برخی شعارهای اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، موضوع دشنام از جمله آنچه جزو الفاظ «رکیک» طبقهبندی شده و همچنین با توجه به نقش زبان در فرهنگ پدرسالار و ضدزن، به عنوان فحاشی «جنسیتی» شناخته میشود، دوباره داغ کرده است.
شعارهایی که هم از زبان دانشجویان در دانشگاه و هم در کوچه و خیابان علیه مقامات رژیم و نیروهای سرکوب شنیده میشود.
شعارهایی که گرچه مشابه آنها تا کنون از زبان زنان معترض شنیده نشده اما تصاویرِ نوشته و نمادهای مشابه آن در مدارس دخترانه و اعتراضات زنان کم نیست: از کلمه چهارحرفی مشهوری که بینالمللی شده تا نشان دادن انگشت میانه.
قابل توجه اینکه در کشاکش اعتراضاتی تاریخی که میرود تومار یک نظام فاشیست مذهبی را در هم بپیچد، چنین حواشی و پرسشهایی نیز از دیده پنهان نمیماند.
چطور میتوان در دفاع از حقوق زنان، شعاری داد که خاص فیزیک مردانه است؟!
آیا نمیبایست تصاویر ذهنی و فیزیکی را رها کرد و به علل استفاده از این ناسزاها که در ارتباط با جمهوری اسلامی و رهبر و مقاماتش کاملا بسزا هستند، پرداخت؟
آیا هزل و هجو سعدی و عبید زاکانی و عارف قزوینی و ایرج میرزا، بیان آنچه نیست که در هیچ واژه و عبارت دیگری نمیتوان آنها را بیان کرد؟!
آیا وجود این دشنامها و کلمات به خودی خود بیانگر این نیست که نه تنها بخشی از فرهنگ جوامع بلکه بازتاب حالات روانی انسان در شرایطی هستند که تنها با چنین کلماتی میتوان آنها را بیان کرد؟
واقعا چه کلمه مؤدبانهای را میتوان بجای دشنامی به کار برد که دقیقا همان معنا را بدهد؟! هیچ!
جمهوری اسلامی سزاوارِ این ناسزاهای جوشیده از خشم و انزجارست.