مقامات امنیتی نروژ در ماه گذشته شخص مظنونی را که تحت پوشش یک فرد دانشگاهیِ برزیلی برای سرویس اطلاعاتی نظامی روسیه مشغول به جاسوسی بود دستگیر کردند. اما پیشتر رسوایی بزرگتری از نفوذ جاسوسان روسیه در کشورهای اسکاندیناوی دامن سوئد را گرفته بود.
دو برادر ایرانی که یکی از آنها مأمور سرویس اطلاعاتی سوئد بود، به اتهام جاسوسی سال گذشته در این کشور دستگیر شدند و در زندان بسر میبرند. گمان میرود که جاسوسی این دو برادر، به احتمال زیاد صدمات جدّی بر مسائل امنیتی کشور سوئد وارد آورده باشد. این موضوع نشانگر مسائلی خطیر در امور امنیتی و اطلاعاتی برخی از کشورها به شمار میرود: به کار گرفتن نسبتاً سادهی دستگاههای امنیتی برخی از کشورهای آزاد و متحدان آنها از میان افرادی که در کشورهای متخاصم به دنیا آمدهاند.
پیمان کیا، ۴۲ ساله، فردی موفق در سوئد به شمار میرفت. پیمان و برادر جوانتر او در سال ۱۹۸۰ پس از فرار از ایران به همراه خانواده وارد سوئد شده و تابعیت این کشور را در سال ۱۹۹۴ کسب کردند. او لیسانس و فوق لیسانس خود را از دانشگاه اوپسالا دریافت کرد و به عنوان مأمور تحقیقاتی در اداره گمرک سوئد مشغول به کار شد. فقط چند ماه بیشتر از استخدام او در این اداره نگذشته بود، که به استخدام سرویس امنیتی سوئد «ساپو» (SÄPO) درآمد که فعالیتهای ضداطلاعاتی نیز بر عهده دارد. پس از گذشت سه سال و نیم خدمت در سرویس امنیتی سوئد، کیا در سال ۲۰۱۱ به سرویس اطلاعاتی نظامی سوئد، «موست» (MUST) که وظایف اطلاعاتی برونمرزی را نیز بر عهده دارد راه یافت. طبق گزارشهای رسانههای سوئدی، گمان زده میشود که پیمان کیا حتا در بخشی از «کا-اس-آی» (KSI) یکی از زیرمجموعههای جاسوسی برونمرزی «موست» که شدیداً محرمانه ارزیابی میشود نیز فعالیت داشته است.
اما مدتی کوتاه پس از شروع کار در «موست»، پیمان که برادر بزرگتر باشد، شروع به کار جاسوسی برای «گ-آر-یو» (GRU)، اداره اطلاعات ارتش روسیه کرد. فعالیتهای جاسوسی او برای «گ-آر-یو» در تمام مدتی که او در خدمت «موست» و زمانی که نقش تازهای به او در «ساپو» داده شده بود، و حتا در زمانی که در دسامبر ۲۰۱۵ به مقام افسر ارشد امنیتی در آژانس مواد خوراکی سوئد ارتقاء پیدا کرد، ادامه داشت. پس از مدتی، به نظر میرسد که او پیام، برادر کوچکتر خو را نیز به استخدام خود در آورد؛ وی نیز متهم به همکاری با فعل و انفعالات تدارکاتیِ کیا در سازمان «گ-آر-یو» است.
اما این دو برادر آنقدرها هم که فکر میکردند زرنگ نبودند چرا که سرویس امنیتی سوئد، «ساپو»، هر دو را برای مدت طولانی زیر نظر داشت. پیشتر، و از سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶، «ساپو» دریافته بود که خبرچینهای نفوذی در میان آنها مشغول به کار هستند. تا اینکه در سال ۲۰۱۷، آنها رد پای خبرچینها را تا پیمان کیا گرفتند. شکارچیان خبرچینها، برای ۵ سال هر دو برادر را تحت نظر داشتند و احتمالاً از آنجا که اتهام ارتکاب فعل و انفعالات غیرقانونی با دادههای کمتر حساس در ارتباط با آژانس مواد خوراکی سوئد میتوانست ارزش تشکیل پروندهای علیه دو برادر را توجیه کند، سال گذشته این دو برادر را دستگیر کردند. پیمان به شمار زیادی از مدارک «موست» و «ساپو» که در حیطه مسئولیتهای او قرار نمیگرفتند و شامل لیست کامل اعضای «ساپو» میشد دست پیدا کرده بود که گمان برده میشود او و برادرش پیام، به رابط خود در «گ-آر-یو» تحویل دادهاند.
هر دو برادر مقادیر زیادی طلا و دلار آمریکایی دریافت کرده بودند که با همسر پیمان به کرون سوئد تبدیل کرده و در حسابهای بانکی خود ذخیره کردند. یکی از نشانههایی که شک مقامات اطلاعاتی سوئد را برانگیخت این بود که این خانواده در خریدهای روزانه خود همیشه از پول نقد استفاده میکردند، کاری که در سوئد و یا دیگر کشورهای پیشرفته این روزها کمتر دیده میشود. ارتباطات این دو برادر، جزئیاتی از تماس آنها را با فردی به نام «راسکی» برملا میسازد و اینکه آنها قصد ترک سوئد و گریختن به کانادا را داشتند.
با تفتیش منزل پیمان توسط نیروهای امنیتی سوئد، مقادیر زیادی از مدارک طبقهبندی شده به دست آمد. آنها تعدادی حافظه کامپیوتر و دیگر دستگاههای الکترونیک را نیز ضبط کردند. عملیات تیم شکارچیان امنیتی سوئد آنقدر موفقیتآمیز بود که هیچیک از دو برادر حتا خوابش را هم نمیدیدند که اینطور غافلگیر شوند. اگرچه پیمان تلاش کرد تا یکی از حافظهها را که در خانهاش نگهداری میکرد پیش از دستگیری نابود کند اما موفق به این کار نشد. برنامه گریختن به کانادا هم منتفی شد.
ماگنوس رانزتورپ یکی از مشاوران راهبردی در مرکز امنیت اجتماعی دانشگاه پدافند سوئد در همین زمینه اظهار داشت: «اطلاعاتی که ما فکر میکنیم این دو برادر به دست روسها رساندهاند، بسیار حساس هستند و واگذار کردن لیست کارکنان «ساپو» به روسها، به خودی خود موضوع بسیار پراهمیتی است. این اولین قدم برای روسها در شناسایی افرادی محسوب میشود که آنها می توانستند پتانسیل جاسوسی برای روسیه را در آنها بسنجند.»
نقش جمهوری اسلامی ایران در این ماجرا هنوز روشن نشده است. اما پِر تونهولم یکی از مشاوران ارشد دانشگاه پدافند سوئد که کارشناس علوم اطلاعاتی و جاسوسی است اظهار داشته است: «ما خوب میدانیم که ایران و روسیه همکاریهای نزدیکی با هم دارند و رد و بدل دادههای اطلاعاتی هم یکی از کارهای تیمی این دو کشور است. در موضوع عملیات اطلاعاتی و جاسوسی، حتا ایالات متحده آمریکا هم به دوستان خود تکیه میکند.» برای نمونه، زمانی که جمهوری اسلامی به ارتباطات محرمانه سازمان سیا دست پیدا کردند، آن را در اختیار چینیها قرار دادند. اعضای اتحادیه اطلاعاتی ۵ کشور انگلیسیزبان، «فایو آیز» (Five Eyes)، که شامل ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، استرالیا، کانادا و نیوزلند میشود، بیشترین همکاریهای اطلاعاتی را با یکدیگر دارند.
تونهولم اشاره میکند که پیشتر دستگاههای اطلاعاتی سوئد از استخدام افرادی که در کشورهای متخاصم به دنیا آمده باشند خودداری میکرد. به این دلیل که این مأموران قابلیت به کار گرفته شدن توسط کشور خود یا متحدان آنها را نیز دارند. چند کشور دیگر در همسایگی سوئد هنوز به این اصل پایبند هستند، اما در طول چند سال گذشته، سوئد رویکرد نرمتری در پیش گرفت. این نرمش مخاطرات بی چون و چرایی در بر دارد. وی اضافه میکند: «موضوع این نیست کسانی که در دیگر کشورها به دنیا آمدهاند، قابل اعتماد نیستند. بلکه آسیبپذیری آنها توسط دولتهای خودی در مقابل به کار گرفتن آنها برای همکاری با توسل به فشار بر خانوادههای این افراد در کشور خود، بسیار محتمل است.»
در حالی که این امکان هست که روسیه به خاطر ایرانی بودن این دو برادر آنها را به جاسوسی برای منافع خود به کار گماشته باشد، اما به نظر میرسد که انگیزه اصلی این دو برادر، طمع مالی بوده است؛ همانطور که چنین انگیزهای در مورد خبرچینهای بومی نیز صدق میکند.
به هر روی، چنین رویدادی یک بیدارباش جدّی به شمار میرود. این نشان میدهد که روسها از هر دریچهای برای نفوذ در امر جاسوسی بهره میگیرند. این واقعیت که کشورهای اروپایی در این روزها محل اقامت شمار بسیاری از افراد دیگر کشورها در مقایسه با یکی دو دهه پیش شده است، دسترسی به یک اندوخته بزرگتری از نیروی انسانی را که میتواند از سوی روسیه و چین به کار گرفته شوند، بیشتر میکند. به ویژه اگر این افراد از کشورهایی باشند که روابط نزدیکی با هر یک از این دو کشور داشته باشند.
خوزه آسیس جیاماریا که به اتهام همکاری با «گ-آر-یو» در نروژ دستگیر شد، به کارهای آکادمیک در دانشگاه کالگری مشغول بود. تحقیقات او در رابطه با تهاجم در «دوران خاکستری” (Gray Zone)، یعنی در فاصلهی زمانی میان صلح و یک جنگ احتمالی، بستر خوبی را برای دسترسی به اقشار گوناگون نروژی، و حتا فراتر از آن، زیر چتر پژوهشهای دانشگاهی فراهم میکرد.
نکته در اینجاست که چنین گروههایی دقیقاً دارای همان ویژگیهای گویشی و پشتوانههای فرهنگی مورد نیاز هستند که در کار جاسوسی مؤثرند. برای نمونه، آمریکاییهای آلمانیتبار خدمات بیشماری را در دوران جنگ جهانی دوّم به دستگاههای اطلاعاتی متفقین ارائه دادند. یا اسرائیل از خارجیهایی که تابعیت این کشور را میپذیرند، بهرههای اطلاعاتی بسیار به دست میآورد.
چگونگی بهرهبرداری از افراد غیربومی که استعداد جذب شدن به دستگاههای اطلاعاتی آمریکا را دارند دقیقاً مشخص نیست و جای بحث و گفتگو دارد. آمریکاییهای چینیتبار اغلب با موانعی در کسب مقامهای حساس روبرو میشوند که به نظر برخی، بیشتر به تبعیض نژادی مربوط است تا به اعتماد و اطمینان به وفاداری آنها. جری چون شینگ لی یکی از مأموران پیشین سازمان سیا با داشتن تابعیت شهروندی ایالات متحده آمریکا، متهم به در مخاطره قرار دادن چیدمانهای راهبردی ایالات متحده در چین شد و پس از اقرار به جاسوسی برای چینیها به ۱۹ سال زندان محکوم گشت. اما سهلانگاریهای اینترنتی سیا نیز نقش بارزی در این مورد داشت.
تونهولم معتقد است: «امنیت صد درصدی وجود ندارد. خودداری از به کار گرفتن روسها، چینیها و ایرانیها نکات منفی خود را دارد؛ چرا که آنان از مهارت و تماسهایی برخوردارند که به آنها نیاز هست. اما در عین حال، همراه با مخاطرات درونی نیز هست که میبایست به آنها آگاه بود.»
برادران کیا با حکم ۲۵ ساله زندان روبرو هستند. با آنکه تمامی شواهد و مدارک، جرم آنها را به اثبات رسانده، اما آنها تمامی اتهامات را رد کردهاند. محاکمه این دو برادر به بسیاری از سوئدیها جریان استیگ بِرگلینگ را یادآوری میکند. او یکی از افسران نظامی ارتش سوئد بود که برای «ساپو» جاسوسی میکرد و دستگیری او در سال ۱۹۷۹، بزرگترین رسوایی جاسوسی برای شوروی در سوئد بود. او به حبس طولانی محکوم شد اما در یک مرخصی برای دیدار با همسر خود موفق به فرار شد و به مسکو رفت؛ جایی که مقصد تمام خبرچینها در غرب بود. برادران کیا هم قصد ترک سوئد را داشتند اما نه به روسیه بلکه به کانادا! حالا اما به احتمال زیاد مسیر هر دو به زندان ختم خواهد شد.
*منبع: فارین پالیسی
*ترجمه و تنظیم: داریوش افشار