مقصود فراستخواه جامعهشناس و استاد برنامهریزی توسعه آموزش میگوید نشانههای یک پوستاندازی بزرگ نمایان شده و امکان ندارد کشور به قبل از شهریور ۱۴۰۱ بازگردد.
مقصود فراستخواه جامعهشناس و استاد برنامهریزی توسعه آموزش در گفتگو با روزنامه «اعتماد» در ایران گفته که «از نظر من جنبش اعتراضی تابستان و پاییز ۱۴۰۱ قابل تقلیل به یک جنبش سیاسی صرف نیست. البته که این جنبش، سویههای سیاسی چشمگیری هم دارد، اما در پس آن، نشانههای یک پوستاندازی بزرگ اجتماعی در جامعه ایران نمایان شده است. یک رنسانس فرهنگی و اجتماعی بزرگ در جامعه ایران آغاز شده که بخش بزرگی از اجتماع ایرانی، جوانان، زنان، نخبگان، طبقات متوسط جدید شهری و… را درگیر کرده است.»
این جامعهشناس همچنین گفته «طی ۱۰ الی ۱۵ سال اخیر، بارها از مفهومی با عنوان «جِرم بحرانی» در ایران صحبت کردهام. گفتهام تغییراتی واقعی در بخش بزرگی از متن جامعه ایران رخ داده، ولی چون سیستم رسمی نتوانسته این تحولات را به درستی درک کرده و رفتار درستی با آن داشته باشد این تغییرات به یک توده بحرانی بدل شده است.»
مقصود فراستخواه گفته که «به دفعات تکرار کردهام، ایران به یک توده بحرانی بدل شده است. چون سیستم رسمی، درک و شناختی از آن ندارد، این غده در حال بحرانیتر شدن و تسری در سراسر پیکره این سرزمین است اما نظام حکمرانی به جای تدبیر، فقط به دنبال محدودسازی و کانالایزه کردن موضوعات است. جامعه ایران البته یک جامعه دو کوهانه است و ممکن است اقشار گوناگون در آن مطالبات گوناگونی داشته باشند.»
او ادامه داده که «بخش دیگری از جامعه ممکن است موضوعات دیگری همچون مسائل معیشتی، ارزشهای بقا، وابستگی به سنتها و رسوم و باورهای گذشته و حتی حمایت از سیستم مستقر را مدنظر داشته باشند، اما در هر حال بخش کثیری از این جامعه خواستار تغییر و تحول هستند و بخش تعیینکنندهای از جامعه ایرانی متفاوت با حکومت فکر میکنند.»
او افزوده که «نسلهای جوان میخواهند رنسانس ۲۰۰ ساله ناتمام که از پدرانشان به آنها به ارث رسیده را به سرمنزل مقصود برسانند.»
مقصود فراستخواه افزوده که «این مردم خودانگاری (self image) دیگری دارند، درک دیگری از دولت، جهان و… دارند. خودانگاریِ هویتیِ جدیدی دارند و نمیتوانند از زیر بار این حس و این درک شانه خالی کنند. پس اکنون، حداقل در بخش مهمی از جامعه ایران، یک بیداری، یک حس فروخورده، افقی از انتظارات تازه، شکافهای از نو سر باز کرده و… ملاحظه میشود.»
این جامعهشناس تأکید کرده که «حرف اصلی من این است که این یک رشد بیبازگشت است و ابدا امکان ندارد کشور به ما قبل شهریور ۱۴۰۱ بازگردد. این بخش از جامعه ایران به عنوان بخش آوانگارد و پیشروی جامعه ایران، وارد دوره تازهای از حیات خود شده است. با یک گفتمان دگر باره و رویاهای تازه. این فرض من در رابطه با جامعه ایران است.»
در شرایطی که همچنان بخش زیادی از اصلاحطلبان به دنبال ارائه راهکارهایی برای تغییر قانون اساسی در چهارچوب جمهوری اسلامی و ایجاد تغییراتی برای بهبود شرایط هستند اما نظرسنجیهای مختلف نشان میدهد تغییر حکومت یک خواسته حداکثری در ایران است و پیوند غالب جمعیت کشور با جمهوری اسلامی کاملا از بین رفته است.
برخی دیگر از افراد متصل به جمهوری اسلامی نیز در اینباره هشدارهایی دادهاند. از جمله غلامعلی رجایی مشاور وقت اکبر هاشمی رفسنجانی نیمه آبان و در هفتمین هفته جنبش انقلابی علیه جمهوری اسلامی در گفتگو با «شرق» گفته بود که «جامعه الان از مسئله حجاب عبور کرده است. به نظر من سیستم رسانهای در این ۴۰، ۵۰ روز کاملا فشل بوده است. باید مطالبات، جدیتر به رسمیت شناخت شود، چهره امنیتی کشور اصلاح شود و یک سری کارها هم نباید بشود. باید خشونت و سرکوب را کنار گذاشت و از طریق عناصری که اگر بتوانند تأثیرگذار باشند، اینها را دعوت به گفتگو کنند و اجازه اعتراضات آزاد را بدهند و البته با خاطیان به اشد وجه برخورد کنند.»
مصطفی مهرآیین استاد دانشگاه و جامعهشناس نیز پیشتر جنبش اعتراضی اخیر علیه جمهوری اسلامی را «انقلاب خیر علیه شر» خواند و مقامهای جمهوری اسلامی را به تفکر در مورد این پرسش دعوت کرد که چگونه جمهوری اسلامی در طول چهار دهه تبدیل به یک «شر بنیادین» شده است؟
صادق زیباکلام نیز اول بهمن در گفتگو با روزنامه «اعتماد» مدعی شده بود که «براندازی و براندازان، عکسالعمل سرخوردگی و ناامیدی مردم در خصوص اصلاحات و تغییر هستند. اصرار بر سیاستهای اشتباه دهههای اخیر است که براندازی را شکل داده است. وگرنه براندازی به نظر من نه سازماندهی دارد، نه طرح و برنامه دارد، نه رهبر کاریزماتیک دارد، نه تشکل دارد و… فقط و فقط موضوعی که براندازی را به وجود آورده، ناامیدی از اصلاح در داخل است.»
صادق زیباکلام معتقد است که «موتور اعتراضات اخیر دانشجویان و دانشگاهها بودند. امروز چون دانشگاهها به خاطر امتحان و فشار و… تعطیل هستند، دامنه حضور میدانی مردم هم کاهش پیدا کرده است. اما این به معنای کاهش اعتراضات نیست. این آتش همچنان شعلهور است، هرچند ممکن است برای مدتی زیر خاکستر برود، اما وزش یک باد یا یک متغیر پیرامونی کافی است تا این شعلهها را قویتر از قبل شناور کند.»
سعید مدنی جامعهشناس زندانی در تحلیلی با عنوان «۱۰۰ سال و ۱۰۰ روز درباره خیزش مهسا» نیز پیشبینی کرد که اعتراضات سراسری در ایران در آینده نزدیک با شدت بیشتری ادامه داشته باشد.
در این میان برخی در بدنه جمهوری اسلامی نیز تصور میکنند راه برونرفت از شرایط انقلابی و حفظ حیات جمهوری اسلامی ایجاد سازوکاری برای اعتراض و تجمع مردم است. برای نمونه علی صوفی دبیرکل حزب حکومتی «پیشرو اصلاحات» در یادداشتی نوشته که «احزاب [احزاب حکومتی و فرمایشی فعال در جمهوری اسلامی] میتوانند نقش میانجی و واسط میان مردم و حاکمیت را بر عهده بگیرند. بهویژه آنکه برپایی تجمعهای اعتراضی به شکل قانونی، از بروز سوء استفادهها جلوگیری کرده و آسیبهای اجتماعی و تخریب اموال عمومی را به حداقل میرساند و از بین میبرد.»
همزمان در دولت نیز برای جهتدهی به پتانسیل اعتراضی جامعه تلاش میشود. برای نمونه عبدالله مرادی مدیرکل امور سیاسی وزارت کشور هفته گذشته با اعلام اینکه دستورالعمل برگزاری تجمعات قانونی تهیه شده، گفت که این دستورالعمل به زودی به دستگاهها ابلاغ میشود.
عبدالله مرادی گفته که «طبق اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است. به استناد همین اصل، پس قانون اساسی اعتراض را به طور اصولی پذیرفته است به شرطی که مقابل مبانی اسلام و همراه با حمل سلاح نباشد.»
مدیرکل امور سیاسی وزارت کشور با اعلام تهیه دستورالعملی برای برگزاری تجمعات قانونی در ایران گفته که «در این دستورالعمل باید مرجع صدور مجوز و کسی که مجوز را دریافت میکند همچنین تامین کننده نظم و امنیت مراسم و وظایف دستگاههای امنیتی و انتظامی برای برگزاری این مراسمات مشخص شود.»