کتایون حلاجان – محمد اسحاقی شاعر و پژوهشگر آثار ادبی است. او دارای مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه نجف آباد اصفهان و همچنین استاد زبان و ادبیات پارسی است.
محمد اسحاقی سرودن شعر را از سالهای جوانی آغاز کرد و در سال ١٣٨٨ مجموعه شعر «بیدکان تشنه» را توسط انتشارات شاملو منتشر کرد. وی کتابی به نام «دکان دین» با تمرکز و پژوهش عمیق چند ساله بر شیوه زندگی و اشعار حافظ و همچنین مبارزه او با خرافات دین و جهل ناشی از آن نوشته و از آنجا که این کتاب در جمهوری اسلامی امکان انتشار بدون سانسور ندارد، توسط نویسنده در اختیار کیهان لندن قرار گرفته تا در دسترس همگان گذاشته شود.
محمد اسحاقی در مورد دلیل انتخاب حافظ برای تحقیق و تفحص در اشعار وی به کیهان لندن میگوید: «از همان ابتدا تنها محرک و آرامبخش زندگی من شعر و موسیقی بود. علاقه وافر به شعر و ادبیات استعدادم را شکوفاتر کرد و با پشتکار و تلاش به یادگیری و حفظ آثار ادبی پرداختم تا جایی که در اوایل دوران دانشجوییام تقریبا تمام اشعار حافظ را از بر بودم. دقیقا خاطرم هست که این بیت خواجه، الهامبخش من در انجام این کار دلپذیر شد: صبحدم از عرش میآمد صفیری عقل گفت/ قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند»
وی ادامه میدهد: «با وجود آنکه دروس حافظشناسی از ترم های پنج به بعد در دانشگاه تدریس میشود، من از همان بدو ورود به دانشکده در کلاس درس استاد بزرگوار جناب آقای دکتر مسیح بهرامیان شرکت میکردم و از همینجا شایسته و بایسته میدانم که از ریزبینیها و نکتهسنجیهای وی در دیوان حافظ یاد و سپاسگزاری کنم. بنا به ضرورت رشته تحصیلیام که ادبیات پارسی است، با همه شعرا و نویسندگان بزرگ زبان غنی پارسی سر و کار داشتهام ولی اذعان میدارم که با کمال احترام به مقام شامخ دیگر سرایندگان پارسیزبان علاقه و دلبستگی شگفتی به خواجه حافظ پیدا کردم و مطمئن هستم تا پایان عمر با من خواهد بود. کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب/ تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند».
محمد اسحاقی سپس درباره اشعار حافظ میافزاید: «یکی از دلایلی که بیش از دیگر شعرا به این بزرگمردِ عرصه تفکّر و ادب دلبسته و حتی وابسته شدم، محدود نبودن وی به تعصّب و هرگونه تقیّد است. چرا که دیگر شاعران بنام هر کدام به دلایلی به هر روی تشّرع خود را در شعر و اندیشه خویش جای داده و به ناچار هم که شده، تفکّر و آزادی اندیشه خود را مقیّد و محدود به شرع و تعصّب کردهاند که در این مقال اندک مجال زیادی برای شرح آن نیست. امّا لازم به ذکر است که فردوسی و خیام را باید استثناء قرار داد. برای فردوسی واژه ناچار که در سطور بالا آورده شد کاربرد دارد و در مورد خیام هم طبق تحقیق ارزنده صادق هدایت اشعار وی در زمان حیاتش منتشر نشده است. بنابراین هیچ ناچاری و محدودیتی نیز در بیان آزادی اندیشهاش نمیدیده که بخواهد برای رهایی از بندها و حصرهای جامعه به دامن آنها بیاویزد. اما شخص شجاعی مانند حافظ که به قول خودش «عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ/ بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است» کاملا به جهانگیر شدن و مشهور بودن آثار خود که گویای طرز تفکر و اندیشه وی بوده آگاهی داشته و به همین دلیل هم شعر رندانه گفتنش هوس است که در لفافه رندی که خاص خود وی است افکار آزادیخواهانه و روشنگرانه خود را بیان کند.»
این پژوهشگر ادبیات پارسی درباره اینکه بر اساس کدام ویژگیها به کار بررسی مضامین سیاسی و اجتماعی آثار حافظ پرداخته که هزاران کتاب و مقاله و رساله درباره آنها منتشر شده، میگوید: «از آنجا که مزوران و ریاکاران جامعه ما در ادوار مختلف با گشودن دکان دین درهای آزادی را به روی اندیشهها و زندگی مردم بسته و با دروغ، نیرنگ، دورویی و تظاهر به دینداری در غافل و جاهل نگاه داشتن مردم هرچه از دستشان برآمده انجام دادهاند، خواجه را بر آن داشته تا شمشیر قلم خود را به دست گیرد و به هر طریقی که شده با آنها مبارزه کند و هرگاه دشمنانش که همانا دشمن آزادی و انسانیتاند سعی در کند کردن دَم این شمشیر داشتهاند خواجه با مصقل طنز و رندی ویژه خودش آنرا بُرّا نگاه داشته تا بتواند ریشه و ستون آنها را از بین ببرد. چنین ویژگیهایی باعث شد که تحقیق و پژوهشهای خود را به زمینه حافظپژوهی معطوف کرده و با وجود تمام آثار ارزندهای که در زمینه حافظپژوهی توسط پژوهشگران بزرگ ما صورت گرفته این جسارت را به خود بدهم که در زمینه اندیشه والای حافظ قلمفرسایی کنم. سالها پیش کسانی مانند استاد امیری فیرزکوهی بر این عقیده بودند که تحقیق و تفحص بر دیوان حافظ کافیست و حتی عنوان مقاله خود را «حافظ بس» نامگذاری کرد. اما هنوز میبینیم که ناگفتههای بسیاری از لابلای اشعار و افکار این شاعر بزرگ یافت میشود که میتواند روشنیبخش فرهیختگان حال و آینده باشد.»
توضیحات محمد اسحاقی بر کتاب «دکان دین»
از این شاعر و پژوهشگر ادبیات درباره کتاباش «دکان دین» میپرسم که بیانگر چیست و چرا این نام که یادآور اصطلاح «دکانداران دین» از احمد کسروی است، برای آن انتخاب شده؟ میگوید: «بیش از هزار سال است که در کشور ما مکانی به نام دکان دین برپا شده و کالاهای آن همواره یکسان و تکراری بوده و به غیر از ترس، جهل و خرافه، متاعی برای ارائه نداشته است، تا این دکانداران بتوانند با ارعاب، نادان نگه داشتن و سردرگم کردن مردم در فروش هرچه بیشتر این کالاهای کهنه و تاریخ گذشته کسب و کار خود را رونق بخشند و همواره بکوشند مبادا از ترس و جهل و خرافه مردمان کم شود و دکان آنها از رونق بیفتد. از آنجا که ادبیان، نویسندگان و به ویژه شاعران ما، پیامبران مسئول و مبارز با جهل و تاریکی در اجتماع بودهاند، وظیفه و رسالت خود را مبارزه با این افراد دانسته و با وجود تمام ثروت، قدرت و امکاناتی که همیشه برای سرکوب روشنگران جامعه در دست دکانداران دین بوده است، حتّی یک لحظه در این راه خطیر از پا ننشستهاند و در تمامی قرون در مقابل ظلم، ستم، آلودگی و فساد آنان بیوقفه به افشاگری و مبارزه پرداختهاند. در این کتاب که مسما به «دکان دین» شده، علاوه بر تحقیق و پژوهش در دیوان اشعار شاعران بنام پارسیزبان، سعی شده با استناد و البته انتقاد بعضی از ادیبان پژوهشگر به این مهم پرداخته شود که چرا هیچکدام از شاعران بزرگ و شهیر ایرانزمین نسبت به دکان دین و ابزار آنان که در اذهان و افکار مردم ما، مقدسّ هم هستند و در فصلی جداگانه در این کتاب آورده شده، نه تنها دید مثبتی ندارند، بلکه تمام توان خود را بر این مصروف داشتهاند که با وجود خطراتی که در این راه وجود دارد چهره پلید آنان را نمایانگر سازند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکنند.»
محمد اسحاقی در پایان میگوید: «به راستی مبارزه این گروه کثیر شاعران فهیم و روشنگر ایران دارای این پیام نیست که تا وقتی دکان دین برپا باشد اربابانش با فروش متاعهای همیشگی سعی خواهند کرد مردم را در فقر، نادانی و بیخبری نگاه داشته و روز به روز بر سود و ثروت خویش بیافزایند و به ریش مردم بخندند؟! آیا وقت آن نرسیده که دکان دین برای همیشه جمع شود و جای آن میدان وسیع امید، دانایی، آگاهی و روشنی برپا شود؟ حتما! چرا که:
رسید مژده که ایّام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
ز مهربانی جانان طمع مبُر حافظ
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند».