ایران از فحش ویران نیست

- بجای حمله به معترضینی که زیر گلوله، فحشی زشت نثار سرکوبگران می‌کنند، می‌توان به این فکر کرد که در ایران آزاد چگونه می‌شود نظام آموزشی را مدرن کرد و زبان فارسی را از شرّ حدادعادل‌ها نجات داد و به صورت علمی آن را پاس داشت.
- فحش و ناسزا مصداقِ آن چیزیست که ما در زبانشناسی می‌گوییم «کاری را صرفاً به وسیله‌ی لغات انجام دادن». آدمیزاد بطور معمول فحش برای فحش نمی‌دهد. کمتر کسی تحت فشار یا در حال درد تصمیم می‌گیرد که از زبان فاخر استفاده کند و یا با کنایه و حسن تعبیر به وضعیت فعلی اعتراض کند. می‌توانید به چند سناریو در مورد خودتان فکر کنید: وقتی مچ پای شما پیچ خورده و تحت درد شدید هستید فحش می‌دهید یا کنایه می‌زنید؟ یا فردی حق شما را خورده، با دنده عقب به ماشین شما کوبیده، آیا به نفرین و فحش دست می‌زنید یا حسن تعبیر؟ فرد برای تخلیه احساس یا بیان عمق حس خود در آن لحظه به فحش اتکا می‌کند.

پنج شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۱ برابر با ۲۰ اکتبر ۲۰۲۲


رضا عرب – عنوان این مطلب اشاره‌ دارد به مقاله‌ای که وحید دستگردی دقیقاً ۱۰۰ سال پیش در شماره‌ی مهر ۱۳۰۱ در مجله‌ی ارمغان نوشت با عنوان «ایران از فحش ویران است». او ادعا کرد که «علت العلل اضمحلال ایران‌ میکروبی است بنام فحش»، و حتی به برخی ادیبان و داستان‌نویسان ایراد می‌گیرد که الفاظ رکیک و کوچه خیابانی را وارد ادبیات فارسی کرده‌اند.

درآمد

در چند روز اخیر برخی از فعالین سیاسی و اجتماعی از شنیدن فحش و الفاظ رکیک در قالب شعار در اعتراضات خیابانی برآشفته‌اند. استدلال این افراد  بر سه محور استوار است:
بی ادبی و دور از شأن بودن این الفاظ،
سکسیستی و ضدزن بودن آنها،
و منحرف کردن مسیر از شعاری پیشرو همچون «زن زندگی آزادی».

من به عنوان زبانشناسی که اندکی در حوزه طنز و ناسزا کار کرده، در این متن قصد دارم اول
یک تعریف زبان‌شناختی از فحش و کارکرد آن بدهم،
دوم وضع ایران و زبان فارسی را با دیگر زبان‌ها و کشورها مقایسه کنم،
سوم کارکرد اجتماعی فحش در تاریخ ایران را مختصر مرور کنم،
و در آخر چند نکته در تعریض به استدلالات یادشده در بالا ارائه کنم.

فحش در زبان

زبان فارسی از آن زبان‌هاست که نه تنها دامنه لغات گسترده‌ای از الفاظ رکیک و فحش دارد بلکه چندین ضرب‌المثل یا اصطلاح (به مثابه‌ی حکمتِ عامیانه) هم در باب فحاشی و ناسزا دارد: «فحش باد هواست»، «فحش لقلقه‌ی لسان است»، «فلانی فحش خورش خوبه» و از این دست. یعنی هم انواع فحش در معانی متنوع خلق شده و هم مکانیزم دفاعی و توجیهی برای استفاده از آنها.

این برآشفتن از شنیدن فحش، اما، امر غریبی نیست. لیونگ (۲۰۱۰) در کتابش تعاریف مختلف زبان‌شناسان از فحش و ناسزا را درچهار ویژگی خلاصه می‌کند:
الف) استفاده از کلمات تابو (زشت)،
ب) این کلمات تابو در معنای غیرلفظی‌شان استفاده می‌شوند،
ج) معمولاً شکل ثابت واژگانی، نحوی و معنایی دارند و در زمره‌ی زبان فرمولی‌شده (formulaic) قرار می‌گیرند،
د) فحش، زبان احساسی است به این معنی که کارکرد اصلی‌اش بروز عواطف و عقاید گوینده است.

برای مثال “مادرﺟ…ده” حاوی یک کلمه‌ی تابوست که در معنای غیرلفظی‌اش به کار می رود (یعنی فرد دشنام دهنده دقیقاً منظورش این نیست که مادر طرف مقابل ﺟ…ده است). این واژه‌ی ترکیبی، مثل اکثریت فحش‌ها، فرمولی‌شده است و از یک الگوی ثابت پیروی می‌کند. کارکرد آنهم می‌تواند بیان خشم گوینده باشد یا حمله‌ی شخصی به مخاطب.

فحش و الفاظ رکیک کارکردهایی دارند که علت کاربرد آنها توسط افراد است: گاهی کاملاً شوخی هستند و گاهی جدی و عینی. گاهی نمود زبانی برای ابراز هویت یک گروه اجتماعی‌اند (مثلاً همه‌ی اعضای یک گروه خلافکار از نوع خاصی از فحش‌ها به عنوان یکی از عناصر هویتی‌شان بهره می‌برند). اما احتمالاً مهمترین کارکرد برای فحش دادن همان مکانیزم تخلیه احساسات است: وقتی شست پای‌تان محکم به پایه‌ی میز می‌خورد و از ته دل فحش می‌دهید!

فحش و ناسزا فقط یک نوع از آن چیزیست که ما بدزبانی می‌نامیم. همان مضامین در قالب نفرین، لعنت، توهین، طعنه، و کنایه زیاد نگرانی برنمی‌انگیزاند. ناسزا خودش می‌تواند بی‌ادبی باشد، یا هتاکی باشد برای حمله به یک نفر، بددهنی باشد که در بعضی جوامع معمولاً نشان‌دهنده «مردانه بودن» و «کول بودن» است، تاکیدی باشد مثل اضافه کردن «فاک» قبل از اسامی، یا فقط برای تخلیه احساسات (همان مثال شست پا و پایه‌ی میز).

فارسی در قیاس با دیگر زبان‌ها

شعارهای خیابانی در فارسی بطور غالب با رعایت وزن و قافیه خاص ساخته می‌شوند. برای مثال از زمانی که به یاد دارم، «توپ تانک فشفشه، داور ما ﻜ…کشه» در ورزشگاه‌های فوتبال و علیه داور استفاده می‌شد. امروز نوک حمله‌ی همان شعار تغییر پیدا کرده به سمت خامنه‌ای و از طرف دیگر شعاری مثل «سبزی پلو با ماهی؛ ﻜ… ننه‌ات سپاهی” یا «نه اینوری، نه اونوری، ﻜ…رم تو بیت رهبری» در موقعیتی خاص در خیابان خلق شده‌اند و همگی مبتنی بر فرمول‌های زبانی فارسی هستند در باب کاربرد و خلق فحش.

سه ایراد از حیث انتخاب واژگان به این شعارهای فحش‌دار وارد است:
یک، واژگان تابو (زشت) در آن به کار رفته است.
دو، آلت تناسلی– بخصوص زن- در آنها استفاده می‌شود.
سه، این قبیل شعارها سکسیستی و ضدزن هستند.

به اعتقاد من هم هر سه این ایرادات درست است. اما چند نکته را از حیث زبانشناسی معرفی می‌کنم که فقط نشان دهم این لزوماً بیانگر وضع اسفناک زبان فارسی یا جامعه ایرانی نیست و در بسیاری از جوامع و زبان‌ها هم وجود دارد.

یک نکته اینجاست که الفاظ با معنای نسبتاً یکسان، حس متفاوتی در مخاطب برمی‌انگیزانند. مثلاً اگر کسی به خامنه‌ای بگوید دیوث، جاکش، و یا قرمساق آنقدر خاطر را نمی‌آزارد که ﻜ…کش می آزاراند. علاوه بر این، اگر با حسن تعبیر یا کنایه (مثلاً در طنز یا کاریکاتور) همین معنا را تصویر کنیم، باز هم آنقدر باعث رنجش برخی از هم‌زبانان نمی‌شود.

پس احتمالاً دلیل رنجش خاطر می‌تواند از استفاده‌ی بی‌پروا از کلمات تابو بخصوص اسامی آلت تناسلی باشد. این درست است که در زبان فارسی واژگان مربوط به اندام‌های جنسی هم بسامد بالایی در فحش دارند و هم قدرت زایش بالایی در ترکیب با واژگان  و تکواژه‌های دیگر. اما زبان‌های دیگر هم هستند که به تواتر از واژگان اندام جنسی در فحش استفاده می‌کنند. در انگلیسی بطور خاص Cunt  و  Prick، در اسپانیایی Carajo  وCoño، در روسی Xúj  و Pizdá و در زبان سوئدی اندام‌های جنسی به عنوان فحش به کار می‌روند؛ اما در قیاس، در زبان‌های همسایه و هم‌خویش سوئدی همچون دانمارکی و نروژی این کلمات کاربرد فحاشانه ندارند (لیونگ، ۲۰۱۰ بخش ۲.۲.۳).

از طرف دیگر، یک مشکل دیگر زبان فارسی فحش‌هایی هستند که مستقیم به اقوام درجه یک، بطور ویژه مادر و خواهر (ناموس)، ارجاع می‌دهند. این یک مشاهده‌ی درست است و تواتر چنین فحش‌هایی در فارسی و دیگر زبان‌های ایرانی زیاد است. اما اینهم منحصر به زبان فارسی نیست. فحش به مادر در تعدادی از زبان‌های اروپایی (مثلا انگلیسی) بسیار کاربرد دارد. در یک نمونه، استنتروم در تحقیق ۲۰۲۰ خود نشان می‌دهد که دو فحش motherfucker و cunt در میان نوجوانان و جوانان انگلیسی بسیار کاربرد دارد و در یک روند جالب توجه از حیث معنایی از شدت معنای زننده‌شان کاسته شده و اکنون بیشتر فقط به عنوان یک اضافه‌ی تاکیدی در جمله به کار می روند. این را هم باید اضافه کنم که سردمدار فحش مادر، در زبان‌های با جمعیت‌های میلیونی زبان روسی است که فرمول زبانی غالب فحش‌های آن به سوی مادر، مادربزرگ یا خواهر است و پربسامدترین فحش در روسی هم Yob tvojú’mat’ (مادرت رو گا..دن) است که از حیث زبانی انعطاف‌پذیری قرار گرفتن در نقاط مختلف عبارت یا جمله را دارد.

من مطمئن نیستم که بتوان بطور علمی اثبات کرد که میزان زایایی یک زبان برای تولید فحش جنسیتی و یا کاربرد فحش سکسیستی در یک جامعه بیانگر عقب افتاده بودن یا لزوماً سکسیت بودن آن جامعه است. جدول زیر یک مطالعه پیکره‌ای است که گوتیر و همکاران در سال ۲۰۱۵ انجام دادند.

عددها در یک میلیون هستند و ستون آخر نشان می‌دهد که زن‌ها یا مردهای بریتانیایی در توئیتر به ترتیب بیشترین استفاده‌کننده از کدام فحش‌ هستند. مثلاً زنان بیشتر از هر فحشی از ‌‌bitch استفاده می‌کنند و کمتر کسی بر این مبنا از سکسیستی بودن جامعه بریتانیا سخن می‌گوید. البته طبیعتاً تبعیض علیه زنان از مباحث روز بریتانیا است اما نه با اتکا به داده‌های فحش‌نگار.

فحش در تاریخ زبان فارسی

فحش و ناسزا مصداقِ آن چیزیست که ما در زبانشناسی می‌گوییم «کاری را صرفاً به وسیله‌ی لغات انجام دادن». آدمیزاد بطور معمول فحش برای فحش نمی‌دهد. کمتر کسی تحت فشار یا در حال درد تصمیم می‌گیرد که از زبان فاخر استفاده کند و یا با کنایه و حسن تعبیر به وضعیت فعلی اعتراض کند. می‌توانید به چند سناریو در مورد خودتان فکر کنید: وقتی مچ پای شما پیچ خورده و تحت درد شدید هستید فحش می‌دهید یا کنایه می‌زنید؟ یا فردی حق شما را خورده، با دنده عقب به ماشین شما کوبیده، آیا به نفرین و فحش دست می‌زنید یا حسن تعبیر؟ فرد برای تخلیه احساس یا بیان عمق حس خود در آن لحظه به فحش اتکا می‌کند.

بعلاوه، فحش‌ها در یک بافتار تاریخی معنا، در یک بستر زمانی– بر اساس فرمول‌های زبانی برای فحش دادن- شکل می‌گیرند. اگر سیر شعارها در این چهار هفته را بررسی کنیم، معترضین کم کم به این حد از عصبانیت رسیده‌اند که جز با فحش بغض فروخورده را نمی‌توانند فریاد کنند. بدینگونه و در هماهنگی این شعارها با الگوی زبانی و وزن مناسب، وقتی یک نفر چنین شعاری را در یک گوشه از یک میدان سر می‌دهد، توسط بقیه حاضرین پذیرفته می‌شود و شهر به شهر و اکانت به اکانت در فضای مجازی منتقل می‌شود. احتمالاً ویدئوهایی را دیده‌اید که برخی شعارها در جمع معترضان «نمی‌گیرد».

اینجا لازم است تاکید کنم فحش در مبارزات تاریخ معاصر ایران جایگاه خاص خودش را داشته و با وجود اینکه به دلایل فرهنگی، کمتر روشنفکر، جامعه‌شناس یا زبانشناسی به بررسی آن دست زده است.

جعفر شهری در تاریخ اجتماعی تهران از آمدن «روزنامه» در دوره مشروطه می‌گوید و اینکه دعواهای فکری آنقدر بالا بود که با الهام از «روزنامه» انتشار «فحش‌نامه» هم باب شده بود (شهری، جلد ۵ ص ۶۴۷-۶۵۱). این خود شاید یکی از دلایلی ست که به نظر وحید دستگردی «ایران از فحش ویران است». ممکن است کلمه‌ی «فحش‌نامه» هم از همان زمان وارد فرهنگ سیاسی ایران شده باشد. الول ساتون (۱۹۶۸) هم در مرور مطبوعات دهه‌ی بیست خورشیدی از مجدداً باب شدن انتشار فحش‌نامه‌ها می‌گوید. به تعبیری فحاشی‌های توئیتری در این روزها خود شکل به‌روزشده‌ی فحش‌نامه‌ها در مبارزات سیاسی تاریخ معاصر ایران است.

چندین کاربر توییتر اخیراً دست به انتشار فحش‌هایی که در شعارهای انقلاب ۵۷ متداول بود نیز زدند. فحش سکسیستی نسبت به ملکه و خواهر شاه بخش قابل توجهی از شعارها و شایعات در میان حامیان انقلاب ضدزن ۵۷ بود.

اگر بازگردیم به مقاله‌ی وحید دستگردی در صد سال پیش، او مثلاً به شکوه ایرانِ داریوش اشاره می‌کند و معتقد است که ایران بعد از حمله‌ی اسلام به ملتی فحاش تبدیل شد. نه تنها او شواهد تاریخی و زبانی خاصی ارائه نمی‌کند که واقعاً شواهد زیادی هم برای این ادعا وجود ندارد، علاوه براین، معتقدین به اسلام می‌توانند شواهد متعددی از قرآن و حدیث رو کنند که مسلمانان از ناسزا و بدزبانی برحذر داشته شده‌اند. با وجود اینکه در دین زرتشت بر گفتار نیک تاکید شده، زبان‌های پیش از اسلام همچون پهلوی و اوستایی عاری از لغاتی برای نفرین و ناسزا نبوده‌اند (ببینید فرهنگ لغت پهلوی نوشته‌ی مکنزی ۱۳۷۳) و همچنین روایت‌هایی از نفرین و ناسزا گفتن در داستان‌های ایران پیش از اسلام موجود است؛ برای نمونه «افراسیاب تورانی بسیار زورمند از دریای فراخکرت بیرون آمد سخن ناسزا به زبان راند» (یشت‌ها، جلد ۲، ص ۳۴۲).

شهری، شاملو (در کتاب کوچه) و ویلم فلور هم با استناد به شواهد تاریخی و هم آثار دیگران ادعا می‌کنند که فحش مختص یک طبقه، قوم و گروه نبوده و همه طبقات اجتماعی ایران– از شاهان تا مردم کوچه- فحش می‌داده‌اند.

به نوشته‌ی امیدسالار و همچنین ویلم فلور، اروپایی‌هایی که از ایران صفوی و قاجار دیدن کرده‌اند نوشته‌‌اند که «فحاشی یک معضل اجتماعی در ایران است». فلور روایت‌هایی را نقل می‌کند که نشان ‌می‌دهد فقط مسلمانان ایران در فحاشی قهار نبودند بلکه ارمنی‌های ایران هم همینقدر زبان‌شان با فحش آشنا بود.

در میان علما و اهل دانش هم ما توصیه‌های غزالی یا مثلاً قابوس‌نامه را داریم که صریحاً در ذم بدزبانی نوشته‌اند و ناصرخسرو که می‌نویسد: مکن فحش و دروغ و هزل پیشه/ مزن بر پای خود زنهار تیشه. با اینهمه، در همان تاریخ ادب چهره‌های جنجالی از حیث بدزبانی داریم چون عبید زاکانی، سوزنی سمرقندی، و ایرج میرزا. ‌‌ حتی سعدی، استاد سخن، نیز بخشی در آثارش دارد به نام هزلیات یا خبیثات که وقتی صنعت چاپ به ایران وارد شد، مشمول سانسور دولتی شد.

بازنشر؛ نمی‌شود جلوی فحش دادن مردم را گرفت! هرقدر هم «باادب‌» باشیم، دشنام جزو فرهنگ ماست!

برخی معتقدند شواهدی هم هست که فحش در شعر فارسی از هجو عربی آمده که نوعی شعر توهین‌آمیز در دعواهای قبایل عرب پیش از اسلام بود. فردوسی می گوید: چو شاعر برنجد بگوید هجا/ بماند هجا تا قیامت بجا. این بیت بر درکی استوار است که اگر شاعر نرنجد، دست به هجا نمی‌برد. «تاریخ برامکه» در عصر عباسی هم از آثاریست که الفاظ زشت در میان همبستری را مکتوب کرده است.

در تاریخ معاصر هم اساس طنازی‌های سطح پایین ایرانی چه به صورت نقالی، روحوضی، یا هر نوع مجلس گرمکنی (مثلاً جوک گفتن برای رفقا) بر اساس شوخی‌های فیزیکی و جوک‌های زیر شکم است.

فحش و انقلاب ملّی

این کاملاً قابل درک است که انقلابی که با شعار محوری «زن زندگی آزادی» شروع شده، وقتی به فحش می‌رسد، برخی را می‌رنجاند. جدا از نقش تاریخی فحش در اعتراضات ایران معاصر، کارکرد فحش در تخلیه احساسات و خشم، و تحلیل زبانشناسانه‌ی فحش در زبان‌های دیگر، سه نکته اضافی دیگر را هم باید در نظر گرفت:

اول اینکه این مسئله خیلی پیچیده نیست: هر چه شما خشمگین‌تر باشید، غلیظ‌تر فحش می‌دهید. هرچه ظلم بزرگتری دیده باشید، از ته‌دل‌تر نفرین می‌کنید. پس طبیعتاً نباید شگفت‌زده شد که هرچه جنایت سرکوب فجیع‌تر می‌شود، و هرچه مردم خشمگین‌تر می‌شوند، فحش به میان شعارها ‌آید. هفته‌ی اول اعتراضات شاید «بی‌شرف» دل معترضین را خنک می‌کرد (همزمان کارکرد مکانیزم تخلیه احساسات و کارکرد توهین/ هتاکی مستقیم به سرکوبگر) اما الان در موقعیتی یکسان، سطح فحش به بالاترین حد در دامنه لغات فارسی («ناموس» بسیجی) رسیده است. در بررسی زبانشناختی شاید فقط درگیر ساحت معنایی فحش شویم اما در بررسی جامعه‌شناختی فحاشی، فقط به فحش یا فحش‌دهنده اتکا نمی شود بلکه به دینامیزم موقعیت، دریافت کننده‌ی فحش و پاسخ به فحش هم باید فکر کرد.

علاوه بر این، گروه‌های اجتماعی مختلف منابع زبانی متفاوتی برای فحش دادن دارند. تحصیلات بالاتر معمولاً باعث کمتر فحش دادن در سطح علنی می‌شود. تحصیلکرده‌ترها معمولاً وضع مالی بهتری دارند، در محله‌های بالاتر می‌نشینند یا کلاً خارجه هستند. اغلب به یک زبان دیگر هم مسلط‌اند. لذا وقتی خشمگین می‌شوند، از ته دل «فاک»، «شت»، و یا «مادرفاکر» می‌گویند که دل‌شان خنک شود. برخی‌شان احساس می‌کنند وقتی از منابع زبان دوم‌شان بهره می‌گیرند، دیگر از سکسیسم خبری نیست. اما به حاشیه‌تر که بروید می بینید فحش‌ها سنتی‌تر و مردانه‌ترند. ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که همه به خیابان بیایند، بالای شهر و پایین شهر، پایتخت و شهرستان چندهزار نفره، بعد از تنوع شعارها غافلگیر شویم.

دوم اینکه تمام فحش‌هایی که در شعارها بوده به اندام جنسی زنانه یا مادر خامنه‌ای (برای مثال) اشاره نداشته‌اند. شعاری مثل «ﻛ…رم تو بیت رهبری»، یا صفاتی چون «ﻛ…ری» هم به چشم می‌خورد. برای اینکه بفهمیم کدام یک بسامد بیشتری دارد، می‌توان یک پیکره زبانی ساخت و از آن مطمئن شد. اما بطور شهودی کسی مخالفت نخواهد کرد که فحش‌های مردمحور و «ناموسی» تکرار بیشتری دارند.

در بالا گفتم که این مختص فارسی یا خاورمیانه‌ی اسلامی نیست. بطور تاریخی هم، فحش خواهر و مادر حداقل از زمان صفویه حتی در دربار هم بسیار به کار می رفته است. مفاهیمی مثل «ناموس» و «غیرت» اساس معنادار بودن فحش‌های خواهر و مادر هستند. هر دو مفهوم برساخته‌ی یک فرهنگ سنتیِ مردمحور و مردسالارند که تصلب فکری اسلامی هم طی سده‌ها در آن دمیده است. جمهوری اسلامی نماینده‌ی بی‌مثال این ضدفرهنگ است که به روایت بزرگانش زن عورت است و باید پوشیده شود. بیشتر اینگونه ناسزاها و فحش‌ها، آنچیزی را هدف می‌گیرند که ما همه (به‌خصوص زنان) با آن به نحوی درگیریم و بعد از جمهوری اسلامی هم از مسائل فرهنگی مهم خواهد بود. جعفر شهری در «طهران قدیم» می‌نویسد که تا اواخر دوره قاجار در «خانواده اصیل» اسم زن و دختر را نبایست می گفتند. تلاش برای برابری و حقوق زنان ادامه خواهد داشت.

برآمد

آیا زبان فارسی مشکل فحش سکسیستی دارد؟ از نگاه جامعه‌شناختی، بله. اما از طرفی دیگر ما در زبان فارسی ضمیر جنسیتی نداریم (مثل he و she در انگلیسی). بالاخره باید تکلیف‌مان مشخص باشد که به اعتقاد ما زبان فارسی یا شهروند ایرانی پیشروست چون از معدود زبان‌هاست که ضمیر جنسیتی ندارد یا عقب افتاده است چون  مثل تعدادی از زبان‌ها فحش ناموسی دارد!

تغییر و اصلاح زبان یک پروسه‌ی زمانبر و جامعه‌محور است. معمولاً از بالا هم نمی‌تواند اعمال شود مگر در شرایطی که دولت ملی حاکم است. اگر می‌خواهید زبان فارسی از این فحش‌ها عاری شود، نیاز به یک انقلاب فرهنگی- اجتماعی داریم که بتواند جایگزین‌های زبانی مناسب و معنی‌دار تولید کند، وگرنه سعدی هم باشی گاهی علنی یا در خفا خبیثات منتشر می‌کنی! باید ابتدا انقلاب سیاسی کرد و جمهوری اسلامی را که پاشنه‌ی آشیل‌‌اش همین جدایی جنسیتی، حجاب اجباری و ضدیت با آزادی زن است سرنگون شود. انقلابی که زن ایرانی را آزاد کند و در عینیّت اجتماعی زن را از ناموس به سطح شهروند برساند، در طی زمان نمود خود را در سطح گفتمانی و ساختار زبان فارسی، به مدد دولت ملی و نهادهای مدنی، بروز خواهد داد.

ایران صرفاً از فحش ویران نبوده و نیست، اما پس از جمهوری اسلامی کار برای انجام زیاد است. به گمان من، بجای حمله به معترضینی که زیر گلوله، فحشی زشت نثار سرکوبگران می‌کنند، می‌توان به این فکر کرد که در ایران آزاد چگونه می‌شود نظام آموزشی را مدرن کرد و زبان فارسی را از شرّ حدادعادل‌ها نجات داد و به صورت علمی آن را پاس داشت.

* دکتر رضا عرب پژوهشگر مقیم در مرکز مطالعات فرهنگی و اجتماعی در دانشگاه گریفیث استرالیاست. حوزه پژوهشی او زبان‌شناسی اجتماعی، زبان‌شناسی پیکره‌ای، و کاربردشناسی زبان است.

Ljung, M. 2010. Swearing: A cross-cultural linguistic study. Springer
Stenström, A. B. 2020. English-and Spanish-speaking teenagers’ use of rude vocatives. In Swearing and Cursing (pp. 281-302). De Gruyter Mouton
Gauthier, M., et al. 2015. Text mining and Twitter to analyze British swearing habits. In Handbook of Twitter for Research (pp. 27-43). EMLYON Press
Elwell-Sutton, L.P. 1968. The Iranian Press 1941-1947. In Iran 6, pp 65-104
Floor, W. 2015. The practice of cursing and bad language in Iran. Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft, 165(1), pp. 155-184

یشت‌ها. ۱۳۷۷. تفسیر و تالیف ابراهیم پورداوود. ۲ جلد. انتشارات اساطیر
جعفر شهری. ۱۳۶۸. تاریخ اجتماعی تهران. انتشارات رسا. تهران
وحید دستگردی. ۱۳۰۱. ایران از فحش ویران است. ارمغان ۶/۳. ص ۲۳۲-۲۲۵
محمود امیدسالار. ۱۳۸۱. نکاتی درباره فحش و فحاشی در زبان فارسی. ایرانشناسی سال ۱۴ شماره ۲. ص ۳۴۹-۳۴۱
دیوید نیل مکنزی. ۱۳۷۳. فرهنگ کوچک زبان پهلوی. برگردان مهشید میرفخرایی. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=302930