برگزارکنندگان کنفرانس امنیتی مونیخ تصمیم گرفتند از نمایندگان جمهوری اسلامی برای سخنرانی در کنفرانس امسال دعوت نکنند و بجای آن از ایرانیان مخالف رژیم دعوت کردند. من افتخار داشتم که یکی از آنها باشم.
این تصمیم مهم برگزارکنندگان- که برای نخستین بار در تاریخ این رویداد، امکان نمایندگی ایران توسط نمایندگانی جز جمهوری اسلامی را فراهم کرد- نه تنها رژیم را محکوم و منزوی میکند بلکه به تعامل با ملت ایران پرداخته و آنها را ارتقاء میدهد. هنگامی که این هفته در مونیخ صحبت کردم، به دنبال ترغیب دیگران، از جمله دولتهای غربی، به اتخاذ رویکردی مشابه بودم. از طریق گفتگوی بیشتر با ملت ایران و نه رژیم، غرب درخواهد یافت که یک ساختار امنیت بینالمللی جایگزین- به ویژه برای اروپا- با ایران پساجمهوری اسلامی پدیدار خواهد شد که هم ممکن و هم مطلوب است.
ایران در گیرودار یک جنبش انقلابی است که در پی سرنگونی جمهوری اسلامی و برپا ساختن یک دموکراسی سکولار است. ایرانیان و به ویژه نسلهای جوانتر، مشتاق تغییرات کلان در ایران هستند و حکومت مذهبی حاکم و تمام آنچه را که این رژیم نمایندگی میکند، رد میکنند؛ از تعصب مذهبی و خصومت با تاریخ و فرهنگ ایران و بدرفتاری با زنان و اقلیتها گرفته تا دشمنی با دنیای غرب و فساد و سوء مدیریت حاکم بر اقتصاد، محیط زیست و منابع ملی کشور. من یقین دارم ملت ایران، به زودی، به روش خود و با تکیه بر تواناییها و شایستگیهای خود، ایران را از این رژیم پس خواهند گرفت و آن را در مسیر آزادی، دموکراسی، صلح و رفاه قرار خواهند داد.
جمهوری اسلامی از دید ایرانیان به عنوان یک نیروی اشغالگر نامشروع شناخته میشود که به تاریخ، فرهنگ و منافع ملی ایران رویکردی درهمآمیخته از بیاعتنایی و تحقیر دارد. از جانب دنیای غرب نیز به جمهوری اسلامی به عنوان یک تهدید امنیتی هولناک و دائمی برای ثبات و همزیستی بینالمللی نگریسته میشود. بنابراین، فراتر از دگرگونی خود ایران، جنبش ملی ایرانیان برای آزادی و دموکراسی، نوید دگرگونی مثبت چشمانداز امنیتی عرصه سیاست بینالملل را نیز با خود به همراه دارد.
اروپا به علت نزدیکی جغرافیایی به ایران و نیازهای قابل توجه در حوزه انرژی، احتمالا بیش از هر قاره دیگری در معرض خطرات و هزینههایی است که جمهوری اسلامی در حوزه امنیت بینالملل تولید کرده است. برای اروپا، واقعیت امنیتی بینالمللی ارائهشده توسط جمهوری اسلامی شامل بحرانها و چالشهایی است که بیپایان به نظر میرسد: در سراسر قلمرو اروپا، نفرتپراکنی، رادیکالیسم، و برنامهریزی و پیشبرد ترور و توطئههای تروریستی؛ در مرزهای اروپا، سیل میلیونی مهاجران از کشورهایی که توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عملا فرو پاشیدهاند؛ در اوکراین، کمک نظامی به روسیه در پشتیبانی از تجاوز به اوکراین؛ در حوزه دیپلماسی، باجگیری از طریق گسترش سلاح هستهای و گروگانگیری؛ در حوزه انرژی، یک شریک غیرقابل اتکا و تا حد زیادی غیرقابلاستفاده؛ و در تجارت، بازاری که نه جذابیت اقتصادی دارد و نه هدفی امن برای تجارت و سرمایهگذاری است.
اما یک دموکراسی پارلمانی در ایران رفتاری بسیار متفاوت از جمهوری اسلامی خواهد داشت. این دموکراسی بر اساس منافع ملی ایران- و نه یک ایدئولوژی افراطی مذهبی- پیش خواهد رفت و منافع عموم ملت ایران را در نظر خواهد گرفت نه منافع تنگ و محدود سیاسی- مالی یک حلقه فاسد. این دموکراسی پارلمانی، ماجراجوییهای خارجی بسیار مخرب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به کناری خواهد گذاشت و پشتیبانی از شبهنظامیان و دیگر نیروهای غیردولتی را- که عامل بیثباتی هستند- در سراسر خاورمیانه متوقف خواهد کرد؛ در عوض زمینههای مشترک همکاری با همسایگان، از جمله اسراییل را در حوزه تامین امنیت، اقتصاد، و نگرانیهای زیستمحیطی، پیگیری خواهد کرد. مانند سایر دموکراسیها، رقابتهای سیاسی داخلی به واسطه صندوقهای رای مدیریت خواهند شد نه با سرکوب یا ترور؛ ترورهایی که امروزه گاهی در خاک کشورهای خارجی انجام میگیرد.
این دموکراسی پارلمانی در ایران، همچنین بجای آزاررسانی یا تهدید و اخاذی، نویدبخش سرمایهگذاری خارجی و تجارت فرامرزی با اروپا خواهد بود تا بتواند به عنوان منبع جایگزین تامین انرژی برای کشورهای اتحادیه اروپا که در پی تنوع بخشیدن به پایگاههای تامین انرژی خود و تسریع انتقال به سوی انرژیهای تجدیدپذیر هستند عمل کند.
از منظر ارزشهای دموکراتیک و منافع دنیای غرب، جمهوری اسلامی یک دشمن طبیعی و ملت ایران یک متحد طبیعی برای آنها است. در چنین مقطعی از زمان، که ملت ایران شجاعانه و با اعتماد به نفس و عزم روزافزون برای پس گرفتن ایران از جمهوری اسلامی مبارزه میکند، از منظر سیاسی غیرمسئولانه و تنگنظرانه است که دولتهای غربی بجای آنکه به سوی ملت ایران دست دراز کنند، به رژیم دست یاری بدهند. اولویت سیاست اروپاییها در قبال ایران بایستی تعامل و توانمندسازی ملت ایران و در عین حال، منزوی ساختن و تضعیف جمهوری اسلامی باشد. رفتار خلاف این صرفا شرطبندی روی یک اسب مرده نیست؛ بلکه علیه منافع امنیتی کنونی و آینده اروپا خواهد بود.