مصطفی فحص (شرق الاوسط) – وضعیت خیزش انقلابی ایرانیان را میتوان تا حدودی با قیام سوریها مقایسه کرد. شباهت در اینجا صحنهای است که رنگی هنرمندانه و سینمایی دارد. صحنهها و تصاویری که به شاهدی برای اوضاع حال و آینده تبدیل شده است.
عکسها، تصاویر و صحنههای منتشر شده توسط معترضان ایرانی از توفانی که علیه رژیم جمهوری اسلامی و رهبر آن به راه افتاده است، چنان برای مستندسازی وقایع مهماند که اهمیت آن مشابه اهمیت فیلم معروف «توفان در کشور بعث» به کارگردانی هنرمند فقید سوری عمر أمیرالای* است. اهمیت این صحنهها و تصاویر ضبط شده توسط ایرانیان بپاخاسته از آن جهت مهم است که گفتمان بعثیمآبانه دیگر منحصر به کشورهای عربی یا دولت دیکتاتور شرق مدیترانه (سوریه) نیست، بلکه یک رژیم بعثی نیز در ایران به نام جمهوری اسلامی وجود دارد که بیش از چهار دهه دولت، قدرت، فرهنگ، هنر و ورزش را به انحصار خود درآورده است.
به نظر میرسد که اکنون این رژیم بعثی دیگر نمیتواند تصاویر و صحنهها را در انحصار بگیرد یا متون باورهایش را به دیگران تحمیل کند و این هنرمندان و نقشآفرینان یعنی مردم هستند که گزینشهای تحمیلی کارگردان را به انقیاد خود درآوردهاند.
در «توفان مردم ایران علیه جمهوری اسلامی» نقشآفرینان زیادی نافرمانی کرده و بر شهادتهای دروغ خط بطلان کشیدند. فوتبالیستهای ایران در قطر با سکوتشان و همخوانی نکردن با سرود جمهوری اسلامی در نخستین مسابقهی خود در برابر تیم انگلیس پیام مهمی فرستادند که مضمون و معنای آن این است که سرود جمهوری اسلامی سرود ملی ایرانیان و ملت ایران نیست بلکه تنها رژیم را نمایندگی میکند. ورزشکاران ایرانی مانند زنان شجاع ایرانی که حاضر نشدند به زور مقنعه خمینی را به سر کنند و مانند دانشجویانی که با محدود کردن آزادی خود مخالفت میکنند و همچون کارگرانی که به دلیل بدی اوضاع معیشتی خود دست به اعتصاب میزنند، با سکوت به رژیم بعثی اعتراض کردند.
رژیم جمهوری اسلامی دیگر کردها، بلوچ ها، عربها، لرها و آذربایجانی و دیگر قومیتهای ایرانی را که تبعیض قومی، فرقهای و دینی و مذهبی را علیه آنها اعمال کرده نیز نمایندگی نمیکند.این اقوام مانند کشاورز کرمانی، خراسانی، قزوینی و کسبه تهرانی هستند که در برابر کمبودها صبر کردند و همواره برای کشورشان فداکاری کردند اما رژیم اقتدارگرای حاکم بر آنها، در برابر خواستههای اندکشان برای داشتن یک زندگی آبرومندانه نیز تاب نیاورده و آنها را سرکوب میکند، این اقشار مخالف رژیم کنونی ایران هستند که به دلیل حاکمیت ۴۳ سالهاش، مردم گذشته و حال خود را از دست داده و آینده فرزندانشان را در معرض تهدید و نابودی میبینند.
ایران امروز ایرانی منسجم و متشکل از مردان و زنان، جوانان دانشآموز و دانشجو، کشاورزان، کارگران، معلمان، هنرمندان و پدران و مادرانی که همصدا در برابر رژیم جمهوری اسلامی نافرمانی و اعتراض کرده و مانند توفانی نه از نظر اندازه و حجم بلکه از حیث معنای حقیقی آن در همه عرصهها به راه انداخته و به رژیم و سردمداران آن «نه بزرگ» گفته و قیام کردهاند. اکثریت ملت ایران به اپوزیسیون تبدیل شده و اقلیتی با زور اسلحه بر کشور مسلط هستند و نمیخواهند شجاعانه اقرار کنند که باعث همه مشکلات و بدبختیهای مردم هستند. گویی که بیماری بعث سوریه به جمهوری اسلامی در ایران هم سرایت کرده است.
رژیم جمهوری اسلامی به خوبی میداند که بطور ذاتی اصلاحپذیر نیست و نمیتواند هم به خواستههای مردم بپاخاسته در خیابانها پاسخ دهد و اگر هم اصلاحاتی با شکل و شمایل اصلاحات بعث عربی یا بعث خودش انجام دهد، مانند کسی خواهد بود که گورش را با دستان خودش میکند.
رژیم تهران نمی تواند با فرستادن سربازان سرتاپا مسلح خود به شهرها و روستاهای فقیرنشین کردستان، بلوچستان و اهواز از مشروعیت خود دفاع کند یا آن را حفظ کند چنانکه نمیتواند یک ایرانی را صرف نظر از قوم و فرقه و مذهب و دین متقاعد کند که دوباره به رژیم اسلامی اعتماد کند در حالی که این رژیم بطور قانونی آنها را کشتار، آزار و اذیت و سرکوب میکند.
از نظر اکثریت مردم ایران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دولت، دیگر پاسداران وطن و ملت و کشور نیستند آنها اکنون پاسداران رژیمی هستند که در خیابانها، محلهها و کوچههای مهاباد، پیرانشهر، جوانرود، کرمانشاه، ارومیه، زاهدان، ایذه، اهواز، مردم را با گلوله میکشد. چگونه رژیمی میتواند دوباره اعتماد مردم را به دست بیاورد وقتی که در میادین و خیابانهای شیراز، تبریز، یزد، اصفهان و تهران به معترضان مسالمتجو تیراندازی میکند و آنها را به قتل میرساند؟! وضعیت چنین رژیمی هرگز نمیتواند بهبود یابد.
بین اصرار معترضان برای تغییر رژیم و لجاجت رهبران جمهوری اسلامی، ایران به لبه هرج و مرج و مرز جنگ داخلی میان ملت و دولت حاکم نزدیک میشود.
شاید هشدار احمد منتظری فرزند حسینعلی منتظری یکی از بنیانگذاران رژیم اسلامی، مبنی بر اینکه در صورت ادامه وضعیت به همین منوال ایران با خطر جنگ داخلی مواجه است، واضحترین شرح برای این صحنه باشد.
در این سیل خروشان که نزدیک به سه ماه از آغاز آن میگذرد، معترضان روز به روز انسجام بیشتری پیدا میکنند و رژیم بیش از پیش سردرگم و درمانده میشود.
سردرگمی و درماندگی رژیم آن را واداشته تا روی سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن و ایجاد درگیریهای طبقاتی و منطقهای برای جدایی و ضربه به همبستگی مردم حساب باز کند تا یا به برچیدن بساط اعتراضات موفق شود یا اگر یک منطقهای را به شدت سرکوب کند، دیگر مناطق بترسند و در ادامه اعتراضات خود تجدید نظر خواهند کرد.
اما آنچه رهبر معنوی بلوچستان ملا عبدالحمید اسماعیل زهی در مورد کردها گفت که آنها رنج تبعیض قومی، فشار فرقهای و فقر را تحمل کردهاند، آیا منصفانه است که به اعتراضات مسالمتآمیز آنها با گلولههای جنگی پاسخ داده شود، این اقدامات فرصتها وشرطبندیهای رژیم برای خاموش کردن خیزش مردم را میسوزاند.
توفانی که علیه رژیم و رهبرش به راه افتاده و صحنههایی که معترضان شجاع در داخل ایران به تصویر میکشند نشان میدهد که اوضاع در ایران تحت حاکمیت خامنهای به کجا رسیده است.
همانگونه که کارگردان فقید عمر امیرالای و دوستانش توانستند فاجعه و تراژدی بزرگ سوریها تحت فرمانروایی اسد پدر و اسد پسر را در فیلم «توفان در کشور بعث» مستندسازی کنند، معترضان مبتکر و جوانان شجاع ایران نیز با ضبط و نشر فیلمها و تصاویر خیزش سراسری خود، فاجعهای را که طی ۴۳ سال حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی بر ملت ایران رفته است مستند میکنند.
*منبع: شرق الاوسط
*نویسنده: مصطفی فحص
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
*عمر امیرالای کارگردان و فیلمساز از فعالان جامعه مدنی و منتقد سوری ۶ فوریه ۲۰۱۱ در سن ۶۷ سالگی بر اثر سکته قلبی در دمشق درگذشت. بیشتر فیلمهای عمر امیرالای در سوریه ممنوع شده و به نمایش در نیامدند. این فیلمساز از معروفترین کارگردانان جهان عرب به شمار میرود. امیرالای سازنده فیلمهایی است که در آن به شدت از حزب بعث یعنی حزب حاکم سوریه که پنج دهه پیش در این کشور به قدرت رسیده، انتقاد شده است. او بارها حزب بعث و رهبران آن را به خاموش کردن شعلههای خلاقیت متهم کرده و گفته است آنها سینما رفتن به عنوان یک سرگرمی برای مردم این کشور را تقریبا از بین بردهاند. این فیلمساز یک هفته قبل از مرگ، بیانیهای در حمایت از معترضان مصری علیه رژیم مبارک امضا کرده بود. او از جمله دهها روشنفکر سوری است که در سال ۲۰۰۰ بیانیهای را امضا کردند و در آن خواهان پایان یافتن وضعیت اضطراری در این کشور، آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و آزادی فعالیت احزاب سیاسی و سازمانهای غیر دولتی شدند. پس از ترور رفیق حریری نخست وزیر پیشین لبنان در سال ۲۰۰۵ امیرالای خواهان خروج نیروهای سوریه از لبنان شد. او همچنین سازنده فیلمی درباره ریاض ترک از رهبران مخالف حافظ اسد رئیس جمهوری سابق سوریه و پدر بشار اسد است. ریاض ترک در زمان دیکتاتوری حافظ اسد بیش از هفده سال در زندان انفرادی حبس بود.