احمد تاجالدینی – شبیهسازی و شمایلپردازی به صورت تصویر و تندیس به عنوان نمادی از آیین، تاریخی طولانی دارد. در آیین یهود تصویرسازی از یهوه (معبود توراتی) بنا بر فرمان دوم از ده فرمان موسی ممنوع بود: «تو را معبود دیگری جز من نیست. هیچ تصویر از آنچه در آسمان یا بر روی زمین یا در آب است نساز و آنها را پرستش مکن».
این ممنوعیت در مسیحیت نیز پذیرفته شد، اما در اینکه نمادسازی برای تزیین کلیسا یا ترویج دین مورد استفاده قرار گیرد یا نگیرد، جدلهای فراوانی را در سدههای میانه کلیسای مسیحی دامن زد که به «جدل تصویرها» (Ikonoklasme) شهرت یافت. «جدل نمادهای تجسمی» با فاصله گرفتن کلیسای شرقی (قسطنطنیه) از کلیسای غربی (رم) شدت بیشتری گرفت. در کلیسای کاتولیک، پاپ گریگور بزرگ (پاپی ۵۹۰-۶۰۴) با تصویرسازی موافقت کرد. علت موافقت ایندسته از مسیحیان آن بود که میگفتند برای مردمی که نمیتوانند متنهای مقدس را بخوانند، چنین تصویرهایی به ایمانشان کمک میکند.
در کلیسای شرقی بیزانس (قسطنطنیه) مخالفت با نمادسازی در دورههایی شدت میگرفت (در زمان قیصرها لئو سوم و کنستانتین). در سده هشتم در زمان قیصر لئو پنجم تصویرهای مقدس از کلیساها برچیده شد و ساختن آنها ممنوع گردید. یک سده بعد در سال ۸۴۳ در زمان قیصر میکائیل به «جدل تصویرها» خاتمه داده شد و نمادهای تجسمیجای مهمی در کلیسای شرقی نیز یافت. (store norske leksikon)
مسیحیان و کلیساهای رمی و بیزانسی با وجود نظرهای متفاوت الهیاتی، از هنر مجسمهسازی و نقاشی استفاده کردهاند. «طرحهایی از انجیل (عهد جدید) با نمادهایی از روزهای بزرگداشت مذهبی (مانند بازگشت عیسی از عروج و عید پاک) سابقهای قدیمی دارد. تصویر کشیدن از عیسی (مانند مردی جوان با ریش و چشمانی قهوهای) و تصویری از خدا (مانند مرد کهنسالی با ریش و موی سپید) از سده ۶۰۰-۵۰۰ وجود دارد (ص۲۶۳ Gyldendals religions historie )». این تصویرها مانند هدیههای نذری مورد استفاده قرار میگرفت. به ویژه تصویر مادر خدا (مریم) بسیار مورد استفاده بود. راهب یوهانس ماسکوس در سده پنجم میگوید که چگونه از تصویر مادر خدا (مریم) برای حفاظت در مقابل نیروهای شریر استفاده میشد، مثلا برای درمان کمآبی چاه آب (منبع پیشین).
«جدل نمادها» در سدههای بعد نیز از موضوعات الهیات کلیسا بود. در جنبش اصلاح دین (رفرماسیون) در سده ۱۶، نظر کلی آن بود که تصویرها ذهن را از مسیر درست منحرف میکننند. با این حال رهبران جنبش پروتستان نظرهای متفاوتی نسبت به نقاشی و مجسمهها در کلیساها داشتند. مارتین لوتر رهبر بزرگ اصلاح دینی به کار گرفتن هنرهای تجسمی در کلیسا را بطور مشروط و تا آنجا که زیربنای ایمان را تقویت کند مجاز میدانست. اما کالوین از رهبران دیگر اصلاح دینی با به کار گرفتن مجسمه و نقاشی در کلیسا مخالف بود.
در هر حال فرقههایی از مسیحیان موافق نمادسازی در مسیحیت بودند و خود را خادمان نمادهای مقدس میدانستند و فرقههایی نیز مخالف نمادها در کلیسا بودند که به آنها ikonoklaster که همان بتشکن است میگفتند. در سده هفتم و هشتم میلادی جدل بتشکنی در مسیحیت بیزانسی شدت گرفته بود. مخالفت محمد و یاران او با بتها (نمادهای تجسمی) همزمان با دورهای است که نمادستیزی در میان بخشهایی از مسیحیان شرقی شدت داشت.
بتشکنی از ویژگیهای مهم راستآزمایی الله باوری بود که محمد و یاران او تبلیغ میکردند. ضدیت با تصویرها و تندیسهای ستایشی (نمادها) از مهمترین کارهای محمد و یارانش در پیروی از دین الله بود. در قرآن هم بارها به این موضوع اشاره شده است مانند آیه ۶۲ سوره نحل: «آنها برای خدا چیزهایی قرار میدهند که خودشان از آن کراهت دارند». منظور «بُتبانوهایی» است که دختران الله به حساب میآمدند و در کعبه جای داشتند. دوران زیست محمد منطبق با دورانی است که «جدل تصویرها» در دنیای مسیحی موضوعی جدی بود.
مخالفت بزرگان مکه با محمد که اغلب از خویشان او بودند در اعتقاد او به الله نمیتوانست باشد زیرا الله معبودی بود که پیش از محمد نیز باورمندانی در میان اعراب و مردم مکه داشت. به ویژه در میان اعراب مسیحی که حکومتهای دستنشانده در قلمرو ساسانی و دولت رم شرقی به وجود آورده بودند، واژه الله در معنای معبود به کار میرفت. از این جهت به نظر میرسد که مخالفت عمده مکیان که خادمان نمادهای ستایشی گوناگون در معبد کعبه بودند، با محمد و یاران او، به علت باور محمد و یارانش به الله نبوده باشد، بلکه به دلیل مخالفت مبشران با نمادهای تجسمی باشد که در کعبه نگهداری میشد و مورد ستایش و احترام قبایل مختلف بود.
محمد و مبشران سرسختانه نابودی و محو نمادهای ستایشی در کعبه و دیگر نقاط عربستان را تبلیغ میکردند. مبشران درواقع همان «جدلی» را در مکه و عربستان پی میگرفتند که در دنیای مسیحی مسئلهای پر سابقه و ریشهدار بود. نظر مبشران در نابودی تندیسها و تصویرهای ستایشی ابداع نبود و تازگی نداشت، بلکه ادامه جریانی بود که از چند سده پیش در دنیای مسیحی جریان داشت و موجب انشعاباتی در میان مسیحیان گردیده بود. در قرآن نیز به پیشینه این «جدل» و باور نداشتن به نمادهای ستایشی (اصنام) و شکستن آنها از گذشتههای دور اشارههای فراوانی وجود دارد، از جمله داستان بتشکنی ابراهیم (سوره انبیا).
در قرآن حتی واژه «جدل» که در مباحث الهیاتی کلیسایی در موضوع موافقت و مخالفت با تصویرها به کار برده میشد، عینا در همان معنا و موضوع به کار برده شده است. در آیههایی استدلال طرفداران و مخالفان نمادهای ستایشی (اصنام) چنین آمده است: «آیا معبودان ما بهترند یا او [یعنی مسیح]، ولى آن مَثَل را جز از طریق «جدال» براى تو نزدند؛ آنان گروهى جدلپیشهاند. شیطان شما را از راه به در نبرد، زیرا او برای شما دشمنی آشکار است. و هنگامى که عیسى با دلایل روشن به سراغ آنها (یعنی بنى اسرائیل) آمد، گفت: من براى شما حکمت آوردهام، و آمدهام تا برخى از آنچه را که در آن اختلاف دارید براى شما روشن کنم؛ پس تقوای الهی پیشه کنید و از من اطاعت نمایید. به یقین الله پروردگار من و پروردگار شماست؛ تنها او را پرستش کنید که راه راست همین است. سوره ۴۳ آیههای ۵۸، ۶۲ و۶۳و ۶۴ ».
این نشانهها این احتمال را تقویت میکند که مبشران مکه (محمد و یارانش) در ابتدا فرقهای از فرقههای اللهباور نزدیک به «فرقههای مسیحی نمادستیز» بوده باشند. جدل تصویرهای دنیای مسیحی با تاسیس خلافت عربی و تدوین تدریجی فقه، جای پای محکمی در قلمرو اسلامی پیدا کرد و به صورت احکام ممنوعیت نقاشی و مجسمهسازی درآمد. ممنوعیتی که سبب محروم گردیدن دنیای اسلامی از هنرهای تجسمی گردید.