نامه تکاندهنده رسول بداقی از زندان؛ ۱۲۰ روز شب و روز را از هم تشخیص نمی‌دادیم

- «۱۲۰ روز نمی‌دانستیم در سلول کناری ما چه کسی به بند کشیده شده. گاه گریه‌های التماس آمیز مردی یا نوجوانی بیگناه به قلب زخم خورده‌ی ما نمک می‌پاشید.۱۲۰ روز جوی آمیخته به ترس از تحقیر و تهدید، لحظه لحظه‌های ما را پر کرده بود.»
- رسول بداقی بیش از یک ماه در سلول انفرادی بود و ۱۲ خرد به بند عمومی زندان اوین منتقل شد. او دوباره ۲۴ خرداد به یکی از سلول های انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل شد.

پنج شنبه ۸ دی ۱۴۰۱ برابر با ۲۹ دسامبر ۲۰۲۲


رسول بداقی آموزگار زندانی در نامه‌‌ای تکاندهنده از زندان اوین از آزار و اذیت‌هایی که بر او و دیگر فعالان صنفی رفته خبر داده است. او نوشته ۱۲۰ روز پیوسته فضایی آمیخته به ترس از تحقیر و تهدید لحظه‌های آنها را پر کرده بود.

رسول بداقی

رسول بداقی بازرس کانون صنفی معلمان و عضو شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان که بهار سال گذشته در سناریوسازی وزارت اطلاعات علیه فعالان صنفی بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد، با انتشار نامه‌ای از درون زندان بخشی از آنچه  را بر او رفته و آنچه دیده توضیح داده است.

رسول بداقی در این نامه نوشته که «۱۲۰ روز نمی‌دانستیم در سلول کناری ما چه کسی به بند کشیده شده. گاه گریه‌های التماس‌آمیز مردی یا نوجوانی بی‌گناه به قلب زخم‌خورده‌ی ما نمک می‌پاشید.۱۲۰ روز جوّی آمیخته به ترس از تحقیر و تهدید، لحظه لحظه‌های ما را پر کرده بود. حضور ۲۴ ساعته دوربین‌های مداربسته، لامپ‌های روشن، نظارت بر رفتار و کردار ما از دریچه‌ی چشمی درب فولادین سلول ۵ متری، هستی را برای ما تبدیل به تابوتی کرده بود که جای جنبیدن را از ما گرفته بود.»

او در بخش دیگری از این نامه نوشته که «دروغ و فریب و جاه‌طلبی و ریا و نیرنگ و شیطان‌صفتی بازجوها و برخی زندانبان‌ها آدمی را به تعظیم در برابر شیطان وا می‌داشت. گاه تهدید به مرگ در سلول‌های انفرادی، خاموش و بی همدم، افسوس آخرین وصیت نامه را برای خانواده در ذهن و جان ما به خاک می‌سپرد.»

بازداشت رسول بداقی و چند نفر از فعالان صنفی آموزگاران دهم اردیبهشت ۱۴۰۱ در آستانه هفته معلم در ایران و توسط وزارت اطلاعات انجام شد. رسول بداقی بیش از یک ماه در سلول انفرادی بود و ۱۲ خرداد به بند عمومی زندان اوین و دوباره ۲۴ خرداد به یکی از سلول های انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل شد.

بر اساس حکم صادر شده از سوی دادگاه انقلاب رسول بداقی به اتهام اجتماع و تبانی به ۴ سال و ۶ ماه حبس و بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس محکوم شد و مدت دو سال از فعالیت و عضویت در گروه‌ها و خروج از کشور منع شد.

این فعال صنفی پیشتر هم بارها بازداشت شده بود و حالا در نامه‌ای تکاندهنده از زندان اوین به بخشی از آزار و اذیت‌هایی که تحمل می‌کند اشاره کرده است که متن آن را در ادامه می‌خوانید:

یاداشتی از اوین
رسول بداقی
ما را سرّی است با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سرّیم

ده‌ها سال است که استبداد و خودکامگی خود را زیر نام‌های گوناگون پنهان کرده و مقدس‌ترین داشته‌های مردم، از منافع مادی و معنوی یک ملت کهن گرفته تا جان و مال و آبروی آنان را نوبت به نوبت ویران می‌کند. نفت و آب و گاز و خاک و جنگل و معادن، محیط زیست، اعتماد، باورها و حتی شرف و حیثیت مردم را خاکریز به خاکریز ویران کرده و اینک بطور عریان در روزنامه‌ها، رسانه‌ها، همایش‌ها و به هر شکل ممکن، سرزمین و مردم ایران را تهدید به سوریه‌ای شدن می‌کند و آشکارا به همگان می‌فهماند یا ما یا هیچکس.

بی‌گمان تنها چیزی که جلوی خودکامگان خونریز را گرفته تا بار دیگر میلیون‌ها انسان را قربانی هوس‌ها و توهمات و خواب‌های آشفته نکنند، ناتوانی آنهاست.

همکاران و هموطنان ارجمند:

اینجانب و همکارانم ۱۲۰ روز در چنان وضعیتی در بند ۲۰۹ و ۲۴۰ در زندان اوین بسر بردیم که شب و روز را به سختی از هم تشخیص می‌دادیم. پرسیدن ساعت از یک نگهبان توهین استخوان‌سوزی را در پی داشت. دیدن یک لبخند از یک همنوع، شنیدن صدای یک انسان، حتی یک پرنده برای ما رویایی شده بود.

۱۲۰ روز نمی‌دانستیم در سلول کناری ما چه کسی به بند کشیده شده. گاه گریه‌های التماس‌آمیز مردی یا نوجوانی بی‌گناه به قلب زخم‌خورده‌ی ما نمک می‌پاشید.۱۲۰ روز جوّی آمیخته به ترس از تحقیر و تهدید، لحظه لحظه‌های ما را پر کرده بود. حضور ۲۴ ساعته دوربین‌های مداربسته، لامپ‌های روشن، نظارت بر رفتار و کردار ما از دریچه‌ی چشمی درب فولادین سلول ۵ متری، هستی را برای ما تبدیل به تابوتی کرده بود که جای جنبیدن را از ما گرفته بود. جسم ما در یک سلول کوچک و روح و روان ما در یک تابوت اسیر ناجوانمردان وحشی‌صفت بود. در این تابوت روحی تنها می‌توانستیم لب‌های‌مان را تکان بدهیم. گاه تخیلات و توهمات خود را از سلول‌های مغز خود به لب‌های‌مان جاری می‌کردیم.

تمام آزادی ما این بود که در تخیلات، توهمات، ترس‌ها و تهدیدها حرکت کنیم. تهدید همکاران، خانواده، دوستان و زن و فرزند و خویشاوندان کابوسی بود که خواب را از جسم و روح ما ربوده بود.

گاه صدای یک عربده‌کش به نام بازجو یا مراقبی و زندانبانی عقده‌ای، گاه صدای نرم اما بُرنده‌ی یک مامور، همراه با تهدید زن و فرزند، مرگ را در پیش چشم ما زیباتر از شیرین‌ترین لحظه‌ها جلوه‌گر می‌ساخت. بی‌وجدانی آنان هستی، زندگی و انسانیت را در پیش چشم کابوسی مزخرف می‌نمود. دروغ و فریب و جاه‌طلبی و ریا و نیرنگ و شیطان‌صفتی بازجوها و برخی زندانبان‌ها آدمی را به تعظیم در برابر شیطان وا می‌داشت. گاه تهدید به مرگ در سلول‌های انفرادی، خاموش و بی‌همدم، افسوس آخرین وصیت‌نامه را برای خانواده در ذهن و جان ما به خاک می‌سپرد.

گاه مانند پرنده‌ای بی‌پناه که بر شانه‌های شکارچی‌اش بنشیند، عواطف و محبت‌های انسانی خود را به پای دل ماموران گرگ‌صفت و خونخوار می‌ریختیم. آری خوانندگان شریف، از کدامین درد باید نالید؟

۱۲۰ روز زیر بمباران توهین، تحقیر، تهمت، دروغ، اتهام و پرونده‌سازی، فحاشی، ارعاب و تهدید، تنهایی و بی‌خبری، روح و روان ما را تبدیل به زباله‌دانی از پسمانده‌های ذهن مزدوران بیماری کرده بود که گرگ‌صفت شرف را قی کرده بودند. در عین حال آنچه می‌گفتند برای ما فقط یک شوخی یا تهدید برای عقب‌نشینی از خواسته‌های بحق فرهنگیان و جامعه و دانش‌آموزان بیش نبود، غافل از اینکه در این ۱۲۰ روز آنان دنبال سناریوسازی بوده و برای بدبین کردن و تفرقه از هیچ دروغی و از هیچ فریبی کوتاهی نکرده بودند.

تصاویر گوناگون و بی‌ربط بهم بافته بودند، اتهامات سراسر دروغ بسته بودند. غافل از اینکه آنان لوله تفنگ تبلیغات فریبکارانه را به سمت خود گرفته‌اند زیرا ذهن مردم جامعه از این دروغ‌پردازی‌ها اشباع شده است. در این میان اتهام دروغین گرفتن پول از بیگانگان برای خریدن معترضین خیابانی و خرید سلاح جنگی، شرم‌آورترین توهینی بود که آنان در صداوسیمای اشغال شده، در حق ما، معلمان و مردم معترض روا داشتند. در پایان همواره بر این افتخار می‌کنم که ایرانی، معلم، پاکدل و پاکدست هستیم و بالاتر اینکه هموطنان و همکاران و همراهانی دارم که دروغ و فریب را از راستی و درستی به روشنی آفتاب دلشان تمیز می‌دهند.

رسول بداقی
دی‌ماه ۱۴۰۱
بند ۴ زندان اوین

 

 

 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱ / معدل امتیاز: ۱

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=308857