بیش از یک ماه است که رویدادها و اعتراضات مردم ایران علیه جمهوری اسلامی و برای آزادی در کانون توجه جهانی قرار دارد و طبیعی است که در کشورهای همسایه و منطقه مورد توجه قرار گرفته باشد به ویژه در کشورهایی که رژیم جمهوری اسلامی در آنها با تغذیهی تروریسم و تشکیل گروههای نیابتی حضور دارد.
در همین ارتباط با دو تن از تحلیلگران مسائل خاورمیانه از عراق و لبنان گفتگو کردهایم.

انتفاضه قنبر فعال سیاسی هم در ردههای بالای نهادهای دولتی در عراق و هم در رسانههای منطقه خدمت کرده است. وی مؤسس و رئیس هیئت مدیره «بنیاد آینده» در واشنگتن است.
انتفاضه قنبر: عراق به رژیم ایران یارانه میدهد و رویدادهای ایران تأثیری در عراق نخواهد داشت!
-آقای قنبر، به رویدادهای ایران را چگونه میبینید؟
-من احساس دوگانه نسبت به این رویدادها دارم. از یکطرف هر روز جوانانی در ایران کشته میشوند که غمانگیز است ولی درعین حال میتواند نویدبخش آیندهای بهتر برای مردم ایران و عراق و کل منطقه باشد. فرصتی است برای خلاص شدن از دست حکومت ملایان که در چهل سال گذشته مسلط بودهاند. ولی نمیدانم که این جنبش یا هر نامی که بر آن گذاشته شود آیا به پیروزی خواهد رسید یا نه. شخصاً بسیار تردید دارم. من از سال ۱۹۹۳ با احمد چلبی برای ساقط کردن صدام حسین همکاری کردم ودر جریان این فعالیت فهمیدهام که سرنگون کردن یک رژیم کار بسیار سختی است. در حالی که رژیم صدام نیز در تحریم بود؛ اما سازمان دادن اعتراضات عمومی یک کار و سرنگون ساختن رژیم امری دیگر است. در عراق یک اتفاق مهم در سال ۲۰۰۳ افتاد که فکر میکنم تاثیر زیادی روی کشورهای منطقه گذاشت. احزاب شیعه در عراق که بسیاری از اعضایِ آنها در ایران در تبعید بسر میبردند در آن سالها به شیعیان عراق قول میدادند که از آنان در برابر دشمنان سنی و وهابی دفاع خواهند کرد و شرایط زندگی آنها را بسیار بهتر خواهند کرد و آنها بعد از مرگ به بهشت خواهند رفت. ولی تمام این وعدهها نقش بر آب شد و این احزاب، مناطق شیعهنشین را که ثروتمندترین مناطق عراق هستند، مانند بصره، که شاید ۹۰ درصد درآمد نفت از آنجا میآید، تبدیل به زبالهدانی کردند و به قرون وسطا برگرداندند. لفاطی احزاب شیعه در مورد دفاع از شیعیان در جنگ داخلی بین مذاهب و اقوام، شاید تا مقطع پیروزی بر داعش مشتریانی داشت. ولی جوانان شیعه که دوران صدام را ندیده بودند و در آزادی نسبی ولی در هرج و مرج بزرگ شده بودند به مرور علیه همین احزاب متعلق به نسل گذشته قد علم کردند. این بزرگترین ضربه به ملایان حاکم از سال ۱۹۷۹ در تهران بود که جوانان پُرشمار شیعه عراقی علیه آنها شورش کردند. جوانان عکسهای خمینی، خامنهای، قاسم سلیمانی و رهبر حشد الشعبی، ابومهدی المهندس، را در تمام شهرهای شیعهنشین پاره میکردند و آتش میزدند. اکنون نه این سنیها هستند که علیه حاکمیت شیعه قیام کردهاند بلکه جوانان شیعه علیه نیروهای وابسته به ایران قیام میکنند. همین باعث شد که دولت یک «واحد مبارزه با بحران» تشکیل دهد. این وضعیت به جایی رسید که نیابتیهای وابسته به سپاه پاسداران، حشدالشعبی، تکتیرندازان خود را روانه کرد تا تظاهرکنندگان را به گلوله ببندند. ۸۰۰ نفر جانشان را در این رویدادها از دست دادهاند که مسلما بیشتر از این رقم است. حشد الشعبی همان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. عراق کشور بسیار جوانی است و بیش از ۱۵ درصد جمعیت آن زیر ۱۸ سال و ۱۷ درصد آن زیر ۳۰ سال هستند.

-با تماسهایی که شما با داخل کشور دارید آیا اطلاع دارید که جوانان عراق چه احساسی نسبت به رویدادهای ایران دارند و فضای کشور شما نسبت به این رویدادها چگونه است؟
-تا جائی که اطلاع دارم پشتیبان جنبش زنان و جوانان هستند و این احساس خود را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند. ولی در عین حال در عراق یک عامل رعب و وحشت با وجود شبهنظامیان وابسته به رژیم ایران حاکم است. عناصر وابسته به این شبهنظامیان میتوانند به راحتی بروند و به فعالین جوان سوء قصد کنند و آنها را بکشند! این چیزیست که هر روز در عراق اتفاق میافتد!
-در حال حاضر توازن نیروها در حکومت عراق به نفع نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی است. اینطور نیست؟
-اتفاقا میخواستم به این موضوع اشاره کنم. این شبهنظامیان کمشمار صاحب اسلحه و ثروت است و بر اکثریت بزرگ حاکم است. در بسیاری از محافل و گردهماییهای خیابانی و خانهها، عراقیها به ملایان ایران لعنت میفرستند ولی شبهنظامیان وابسته به جمهوری اسلامی هر صدای مخالفی را در رسانهها و شبکههای اجتماعی در نطفه خفه میکنند.
-ولی وقتی شرایط ایران تغییر کند آیا بر وضعیت عراق تاثیر نخواهد گذاشت؟
-عراق بسیار متفاوت از لبنان و یمن و سوریه است. عراق خودش نفت صادر میکند و بسیار ثروتمند است. بنابراین این تنها ملایان ایران نیستند که شبهنظامیان شیعه را تغذیه میکنند، بلکه برعکس! عراق حتا حزبالله و حوثیهایِ یمن و شبهنظامیان خودش و ملایان ایران را نیز حمایت مالی میکند! منابع زیرزمینی عراق در خدمت امپراتوری شیعه قرار دارد که مراکز آن در ایران و عراق و سوریه بخشهایی از آن هستند. آنها معتقد به مرز با ایران نیستند. بنابراین، عراق بدون کمک رژیم ایران هم میتواند روی پای خودش بایستد. من فکر میکنم که اگر دموکراسی در ایران برقرار شود این شبهنظامیان بلافاصله محو نخواهند شد و میتوانند ادامه حیات داشته باشند و در زمینه کشتار و جنایت سازمانیافته فعالیت خود را استمرار دهند. الان رژیم ملایان قاچاق مواد مخدر از طریق عراق به منطقه راه انداخته است. نفت ایران بیشتر از طریق عراق به صورت قاچاق به بیرون فرستاده میشود و در مواردی با ترکیب با نفت عراق به راحتی میتواند به بازارهای جهانی راه یابد. این برای ایران درآمد قابل توجهی میآورد. من میدانم که قاسم سلیمانی قبل از کشته شدن در فکر این بود که بغداد را به مرکز دوم و اضطراری امپراتوری شیعه تبدیل کند تا در صورتی که رژیم ملایان در ایران به خطر بیفتد آنها جایی داشته باشند.
– فکر میکنید به دنبال تحولات ایران در بلندمدت چه وضعیتی در عراق پیش خواهد آمد؟
-تا زمانی که قاسم سلیمانی زنده بود او میتوانست شبهنظامیان را کاملا کنترل نماید. از وقتی که او کشته شد شبهنظامیان فرماندهی مرکزی خود را از دست داده و گروههای مختلف خودسرانه عمل میکنند که وضعیت را بدتر و آشوب بپا کرده است. سلیمانی از شبهنظامیان به صورت متمرکز و سازمانیافته استفاده میکرد. ولی به هر حال این گروهها پس از کشته شدن او نیز فعال هستند و با ارعاب و وحشتآفرینی بر اوضاع حاکماند. برای اینکه ثابت کنم تحولات ایران تاثیر قطعی در عراق نخواهد داشت باید این نکته را اضافه کنم که عراق در وضعیتی است که به رژیم ملایان یارانه میدهد! برای مثال، میدانید که قیمت گاز واحدی در بازار جهانی ۵ دلار و ۵۰ سنت است در حالی که عراق آنرا با قیمت ۱۱ دلار از ایران خریداری میکند. دیگر اینکه من مانند شما خوشبین نیستم زیرا تجربه عراق را دیدهام که شکافهای قومی و مذهبی کار را خراب کرد؛ چیزی که در ایران هم در آینده سر بر خواهد آورد و مانع رسیدن به هدف خواهد شد.
-اما برخلاف نظر شما، در ایران دادههای قابل اتکایی برای شکافهای قومی، دینی و مذهبی در خیزش ملی مردم دیده نمیشود…
-ببینید، این امر در مورد مردم ممکن است صادق باشد ولی لزوماً در مورد احزاب سنتی ایران و از جمله کردهای ایران میتواند صادق نباشد.
سعد کیوان: جنبشی که در صورت تداوم میتواند به یک انقلاب مردمی قوی تبدیل شود!
-آقای کیوان، فکرمیکنید رویدادهای ایران چه تاثیری بر مردم کشور شما گذاشته است؟
-بگذارید با شناخت خودم از این جنبش شروع کنم. طبیعتاً من رویدادهای ایران را به دلیل نقش گستردهاش در منطقه دنبال میکنم. با قاطعیت میتوان گفت که آنچه امروز در ایران اتفاق میافتد مهمتر از اعتراضات قبلی در ایران، از جمله جنبش سبز و حرکتهای اعتراضی در سه و چهار دهه اخیر بوده است.
میدانم که این خیزش در اعتراض به محدودیتهای زنان در ایران (حجاب) شروع شد و تقریباً به تمام شهرهای بزرگ و کوچک ایران گسترش پیدا کرده. خواستهای حقوقی از یک موضوع اجتماعی شروع شد ولی سریعاً به انتقاد شدید از رژیم و برای تغییر آن رسیده است. معترضان در شعارهایِ خود خواستار تغییر رژیم و پایان دادن به دیکتاتوری هستند. هرچند در آغاز بیشتر معترضان زن بودند که وارد میدان شدند ولی اکنون این جنبش اقشار اجتماعی متنوعی را از دانشجو گرفته تا روشنفکران، کارگران و غیره را در بر میگیرد یعنی فقط محدود به زنان نمیشود. این جنبش از نظر بازه زمانی نیز از اعتراضات قبلی بیشتر طول کشیده و بیش از یک ماه است که ادامه دارد. به نظر هم میرسد که این اعتراضات با وجود سرکوب مداوم نیروی انتظامی به زودی متوقف نخواهد شد و این حکایت از آن دارد که اینبار جنبش اعتراضی نسبت به اعتراضات قبلی جدیتر است و رژیم در برخورد با آن دچار تشتت شده است. رژیم نیروهای خارجی را متهم میکند که پُشت حوادث ایران هستند و این نیروها از غرب گرفته تا اسرائیل تا مخالفانی که در خارج از کشور زندگی میکنند تشکیل شدهاند. این مانند ادعاهایی است که همه دیکتاتورها در همه جا و نه تنها در ایران مطرح میکنند. این اعتراضات پدیدهای جدی است که نظام را تهدید میکند. پیگیری این رویدادها از نزدیک برای ما در جهان عرب و به ویژه در لبنان از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا نقش زنان را در جامعه ایران برجسته میکند. تصویری از زنان روشنفکر قوی و شجاع را ترسیم میکند. این تصویر آنست که زنان میدانند چه میخواهند و خود را بخش مهمی از جامعه میدانند. آنهایی که اندکی از تاریخ ایران مطلع هستند میدانند که زن در ایران قبل از انقلاب اسلامی همیشه به عنوان موجودی قوی و باهوش در جامعه ایران معرفی میشد.

-به نظر شما رویدادهای کنونی را میتوان انقلاب نامید؟
-برای اینکه انقلاب باشد، معترضان باید گامهای متفاوتی بردارند، اما اگر این اعتراضها ادامه پیدا کند و قوای درگیر در آن همگرایی بیشتری پیدا کنند، فکر میکنم سریعاً به یک انقلاب مردمی قوی و نه یک انقلاب سیاسی با احزاب و رهبران دستوردهنده تبدیل خواهد شد.
-این تحولات در ایران جه تاثیری روی معادلات سیاسی در لبنان خواهد گذاشت؟
-من این موضوع را که چگونه این رویدادها بر لبنان تاثیر خواهند گذاشت به صورت روزانه و با روشی دقیق دنبال میکنم. اگرچه لبنان روزهای بسیار سختی را با وجود بحران عمیق و بزرگ اقتصادی، فقدان مشروعیت سیاسی حاکمان سپری میکند، اما به نظر میرسد که مردم به آنچه در ایران میگذرد علاقمند هستند و اخباری را که از ایران میرسد با کنجکاوی دنبال میکنند زیرا لبنان به هر صورت در این زمینه تأثیر مهمی خواهد گرفت.
لبنان روابط بسیار نزدیکی با ایران (از لحاظ تاریخی) و متاسفانه امروز با جمهوری اسلامی دارد. حزبالله توسط رژیم ایران تأسیس شد. اگرچه اعضای آن لبنانی هستند، اما ایدئولوژی، عقل، تسلیحات، عملکرد، تصمیمگیری و سیاست آنها همه محصول رژیم ایران است. حزبالله ابزار جمهوری اسلامی است که در همه کشورهای منطقه فعالیت میکند. بنابراین بله، لبنان نگران اتفاقاتی است که در ایران میگذرد و علاقمند است زیرا تحولات جاری و مسیر آن روی پیوند قوی بین رژیم ایران و حزبالله لبنان تأثیر قدرتمند خواهد گذاشت. وقتی رژیم ایران در داخل ایران و در منطقه قوی میشود (حکومت ایران به خود میبالید که چهار کشور عربی منطقه را کنترل میکند) حزبالله در لبنان نیز بسیار قوی میشود. حزبالله امروز صاحب واقعی کشور است و حزبی است که در انتخابات ریاست جمهوری آینده و تشکیل کابینه و غیره حرف اول را میزند. بنابراین هر اتفاقی که در ایران بیفتد تأثیر زیادی بر لبنان خواهد داشت. در صورت تغییر رژیم در ایران، لبنان نیز با تحولات مثبت روبرو خواهد شد زیرا حزبالله قدرت خود را از دست خواهد داد و باید نیروی نظامی خود را منحل کند و به یک حزب سیاسی مانند سایر احزاب کشور تبدیل شود.
در مورد اسلام سیاسی انقلاب خمینی پدیده مهمی بود که در کل منطقه تسری یافت زیرا رژیم ایران همواره برای گسترش و صدور انقلاب فعالیت میکرد تا با سیاست خود بر منطقه تأثیر بگذارد. با وجود اعتراضات اخیر، حکومت ایران همچنان از نیروهای نیابتی خود در منطقه حمایت میکند. اسلام سیاسی در ایران برای کنترل و گسترش در منطقه به اسلام نظامی تبدیل شده است. اسلام سیاسی در ایران نماینده اسلام شیعی است و این اسلام سیاسی با همه کشورهای منطقه که نماینده اسلام سنی هستند در تضاد است. این اسلام سیاسی شیعه است که در لبنان نفوذ سیاسی دارد، همچنین بر بسیاری از جنبشهای بنیادگرا، اعم از سنی و شیعه، تأثیر میگذارد. چندین اقدام تروریستی در لبنان صورت گرفته که بطور غیرمستقیم توسط حزبالله و حکومت ایران حمایت شده است. به نظر من جمهوری اسلامی ایران در تشکیل داعش هم نقش داشته است. همه اینها نتیجه نفوذ مستقیم حکومت ایران در لبنان است. به همین دلیل روند رویدادهای ایران یقیناً بر حکومت لبنان و بر توازن قوا بین نیروهای مختلف حاضر در میدان سیاسی لبنان و نیز بر تحولات منطقه تأثیر خواهد گذاشت.