الهه توکلیان: من شاهد زنده جنایت‌های این رژیم هستم

- الهه توکلیان که برای معالجه به دعوت و با کمک یک برنامه تلویزیونی به ایتالیا سفر کرده در روزهای گذشته در شهرداری رم جایزه بخش «زنان در جهان برای حقوق بشر» را که از سوی «بنیاد مینروا» اهدا می‌شود دریافت کرد.
- «لحظات وحشتناکی بود. درد تمام وجودم را گرفته بود. پسر ده ساله‌ام فریاد می‌زد مادرم را کشتند، و خواهر دوقلویش هم جیغ می‌زد و گریه می‌کرد. دور و برم را مردم گرفته بودند و می‌خواستند مرا به بیمارستان برسانند، ولی ماشین‌ها تا وضعیت من و خونی را که از سر و صورتم می‌چکید می‌دیدند درهایشان را قفل می‌کردند و با سرعت دور می‌شدند تا اینکه بالاخره زوجی بسیار مهربان من، دو فرزندم و خواهرم را سوار کردند و ما را به بیمارستان رساندند.»
- «در بیمارستان هم پرستاران بلافاصله به کمک من شتافتند، صورتم را از خون پاک کردند و چشمم را موقتا پانسمان کردند، ولی دکتری  که آنجا بود گفت تیرخورده‌ها به من ربطی ندارند و رفت!»
- امروز این زن جوان و مادر دو کودک ده ساله که پنج سال پیش از همسرش جدا شده و حق سرپرستی آنها را نیز ندارد، از درد خود اسلحه‌ای برای مبارزه علیه کسانی ساخته است که زندگی او را بهم ریختند: «من شاهد زنده و رسواکننده جنایت‌های این رژیم هستم. گلوله‌ای که از سر من در ایتالیا خارج کردند مدرک این جنایت است.»

پنج شنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۲ برابر با ۲۰ آپریل ۲۰۲۳


احمد رأفت – الهه توکلیان که ۳۴ سال سن دارد، یکی از ده‌ها شهروندی است که در جریان اعتراضاتی که از ۱۶ سپتامبر سال گذشته میلادی با قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی آِغاز شد، بینائی یک چشم خود را در پیامد تیراندازی مستقیم مامورین انتظامی از دست داده است. الهه که برای معالجه به دعوت و با کمک یک برنامه تلویزیونی به ایتالیا سفر کرده در روزهای گذشته در شهرداری رم جایزه بخش «زنان در جهان برای حقوق بشر» را که از سوی «بنیاد مینروا» اهدا می‌شود دریافت کرد. «مینروا» را در رم باستان به عنوان نماد «هنر و حکمت» پرستش می‌کردند.

الهه توکلیان با حمایت و به دعوت Le lene یکی از برنامه‌های پربیینده شبکه تلویزیونی «ایتالیا ۱»، متعلق به سیلویو برلوسکونی، نخست وزیر سابق و یکی از تروتمند‌ترین مردان ایتالیا برای معالجه به این کشور آمد. روبرتا رئا یکی از مجریان این برنامه تلویزیونی در همکاری با میکله مارللی مترجم ایتالیائی که برخی از رمان‌های نویسندگان ایرانی را به زبان ایتالیائی برگردانده، توانستند مقدمات سفر الهه توکلیان را آماده سازند و او را که پس از خروج از ایران به ترکیه رفته بود به شهر میلان برده و در  بیمارستان سن رافائل San Raffaele معروف‌ترین کلینیک این شهر، برای ادامه معالجات بستری کنند. در این روزها الهه در شهر رم بسر می‌برد. جراحی چشم او در میلان با موفقیت به پایان رسیده؛ گلوله را چشم‌‌پزشکان ایتالیائی توانستند از سر او خارج کرده و وی در انتظار پروتز نهائی است.

الهه توکلیان در گفتگوی تلفنی در مورد ۲۹ شهریوری که زندگی او را کاملا زیر و رو کرد به کیهان لندن می‌گوید: «دو روز بود که از زیارت کربلا به مشهد برگشته بودم که برای دادن سوغاتی‌ها و ملاقات با خانواده به اسفراین رفتم. با دختر و پسر دوقلویم و خواهرم رفتیم مرکز شهر تا برای فرزندانم وسایل مدرسه بخرم. اصلا فکر نمی کردم که در اسفراین هم تظاهراتی باشد، اگرچه برای آنروز فراخوان سراسری داده بودند و کم و بیش در تمام شهرها مردم برای اعتراض قرار بود به خیابان بیایند. من که قبلا در مشهد، شهری که در آن کار می‌کردم و ساکن بودم، در تظاهراتی شرکت کرده بودم، وقتی دیدیم در میدان اصلی اسفراین، میدان «امام خمینی»، مردم تجمع کرده‌اند، ما هم رفتیم. هنوز ده دقیقه‌ای از آغاز تجمع و دادن شعار نگذشته بود که تیراندازی به سمت مردم را با شات‌گان آغاز کردند. می‌دیدم چند نفر که تیر به پا و کتف‌شان خورده بود به زمین افتادند که ناگهان درد و سوزشی را در سراسر بدن و سرم احساس کردم و افتادم. غرق در خون بودم و در ابتدا فکر می کردم که سرم در پیامد افتادن شکسته و اگر چیزی را نمی‌بینم به خاطر حالت نیمه‌بیهوشی است. تنها چند دقیقه بعد متوجه شدم که تیر به یکی از چشم‌هایم اصابت کرده است.»

الهه توکلیان در بیمارستان

الهه در ادامه می‌گوید «کسی که با شات‌گان تیراندازی می‌کرد از مامورین نیروی انتظامی بود و چون کشتی‌گیر بوده، بسیاری او را می‌شناختند؛ نامش امین قلی‌زاده است.» البته این فرد انکار می‌کند که ۲۹ شهریور در خیابان حضور داشته و شلیک کرده، اگرچه تائید می‌کند که در روزهای بعد با شات‌گان مردم بی‌سلاح را نشانه گرفته است.» الهه در ادامه در مورد آن لحظه می‌افزاید «لحظات وحشتناکی بود. درد تمام وجودم را گرفته بود. پسر ده ساله‌ام فریاد می‌زد مادرم را کشتند، و خواهر دوقلویش هم جیغ می‌زد و گریه می‌کرد. دور و برم را مردم گرفته بودند و می‌خواستند مرا به بیمارستان برسانند، ولی ماشین‌ها تا وضعیت من و خونی را که از سر و صورتم می‌چکید می‌دیدند درهایشان را قفل می‌کردند و با سرعت دور می‌شدند تا اینکه بالاخره زوجی بسیار مهربان من، دو فرزندم و خواهرم را سوار کردند و ما را به بیمارستان رساندند.»

وی سپس می‌افزاید: «در بیمارستان هم پرستاران بلافاصله به کمک من شتافتند، صورتم را از خون پاک کردند و چشمم را موقتا پانسمان کردند، ولی دکتری  که آنجا بود گفت تیرخورده‌ها به من ربطی ندارند و رفت. آن بیمارستان البته نه چشم‌پزشک داشت و نه «آم آز آی» و بعد از حدود دو ساعت بلاتکلیفی بالاخره خودمان توانستیم راهی بیمارستانی در مشهد بشویم.» الهه می‌افزاید در آن وضعیت نیز نگران فرزندانش بود که شاهد تیر خوردن او بودند و احتمالا آن صحنه‌ دلخراش سال‌ها آنها را همراهی خواهد کرد.

در مشهد الهه را در بیمارستان «خاتم‌الانبیا» دو بار عمل کردند و امیدوار بودند که بدون خارج ساختن تیر بتوانند بینائی را به او باز گردانند. الهه می‌گوید «در ابتدا امیدوار بودم ولی با گذشت زمان امیدم هر روز به باز یافتن بینائی کاهش پیدا می‌کرد. بالاخره دکتری گفت که در ایران امکان معالجه بیش از آنچه انجام داده بودند نیست و برای ادامه معالجات باید به خارج بروم. از اینجا بود که به فکر خروج از کشور افتادم.»

البته قبل از خروج از کشور و بعد از دست دادن یک چشم، زندگی را بر الهه سخت کردند: «بلافاصله پس از آنکه اولین پست را در مورد آنچه برایم اتفاق افتاده بود در اینستاگرام گذاشتم، با من تماس گرفتند و خواستند که جریان را رسانه‌ای نکنم و آن پست را حذف کنم، که البته این کار را نکردم. پس ار آن هربار چیزی در این مورد منتشر می‌کردم با زبان تهدید با من تماس می‌گرفتند و بالاخره احضاریه اول را برایم فرستادند و به عنوان یکی از لیدرهای اغتشاشات، متهم به تخریب اموال عمومی و تشکیل گروهکی با بیش از ۵ نفر برای اقدام علیه امنیت ملی و کلی داستان دیگر کردند. بعد احضاریه‌های بعدی رسیدند ولی من تنها یکبار به دادگاه رفتم و آنهم برای ثبت شکایت خودم بود که خواهان دریافت پاسخ برای تیراندازی بودم. در شکایت نوشتم در حالی که نه اسلحه و حتا یک سنگ هم در دست من و دیگر معترضین نبود و تنها شعار می‌دادیم چرا به روی ما تیراندازی کردند؟»

این اذیت‌ها و فشارها تا زمانی که الهه توکلیان از کشور خارج شد ادامه یافت. وی  در ادامه از وضعیت روانی خود در آن روزها در ایران و قبل از خروج می‌گوید: «تمام مدت به نوعی در سوگواری برای از دست دادن چشمم بودم. بک ماه اول را در خانه خواهرم در اتاقی کاملا تاریک گذراندم. از روشنائی وحشت داشتم. گاهی به خودم می‌گفتم به خاطر التهاب و اضطراب نمی‌بینم و حالم که بهتر شود دوباره بینائی از دست رفته باز خواهد گشت. وقتی برای شانه زدن موهایم جلوی آینه می‌ایستادم وحشتناک بود. با واقعیتی مواجه می‌شدم که حاضر به پذیرفتن آن نبودم.»

الهه که در شرکتی در مشهد مشغول به کار بود پس از مدتی اخراج شد: «مدیرعامل شرکت که به نوعی با سپاه در ارتباط بود گفت نمی‌تواند کسانی را که فعالیت سیاسی دارند در شرکت داشته باشد. هر جا رفتم برای یافتن کار دیگری همین داستان بود. از دانشگاه هم باز ماندم. من برای مقطع دکترا در مدیریت بازرگانی بین‌المللی پذیرفته شده بودم ولی روزی که مصاحبه ورودی داشتم در اتاق عمل بودم و این فرصت را از دست دادم. زندگی‌ام با از دست دادن یک چشم، اخراج از کار و از دست دادن فرصت ادامه تحصیل کاملا مختل شد. هر شب کابوس داشتم، و گاهی هنوز هم دارم. کابوس وحشتناکی که در آن به چشم دیگرم تیراندازی می‌کنند. هر صدائی در بیداری نیز بلافاصله خاطره آن لحظات را در من زنده می‌کند.»

امروز این زن جوان و مادر دو کودک ده ساله که پنج سال پیش از همسرش جدا شده و حق سرپرستی آنها را نیز ندارد، از درد خود اسلحه‌ای برای مبارزه علیه کسانی ساخته است که زندگی او را بهم ریختند: «من شاهد زنده و رسواکننده جنایت‌های این رژیم هستم. گلوله‌ای که از سر من در ایتالیا خارج کردند مدرک این جنایت است. مدرکی که دروغ‌های حسین امیرعبداللهیان (وزیر خارجه دولت ابراهیم رئیسی) و حسن کریمی (از فرماندهان سپاه) را افشا می‌کند که مدعی هستند به سمت چشم کسی تیرانداری نشده و کسی هم در این تیراندازی‌ها کشته نشده است. من از وطنم، خانواده‌ام و دو فرزندم گذشتم تا جنایاتی را که این رژیم مرتکب شده و دروغ‌های آنها را افشا کنم. با یک چشم هم می‌توان قدمی به جلو برداشت.»

در خاتمه این گفتگو الهه به کیهان لندن می‌گوید نه امکان و نه قصد بازگشت به ایران را  در شرایط کنونی دارد: «البته آنها چندی پیش بعد از خروج من و رسیدن به ایتالیا برایم قرار منع تعقیب صادر کردند. احتمالا می‌خواهند برگردم تا دوباره بازداشتم کنند و نگذراند به افشاگری‌هایم ادامه دهم، ولی قصد من ماندن در خارج و طرح شکایت علیه این رژیم در مراجع بین‌المللی است. البته قصد دارم در همین ایتالیا نیز به تحصیلات دانشگاهی خودم ادامه بدهم و اگر توانستم در آینده فرزندانم را نیز پهلوی خودم بیاورم.»

در مدتی که الهه در خارج از کشور بسر می‌برد، بسیاری از شهروندان عادی و برخی از چهره‌های شناخته شده هنری، فرهنگی و سیاسی، از جمله شهبانو فرح با او تماس گرفتند و ابراز همدلی و همدردی کردند. البته الهه زمانی که دوران درمانش به پایان برسد و تا زمانی که بتواند پس ار فراگیری زبان به دانشگاه برود و کاری برای خود پیدا کند، احتیاج به حمایت  مالی نیز دارد. تا کنون علاوه بر شبکه تلویزیونی «ایتالیا ۱»، سازمان غیر دولتی Soleterre  هزینه‌های درمان و زندگی او را متقبل شده‌اند، ولی زمانی که معالجات به پایان برسد، این حمایت‌ها قطع خواهند شد.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۴۹ / معدل امتیاز: ۳٫۶

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=317699