حسین زحتمکش پدر مهرگان زحمتکش جوان جانباخته در سرکوب زندانیان لاکان رشت، از غم داغ فرزند دق کرد و جان باخت. از ابتدای انقلاب ملی تا کنون چند تن از اعضای خانواده جانباختگان از اندوه عزیزان خود سکته کرده و جان خود را از دست دادهاند.
![](https://kayhan.london/wp-content/uploads/2023/01/mehregan.jpg)
مهرگان زحمتکش تنها چند روز مانده به تولد ۳۰ سالگی در جریان سرکوب زندانیان لاکان رشت در ۱۷ مهرماه با شلیک گلوله از سوی مأموران کشته شد. پس از حدود سه ماه پدر مهرگان که در این مدت به شدت سوگوار و اندوهگین بود جان باخته است.
کامیار فرزند دیگر حسین زحمتکش با اعلام خبر درگذشت پدرش در اینستاگرامش نوشت: «پدر طاقت نیاورد، پرواز کرد تا پسر».
دنیا دختر حسین زحمتکش در توییتی نوشته است: «رستم رفت پیش سهرابش… پدر را بزنم یا پسر را؟ پسر را بزن، پدر خودش میافتد.»
حسین زحمتکش ۲۹ مهر ۱۴۰۱ با انتشار تصاویری از پسرش مهرگان و مزار او در اینستاگرام نوشته بود: «میدونم میبینمت یه روز دوباره، توی دنیایی که آدمک نداره».
حسین زحمتکش به بیماری سرطان مبتلا بوده و مدتی پیش از جان باختن فرزندش یک جراحی دشوار را پشت سر گذاشته بود، اما وضعیت جسمی او رو به بهبود بود. با قتل مهرگان پدر به شدت غمگین شد و در نهایت دق کرد و درگذشت. کارشناسان مسائل عصبی، پریشانی روحی و غم و اندوه را یکی از عوامل مؤثر در ابتلا و تشدید و بازگشت بیماری سرطان میدانند.
مهرگان زحمتکش از جمله کشتهشدگان با گلوله جنگی در جریان سرکوب اعتراض در زندان لاکان رشت در ۱۷ مهر ۱۴۰۱ است که در بند چهار این زندان محبوس بود.
زندان لاکان بزرگترین زندان رشت است و در جاده کمربندی رشت- تهران قرار دارد. در جریان حمله به محبوسین زندان لاکان رشت که نسبت به شکنجه بازداشتشدگان اعتراض کرده بودند، در روز یکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱، دستکم ۱۲ تن کشته شدند اما هنوز شمار دقیق جانباختگان مشخص نیست.
مهرگان زحمتکش، مهرزاد بهروز ساکن رشت، میلاد رخشان ساکن روستای کلاجاه خمام، مهران رجبی اهل رشت، عارف عاشوری از جمله شهروندانی بودند که در جریان حمله وحشیانه مأموران زندان کشته شدند.
بر اساس گزارش منابع حقوق بشری مهرگان بر اثر شلیک مستقیم سه گلوله جنگی توسط مزدوران جمهوری اسلامی به شدت مجروح شد و بعد از چندین ساعت خونریزی، جان خود را از دست داد.
بر اساس این گزارشها، هفدهم مهرماه خبرهای غیررسمی از آتشسوزی در زندان لاکان رشت به گوش خانواده زندانیان رسید. مهرگان هم در همین زندان محبوس بود و قرار بود به زودی آزاد شود. با توجه به خشونت شدید مأموران در شکنجه جوانان و نوجوانان بازداشتشده در جریان اعتراضات، زندانیان اعتراض میکنند و خشونت مسلحانه مأموران علیه زندانیان شروع میشود.
یک منبع آگاه پیشتر درباره این حمله به «دویچهوله فارسی» گفته بود که «تیراندازی حدود ساعت ۳ تا ۴ بعد از ظهر ۱۷ مهرماه رخ داده، اما ساعت یک و نیم شب به بعد آنان را از زندان خارج میکنند؛ یعنی جنازههایشان را بیرون میبرند، در حالی که از شدت خونریزی جانشان را از دست داده بودند. در گواهی فوت تعدادی از آنان علت مرگ شوک ناشی از خونریزی عنوان شده است!»
یک راننده آمبولانس حاضر در صحنه به خانواده زندانیان گفته بود آنان «پنج ساعت» پشت درهای زندان لاکان رشت منتظر مانده بودند تا بتوانند وارد شوند، اما رئیس زندان گفته بود تا من اجازه ندهم هیچکس حق ورود به زندان را ندارد.
در این حمله مهرگان نیز از ناحیه پا و پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت. خانواده زحمتکش بعد از گذشت دو روز با تماسی تلفنی از بیمارستان برای شناسایی و تحویل پیکر فرزندشان با خبر میشوند. مراجعه خانواده به بیمارستانهای شهر در تمام این دو روز برای پیدا کردن مهرگان بینتیجه بوده، در صورتی که پیکر او در سردخانه بیمارستان «پورسینا» رشت بوده است.
منبع آگاه به «دویچهوله» افزوده بود که «خانواده در مراجعه برای انجام مراحل قانونی تحویل پیکر، لیستی شامل نام ۱۲ نفر دیگر که آنها هم همان شب با تیر جنگی در زندان کشته شده بودند را دیده. ردیف نهم مهرگان بود. البته در شناسنامه نام او حسن بود، اما از کودکی مهرگان صدایش میزدند.»
پدر یک نوجوان جانباخته به دلیل فشارهای عصبی و آزار نهادهای امنیتی سکته کرد و درگذشت
هفته گذشته نیز بهروز شفقدوست پدر نیما شفقدوست نوجوان ۱۷ سالهای که در جریان اعتراضات بر اثر شلیک مأموران جمهوری اسلامی در ارومیه جان باخته بود بر اثر فشارهای عصبی و آزار نهادهای امنیتی سکته کرد و جان باخت.
نیما شفیق دوست نوجوان ۱۷ ساله ساکن ارومیه روز ۳۰ شهریور، در جریان اعتراضات مردمی شهرک اسلامآباد این شهر با شلیک مستقیم نیروهای سرکوبگر مجروح و ۱۲ روز بعد جان باخت. بهروز شفقدوست پس از آنکه فرزندش در پی شلیک مأموران جمهوری اسلامی در جریان اعتراضات سراسری کشته شد، از سوی نیروهای امنیتی مجبور شده بود بگوید علت جان باختن نیما به دلیل «عفونت زخم» ناشی از «گازگرفتگی سگ» بوده است.
پیشتر نیز خواهر ۲۱ ساله خدانور لجهای از جانباختگان اعتراضات در زاهدان نیز از غصه جانباختن برادر برومندش «دق کرد».
خدانور لجهای جوان ۲۷ سالهای که در حاشیه زاهدان زندگی میکرد ۱۰ مهرماه در «جمعه خونین زاهدان» جان باخت. خدانور یکی از جانباختگانی بود که تصاویر و ویدئوهای او به سرعت در شبکههای اجتماعی دست به دست شد. خدانور یک صفحه اینستاگرامی داشت که خیلی فعال بود و ویدئوهایی از رقص و شادیهای خودش را در آن منتشر میکرد.
جدا از ویدئوهای رقص خدانور که شور زندگی و امید در آنها موج میزد یک تصویر از خدانور در شبکههای اجتماعی منتشر شد که او را در حیاط پاسگاهی در زاهدان نشان میداد که به دستانش که دور میله پرچم حلقه شده بود دستبند زده بودند و یک بطری آب به فاصله یک متری او قرار داده بودند.
این تصویر واکنشهای زیادی از سوی افکار عمومی برانگیخت. گفته شده بود خدانور چند هفته پیش از آنکه در «جمعه خونین زاهدان» با گلوله مأموران جمهوری اسلامی کشته شود، بازداشت شده بود و مأموران نه تنها او را در حیاط پاسگاه به میله پرچم بسته بودند بلکه برای شکنجه او که تشنه بود و درخواست آب کرده بود یک بطری آب نزدیکش گذاشته بودند و گفته بودند اگر میتوانی آب را بردار!
جمهوری اسلامی نه تنها شهروندان بیدفاع را با سلاح جنگی و باتوم و تجاوز به کام مرگ میفرستد بلکه پس از کشتار مردم بیگناه، خانوادههای آنها را نیز زیر انواع فشار و آزار قرار میدهد؛ پنهان کردن علت درگذشت، اعتراف اجباری تلویزیونی، دزدیدن پیکر جانباختگان، خاکسپاری مخفیانه یا شبانه، جلوگیری از برگزاری مراسم، احضار و تهدید بازماندگان و سناریوسازی علیه شهروندان جانباخته از جمله اقدامات کثیف نهادهای امنیتی علیه آنها و بازماندگان آنهاست.