«روز انتقام نزدیکه؛ همهی مادرای آبان میشیم کابوستون. شما خودتون هم میدونید با آبان نابود شدید و این آبان ادامه داره…» اینها جملاتی است که محبوبه رضایی مادر پژمان قلیپور از جانباختگان اعتراضات سراسری آبان۹۸ یکسال پیش در دومین سالگرد جان باختن فرزندش در ویدئویی کوتاه گفت.
اینروزها در حالی به سومین سالگرد اعتراضات سراسری آبان۹۸ میرسیم که خیزش ملی مردم علیه جمهوری اسلامی ثابت کرده است «آبان ادامه دارد…» و «روز انتقام» نزدیک شده است.
سه سال گذشت اما آبان نگذشت!
هفتهی پیش رو سالگرد اعتراضات سراسری آبان۹۸ است که از نیمهشب ۲۳ آبان در پی گران کردن ناگهانی قیمت بنزین آغاز و به سرعت در سراسر ایران به قیام مردم علیه جمهوری اسلامی تبدیل شد.
گرانی یکشبه بنزین به راستی بر آتش خشم مردم بنزین ریخت تا ظرفیت نهفتهی انزجار و نارضایتی مردم از شرایط موجود در قالب تظاهرات و تجمعات سراسری با شعارهایی که اصل و بنیان جمهوری اسلامی را نشانه گرفته بود در برابر چشم همگان به نمایش درآید.
برای طبقه تنگدست و متوسط جامعه که سالها زیر فشارهای اقتصادی ناشی از رکود تورمی و ناکارآمدیِ مدیریتی جمهوری اسلامی قرار داشتند، افزایش قیمت بنزین به معنای موج تازهای از گرانی و بیش از پیش به زیر خط فقر رانده شدن خانوارهای ایرانی بود. تحلیلگران حکومتی دولت دوازدهم به ریاست حسن روحانی را متهم میکردند که اگر بنزین گران نمیشد اعتراضاتی با این ابعاد رخ نمیداد. گذشته از اینکه مسئولیت تصمیم برای گرانی بنزین بر عهده هر سه قوه و رهبری جمهوری اسلامی بود اما واقعیت این است که این گرانی تنها یک جرقه بر آتش زیر خاکستر خشم و نارضایتی مردم بود! شعارهای مردم در اعتراضات آبان ۹۸ نیز نه علیه گرانی بنزین بلکه در تقابل با کل نظام جمهوری اسلامی بود؛ نظامی که مردم آن را به درستی مسبب و علت مشکلات خود میدانند.
آبان۹۸ دارای پیشینه است
خیزش ملی ایرانیان در سالهای گذشته همواره مسیر رو به گسترش و تکامل را طی کرده است.
نخستین تبلور این خیزش در آبان سال ۱۳۹۵ با تجمع چند هزار نفری پاسارگاد همزمان با روز کوروش بزرگ شکل گرفت. حرکتی که سالها تلاش گروهها و جریانات مختلف ملی و مخالف با جمهوری اسلامی آن را رقم زد و رژیم را به شدت غافلگیر کرد. شعارهای مردم در این تجمع بزرگ و بیسابقه چون «ایران کشور ماست، کوروش پدر ماست» و «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» بطور مستقیم سرشت و ماهیت ایدئولوژیک نظام را نشانه میگرفت و نشان میداد موجی از بیداری ملی در برابر حکومت اسلامی و جهانوطنی یا به عبارت بهتر، بیوطن، برای بپا خاستن در تلاطم است.
این موجِ اگرچه در سالهای بعد با قرنطینه کردن پاسارگاد در هفتم آبان، در یک محل و یک روز، مهار شد، اما به همه روزها و همه نقاط کشور گسترش یافت!
خیزش ملی در دیماه ۹۶ با شعارهایی قاطعانهتر به میدان آمد. شعارهایی مانند «اسلامو پله کردین؛ مردمو ذله کردین» و «رضاشاه روحت شاد» مرز روشن معترضان با جمهوری اسلامی و جناحیناش را مشخص کرد. شعار اساسی و تعیینکنندهی «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» نیز در اعتراضات سراسری دی۹۶ از سوی دانشجویان در دانشگاه تهران سر داده شد. شعاری که نشان میداد جنبش دانشجویی نیز خود را از سلطهی اصلاحطلبان و منافع آنها رها میسازد.
طی دو سال پس از آن که اعتراضات پراکنده در شهرهای مختلف از جمله در تابستان ۹۷ ادامه داشت، اعتراضات آبان۹۸ که بر همین بستر شکل گرفت، خود به نقطه عطف دیگری در اعتراضات ملی تبدیل شد. جمهوری اسلامی این خیزش را نیز به شدت سرکوب کرد و ناخواسته آن را به نیروی دیگری علیه خویش تبدیل ساخت. قطع سراسری اینترنت طی چند روز که در آن شهروندان معترض قتل عام شدند، در تاریخچه تبهکاریها و جنایات حکومت اسلامی به عنوان یکی از ابزارسرکوب ثبت شد. آمار دقیقی از شمار بازداشت شدگان و جانباختگان این اعتراضات در دست نیست اما منابع حقوق بشری بر اساس مستندات و تحقیقات، تعداد جانباختگان را تا ۱۵۰۰ نفر اعلام کردهاند. همچنین اظهارات منابع حکومتی نشان میدهد دستکم ۸۶۰۰ نفر در ۲۲ استان ایران طی سه هفته اعتراضات آبان۹۸ بازداشت شدند. علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی در روزهای آغازین این اعتراضات به مقامات ارشد امنیتی و دولتی دستور داد برای متوقف کردن اعتراضها «هر کاری لازم است» انجام دهند. بسیاری از چهرههای اصلاحطلب نیز خواستار «جمع شدن» اعتراضات و برخورد جدی حکومت با مردمی شدند که از دید آنها «اغتشاشگر» و «ویرانیطلب» بودند!
آبان۹۸ دادخواهی را با آزادیخواهی گره زد
ایستادگی خانوادههای جانباختگان این اعتراضات که به «خانوادههای دادخواه آبان» معروف شدند یکی دیگر از عناصر مهم این اعتراضات است. خانوادههای دادخواه در سه سال گذشته در برابر همه فشارهای امنیتی و قضایی ایستادگی کردند و با برگزاری مراسم و انتشار پیام یک پرسش روشن را مطرح کردند: به کدامین گناه جان فرزندان ما را گرفتید؟! پرسشی که جمهوری اسلامی و وابستگانش هیچ پاسخی برای آن ندارند.
دادخواهان آبان توانستند «سرکوب» را به «هزینه» غیرقابل جبران برای جمهوری اسلامی تبدیل کنند. دادخواهانی که اینروزها شماری از آنان چون منوچهر بختیاری، ناهید شیرپیشه و رضا سلمانزاده در زندان هستند و شمار دیگر چون محبوبه رضایی در حصر خانگی بسر میبرند، نشان دادند که سرکوب و کشتار و بازداشت و زندان اثری بر حقخواهی و دادخواهی آنان ندارد و نمیتواند مردمی را که با موج بیداری ملی همراه شدهاند به عقب براند. دادخواهی بدون آزادی ممکن نیست!
ایستادگی خانوادههای دادخواه آبان زیر سرکوب سنگین حکومت که آنها را حتا از رفتن به مزار عزیزانشان و برگزاری مراسم سوگ و یادبود محروم میکند، حالا به الگوی مبارزه برای عدالت و آزادی تبدیل شده است. این ایستادگی همچنین سناریوهای جمهوری اسلامی درباره جانباختگان و اعترافات اجباری از بازماندگان را به سناریوهای نخنما و رسوا تبدیل کرده که کمتر کسی آنها را باورمیکند.
کارزار «نه به جمهوری اسلامی» و تحریم انتخابات نمایشی ریاست جمهوری ۱۴۰۰ یکی دیگر از پیروزیهای مردم علیه جمهوری اسلامی بود. این تحریم آرای اصلاحطلبان را که پایگاه اجتماعی بیشتری در مقایسه با جناح رقیب داشتند، به کمتر از آرای باطله کاهش داد و آنها را به «سه درصدیها» معروف کرد. خانوادههای دادخواه آبان در کنار گروههای و چهرههای آزادیخواه جمهوری اسلامی نقش موثری در تحریم انتخابات نمایشی داشتند. برای نمونه پدر محمد طاهری از جانباختگان آبان با انتشار ویدیویی شناسنامه خود و فرزندش را نشان داد و گفت که در انتخابات پیشین شرکت کرده، اما حکومت شناسنامه پسرش را باطل کرد. او تأکید کرد که رأی او در این انتخابات «سرنگونی این رژیم جنایتکار» است.
انقلاب کنونی تداوم خیزش آبان۹۸ است
موج بیداری ملی ایرانیان طی سالهای گذشته مسیری پرفراز و نشیب اما رو به سوی موفقیت را پشت سر گذاشته و اکنون در اعتراضاتی که از اواخر شهریور امسال در پی قتل حکومتی مهسا امینی آغاز شده، وارد مراحل سرنوشتساز شده است.
جان باختن ژینا / مهسای ۲۲ ساله بر اثر ضرب و جرح مأموران گشت ارشاد اسلامی توانست بار دیگر مردم را گستردهتر از همیشه به خیابان بیاورد تا در برابر نظام سرکوب و گلوله و کشتار بایستند.
مردمی که قتل حکومتی مهسا امینی برای آنها به نماد بیش از چهار دهه قتل عام کرامت انسانی و غرور شهروندی آنها تبدیل شده، هشت هفته است در سراسر کشور به میدان میآیند تا خانه و میهن خود را از وجود پلید دشمن مشترک و متجاوز پاک کنند.
مردم ایران با شعار «زن زندگی آزادی» که مهسا امینی به بهای جان خود آن را جهانی کرده است، به دنبال پس گرفتن انسانیت، زندگی و آزادی بربادرفتهی خود هستند. آنها جداسازیها و آپارتاید سازمانیافتهی جمهوری اسلامی را با جسم و جان خویش تجربه کردهاند و از همین رو بلافاصله در ابتکاری کمنظیر، زن را با مرد، زندگی را با میهن و آزادی را با آبادی تکمیل کردند. آنها میدانند که شعار «زن زندگی آزادی» در کنار مردان و در میهن مشترک و آباد تحقق مییابد. همین نگاه همبسته و تکمیلی است که یکپارچگی مردم را در خیزش آزادیخواهی آنان به نمایش گذاشته است.
در این میان، جمهوری اسلامی مذبوحانه میکوشد «جمعیت خاکستری» را از تجزیه کشور و سوریهای شدن ایران بترساند و در این میان برخی گروههای تجزیهطلب و رسانههای حامی آنها نیز به سیاست تفرقهافکنانهی حکومت یاری میرسانند. مردم اما در آذربایجان شعار «آذربایجان بیدار است، پناه کردستان است» سر میدهند؛ درمشهد و شیراز و اصفهان «زاهدان، کردستان، چشم و چراغ ایران» فریاد میزنند، در تهران سرود «از زاهدان تا تهران، جانم فدای ایران» میخوانند و همزمان در مراسم نسرین قادری از جانباختگان اعتراضات در مریوان با صدای بلند اعلام میکنند «ژن ژیان ئازادی، مرد میهن آبادی!»
روشنک آسترکی |توئیتر | اینستاگرام|