م.م.الف. – این روزها بحث داغ کمبود رهبری جنبش انقلابی مردم ایران همه جا داغ است و کمبود این رهبری به خوبی احساس میشود.
اکنون که دولتهای اروپایی و آمریکا خطر وجود جمهوری اسلامی را احساس کرده و تمامقد پشتیبانی خود را از ملت ایران به صراحت بیان میکنند وجود یک اپوزیسیون قدرتمند روند انتقال قدرت را تسریع مینماید.
مشکل بزرگ سیاستمداران خارج از کشور خودبزرگبینی و یا تمامیتخواهی است. همگی خواستار ائتلافاند اما ائتلاف دیگران با خود را میخواهند و اکثرا و شاید هم تماما فاقد مقبولیت لازم در داخل کشورند.با این تفاصیل باید قید شورای رهبری را بزنیم.
در این میان نام هر کسی هم اندکی مطرح میشود دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی به سرعت به کار افتاده و زمینه بیاعتباری وی را فراهم میکند.اکثریت فعالان سیاسی خاج کشور هم چون اقبالی از سوی مردم به سمت خود نمیبینند رهبری فردی را نوعی استبداد معرفی میکنند و مرتب تکرار میکنند که مردم دیگر دیکتاتوری نمیخواهند. البته که مردم دیگر دیکتاتوری نمیخواهند اما رهبری و هدایت یک جنبش در شرایط کنونی چیزی جز پذیرش یک مسئولیت خطیر نیست.
همچنین ادعا میشود که در میان انبوه شعارهای داخل کشور هیچ نامی بر زبانها به صورت گسترده نمیشنویم. ولی آیا واقعا چنین است؟
از اعتراضات پاییز ۱۳۹۶ به بعد شعار رضاشاه روحت شاد تقریبا همهگیر شد و نام پهلوی آشکار و به صراحت بر سر زبانها افتاد هرچند که قبل از آن در دلها بود اما مسئله همان تبلیغات و پروپاگاندای رژیم و مخالفان پهلوی بود که چون رضاشاه در قید حیات نیست بنابراین نمیتوانست رهبر جنبش شود و این شعار به عنوان پشیمان بودن مردم از انقلاب ۵۷ تبلیغ شد. سیاستمداران چپ و مجاهدین خلق هم این شعار را یک شعار ارتجاعی و بیخطر قلمداد کردند.
از بهمن ۵۷ طرفداران پهلوی به علت موج گسترده مخالفان پادشاهی کمتر جرئت اظهار نظر داشتند و حتی شعار رضاشاه روحت شاد هم هیچ اشارهای به سیستم پادشاهی نمیکرد و فقط نام شخص رضاشاه و خدمات وی مطرح میشد. حتی شاهزاده رضا پهلوی که نماد پادشاهی است هنوز هم به صراحت از سیستم پادشاهی حمایت نمیکند و نوع نظام را منوط به آرای مردم میداند و البته این از خصوصیات دموکراتیک وی است.
حال که صحبت از شاهزاده شد بیگمان نمیتوان انکار کرد تنها نامی که در میان موافقان و مخالفان سلطنت مطرح است نام اوست. جالب آنکه مخالفان ایشان مخالف خود ایشان نیستند و در حقیقت مخالف پدر و پدربزرگ او هستند ویا مخالف اطرافیان ایشانند. جالبتر آنکه کسانی از یکسو با مخالفت کردن با ایشان سعی در کسب اعتبار برای خودشان هستند و از سوی دیگر مخالفانی هم با کسب تأیید از ایشان به دنبال کسب اعتبارند! به جرأت میتوان گفت هیچ نقطه ضعفی در طول زندگی ایشان و یا در گفتارها و کردار و تفکرات ایشان نمیتوان پیدا کرد.
اگر کمی انصاف داشته باشیم طرفداران شاهزاده در داخل کشور شاید بیشتر از ۵۰درصد باشند. اکثر نظرسنجیهای متفرقه و حتا مخالف ایشان هم که تا حال انجام شده دلالت بر محبوبیت وی در میان مردم دارد.
نهایتا نظر من این است که فعالان سیاسی که دلسوز وطن هستند از جمهوریخواه، پادشاهیخواه و چپ و راست و هر نظر دیگری که دارند، از مردمی که در شهرها و خیابانها شجاعت و جسارت و ازخودگذشتگی نشان دادهاند بخواهند که با شجاعت نام ایشان را بر زبان آورده و در شعارهای انقلابی خود ایشان را صدا بزنند؛ نه به عنوان «رهبر» بلکه بر اساس نظر خود ایشان، به عنوان وکیل خود، و از ایشان بخواهند هرچه سریعتر با برپایی یک شورای منسجم این کشتی انقلاب را هدایت نماید.