ناییری ناهاپتیان نویسنده ایرانی- ارمنی: من به تغییر باور دارم

- «جنبش «زن، زندگی، آزادی» بسیار مرا تحت تاثیر قرار داده. درست مانند جنبش سبز در سال ٢٠٠٩ ابتدا به خودم می‌گفتم که این پایان جمهوری اسلامی است و به زودی می‌توانم به ایران برگردم. اما متأسفانه، ما سرکوب بسیار سختی را تجربه می‌کنیم. اما من به تغییر باور دارم. هر بار که به ایران می‌رفتم تحت تأثیر مدرنیته جامعه ایران قرار می‌گرفتم و به خودم می‌گفتم جمهوری اسلامی نمی‌تواند زیاد دوام بیاورد. من دوست دارم درباره «زن، زندگی، آزادی» بنویسم و بلندگوی دیگری به دست این جنبش در فرانسه برای زنان و نسل‌ جوان پیشرو و لیبرال ایران بدهم.»
- «فکر می‌کنم آنچه در رمان‌هایم مردم دوست دارند این است که کشف می‌کنند که جامعه ایران و به ویژه نسل جوان ایران- و نه رژیم دیکتاتوری خشن و عقب‌مانده  و وابستگان آن- تفاوت چندانی با جامعه فرانسه ندارد.»

چهارشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۲ برابر با ۱۹ آپریل ۲۰۲۳


ناییری ناهاپتیان نویسنده ایرانی ارمنی است که مدتی کوتاه بعد از انقلاب اسلامی در کودکی همراه با مادرش ایران را ترک گفته و در فرانسه اقامت گزیده‌اند. تحصیلات ناییری ناهاپتیان در زمینه‌ی تاریخ بوده  و او در نظر داشت دوره‌ی دکترای خود را  با پژوهشی در زمینه‌ی تاریخ ایران ادامه دهد اما بعد از چندی تغییر عقیده داد و کار حرفه‌ای خود را به عنوان روزنامه‌نگار شروع کرد.

این نویسنده پس از تثبیت جایگاه خود به عنوان روزنامه‌نگار حرفه‌ای، به سراغ تحقق آرزویی که از دوران کودکی در سر داشت می‌رود و در سال ٢٠٠٩ نخستین رمان خود را منتشر می‌کند. در فاصله بین ٢٠٠٩ تا آوریل ٢٠٢٣ او  ٩ کتاب منتشر کرده   که آخرین آن با عنوان «ترکِ تهران»، خاطرات دوران کودکی وی تا ۹ سالگی در ایران و سپس زندگی به عنوان مهاجر در فرانسه را در بر می‌گیرد. این کتاب به تازگی در آوریل ۲۰۲۳ انتشار یافته است.

هرچند ناییری ناهاپتیان در کودکی ایران را ترک گفته و تنها چند بار امکان مسافرت کوتاه به ایران برایش پیش آمده اما پیوندهای عاطفی و فکری او با این کشور بریده نشده و با اینکه ارتباط وی با مادرش در خانه به زبان ارمنی بوده ولی فارسی را از یاد نبرده و با تقویت آن در فرانسه قادر فارسی را به خوبی حرف می‌زند.  مهم تر از همه اینها، رویدادهای بیشتر رمان‌های  او در ایران کنونی و یا گدشته رخ می‌دهد. کتاب‌های او هنوز به زبان فارسی ترجمه نشده‌اند. کیهان لندن به مناسبت انتشار کتاب تازه‌ی وی با ناییری ناهاپتیان گفتگو کرده است.

ناییری ناهاپتیان

-خانم ناهاپتیان، آیا خود را بیشتر روزنامه‌نگار می‌دانید یا نویسنده؟

-هر دو در زندگی من بسیار مهم هستند. من سه روز در هفته برای مجله‌ام: Alternatives économiqes  «اقتصاد آلترناتیو» و دو روز در هفته روی رمان‌هایم کار می‌کنم. آخر هفته، با خانواده‌ام وقت می‌گذرانم و مطالعه می‌کنم، هم به عنوان روزنامه‌نگار و هم به عنوان نویسنده.

-از چه زمانی علاقه و انگیزه خود را برای نویسنده شدن پیدا کردید؟

-من همیشه دوست داشتم نویسنده باشم. وقتی ده ساله بودم آگاتا کریستی را بسیار تحسین می‌کردم و می‌خواستم از او تقلید کنم ولی برای نیاز به کسب درآمد روزنامه‌نگار شدم. بعدها نویسنده‌ی رمان شدم و نخستین کتابم را در سال ٢٠٠٩ با عنوان «چه کسی آیت‌الله کانونی را کُشت» منتشر کردم.

– داستان‌ها و رویدادهای رمانهای شما یا در ایران کنونی رُخ می‌دهد، یا در گذشته‌ای که در کودکی در ایران زندگی می‌کردید. آیا می‌دانید چه پیوندهای عاطفی و فکری شما را به ایران و آن پیوند می‌دهد؟

-با نوشتن درباره‌ی ایران روزنامه‌نگار شدم. چند سفر انجام دادم و آنچه را در ایران کشف کردم به صورت آزاد در مجلات و روزنامه‌های مختلف گزارش کردم. سپس، وقتی شغل ثابتی در نشریه Alternatives économiques پیدا کردم، عمدتاً شروع به نوشتن درباره‌ی موضوعات داخلی ایران کردم. در این دوره بود که رمان «چه کسی آیت‌الله کانونی را کُشت» منتشر کردم؛ رمانی که رویدادهای آن در ایران اتفاق می‌افتد. این رمان مانند یک گزارش تخیلی است. سپس رمان «آخرین آهنگ در اصفهان» را نوشتم. این دو نخستین رمان‌های  من از همه موفق‌تر بوده‌اند. البته آخرین اثرم «ترکِ تهران» که خاطرات دوران کودکی من در ایران است همین آوریل منتشر شده و هنوز میزان فروش آن معلوم نیست. امروز برای من به عنوان یک روزنامه‌نگار و نویسنده با این کارنامه ادبی رفتن به ایران امکانپذیر نیست. بنابراین وقتی کتاب‌هایم را می‌نویسم با تخیلم به ایران سفر می‌کنم.

-فکر نمی‌کنید که شاید دوران خوش کودکی خود را در ایران گم کرده‌اید  و در داستان‌های خود به دنبال آن هستید؟ و یا فکر می‌کنید با گفتن در مورد کشوری که فرهنگ آن تفاوت‌هایی با فرهنگ فرانسه دارد و نظام سیاسی آن کاملاً مخالف و متفاوت است، کتاب‌های شما امکان فروش بیشتری پیدا می‌کنند؟

-من مطمئناً از طریق کتاب‌هایم در جستجوی دوران کودکی ایده‌آل و ازدسترفته‌‎ای هستم  که در ایران قبل از انقلاب داشتم، یعنی زمانی که در میان  خانواده و تمام بستگانم زندگی می‌کردم. همه ما با انقلاب از هم جدا شدیم. مهمتر از همه من از پدرم جدا شدم که به دلیل ممنوع‌الخروج شدن در ایران ماند.

اما در مورد امکان دوم که گفتید، باید بگویم که رمان‌های من خیلی سریع در فرانسه موفقیت کسب کردند. بنابراین حدس می‌زنم این موفقیت مرا بیشتر متقاعد کرد که در آن مسیر ادامه دهم و رمان‌های دیگری درباره‌ی ایران بنویسم. بیشتر کتاب‌های من رمان‌های جنایی هستند، اما آخرین کتابم، Quitter Téhéran «ترکِ تهران» زندگینامه‌ است و در آن خاطرات دوران کودکی‌ام را در ایران به یاد می‌آورم.

-چقدر با اتفاقات جاری ایران درگیر هستید؟ از چه زاویه‌ای به وقایع جنبش مهسا نگاه می‌کنید؟ شما تا چه‌اندازه با زنان و جوانان ایرانی که برای حقوق و آزادی مبارزه می‌کنند همذات‌پنداری می‌کنید؟ آیا این اتفاقات هم به شما انگیزه می‌دهد که درباره اتفاقات جاری رُمانی بنویسید و از این طریق صدایی به زنان و نسل جوان پیشرو و لیبرال ایران بدهید؟

-من هر روز اتفاقات جاری ایران را دنبال می‌کنم. جنبش «زن، زندگی، آزادی» بسیار مرا تحت تاثیر قرار داده. درست مانند جنبش سبز در سال ٢٠٠٩ ابتدا به خودم می‌گفتم که این پایان جمهوری اسلامی است و به زودی می‌توانم به ایران برگردم. اما متأسفانه، ما سرکوب بسیار سختی را تجربه می‌کنیم. اما من به تغییر باور دارم. هر بار که به ایران می‌رفتم تحت تأثیر مدرنیته جامعه ایران قرار می‌گرفتم و به خودم می‌گفتم جمهوری اسلامی نمی‌تواند زیاد دوام بیاورد. من دوست دارم درباره «زن، زندگی، آزادی» بنویسم و بلندگوی دیگری به دست این جنبش در فرانسه برای زنان و نسل‌ جوان پیشرو و لیبرال ایران بدهم.

 -آیا در رمان‌هایتان به زندگی مدرن و جاری در فرانسه یعنی آنچه مستقیم و روزانه تجربه می‌کنید نیز می‌پردازید؟

-Quitter Téhéran «ترکِ تهران» به دوران کودکی من در ایران و سفرهایم به فرانسه و همچنین به مسائل زیادی در مورد تبعید و مهاجرت به این کشور می‌پردازد. یکی از رمان‌های جنایی من، «روزی روزگاری، رومینا واگنر»، عمدتاً در فرانسه اتفاق می‌افتد، هرچند شخصیت‌های ایرانی نیز در آن حضور دارند. این یک رمان جاسوسی در یک شرکت بزرگ پارانوئید است. اما فکر می‌کنم آنچه در رمان‌هایم مردم دوست دارند این است که کشف می‌کنند که جامعه ایران و به ویژه نسل جوان ایران- و نه رژیم دیکتاتوری خشن و عقب‌مانده  و وابستگان آن- تفاوت چندانی با جامعه فرانسه ندارد.

– فکر می‌کنید با آثار خود کمک کرده اید که خوانندگان فرانسوی درباره‌ی ایران اطلاعات بیشتری کسب کنند و فرهنگ و زندگی آنجا را عمیق‌تر درک کنند؟

-من که امیدوارم به خوانندگان فرانسوی کمک کرده باشم تا درباره ایران بیشتر بدانند و فرهنگ و زندگی آنجا را درک کنند! اساساً یکی از انگیزه‌های اصلی من در نوشتن رمان و فعالیت مطبوعاتی در فرانسه همین بوده است.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۲ / معدل امتیاز: ۴٫۲

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=317409