم و بر اساس قوانین اسلام همه شما باید کشته شوید! با توجه به چنین دیدگاهی که در بین سران حکومت اسلامی رواج داشت میتوان گفت که کشتار سراسری زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ اقدامی برنامهریزی شده از قبل بوده و داستانهایی مانند حمله مجاهدین و یا شورش در زندان بهانههایی بیپایه است.
در صحبتهای لاجوردی و باقی مسئولان حکومت اسلامی، از ابتدا تا کنون، یک نکته مهم نهفته و آن اینکه معیارهای حکومت نه مبناهای سیاسی و اقتصادی بلکه بر اساس مبانی ایدئولوژی اسلامی بوده و هست و خواهد بود. هرچند که در بین مهره های حکومت اسلامی کسانی هستند که با وجود ذات ایدئولوژیک اسلامی، تمایل به بازیهای کودکانه با سیاست و اقتصاد دارند اما مسیر حکومت از همان روزهای اول مشخص بوده به خصوص آنجا که خمینی به صراحت میگفت که اگر تمام استقلال و آزادی را بدهند و قرآن را بگیرند ما نمیخواهیم.
از این زاویه که بنگریم متوجه میشویم که اقداماتی مانند کشتار ۱۳۶۷ و حمله به زندانیان اوین دقیقا ریشه در ذاتی دارد که هرچند وقت یکبار نمود بیرونی پیدا میکند. تشابه حکومت اسلامی ایران با داعش و طالبان دقیقا در وجود همین ذات ایدئولوژیک مشترک آنهاست. ذاتی که تغییرناپذیر است و تار و پودش با رعب و فریب و دروغ عجین شده است. ذاتی که در زمان قدرت شکنجه میکند و میکشد و در زمان درماندگی تظاهر به مظلومنمایی و انساندوستی میکند و بعد در توجیه دروغهایش میگوید که خدعه کردم. این ماهیت دوگانه روحانیت و طرفداران آنها واقعیتی است که ریشههایش را در تفاوت بین آیات مکه و مدینه نیز میتوان یافت.
در کنار بیش از چهل سال کشتار و سرکوب، تئوریسینهای حکومتی، فریبهای سیاسی دیروز و امروز، همچنان به یاوههای خدعهآمیز خود ادامه میدهند. از امثال فرخ نگهدار و ملیحه محمدی که شعارهای مردم علیه حکومت را خشن میدانند تا کسانی که خود را پشت برخی گروههای مختلف به اصطلاح اپوزیسیون مخفی کرده و با تقلیل انقلابی که در جریان است به مخالفت با حجاب ادعا میکنند که مردم خواستار براندازی نبوده و صرفا مخالف نهاد حکومتی «امر به معروف و نهی از منکر» هستند.
این تئوریسینهای دغلکار حکومتی هم مانند مسئولان دیکتاتورشان کور و کر هستند و تا زمانی که همه با هم توسط انقلاب مردمی جارو شوند به فریب و بیمایگی خود ادامه میدهند.