حنیف حیدرنژاد- در چند روز گذشته در اتاقی در کلابهاوس فردی به نام سیدحسین مرتضوی زنجانی که خود را رئیس زندان اوین و گوهردشت در سالهای ۶۴ تا ۶۶ معرفی میکند، اعلام کرد که با هدف اعلام پشیمانی از اعدامها در آن زمان و به امید جلوگیری از اعدامهای بیشتر در این زمان، حاضر است در مورد اطلاعات خود در آن زمان به پرسش حاضرین در کلابهاوس پاسخ دهد. تا زمان انتشار این مطلب چهار برنامه ضبط شده از این گفتگوها منتشر شده است.
سیدحسین مرتضوی زنجانی به نوشتهی ایرج مصداقی در وبسایت «پژواک ایران» در سالهای آغازین دهه ۶۰ در دوران اسدالله لاجوردی مسئول بخش فرهنگی زندان اوین و در سالهای ۶۴ تا ۶۶ رئیس زندان گوهردشت و در زمان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ رئیس زندان اوین بود.
اگرچه مرتضوی زنجانی در صحبتهای خود در کلابهاوس تا این تاریخ حرف و اطلاعات جدیدی جدا از آنچه افکار عمومی میداند نگفته است، با وجود این و با توجه به پیشینه و سابقه رسمی او در آن زمان، گفتههایش از چند نظر اهمیت دارد:
یک: گفتههای او تأیید اطلاعات قبلی است که زندانیان سیاسی سابق، به ویژه ایرج مصداقی در خاطرات خود نوشته یا بسیاری از زندانیان سیاسی سابق در دادگاه حمید نوری شهادت دادهاند. اینکه حالا یک مقام رسمی در حد مرتضوی زنجانی این اطلاعات را تأیید میکند، به خودی خود وزن حقوقی حکم محکومیت حمید نوری و شهادت زندانیان سیاسی سابق در دادگاه حمید نوری را تقویت میکند زیرا رئیس زندان اوین در آن زمان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ را تأیید کرده و میگوید که حکم خمینی را در این مورد دیده است. او همچنین وجود «هیئت مرگ» و ترکیب افراد و اسامی آنها را تأیید کرده و تأیید میکند کامیونهایی را که پیکر کشتهشدگان را در آن قرار داده و به بیرون از زندان منتقل میکردند نیز دیده و همچنین تأیید میکند که این پیکرها به خاوران منتقل شدهاند.
دو: به لحاظ سیاسی با تأیید نقش خمینی و فتوای او و با تأیید حضور ابراهیم رئیسی (رئیس جمهوری اسلامی کنونی رژیم) امکان ایجاد فشار به لحاظ سیاسی در عرصه بینالمللی بر رهبران رژیم، به ویژه علیه شخص ابراهیم رئیسی بیشتر میشود.
سه: راهی باز میشود که دیگر افرادی که از جنایات مختلف جمهوری اسلامی در ۴۴ سال گذشته اطلاعاتی دارند، در هر سطحی که بوده یا هستند، چه عامل یا آمر یا شاهد، شاید به خود آمده و زبان بگشایند. چنین فرایندی هم ریزش درونی در حکومت را تشدید و تقویت میکند و هم به روند حقیقتیابی و فراهم آوردن بستری مناسب برای آن در آینده کمک میکند.
ناگفتههای سیدحسین مرتضوی زنجانی و چرائی آن
نمیتوان با اطمینان در مورد انگیزه واقعی سیدحسین مرتضوی زنجانی و اینکه چرا حالا در عرصه عمومی حاضر و در مورد دانستههایش در آن زمان حرف میزند، نظر داد، اما شواهد بسیاری وجود دارد که صداقت او در بیان حقیقت را مورد پرسش قرار داده و این ظّن را تقویت میکند که او عامدانه از بیان همه دانستههایش طفره رفته و بطور قطرهچکانی حرف زده و هیچ اطلاعات کیفی و تعیینکننده جدیدی در اختیار شنوندگان قرار نداده است.
برای مثال او از آمار تعداد زندانیان در زمان کشتار زندانیان در تابستان ۶۷ اظهار بیاطلاعی کرده و از طریق پیچاندن پاسخ و ربط دادن آن به تفاوت مدیریت زندان در دورههای مختلف یا تقسیمبندیهای مختلف داخل زندان و بیخبری از مسائل مربوط به سیستم دادستانی و… از دادن یک رقم مشخص خودداری میکند. در حالی که به عنوان رئیس زندان دانستن آمار زندانیان به دلیل تهیه جیره غذائی و گرفتن بودجه لازم بر اساس سرانه زندانیان و… جزء مسئولیتهای او بوده است.
وقتی او از پاسخ دادن به چنین اطلاعات ساده و بدیهی خودداری میکند، صداقت او در پاسخ به پرسشهای دیگر و انگیزه او برای شرکت در چنین برنامهای تردیدبرانگیز میشود.
در مورد شدت اعدام و شدت شکنجه زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی، او با تأکید بر اینکه خودش در زمان شاه، زندانی سیاسی بوده و شکنجه شده به مقایسه این دو دوره پرداخته و میگوید: در زندان به گردن زندانی گل نمیاندازند. او در چند مورد نیز با تأکید بر اینکه اعدام و شکنجه «همه جا هست و همیشه بوده و…» عملا از پاسخ مشخص و پذیرش مسئولیت شخص خود فرار میکند.
او به دفعات جنایتهای سیستماتیک، گسترده و بلندمدت انجام شده در زندانهای جمهوری اسلامی را «اشتباه» میخواند و میگوید: «ما همه اعضای یک خانواده هستیم!» او جلاد و شکنجهگر را با شکنجهشده و قربانی در کنار هم مینشاند و به این ترتیب با نسبی کردن جنایت و تقلیل آن به «اشتباه» و اینکه «همیشه بوده و همه جا هست» عادینمایی جنایت و تبهکاری ضدبشری را تبلیغ میکند.
*****
سیدحسین مرتضوی زنجانی بر اساس گفتههای خودش یکی از جعبههای سیاه زندان و شکنجه در دهه ۶۰، به ویژه در ارتباط با زندان اوین و گوهردشت و کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ است اما عامدانه نه تنها حقایق را نمیگوید، بلکه با کلیگویی به دنبال مغشوش کردن دادههای زندانیان سیاسی سابق و شهادتهای آنهاست که تا کنون به اشکال گوناگون منتشر شده است. او مدام تأکید میکند که حمید نوری کارهای نبوده و «فقط» معاون دادیار بوده است! این تأکید احتمال این گمان را که وی برای پاکشویی حمید نوری نیز وارد صحنه شده تا سخنانش مورد استناد مدافعان نوری قرار بگیرد، تقویت میکند. او تلاش میکند نقش فرد در سیستم و ماشین جنایت را کمرنگ کرده و آنرا ناشی از بیخبری، ناچاری، ندانمکاری یا اشتباه بداند.
سیدحسین مرتضوی زنجانی تلاش میکند با تأیید دادههای تا کنونی در مورد زندان و شکنجه و اعدام و قرار دادن خود در کنار قربانیان، کلیت نظام جمهوری اسلامی را از اتهام نجات داده و تقصیر را به گردن آنها که کشته شده و دیگر نیستند انداخته یا جناحی دیگر را مقصر جلوه داده تا تمامیت نظام را از اتهام جنایات مکرر و خشم و انزجار عمومی نجات دهد. با چنین کاری او عامدانه و آگاهانه جلوی کشف حقیقت را میگیرد.
اهمیت مسئولیت شخصی
به همه آمران و عاملین جنایت در جمهوری اسلامی باید گفت: عدالت فراتر از انتقام گرفتن است. حقیقتیابی نه تنها برای تأمین عدالت، بلکه برای پیشگیری از جنایتهای بعدی است که اهمیت مییابد. به باور من نقش و وظیفه هر فرد در سطوح مختلف تصمیمگیری یا اجرائی در ارتباط با کشتارهای انجام شده در حکومت اسلامی، از نظر سبُک یا سنگین بودنِ میزان اتهام یا جرم است که اهمیت دارد. «مسئولیت فردی» این اشخاص، در زمانِ اجرا و پس از آن به قوت خود باقی میماند. هر کسی در حد مسئولیت خود باید پاسخگو بوده و در صورت تأیید مشارکت در جنایت، باید در حدی که یک دادگاه صالح بر اساس استانداردهای بین المللی تعیین میکند مجازات شود.
نگاهی به دو نمونه
در ماه ژوییه ۲۰۲۰ دادگاهی درهامبورگ آلمان، برونو د. یک مرد ۹۳ ساله را به جرم کمک به کشتار ۵ هزار و ۲۳۲ زندانی در اردوگاه کار اجباری نازیها در جنگ جهانی دوم محکوم کرد. این فرد مدعی بود که تنها یک نگهبان ساده و از کشتار زندانیان بیاطلاع بوده است و قدرتی نداشته و نمیتوانسته وضعیت را عوض کند. دادستان عمومی اما بر این باور است که او «یک مهره در چرخهی ماشینِ مرگ و جنایت» بوده و در همین حد نیز مسئولیت داشته و دارد.
به لحاظ حقوقی در مورد مسئولیت و «تقصیر» فرد متهم، سوال اساسی این است که آیا متهم میتوانست خودش را از محلی که «خدمت» میکرد، جابجا کند؟ در این مورد اِشتفان هوردلِر تاریخشناس و از کارشناسان اردوگاههای مرگ رژیم هیتلری، یک گواهی کارشناسی ارائه داده که از جمله در آن آمده است: برونو د. باید که میدانست در آن اردوگاه چه جنایتی در حال اجراست. او با وجود آگاهی نسبت به آنچه در آن اردوگاه مرگ در جریان بود، هیچگاه درخواست انتقال و جابجایی نداده بود. عملی که بسیاری دیگر از سربازان در آنجا انجام داده و به قیمت اعزام به جبهه جنگ، پای خود را از ادامهی «خدمت» در آن اردوگاه مرگ بیرون کشیدند. از نظر این کارشناس، برونو د. تردیدی نداشته و آگاه بوده که جزئی از یک ماشین مرگ و نابودی است.
نمونه دیگر مربوط به سال ۲۰۱۶ میشود. روز جمعه ۱۷ ژوئن ۲۰۱۶ دادگاه شهر دِتمولد در آلمان راینهولدهانینگ را به دلیل مشارکت در کشتار ۱۷۰هزار انسان در اردوگاه مرگ آشویتس در سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۴ مسئول شناخت و او را به پنج سال زندان محکوم کرد. هانینگ که اینک ۹۴ سال دارد، زمانی که ۲۳ ساله بود به عنوان نگهبان در اردوگاه مرگ نازی در خدمت ارتش هیتلری بود. او میگوید کسی را شخصا نکشته است. با وجود این دادگاه در حکم خود بر مشارکت او در کشتارهای انجام شده در اردوگاه آشویتس آنهم در حالی که میدانسته در آنجا چه اتفاقی میافتد تاکید میکند. کورنِلیوس نِستلر (Cornelius Nestler) یکی از وکلای قربانیان اردوگاه مرگ آشویتس در این مورد گفت: «آشویتس در مجموع یک کارخانهی کشتار بود. امروز برای نخستین بار است که اعلام میشود هر کسی که به عنوان وابسته به نیروی اِس اِس [نیروی مسلح و ایدئولوژیک ویژه وفادار به هیتلر و نهادی شبیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی] در آن کارخانهی کشتار وظیفهای داشته است، در ارتباط با همه نوع جنایتهای انجام شده در آن محل مسئولیت دارد».
نمونه حمید نوری
تیم دادستانی پرونده حمید نوری در دادگاه استکهلم متشکل از چهار زن حقوقدان به سرپرستی لیندهوف کارلسون است. دادستان دادگاه حمید نوری در دفاعیه پایانی خود تاکید کرد:
«اعدامهای جمعی در سال ۱۹۸۸ بهخصوص در زندان گوهردشت اتفاق افتاده است. شهادت شاهدان ما هم این را تأیید میکند… شواهد قوی برای وقوع اعدامها در زندان گوهردشت وجود دارد و برخی کارشناسان که در دادگاه شهادت دادند، زندگیشان را روی این موضوع گذاشتهاند. این کارشناسان متفقالقول اذعان کردند که این اعدامهای دستجمعی انجام شدهاند. هم موج اول و هم موج دوم. همچنین ما ادله کتبی فوقالعاده گستردهای از تاریخ ایران داریم. از سازمان ملل، از سازمانهای غیردولتی از جمله سازمان عفو بینالملل، بنیاد عبدالرحمن برومند، ایران تریبونال و… این اطلاعات واثق هستند و پیش از آنکه ما به اطلاعات مشخص در باره حمید نوری بپردازیم، تأکید میکنم که هیچکس در مورد وقوع این اتفاقات در زندانها از جمله زندان گوهردشت تردیدی ندارد. [در آنزمان] گوهردشت به کارخانه کشتار تبدیل شد که سیستم برای این کار به یک سازماندهی مناسب نیاز داشت. در طول اولین موج اعدامها برداشت ما این است که گروههای کوچک یا نفرات خاصی را برای اعدام و نزد هیئت بردند، یعنی فرد به فرد به بند میروند و انتخاب میکنند، اما بعدا همه را با هم میبرند. اجرا گذاشتن این دستور که تعداد کمیرا بکُشند چالش سختی برای زندان و مدیریتش بوده و این مشخص است که بعضی روزها نرسیدهاند، مضاف که بعضی وقتها هیئت تا دیروقت با آنها بوده. بعضی وقتها زندانیها را چندین بار میبرند نزد هیئت مرگ تا تصمیم بگیرند آیا آنها زنده بمانند یا نه.» همانطور که یک کارخانه ریل تولید دارد، ماشین کشتار گوهردشت ریل انهدام برپا کرده بود.»