فیروزه نوردستروم– ایرج مصداقی نویسنده، پژوهشگر و زندانی سیاسی سابق یکی از جانبهدربردگان اعدامهای تابستان ۱۳۶۷ است که در تمام سالهای گذشته در همین زمینه افشاگری و تلاش کرده است. پیگرد و محاکمه حمید نوری دستیار سیدابراهیم رئیسی معروف به «قاضی مرگ» در دهه شصت خورشیدی و اعدامهای سال ۶۷ با تلاش و پیگیریهای وی به عنوان یکی از شاکیان نوری تحقق یافت. این کنشگر سیاسی که خود را یک جمهوریخواه میداند معتقد است در میان چهرههای سیاسی ایران بجز شاهزاده رضا پهلوی فردی را برای رهبری گذار از جمهوری اسلامی به آیندهای که مردم درباره سرنوشت خویش تصمیم بگیرند، مقبولتر نمییابد. کیهان لندن در گفتگویی با ایرج مصداقی پرسشهایی را با وی در همین زمینه مطرح کرده است.
-آقای مصداقی، چرا ایران همیشه و حتی در زمانی که در تاریخ معاصر با انقلاب مشروطه امکان شکل گرفتن جمهوری وجود داشت اما به صورت پادشاهی اداره شده؟
-در قرنهای گذشته که بجز پادشاهی البته با استثنائاتی شیوههای دیگر حکمرانی در دنیا مرسوم نبوده است. طبیعی است در ایران نیز شیوه دیگری مد نظر نبود. پس از فروپاشی سلسله قاجار و پس از تبعید رضاشاه این فکر بود که در ایران جمهوری برقرار شود که هر یک بنا به دلایلی انجام نشد.
-آیا میتوان گفت آیین شهریاری خود را در ملیگرایی تعریف میکند؟
-ملیگرایی لزوماً در آیین شهریاری و یا سلطنتی متحقق نمیشود ما انواع حکومتها را میتوانیم داشته باشیم که ملیگرا باشند اما سلطنتی نباشد. البته آیین شهریاری و یا سلطنتی نیز میتواند خود را ملیگرا تعریف کنند. ملیگرایی نمیتواند در انحصار کسی باشد.
-چرا جمهوری اسلامی در سالهای اخیر از بین براندازان بیش از همه علیه پادشاهیخواهان فشار امنیتی وارد میکند؟
-در دهههای گذشته و به ویژه دهه اول انقلاب پدیده پادشاهیخواهی در جامعه ایران مطرح نبود و ما نیز که در زندان بودیم با چنین پدیدهای روبرو نبودیم. بنابراین فشارهای امنیتی دستگاههای امنیتی بر روی آنها وجود نداشت. اما امروز وضعیت فرق کرده و کسانی که در همین جنبش اخیر اعدام شدند به روشنی خود را پادشاهیخواه و یا طرفدار شاهزاده رضا پهلوی میخواندند. دستگاه امنیتی به صراحت از چهرههای سیاسی میخواهد که علیه شاهزاده رضا پهلوی موضعگیری کنند تا از رانت امنیتی برخوردار باشند و امتیازهای متعددی در اختیارشان گذاشته شود. حتی میبینیم که تلویزیون نظام اسلامی برنامه تلویزیونی مجاهدین علیه شاهزاده رضا پهلوی را پخش میکند. نبض اجتماع در دست رژیم است و به خوبی از اقبال عمومی نسبت به شاهزاده رضا پهلوی خبر دارد به همین دلیل است که فشار امنیتی را روی طرفداران او میگذارد و با حساسیت بیشتری فعل و انفعالات آنها را دنبال میکند.
-اغلب نسلهایی که زندگی در دوران پهلوی را تجربه نکردهاند از دستاوردهای آن دوران به خوبی یاد میکنند؛ آیا دلیل این نکوداشت و حمایتها تنها تنفر از رژیم جمهوری اسلامی است؟
-برای اولین بار نیست که چنین باوری در مردم ایران شکل میگیرد. در گذشته نیز ما با چنین پدیدهای روبرو بودیم. دکتر اسلامی ندوشن میگوید: «بعد از ایجاد شاهنامه این فکر عمومیت پیدا کرد که از خسروان گذشته با آب و تاب یاد شود، از دادگستری نوشیروان، شکوه پرویزی، شادی و شور دور بهرام گور، حکمت بزرگمهر، تا برسد به پهلوانان که رستم در صدر همه آنهاست.» ما این پدیده را حتی در حافظ با یک فاصله چند صد ساله با فردوسی نیز میبینیم. مردم پس از استیلای عرب و بعدها مغول وقتی خرابیها و نابسامانیها را میبینند، وقتی ظلم و تعدی و فساد را مشاهده میکنند و از کشت و کشتار و خون و خونریزی بیزار میشوند، وقتی فرهنگ نوحه و عزای اسلامی روح و روانشان را میآزارد دلتنگ گذشته میشوند. گذشتهای که نسبت به امروز اصلاً روشن نیست. کمتر سند و نوشتهای از آن زمان وجود دارد. در حالی که هزاران فیلم سینمایی و مستند از دوران شاه هست، همه آلبومهای خانوادگیشان را ورق میزنند و واقعیتها را میبینند. معلوم است که نسبت به آن دوران غبطه میخورند. مردم از دخالت مذهب در زندگیشان خسته هستند در حالی که میدانند در دوران گذشته چنین چیزی در جامعه ایران نبود. میدانند ایرانی در همه جای دنیا دارای عزت و احترام بود. اینها افسانه نیست.
-فکر میکنید شرایط سیاسی و اجتماعی کشور به نحوی پیش خواهد رفت که بجای استبداد دینی کنونی یک پادشاهی مشروطه بر اساس اصول دموکراتیک روی کار بیاید؟
-من فکر میکنم آنچه مهم است براندازی نظام اسلامی است و نه شکل حکومتی که قاعدتاً صندوق رای و آرای مردم میبایست آن را تعیین کند. برای تشکیل یک پادشاهی مشروطه هم بایستی دید آیا کسی مثل شاهزاده رضا پهلوی اصلاً آمادگی پذیرش چنین مقامی را دارد؟
با توجه به آنچه در کشورهای منطقه، آفریقا، و اروپای شرقی در سه دهه گذشته اتفاق افتاده من شانسی برای به قدرت رسیدن دوباره سلطنت نمیبینم. اما به نظرم شاهزاده رضا پهلوی میتواند به عنوان یک چهره مهم نقشآفرینی کند.
-ولی آیا اساساً بازسازی پادشاهی مشروطه در ایران امکانپذیر است؟
-به نظرم بازگشت به گذشته نه منطقی است و نه امکانپذیر است. شاهزاده رضا پهلوی به عنوان یک چهره میتواند نقشهای متفاوتی را به عهده بگیرد. به نظرم لزومی ندارد که افراد به دلیل وراثت از حقی برخوردار شوند. شاهزاده رضا پهلوی نیز به مقام انتخابی باور دارد و نه موروثی. سلطنت به هیچیک از کشورهایی که در ۳۳ سال گذشته دستخوش تغییر شدند بازنگشته است. بعید میدانم سرنوشت ایران متفاوت باشد.
-فکر میکنید به چه علت ساختار پادشاهی در بسیاری از کشورهای توسعهیافته همچنان حفظ شده؟
-در دنیا نظامهای حکومتی تا جایی که مشکلی برای مردم ایجاد نکنند پایدار باقی میمانند و کسی دست به ترکیب آن نمیزند. سوالی که میتوان مطرح کرد اینست که چرا در کشورهایی مثل آلمان و اتریش و فرانسه و یونان و… که قبلاً پادشاهی بودند تلاشی برای بازگشت به گذشته وجود نداشته و ندارد!
-به نظر شما، احتمال اینکه یک استبداد ناسیونالیستی با پوشش ملیگرایی بجای استبداد مذهبی در ایران بنشیند تا چه اندازه است؟
-این احتمال وجود دارد. ما باید کاری کنیم که این احتمال منتفی و یا تا حد ممکن تضعیف شود. نظام حکومتی پادشاهی اردن و مراکش به هیچ وجه غیردمکراتیکتر و سرکوبگرتر از جمهوریهایی مانند سوریه و مصر و لیبی نبودهاند. تفاوت چندانی هم بین مصر جمهوری و مراکش سلطنتی نیست. به نظر من شکل نظامهای حکومتی تعیینکننده نیستند بلکه محتوای آنها مهم است و نه اسمی که دارند.