محمد اسحاقی – داستان ضحاک ماردوش و قیام مردم ایران به رهبری کاوه و همچنین ظهور فریدون، کم و بیش نه فقط برای مردم ایران که برای جهانیان نیز آشناست. اما نکتهای که در اینجا میخواهم یادآوری کنم، دیدگاهِ روشنفکرانه و روشنگرانه حکیم بزرگ توس، ابوالقاسم فردوسی نسبت به آشفته شدن یک کشور بلکه عامتر، دلیل آشوب در جهان است که بسیار موشکافانه آن را بررسی و عنوان کرده است؛ با این توضیح شاید واضح که داستان ضحاک جزو قسمت اساطیری شاهنامه است و استناد تاریخی ندارد و این دیدگاه مورد بحث زاییدهی تفکر و اندیشه والای خود فردوسی است که از زبان فریدون بیان شده است.
اما پیش از آنکه به موضوع بپردازم به یکی از صفات و یا بهتر بگویم رذایل ضحاک که در این قسمت آمده اشاره میکنم؛ هرچند فردوسی این پادشاه خونخوار را با صفات گوناگونی همچون ضحاک ناپاک و… توصیف میکند اما در بیت زیر یک ویژگی از او میبینیم که بسیار قابل تامل است:
به دست اندرش آبگون دشنه بود
به خونِ پریچهرگان تشنه بود
در این بیت ضحاک را فردی میبینیم که نه تنها با زنان سر سازگاری ندارد که پا را از جنگ با ایشان فراتر نهاده و تشنهی خون زنان است.
فراموش نکنیم که فردوسی به مقام شامخ زن ایرانی، کاملا آگاه و برای ایشان مقام و منزلت ویژهای قائل است. اگر جهانپهلوان رستم، نماد یک مرد ایرانی تمامعیار است، زنانی نیز در شاهنامه هستند که میتوان ایشان را نماد زنان ایرانی دانست که نه مانند رودابه، منیژه یا شیرین فقط نقش معشوق و محبوب را در زندگی مردان و در جامعه ایفا میکنند. شخصیتهایی همچون گردآفرید که سهراب دلیر مبارز در رویارویی و مبارزه با او نه تنها شگفتزده میشود، بلکه به ستوه میآید. یا یک گام فراتر از مبارزه میدانی نهاده میبینیم که به ارث رسیدن فرّ ایزدی یا همان خون شاهی از طریق دختر ایرج یعنی ماهآفرید صورت میپذیرد. باز هم فراتر از این به شاهی رسیدن همای، دختر بهمن را در شاهنامه مشاهده میکنیم که بالاترین مقام مملکت در دستان توانای یک زن قرار میگیرد. یا به قول استاد بزرگ شاهنامهشناس ایران، دکتر جلالالدین کزّازی، «سین دخت» بانوی مهراب کابلی و مادر رودابه نماد زن ایرانی در چارهجویی، گرهگشایی و آزمودگی است. کزازی معتقد است: ما زنانی را در شاهنامه (ایران) مییابیم که به راستی برتر از مردانند و به قول خود فردوسی بزرگ:
چو فرزند را باشد آیین و فرّ
گرامی به دل بر، چه ماده چه نر
میبینیم در این شاهبیت که هزار سال پیش سروده شده و البته نقل قولی چند هزار ساله از فرهنگ و تمدن ایرانی است، به تساوی و برابری زن و مرد باور دارد. یا در بیت:
ز پاکی و از پارسایی زن
که هم غمگسار است و هم رایزن
مهربانی و شفقت مادرانه یا همسرانه را با رایزنی، مشورت و اندیشههای والا مشاهده میکنیم. همچنین آنجا که از قول انوشیروان میسراید:
چنان دان که چاره نباشد ز جفت
ز پوشیدن و خورد و جای نهفت
اگر پارسا باشد و رایزن
یکی گنج باشد پرآگنده زن
درمییابیم که زنان ایرانی را گنجهایی سرشار و ارزشمند، معرفی میکند. همچنین با توجه به اینکه از داستان فریدون و قیام او علیه ضحاک، سخن به میان است لازم میدانم یادآوری کنم فریدون را زنی فرهیخته به نام فرانک با به کار گرفتن سیاست پرورانده و او را برای نجات ایران و ایرانیان از دست این پادشاه ستمگر و خونخوار آماده میسازد. هنگامی که که فریدون با قیام ملی مردم ایران بر ضحاک پیروز میشود:
نشست از بر تخت زرین او
بیفگند ناخوب آیین او
وی بجای ضحاک بر تخت پادشاهی مینشیند وآیین و رسوم زشت و ناخوب ضحاک را برمیافکند و بجای آن آیین هنجارهای زیبا و خوب را گسترش میدهد.
بفرمود کردن به در بر خروش
که هر کس که دارید بیدارهوش
فریدون دستور میدهد که با صدای بلند در همه کشور فریاد بزنند تا همه صاحبان دانش و بینش و آنهایی که هوش بیدار دارند و جزو نخبگان و روشنفکران و هوشمندان جامعه هستند آگاه شوند که آیین ناخوب ضحاک برافتاده و جای آن را آیین نیکو گرفته است.
اکنون ببینیم آن آیین زشت و جهانسوز که باعث تیرگی روزگار ایرانیان شده بود و به تعبیر فردوسی جهان را سراسر پر آشوب کرده چه بوده است که فریدون لازم دانسته آن را با صدای بلند به ویژه به گوش هوشمندان جامعه برساند. با این تاکید مجدد که این دیدگاه از آن خود ابوالقاسم فردوسی است.
سپاهی نباید که با پیشهور
به یک روی جویند هر دو هنر
یکی کارورز و یکی گرزدار
سزاوارِ هر کس پدید است کار
چو این کارِ آن جوید، آن کارِ این
پر آشوب گردد سراسر زمین
واژه سپاهی در این بین به نحو چشمگیری قابل درنگ و تامل است، گویا سپاهیان در همه امور کشور دخالت کرده، پیشهوران، صنعتگران و دیگر اقشار مختلف مردم را در سایه قرار داده و کار و کاسبی آنها را مصادره به مطلوب خویش میکردهاند و جالبتر دید منتقدانه آسیبشناسی این حکیم بزگوار به مسائل مملکت است که بسیار موجز و خلاصه میخواهد بگوید کار مملکتداری نیاز به مدیریت و تدبیر دارد.
به قول حافظ: «کار ملک است آنکه تدبیر و تامل بایدش» و مهمترین امر در کار ملک آنست که کار را به کاردان باید سپرد و سپاهی که دانش و تخصص در امری ندارد یا به دید عامتر: هر فرد یا گروهی که سواد و تخصص ندارد اگر به کارهای مهم مملکتی گمارده شود «پر آشوب گردد سراسر زمین» چرا که قطعا اگر کار به کاردان و متخصص سپرده شود آنان کار خود را بلد هستند و نهایتا با یکی دو روز تاخیر آن را انجام میدهند. اما وقتی به دلیل تسلط قوای قهری نظامیگری حکومت توتالیتر کسب و کارهای جامعه از افراد آگاه، مدیر و مدبر گرفته شده و به قول مولانا:
احمقان سرور شدستند و ز بیم
عاقلان سرها کشیده در گلیم
چنان میشود که به قول فردوسی سراسر زمین که منظور کشور ایران است پر آشوب خواهد شد.
و این همان ناخوب آیین است که فردوسی از آن به بهترین نحو یاد میکند و میبینیم که فریدون با کنار گذاشتن همین آیین نادرست و فراخوان، دعوت و نهایتا گماردن افراد دانشمند، بینشمند و متخصص در امور مملکت است که میتواند به آن مقام و درجه برسد که تا حد فرشته او را بالا ببرند و بستایند.
با دو بیت از کتاب «بیدکان تشنه» سخن خود را به پایان میبرم:
فقط دیگر فریدونی که جایی است
نهفته تا فرود آید دگر نیست
دگر تنها میسر نی فر، ایدون
که با هم میتوان گشتن فریدون
*«بیدکان تشنه» مجموعه شعر از محمد اسحاقی
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.