ماتیو کُنتینتی (واشنگتن فری بیکن) – وقایع پیشبینی نشدهای بحران حقانیت برای رژیم ایران را رقم زده و اعتراضات مردمی در برابر حاکمان دینسالار تمامی این کشور را برای سومین بار در ۱۳ سال گذشته در بر گرفته است. این اعتراضات و خیزش سراسری، فرصتی برای رئیس جمهوری ایالات متحده به وجود آورده تا او مستیقم مردم ایران را خطاب قرار دهد و به آنها بگوید که آمریکا همسو با آنها در کنار آزادی قرار دارد؛ پرزیدنت بایدن، میکروفون در اختیار شما است.
در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۲۱ سپتامبر، بایدن گفت: «امروز ما در کنار شهروندان دلیر و زنان شیردل ایران که برای دستیابی به حقوق اساسی خود برخاسته و تظاهرات میکنند ایستادهایم.» ما از سخنرانی او در حمایت از مردم ایران استقبال میکنیم. اما سخنان و عملکردهای بیشتری را نیز لازم میدانیم.
برای آندسته از کسانی که نمیدانند، جمهوری اسلامی ایران دوربینهایی را که بر سامانههای اتمی آن نظارت دارند خاموش کرده است. سانتریفیوژهای اتمی آن بدون هیچ وقفهای در حال چرخش هستند. ماموران آنها قصد داشتند تا به مشاور پیشین امنیت ملی و وزیر امور خارجه پیشین آمریکا، در خاک آمریکا، سوء قصد کنند. در ماه گذشته، فتوایی که چند دهه پیش از این توسط آیتالله خمینی مبنی بر به قتل سلمان رُشدی صادر شده بود توسط جوانی ۲۴ ساله اهل نیوجرسی به مرحله اجرا در آمد. سلمان رُشدی در یکی از سخنرانیهای موسسه چاتاکوا در نیویورک مورد اصابت ۱۰ ضربه چاقو توسط این فرد قرار گرفت. ماه گذشته، جمهوری اسلامی ایران اولین محموله پهپادهای خود را به نیروهای روسیه ارسال کرد که مورد استفاده نیروهای مهاجم و اشغالگر علیه اوکراین قرار گرفته است.
اعتراضات اخیر در ایران، زمانی شکل گرفت که دختری ۲۲ ساله با نام مهسا امینی پس از دستگیری توسط گشت ارشاد به قتل رسید. او به خاطر «حجاب نامناسب» بازداشت شده بود. تنفر عمومی و گسترده از توضیحات و بهانههای رسماً اعلام شده در قبال مرگ بیرحمانه و توجیهناپذیر مهسا امینی موجب شد تا هزاران دختر و زن ایرانی حجاب خود را در آتش افکنده و بسوزانند. ایرانیان از اقشار گوناگون به خیابانها سرازیر شده و مقامات را در مقابل این جنایت به چالش کشیدهاند. برخی فریاد پایان دادن به جمهوری اسلامی را سر دادهاند. تا حال [اواخر سپتامبر] و در زمان نوشتن این مطلب، دستکم هفت تن در این اعتراضات کشته شدهاند. حکومت، شبکههای اجتماعی و ارتباطات الکترونیک را قطع و یا مختل کرده. این یک بحران واقعی است که توانایی پایان رژیم را در بر دارد.
چرا؟ به این دلیل که همه این وقایع در برههای بحرانی در طول تاریخ غمانگیز و خونین انقلاب اسلامی تکرار میشود. حکومتی که از انقلاب سال ۱۹۷۹ سر برآورد، اکنون هم دچار بحران رهبری شده و هم به دوران انتقالیِ نسلی، از نظر جمعیتشناسی رسیده و این درست در زمانی است که مذاکرات در مورد زنده کردن دوبارهی «برجام» یا توافق اتمی با بنبست روبرو شده است.
اینها رفتارهایی از سوی حکومتی نیستند که خواستار پایان دادن به بلندپروازیهای اتمی خود در جهت ایجاد پیوستن به «جامعه بینالمللی» باشد. این تبهکاریها و جنایات اعمال حکومتی دیوانه است که صادرات اصلی آن نه انرژی و سوخت، بلکه وحشتآفرینی، خشونت و مرگ است. به یقین، بدسگالی حکومت ایران به بیرون از مرزهای آن نیز گسترش داشته اما قربانیان اصلی آن مردم ایران هستند. مردم ایران اولین کسانی هستند که بهای این شرارتها را با سختی کشیدنهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و جسمانی پرداخت میکنند. نارضایتی آنها شفافترین مدرکی است که تبهکاری این رژیم را از یکسو و نشانههای روشن رو به زوال بودن آن را از سوی دیگر به نمایش میگذارد.
چالشهای گوناگونِ همزمان برای رژیم ایران، میزان شکنندگی آن را افزایش میدهد. به همین دلیل، بهترین مسیر عملکرد برای ایالات متحده آمریکا پایان دادن به مذاکرات اتمی با ایران، از سر گرفتن هرچه زودتر تحریمهای تعلیق شده و اِعمال «مکانیسم ماشه»، رویکردی جدی به تهدید نظامی در صورت عدم تمکین به خواستههای جامعه جهانی و مطالبه از دولت ایران برای به رسمیت شناختن حقوق بشر و کرامت انسانی برای مردم ایران است.
علی خامنهای ۸۳ سال دارد. او از وضعیت تندرستیِ خوبی برخوردار نیست. این درست است که او در روزهای گذشته چند بار در نشستهایی دیده شده، اما تصاویری که ما از او میبینیم بیانگر برخورداری از توان جسمی در او نیستند. همانطور که در تمام رژیمهای مستبد شاهد بودهایم، متصدیان و چاپلوسان نزدیک به او در حال رقابت برای جایگزینی در مقام او پس از مرگش هستند. اگر این نکته درست باشد، میبایستی فضایی از سردرگمی و تردید در بالاترین سطوح رژیم وجود داشته باشد.
فریادهای جوانان ایرانی برای آزادیهای شخصی بدون تردید این آشفتگی و سردرگمی را افزایش میدهد. جمعیت ایران ۸۸ میلیون نفر است که نیمی از آن زیر ۳۲ سال هستند. حاکمان آنها، پیرمردان فرتوت انعطافناپذیر و خشکاندیشی هستند که بخش مهمی از منابع مالی کشور را صرف ارتش غیرملی آن، یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میکنند.
مهسا امینی، نماینده نسلی از ایرانیان است که خواهان اختیار و حق انتخاب بیشتری از آنچه هستند که بطور بسیار محدود دارند. او نیز یک فضای ظالمانه و دینداری تحمیلی از سوی حکومت را که ۴۳ سال در کشورش جاری بوده نمیخواهد. به همین خاطر، مهسا امینی به سمبلی برای تمام کسانی تبدیل میشود که مخالف ملایان و حکومت دینسالاران هستند.
فشار از سوی ایالات متحده میتواند در حکومت اختلاف ایجاد کند. هیچگاه زمان بهتری مانند اکنون برای تغییر راهبردی در قبال رژیم ایران برای ایالات متحده وجود نداشته است. معامله اتمی ره به جایی نبرده. پذیرش توقعات بغایت افراطی و حداکثری رژیم ایران در مذاکرات اتمی، تصویری ضعیف، ابلهانه و بیرحم از ایالات متحده را ترسیم خواهد کرد. این یعنی تسلیم در برابر خامنهای در حالی که او مشغول کشتار مردم ایران و ارسال سلاح به روسیه برای کشتار در اوکراین است. چنین موضعی تهوعآور است.
اگر خیزش جاری در ایران را آزمونی برای ایالات متحده در نظر بگیریم، بایدن فقط پرسش اول را درست پاسخ داده است. اما او هنوز در اول کار بوده و باید کل آزمون را به پایان برساند.
دو رئیس جمهوری پیشین در این آزمون موفقیت کسب نکردند. در سال ۲۰۰۹ در حالی که مردم و دانشجویان ایران در کشاکش به اصطلاح «جنبش سبز» به خیابانها ریختند، پرزیدنت اوباما سکوت اختیار کرد. در سال ۲۰۱۹، در حالی که ایرانیان علیه فساد دولتی و مدیریت ناکارآمد اقتصادی توسط حکومت بپا خواستند، پرزیدنت ترامپ پیامهای متناقض و التقاطی به ملت ایران فرستاد. اوباما نمیخواست برنامههای تشنجزدایی خود را با آخوندها در معرض خطر قرار دهد. به عنوان یک قاعده کلی، سیاست خارجی ترامپ هم جدیت ویژهای برای حقوق بشر و مردمسالاری قائل نبود. فقط تحریمهای کمرشکن سلاح اصلی او در این کارزار بودند.
گرچه انگیزههای هر دو رئیس جمهور، اوباما و ترامپ، در پیشبرد سیاستهایشان متفاوت بود، اما نتیجه سیاستهای هر دو تقریبا یکسان بود: در هر دو مورد، رژیم ایران با سرکوبهای بیرحمانه توانست پابرجا بماند! بعلاوه علی خامنهای برنامههای زیرساختی اتمی خود را ادامه داد و در عین حال منطقه و تمام جهان را در هر دو دوره اوباما و ترامپ به آشوب کشاند.
پس خطوط را مشخص کنیم. مقامات آمریکایی میگویند که آنها طرح پیشنهادی نهایی خود را درباره توافق اتمی به رژیم ایران ارائه کردهاند. بسیار خوب؛ ولی آیتالله آن را پس زده و مذاکرات به بنبست رسیده. حال آمریکا نیز میبایست آیتالله را پس زده و نپذیرد! تشدید انزوا و تنبیه رژیم ایران به دلیل رفتار بدخیم آن در خارج از مرزهای کشور و ارتکاب تبهکاری و جنایت در قبال مردم به سود منافع ایالات متحده در خاورمیانه بزرگ خواهد بود؛ چرا که از یکسو یکی از متحدان روسیه را سست و تضعیف میکند و از سوی دیگر به مردم ایران در مبارزات خود یاری خواهد رساند تا حکومت خود را به جایی بسپارند که شایسته آن است: زبالهدان تاریخ.
*توضیح کیهان لندن: این گزارش تحلیلی ۲۳ سپتامبر (۱ مهرماه) در نخستین هفتهی خیزش سراسری مردم ایران منتشر شده و به دلیل طرح نکاتی که با تداوم اعتراضات اهمیت بیشتری یافتهاند، ترجمهی آن در اختیار خوانندگان قرار میگیرد.
*منبع: واشنگتن فری بیکن (دیدهبان آزادی واشنگتن)
*نویسنده: ماتیو کُنتینِتی
*ترجمه و تنظیم: داریوش افشار