مصطفی فحص (شرق الاوسط) – با رسیدن اعتراضات سراسری ایران به پایان دومین ماه خود، رژیم جمهوری اسلامی با خیزشی روبروست که خود را سازماندهی کرده و نوعی پویایی مداوم دارد بطوری که وضعیت بحرانی را برای کلیت نظام با همهی دم و دستگاههای نظامی و ایدئولوژیکاش با تمامی تشکلهای سیاسی محافظهکار و اصلاحطلباش به وجود آورده که همواره در ساختار قدرت شریک بودهاند.
این بحران در وحله اول مستقیم جریان اصولگرا را به زیر سوال برده که در حال حاضر وظیفه برقراری «ثبات» در کشور را به عهده دارد. این جریان به گفتمان سنتی خود یعنی ربط دادن بحرانهای سیاسی داخلی یا مطالبات مردمی ایران به خارج، ادامه میدهد و با تکرار این بهانه به روشی متوسل میشود که پیش از اینهم در رویارویی با معترضان امتحان کرده بود.
از سوی دیگر اصلاحطلبان ضمن انتقاد لفظی به خشونت رژیم و جناح رقیب، قادر نیستند مواضعی همسو با اعتراضات مردم اتخاذ کنند و به شدت در سردرگمی بسر میبرند. دوگانگی و تناقض در عملکرد جریان اصلاحطلب باعث شده تا بخشی از جناحهای وابسته به آن گفتمان جدیدی را فرموله کنند و از اصولگرایان فاصله بگیرند. اصلاحطلبان که خود بخشی از نظام هستند، همواره به عملکرد نظام اعتراض میکنند اما خود آنها هیچ پروژه مشخصی که کاملا متفاوت با رژیم باشد، ارائه نکردهاند.
در رویارویی اخیر میان مردم ایران و جمهوری اسلامی، سردرگمی رژیم بیش از موارد قبل نمایان میشود زیرا برای اولین بار این نظام در موقعیت دفاع از ماهیت ایدئولوژیک خود قرار گرفته است. به همین دلیل مقامات لشکری و کشوری رژیم از طریق نهادهای نظامی به تشدید تهدید علیه معترضان متوسل شدهاند.
تازهترین تهدید از فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی شنیده شده که گفته است «اغتشاشگران جایی در جمهوری اسلامی نخواهند داشت». همزمان ۲۷۷ نماینده مجلس اسلامی هفته گذشته از قوه قضائیه خواستند «با معترضان قاطعانه برخورد کند».
سردرگمی رژیم به حدی رسیده که برخی افراد نزدیک به آن آینده جمهوری اسلامی را پیشبینی کرده و به دستاندرکاران سیاسی، مذهبی و فرهنگی حکومت نسبت به خطرات دگرگونیهای ساختار اجتماعی در ایران هشدار دهند. در همین ارتباط کیهان تهران نوشته است: «ایران در فردای پس از جمهوری اسلامی، جهنمی بیش نیست… و اگر این طیف به قدرت برسد، با شعار حجاب اختیاری، در نهایت «بیحجابی اجباری» را دنبال خواهد کرد… یکی از اهداف اصلی در این فتنه، تجزیه ایران و تکهتکه کردن کشورمان است… یکی از آمال و آرزوهای این جریان این است که در فردای پس از جمهوری اسلامی، همجنسبازی در ایران رسمیت یافته و گسترش یابد».
از سوی دیگر، با توسعه جنبش اعتراضی و تبلور آن به عنوان جنبشی سراسری سیاسی و اجتماعی، اصلاحطلبان انعطاف بیشتری نسبت به آن نشان داده تا جایی که زهرا رهنورد و همسرش میرحسین موسوی رهبر «جنبش سبز» در بیانیهای تند خطاب به رهبری رژیم اسلامی گفتند: «به جوانان احترام بگذارید، مردم را نکشید، صدای آنها را بشنوید، اعتراض حق مردم مسلم مردم است، دانشجویان زندانی را آزاد، تهدیدها به تعلیق تحصیل و اخراج دانشجویان را متوقف کنید».
همزمان جناح اصلاحطلب نزدیک به محمد خاتمی رئیس جمهوری اسبق خواستار برگزاری همهپرسی مردمی برای پایان دادن به بحران اعتراضات شد.
جنبش اعتراضات سراسری در عمل نشان داده که سیستم پیچیده حکومتی در ایران (هر دو جناح محافظهکار و اصلاحطلب) در وضعیت بسیار بحرانی قرار دارد. این وضعیت بحرانی نظام جمهوری اسلامی را تا مرز رسیدن به «هرج و مرج» پیش برده است.
رژیم جمهوری اسلامی که بیش از چهار دهه خود را حفظ کرده بود، حالا با واقعه کشته شدن مهسا امینی زیر شکنجه ماموران گشت ارشاد، با یک جنبش اجتماعی و سیاسی و عصیان سراسری علیه ایدئولوژی رژیم که سالها از آن به عنوان ابزار سرکوب استفاده میشد، روبرو شده است. این جنبش باعث شد که همه حساسیتهای ملی و تبعیضهایی که برای سالها پنهان مانده بود در افکار عمومی آشکار شود.
گسترش سریع اعتراضات در تمام مناطق ایران بسیار قویتر از سرعت رژیم برای مهار آن یا توانایی مقابله آن با این جنبش است. این وضعیت تعادل رژیم را بر هم زده و به همین دلیل مقامات جمهوری اسلامی برای حفظ تعادل و جلوگیری از افتادن خود به تهدید و خشونت بیشتر متوسل شده است.
اصرار رژیم بر برخورد خشن با معترضان به نوعی انکار این جنبش سراسری است. رژیم هنوز درک نکرده که ناتوانی از پاسخگویی به خواستهای حقوقی معترضان ممکن است آن را در گرداب هرج و مرج غرق کند.
*منبع: روزنامه شرق الاوسط
*نویسنده: مصطفی فحص
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن