کوروش زمانی – تظاهراتی که با مرگ مهسا (ژینا) امینی در ایران آغاز شد، اینک وارد دومین ماه خود شده و بار دیگر بحث در مورد سرکوب وحشیانهی مخالفان به دست رژیم ملایان و مطالبات ملت ایران را به صفحهای اول خبرگزاریها و نشریههای معتبر دنیا کشانده است.
امروز با اطمینان میتوان گفت که قیام جاری، «انقلاب ملت ایران» است و اینبار هدف، فقط و فقط «براندازی رژیم» و جایگزینی آن با یک نظام دموکراتیک و مردمسالار است. اینک موتور پیشران انقلاب ایران پس از گذشت بیش از چهار دهه خاموشی مرگبار، دوباره برای سرنگونی رژیم خودکامه و تمامیتخواه جمهوری اسلامی به کار افتاده که نتیجهی آن بیتردید به سقوط استبداد دینی منجر خواهد شد و هرگز حتی یک گام به عقب باز نخواهد گشت.
ویژگیهای انقلاب ۲۰۲۲ در ایران
این خیزش، تفاوتهای فاحشی با قیامهای گذشتهی ملت ایران دارد که تا کنون شاهدش بودهایم. تردیدی نیست که این خیزش یک قیام اعتراضی نیست؛ اینبار ملت ایران تحت تاثیر سرکوبهای وحشیانه و فشارهای بیسابقه و مستمر حکومتی و البته، ناامید از امکان هر تغییری در فضای تاریک موجود، به این نتیجه رسیده است که راه حل گذار از مشکل ملت و میهن، نه در پس مُطالبات خُرد، بلکه در ورای سد ترکخورده و فرسودهای به نام جمهوری اسلامیست که در پس آن، روشنایی، آزادی – زندگی – آبادی – رفاه و کرامت انسانی به انتظار نشسته است. ما اینبار شاهد یک خیزش مبارزاتی ملی و البته بینظیر در سطح جهانی هستیم که پاشنهی آشیل رژیم را در کف خیابانها نشانه گرفته و تنها هدفش سرنگون کردن رژیم جمهوری اسلامی با تمام مُخَلفاتش است.
از طرفی در جریان قیام جاری، شاهد بیسابقهترین کنشهای اجتماعی و سیاسی بودهایم که نه تنها از سوی جامعهی ایرانی، بلکه از سوی جامعهی جهانی و دولتمردان دیگر کشورها در حمایت از انقلاب ملت ایران به وقوع پیوسته است. بیانیهها – فراخوانها – راهپیماییها – کمپینها – چالشها – توییتها – شعارها – دیوارنویسیها و موزیکویدیوهایی که در سراسر دنیا در حمایت از انقلاب ملت ایران لرزه بر ستون فرسوده و در حال ریزش ولایت فقیه انداخته است، گواه این ادعاست که در نوع خود بینظیر است و به شکلی اعجابآور توانسته برگ جدیدی در میان صفحات تاریخ انقلابهای پیشین رقم بزند. تردیدی نیست که تمامی المانها و نشانههای موجود در حال ارسال یک پیام واحد هستند که: «این صدای پای انقلاب است» ، «این انقلاب ملت ایران است»!
در این میان، فشار بر جامعهی ایران و سرکوب آنها که همزمان با به قدرت رسیدن ملایان در ایران آغاز شد، سابقهی ۴۳ ساله دارد اما مجموعهی تهدید و ارعاب مخالفان به ویژه فعالان سیاسی و فعالان رسانه توسط رژیم، تنها بخشی از این مشکل است که همچنان در هر جغرافیایی فعالان مخالف را تهدید میکند. در واقع بخش اصلی مشکل، نه متأثر از بخشی از بدنهی حاکمیت در جمهوری اسلامی، بلکه ماهیت وجودی جمهوری اسلامی است به شکلی که تمامی کاستیها، جنایات، فساد و ناکارآمدیهای موجود در بدنه و زیرساخت و حتی ویترین مصنوعی ساخته شده از جنس «پوپولیسم مذهبی» به دست رژیم اسلامی در ایران، با تاروپود متأفن حاکمیت جمهوری اسلامی به سختی گره خورده است به شکلی که حل مشکلات اجتماعی – اقتصادی – سیاسی – فرهنگی و محیطزیستی در ایران همزمان با ادامهی حیات رژیم جمهوری اسلامی هرگز متصور نیست.
هزینهی ثابت روزنامهنگاری دگراندیشان در ایران: اعدام، زندان، تَرک میهن
بر اساس شاخص جهانی آزادی مطبوعات که در گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز (RSF) در تاریخ ۳ می ۲۰۲۲ (روز جهانی آزادی مطبوعات) منتشر شده است، ایران در بین ۱۸۰ کشور جهان از نظر آزادی مطبوعات در رتبه ۱۷۸ قرار دارد که تنها دو رتبه بالاتر از کره شمالی است که در انتهای این فهرست قرار گرفته. این در حالی است که بر اساس همین گزارش، جمهوری اسلامی در حوزهی آزادی مطبوعات نسبت به سال گذشته ۴ پله سقوط کرده که این موضوع نشانگر وخیمتر شدن اوضاع در ایران است.
بر اساس اطلاعات و اسناد موثق، نه تنها خبرنگاران درون کشور، بلکه خبرنگاران ایرانی که از کشور خارج میشوند نیز همواره در معرض تهدید، ربایش یا ترور قرار دارند. «مسعود مولوی وردنجانی»، دانشآموختهٔ مهندسی عمران دانشگاه آزاد نجف آباد، مدیر و مسئول رسانهی خبری «جعبهی سیاه»بود که به دستور ماموران اطلاعاتی ایران در تاریخ ۱۴ نوامبر ۲۰۱۹ در شهر استانبول ترکیه ترور شد.
«روحالله زم»، روزنامهنگار مقیم فرانسه که پیشتر از سوی رژیم ایران به تحریک تظاهرات ضدحکومتی و جاسوسی در ایران متهمشده بود، در سال ۲۰۱۹ در پی قرار گرفتن در یک دام امنیتی به عراق کشیده شد و پس از ربایش توسط مزدوران رژیم اسلامی، به ایران انتقال یافت و در نهایت در ۱۲ دسامبر سال ۲۰۲۰ پس از تایید حکم دادگاه عالی اسلامی به دار آویخته شد.
پیش از آن نیز در سال ۲۰۱۸ «آرش شعاع شرق»، روزنامهنگاری که به اتهامهای مختلف از جمله مخالفت با رژیم ایران به شلاق محکوم شده بود و به عنوان پناهجو در ترکیه و استان وان سکونت داشت، پس از دریافت تهدیدات بسیار جدی و مستمر، در تاریخ ۵ فوریه ۲۰۱۸ از مقابل منزلش در استان وان ربوده شد. ماهها بعد مشخص شد که او در زندان لاکانی رشت در حال سپری کردن حکم ۱۰ سال و یک ماه محکومیت است.
اگر نگاهی گذرا به ۱۰ سال گذشته داشته باشیم خواهیم دید که بسیاری از روزنامهنگاران ایرانی در کشورهای همسایه یا ربوده شدهاند یا به قتل رسیدهاند. این .ضعیت در کشور ترکیه بسیار وخیمتر است زیرا به دلیل ارتباط نزدیک امنیتی این کشور که با ایران دارد و همینطور سوابق ترورها و ربایشها در این کشور که همگی به ثبت رسیده، زندگی و فعالیتهای حرفهای را به حد غیر قابل تصوری برای روزنامهنگاران دشوار میسازد. در همین راستا، روزنامهنگاران و فعالان رسانه که به عنوان پناهنده در ترکیه زندگی میکنند، تحت تاثیر شرایط ناآرامی که دنیا در آن گرفتار شده و میهنمان ایران نیز در آن دست و پا میزند، جزئی از نادیده گرفته شدگانند. این فعالان رسانه، با وجودی که درون ایران نیستند اما همچنان نگرانیهای عمدهای از جانب رژیم برایشان وجود دارد. آنها دارای محدودیتهایی از جمله ارتباط با دیگر افراد، محدودیت در زمانها و مکانهای تردد و حتی نگران از نگارش مطالبی هستند که به نحوی با حاکمیت ترکیه در ارتباط است و ناگزیر آنها را در عملی آزار دهنده، مجبور به خودسانسوری میکند.
نگارش حقیقت در ایران مساویست با اتهام اقدام علیه امنیت ملی
در شرایط فعلی ایران، روزنامهنگاران به دلیل وجود تهدیدها و فشارهای سنگین از سوی امنیتیها با هدف اعمال سانسور و جلوگیری از انتشار موضوعات حساس و مرتبط با ناکارآمدیهای رژیم، معمولا مجبور به ترک ایران میشوند. البته تعدادی از روزنامهنگاران که شجاعت بیشتری دارند، با وجود تمام محدودیتها و فشارهای حکومتی در داخل کشور، به افشای حقایق دست میزنند و رسالت خود را فراموش نمیکنند اما شوربختانه با برخورد قهری رژیم مواجه شده و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، با احکام سنگین مواجه میشوند. هر که بخواهد حقیقت را بنویسد یا به زندان میرود یا باید از کشور بگریزد. در حقیقت در ایران نمیشود هم روزنامهنگاری کرد و هم اپوزیسیون بود!
در ایران، این حاکمیت است که تمامی رسانهها را در کنترل دارد و هرگز نمیتوان حتی یک سازمان رسانهای خصوصی را مشاهده کرد که مستقل از رژیم و دستگاه امنیتی کار کند. تمامی مجاری رسمی برای انتشار اخبار و اطلاعات، وابسته و یا در کنترل کامل حکومت و بخش امنیتی رژیم هستند. رژیم ایران رسانه، پول، سلاح، صنعت و قدرت را در دست دارد که این خود از نشانههای بارز رژیمهای توتالیتر و نامشروع است.
روزنامهنگاران بسیاری در زندانهای ایران بسر میبرند
بر اساس دادههای به اشتراک گذاشته شده توسط سازمان گزارشگران بدون مرز، تا ۱۹ اکتبر ۲۰۲۲ در جریان انقلاب ایران پس از تراژدی قتل حکومتی «مهسا امینی»، حداقل ۴۱ خبرنگار بازداشت شدهاند که به این ترتیب، ایران پس از کشورهای چین و میانمار، به سومین زندان بزرگ دنیا برای روزنامهنگاران تبدیل شده است.
این انقلاب چه زمانی به نتیجه میرسد؟
پیشبینی اینکه این انقلاب چه زمانی پیروز خواهد شد، تقریبا امکانناپذیر است زیرا ساختار و ماهیت انقلاب ۲۰۲۲ ملت ایران چنان منحصر به فرد و بینظیر است و این انقلاب، چنان با انبوهی از کنشهای اجتماعی، مدنی و سیاسی در داخل و خارج گره خورده است که عملاً نمیتوان نمونهای منطبق با آن را در تاریخ انقلابهای گذشته در دنیا یافت تا بر اساس ویژگیهای مشترک موجود، بتوان پروسهی زمانی مشخصی را برای آن تعریف کرد. از طرفی رژیم حاکم بر ایران نیز چنان دارای خوی درندگی است که هر لحظه دیوانهوار به هر ابزاری دست میاندازد و از هیچ عملی در جهت حفظ بقای خود رویگردان نیست تا جایی که این پیشبینی را بیش از پیش غیرممکن میسازد، اما آنچه نمیتوان در آن تردید داشت نتیجهی این انقلاب است. تردیدی نیست که این انقلاب هرگز به نقطهی پیش از تاریخ آغاز خود باز نخواهد گشت بلکه با قدرت و سرعت خیرهکنندهای در حال درنوردیدن موانع و رسیدن به خط پایان است.
اینک انقلابی که در تاریخ ۲۵ شهریور ماه ۱۴۰۱ پس از قتل حکومتی«مهسا امینی» در ایران به جریان افتاد، وارد دومین ماه خود شده است و ایرانیانی که در سراسر کشور به خیابانها آمدهاند، با وجود سرکوب و کشتار وحشیانهی رژیم، همچنان شعار «مرگ بر خامنه» سرمیدهند و قاطعانه و مصمم، خواستار سرنگونی رژیم حاکم هستند.
بر اساس آخرین دادههای به اشتراک گذاشته شده توسط سازمان حقوق بشر ایران (IHRNGO)، حداقل ۲۳۴ نفر از جمله ۲۹ کودک در جریان انقلاب ایران تاکنون جان خود را از دست دادهاند.
گفتنی است که در گذشته قیامها و اعتراضهایی در ایران شکل گرفته بود اما پیشبینیها از ناکام ماندن آنها حکایت داشت زیرا آنچه باعث به خیابان آمدن مردم میشد، مسائل و موضوعاتی بود که در دستهبندی مطالبات خورد در هر جامعهای قرار میگرفت و اساسا هدفش اصلاح نارسایی یا مشکل موجود بود. مطالبات کوچکی مانند گرانی بنزین، کمبود آب کشاورزی یا اعتراض به یک بازداشت. در حقیقت تمامی قیامهای گذشته بر پایهی مطالبات صنفی یا تارضایتیهای مرتبط با اقتصاد کشور استوار بود اما اینبار، پذیرش مرگ «ژینا امینی» برای مردمی که ۴۳ سال با محدودیت و سرکوب، در فلاکت کامل زندگی کردند امکانپذیر نبود. این بار ملت ایران «در تقابل با کلیّت رژیم جمهوری اسلامی» به خیابانها آمدند تا اینگونه به ۴۳ سال سیاهی، تباهی و استبداد پایان دهند.
آری، میهنمان ایران در حال گذار از ایستگاه پایانی مسیر انقلابی تاریخی و بیهمتاست که در آن، شمارهی معکوس برای سرنگونی «امارت اسلامی ملایان!» آغاز شده است. قیام سراسری ملت ایران در حالی وارد دومین ماه خود شده است که دیگر هیچ یک از تاکتیکهای رژیم برای متوقف کردن انقلابیون جواب نمیدهد و تنهاراه باقی مانده برای علی خامنهای و مزدورانش، استراتژی «توکل به خداست» با این خیال خام که در یک پروسهی فرسایشی، انقلابیون توان خود را از دست بدهند و به خانهها بازگردند و یا با ایجاد ناآرامیهای ساختگی همچون «پلاسکو، متروپل و شاهچراغ» بتوانند توجهها از این انقلاب را به نقطهای مصنوعی جلب کنند اما برخلاف آنچه رژیم میپندارد، ملت مبارز و جان به لب رسیده و آگاه از فساد و جنایات ۴۳ سالهی رژیم اسلامی، تا اینجای کار بیتوجه به نقاط انحرافی، از اهداف مشروع خود کوتاه نیامده و به وضوح و شفاف خواست خود را بر در و دیوار خیابانهای شهر نوشتهاند و هر روزه در خیابانها فریاد میزند که «جمهوری اسلامی باید برود» و تا لحظهی سرنگونی کامل رژیم، این شعار و مبارزه ادامه دارد زیرا این بار هدف کلیّت رژیم است. زیرا که سرچشمه تمامی مشکلات از این رژیم نشأت میگیرد و امروز ایرانیان بهخوبی آن را درک کردهاند، تا جایی که در مقابل سلاحهای جنگی سرکوبگران سینه سپر میکنند و پیش میروند بیآنکه ترسی به خود راه دهند. در عوض برخی تصاویر، از کوفتگی و ناتوانی نیروهای سرکوب حکایت دارد که گویا قدرتی برای حضور مداوم در خیابانها برایشان باقی نمانده که در عمل استراتژی رژیم نتیجهای معکوس داشته است.
بیشک در آیندهی نزدیک، دولتمردان ممالک غربی و شرقی ناگزیر خواهند شد تا در حمایت از انقلاب ملت ایران موضعگیری کنند «زیرا به روشنی میدانند که حکومت تمامیتخواه ولایت فقیه رفتنیست و آنچه باقی میماند ملت ایران است که در آینده باید به آن پاسخگو باشند». بزودی جهان خواهد پذیرفت و رسماً اعلام خواهد کرد که «جمهوری اسلامی باید برود».
ملت ایران نزدیک به دو ماه است که در حال اسال پیامی واضح به جامعهی جهانی است و این پیام این است: « فراموش نکنید که قیام جاری در ایران هرگز یک موج اعتراضی نیست بلکه انقلابی است که تنها هدفش سرنگوند کردن رژیم اسلامی در ایران است.
بنابراین هر چه سریعتر موضع خود را اعلام کرده و مشخص کنید که از کدام جبهه حمایت میکنید! از جبهی خیر که در آن ملت صلح طلب ایران قرار دارند یا جبههی شَر که تروریستهای خبیث این رژیم خونخوار در آن جولان میدهند؟ از توتالیتاریسم آخوندی که دستش به خون هزاران انسان در داخل و خارج از ایران آلوده است و در آیندهی نزدیک سرنگون خواهد شد، یا از ملتی حمایت خواهید کرد که شایستهی یک حکومت ملی و مردمسالار است و تا ابد ماندگار خواهد ماند؟».
*کوروش زمانی، روزنامهنگار، نویسنده، کنشگر سیاسی و فعال پناهجویی است که در زمان اقامت در ایران، کار خود را از سال ۱۳۸۷ به عنوان شهروندخبرنگار آغاز کرد و به دلیل پوشش اخبار مخالفتهای مردمی به نفع نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور، چندین مرتبه از سوی سرویس اطلاعات جمهوری اسلامی تحت پیگرد قرار گرفت و در نهایت به دلیل افزایش فشارها و نگرانی از دستگیری و اجرای احکام سنگین، به ناچار در سال ۲۰۱۴ خاک ایران را ترک کرد و در کشور ترکیه درخواست پناهندگی خود را ارائه داد. او در حال حاضر یک برنامه تلویزیونی در شبکه بیان در انگلستان را با نام «فراتر» ارائه میدهد که در آن با حضور کارشناسان به تحلیل وقایع و تحولات روز در ایران میپردازد. کوروش زمانی در حال حاضر عضو سندیکای روزنامهنگاران ترکیه (TGS) و تحت پوشش سازمان گزارشگران بدون مرز (RSF) و فدراسیون بینالمللی روزنامهنگار (IFJ) قرار دارد.