امیر نصر آزادانی، یکی دیگر از قربانیان اتهامات بی‌پایه

- این فوتبالیست در پرونده مربوط به کشته شدن اسماعیل چراغی سرهنگ نیروی انتظامی و دو بسیجی به نام‌ محمدحسین کریمی و محسن حمیدی به اتهام عضویت در دستجات غیرقانونی به قصد برهم زدن امنیت کشور به ۵ سال حبس تعزیری، برای اتهام اجتماع و تبانی منتهی به جرائم ضد امنیت به ۵ سال حبس تعزیری و برای اتهام معاونت در محاربه به تحمل ۱۶ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
- یک فرد آشنا با وضعیت امیر نصر آزادانی در مورد بارداشت وی به کیهان لندن می‌گوید: «در روزهای اول می‌گفتند به هیچ رسانه‌ای اطلاع‌رسانی نکنید که این فرد بازداشت شده، سر یک هفته به خانه بر می‌گردد؛ هیچ چیزی نگویید! دو هفته گذشت و اتفاقی نیفتاد.»
- «روز اول دادگاه امیر را به ما اطلاع ندادند که ۲۷ یا ۲۶ آذر بود؛ هنوز هم به ما نمی‌گویند که در چه تاریخی برگزار شده. در جلسه دوم دادگاه هم امیر را ندیدیم. در جلسه سوم دادگاه، امیر نفر سومی بود که می‌توانستیم او را ببینیم. حالش بسیار بد بود.»
- بعد از دادگاه و «انتقال به زندان شرایط روحی او بهتر شد و شوخی می‌کرد. به تازگی هم که او را دیدیم حالش خیلی بهتر شده بود.»
- آنطور که وکیل امیر گفته «قرار است نتیجه حکم تجدید نظر پرونده امیر بیست روز دیگر صادر شود و به احتمال زیاد آن ۱۶ سال حبس حذف می‌شود و می‌ماند ۱۰ سال که آنهم به مرور کمتر می‌شود.»

چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ برابر با ۰۸ مارس ۲۰۲۳


فیروزه نوردستروم – امیر نصر آزادانی متولد ۱۸ بهمن ۱۳۷۴ در اصفهان، بازیکن پیشین تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز در لیگ برتر ایران که سابقه بازی در تیم فوتبال سپاهان اصفهان، باشگاه فوتبال راه‌آهن، تراکتورسازی تبریز و باشگاه فوتبال «گل ریحان» البرز را در کارنامه ورزشی خود دارد به دلیل شرکت در اعتراضات گسترده مردمی در انقلاب ملی ایران، روز ۲۷ آبان ۱۴۰۱ در اصفهان بازداشت شد.

امیر نصر آزادانی

این فوتبالیست در پرونده مربوط به کشته شدن اسماعیل چراغی سرهنگ نیروی انتظامی و دو بسیجی به نام‌ محمدحسین کریمی و محسن حمیدی به اتهام عضویت در دستجات غیرقانونی به قصد برهم زدن امنیت کشور به ۵ سال حبس تعزیری، برای اتهام اجتماع و تبانی منتهی به جرائم ضد امنیت به ۵ سال حبس تعزیری و برای اتهام معاونت در محاربه به تحمل ۱۶ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

کیهان لندن برای بررسی بیشتر وضعیت این فوتبالیست و زندانی سیاسی دربند در زندان دستگرد اصفهان با یکی از نزدیکان وی گفتگو کرده است.

این فرد آشنا با وضعیت امیر نصر آزادانی می‌گوید: «۲۵ آبان ماه بود که گفتند در فلکه علیخانی خانه اصفهان تیراندازی شده و چند نفر کشته شده‌اند. من با امیر تماس گرفتم، جواب نداد. مدام به او پیام می‌دادم جواب نمی‌داد، به مادرش زنگ زدم گفت برای مسافرت به جنوب کشور رفته. بعد در ۲۹ آبان یک فیلمی دیدم و از طریق چهره و تاتوی بدن یکی از بازداشت شدگان در آن فیلم متوجه بازداشت امیر شدم. به مادرش زنگ زدم؛ گریه می‌کرد؛ از چند روز قبل گفته بود قصد سفر دارد ولی به کسی نگفته بود چه زمانی به سفر می‌رود. در دوم آذر بود که زنگ زد و اطلاع داد که او را بازداشت کرده‌اند اما نمی‌دانستیم که در اصفهان است یا در شهر دیگری. خواهش می‌کرد کمکش کنند، التماس می‌کرد به مادرش که کاری برایش انجام دهند و پیگیرش باشند و حتی خواست برایش وکیل بگیرند. البته تا مدتی اجازه داشتن وکیل به او نمی‌دادند. در جلسه دوم دادگاه اجازه دادند می‌تواند وکیل داشته باشد و مادرش برای او وکیل گرفت.»

امیر نصر آزادانی فوتبالیست بازداشت‌شده در خطر «اعدام» به اتهام «بغی»

او ادامه می‌دهد: «در روزهای اول می‌گفتند به هیچ رسانه‌ای اطلاع‌رسانی نکنید که این فرد بازداشت شده، سر یک هفته به خانه بر می‌گردد؛ هیچ چیزی نگویید! دو هفته گذشت و اتفاقی نیفتاد. به یکی از دوستان امیر که ورزشکار شناخته‌‌شده‌ایست گفته بودند که ما در پرونده امیر نوشته‌ایم این فرد به خاطر اینکه فوتبالیست بوده توانسته اسلحه وارد کند. یکی دیگر از متهمان این پرونده گفته بود که اسلحه متعلق به او بوده و ظاهرا از قبل خریداری شده بود. در همان روزها به خانواده امیر گفته بودند اگر ساکت باشید و یک مقدار پول نقد بدهید و وثیقه بگذارید او را آزاد می‌کنیم و اصلا نمی‌گوییم این فرد بازداشت شده، البته در ازای هر اطلاعاتی که به خانواده امیر می‌دادند هر بار مبالغ مختلفی از آنها طلب می‌کردند.»

این فرد همچنین با بیان اینکه امیر نصر آزادانی در روز ۱۸ بهمن و روز تولد ۲۷ سالگی‌اش نیز همچنان در انفرادی بسر برد اضافه می‌کند: «امیر از ۲۵ آبان یعنی روز بازداشت‌اش تا ۱۳ دی‌ماه در انفرادی اطلاعات سپاه اصفهان بود و بجز روز اول، اجازه تماس گرفتن نداشت. در صورتی که متهمان دیگر این پرونده با خانواده‌های خود ملاقات داشتند، مادر امیر در طول مدت نگهداری وی در انفرادی به هیچ عنوان نتوانست با پسرش ملاقات یا تماس تلفنی داشته باشد. امیر بعدا به ما گفته بود وقتی موضوع من اطلاع‌رسانی نشده بود خیلی روی من فشار می‌آوردند. اما وقتی خبر رسانه‌ای شد در زندان به او کمتر فشار آوردند. البته در چند روز اولی هم که خبر بازداشت او اطلاع‌رسانی شد او را خیلی آزار دادند و تصور می‌کردند که کار مادر امیر است. وقتی متوجه شدند خانواده او نقشی در پخش خبر دستگیری او ندارند، رفتارشان کمی تغییر کرد. بعد از انتقال از انفرادی هیچ چیزی به ما نگفتند، حتی مادرش هم بسیار محتاط‌تر شده. در حال حاضر امیر فقط می‌تواند با مادرش دو بار در هفته تماس داشته باشد.»

به گفته این منبع نزدیک به خانواده امیر نصر آزادانی، آنطور که وکیل امیر گفته «قرار است نتیجه حکم تجدید نظر پرونده امیر بیست روز دیگر صادر شود و به احتمال زیاد آن ۱۶ سال حبس حذف می‌شود و می‌ماند ۱۰ سال که آنهم به مرور کمتر می‌شود، البته در روز اول هم به ما گفته بودند ۴ تا ۱۶ سال حکم می‌گیرد، یک ماه پیش گفته بودند نتیجه تجدید نظرش ده روز بعد می‌آید ولی هر بار به تعویق می‌انداختند.»

وی در ادامه می‌گوید: «امیر در مورد نحوه بازداشت‌اش به ما گفته بود که اصلا در حال خروج از کشور نبوده. همچنین در تماس‌های تلفنی با خانواده چیزی در مورد شکنجه نمی‌گفت یا سکوت می‌کرد یا اجازه نمی‌داد در موردش حرف بزنیم. ولی مدام می‌گفت دیگر متهمان پرونده را نمی‌شناسد و فقط چند نفر را می‌شناخته چون در یک محله بوده‌اند و آن چهار نفری که تبرئه شدند را اصلا نمی‌شناسد.»

او اضافه می‌کند: «روز اول دادگاه امیر را به ما اطلاع ندادند که ۲۷ یا ۲۶ آذر بود؛ هنوز هم به ما نمی‌گویند که در چه تاریخی برگزار شده. در جلسه دوم دادگاه هم امیر را ندیدیم. در جلسه سوم دادگاه، امیر نفر سومی بود که می‌توانستیم او را ببینیم. حالش بسیار بد بود. سهیل جهانگیری نفر دوم بود و می‌خندید؛ نفر اول سعید یعقوبی بود که اصلا نمی‌توانست راه برود و او را روی زمین می‌کشاندند. امیر سرش پایین بود. از قبل پای راست‌اش آسیب دیده بود و مدام می‌لنگید، اصلا نمی‌توانست درست راه برود، به شدت وزن کم کرده بود. موقعی که خانواده او را دیدند یک نفر به او گفت «امیر سرت را بگیر بالا؛ تو قهرمانی» وقتی سرش را بالا برده بود چشمانش پر از اشک بود. بعد از دادگاه به سهیل و سعید و امیر اجازه دادند که از برابر خانواده‌هایشان رد شوند ولی به بقیه متهمان اجازه ندادند چون خانواده‌هایشان در دادگاه سر و صدا می‌کردند. امیر اصلا نمی‌خواست در آنجا بماند. به خانواده‌اش نگاه نمی‌کرد، نگاهش را می‌دزدید. مدام اصرار می‌کرد که برود و نمی‌خواست ما او را با آن حال و روز ببینیم. جلسه دادگاه که به پایان رسیده بود حتی اجازه داده بودند که مادر و خواهرش را بغل کند؛ هنگام دیدار با مادر و خواهرش خشک‌اش زده بود و مدام گریه می‌کرد، به همین دلیل سربازان او را کمی نگه داشتند چون نمی‌توانست تکان بخورد و حالش بد شده بود.»

این فرد ادامه می‌دهد: «روز پنجشنبه بعد از دادگاه به او گفتند می‌تواند با خانواده تماس بگیرد، وقتی از او پرسیدیم در این مدت چه اتفاقاتی بر تو گذشته و در دادگاه چه گذشت، هیچ چیزی نمی‌گفت، بحث را عوض می‌کرد یا ساکت می‌شد، مشخص بود یا تحت فشار است یا خودش نمی‌خواست حرف بزند، ولی بعد از انتقال به زندان شرایط روحی او بهتر شد و شوخی می‌کرد. به تازگی هم که او را دیدیم حالش خیلی بهتر شده بود.»

این فرد نزدیک به خانواده امیر نصر آزادانی در ادامه توضیح می‌دهد: «البته سه هفته قبل از اینکه امیر را بازداشت کنند، آمدند و خانه امیر را بازرسی کردند، به او گفته بودند تو کوکتل و ترقه داری و باید حتما خانه‌ات را بگردیم؛ آمدند و نتوانستند چیزی پیدا کنند. همچنین به او گفته‌اند تو اگر آزاد هم بشوی به تو اجازه ادامه فعالیت ورزشی و بازی در فوتبال نمی‌دهیم. در حالی که امیر هیچ درآمد دیگری بجز فوتبال ندارد. همیشه می‌گفت شغل من فوتبال است و در هر تیمی که بود عاشقانه بازی می‌کرد.»

او با اشاره به آغاز فعالیت حرفه‌ای امیر نصر آزادانی در ورزش فوتبال از سال ۱۳۹۱ در تیم «سپاهان» و بعد در تیم‌های مختلف مثل «تراکتور» و «گل ریحان» می‌گوید: «آخرین تیمی که بازی کرد «ایران جوان» بود که پارسال با این تیم یک سال قرارداد بست. اما بین تیم‌هایی که بازی کرده عاشق تراکتور بود، با اینکه چند سال است از این تیم جدا شده ولی وقتی به تمرین بازی‌هایش می‌آمد پیراهن تراکتور را می‌پوشید و هیچوقت نمی‌شد علیه این تیم حرفی بزند. او فردی اجتماعی است که کوچکترین اتفاقی برای خانواده، دوستان، اطرافیانش یا حتی آدم‌هایی که نمی‌شناخت رخ می‌داد سعی می‌کرد کمک‌ کند و مشکل‌شان را رفع کند.»

او ادامه می‌دهد: «از همان روز اولی که مهسا کشته شد و اعتراضات مردم شروع شد معتقد بود که باید به مردم کمک و حمایت کرد؛ پشت مردم و صدای آنها باشد. به باور امیر، فوتبالیست‌ها در سطح جامعه می‌توانند تاثیرگذاری بیشتری نسبت به بقیه داشته باشند، وقتی امیر خبر کشته شدن نیکا را شنید بسیار تحت تاثیر قرار گرفت و ناراحت شد، در مورد نیکا هر چیزی که می‌خواند یا می‌شنید به گریه می‌افتاد. در عین حال، عاشق فوتبال بازی کردن بود و هروقت حالش بد می‌شد سعی می‌کرد با ورزش کردن و دویدن یا فوتبال حالش را بهتر کند، هرچند مدتی از لیگ برتر دسته یک و دسته دو دور بود و در دسته سه بازی کرده بود ولی هیچوقت نمی‌شد به تمرین نرود. اما از وقتی اعتراضات مردم شروع شد انگیزه‌اش کمتر شده بود، نمی‌توانست در تمرین‌ها حاضر شود، روحیه نداشت، کاملا انگیزه خودش را از دست داده فکر می‌کرد باید به شکل دیگری به مردم کمک کند.»

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۸ / معدل امتیاز: ۴٫۱

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=314428