شصت و یک سال فعالیت هنری؛ مروری بر زندگی، دستاوردها و کاستی‌های آثار جهانبخش پازوکی

شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۲ برابر با ۰۳ ژوئن ۲۰۲۳


علی عظیمی‌نژادان – چهارم خرداد امسال برابر بود با هشتاد و ششمین سالگرد تولد جهانبخش پازوکی آهنگساز، ترانه‌سرا و نوازنده ویولون که بدون شک ساخته‌های مختلف وی در طول شصت و یک سال گذشته در جامعه ایران  تاثیرگذار بوده و از خلاقیت و خوش‌قریحه بودن صاحب آنها حکایت دارد. به بهانه سالگرد تولد این موسیقیدان و ترانه‌سرای محبوب نگاهی می‌اندازیم به برخی جنبه‌های زندگی هنری و ساخته‌های وی در دوران مختلف فعالیت‌های او.

عکس از وبسایت جهانبخش پازوکی

الف) زندگی و فعالیت‌های هنری

جهانبخش پازوکی که در خردادماه ۱۳۱۶ از پدر و مادری شیرازی در شهر شیراز زاده شد از پنج سالگی همراه با خانواده به اصفهان نقل مکان کرد. پدر افسر ارتش و مادرش خانه‌دار بود. خود پازوکی معتقد است که نازک‌دلی و احساسات لطیف خود را از پدر و زادگاهش شیراز به ارث برده اما بخش عمده عمر مفید او در شهر هنرپرور اصفهان سپری شد و به همین دلیل ته‌لهجه اصفهانی دارد.

او در سن شش هفت سالگی با شنیدن قطعات مختلف موسیقی احساس می‌کرد که شنیدن آنها انقلابی در وجودش ایجاد می‌کند و البته تا مدت‌ها این حس را از اطرافیان پنهان می‌کرد تا اینکه در هشت نه سالگی  دیگر احساس کرد باید حتما سازی بنوازد تا بتواند به عنوان یک همدم، شادی‌ها و خوشی‌ها و دردهای خود را با آن در میان بگذارد. او ابتدا به نواختن فلوت علاقمند شد و روزی از مادرش خواست که او را به مغازه‌ای که این ساز را در آنجا دیده بود ببرد و برایش فلوتی بخرد که مادر نیز چنین می‌کند و به این ترتیب تلاش‌های نخست  جهانبخش پازوکی در زمینه نوازندگی بر ساز فلوت متمرکز شد و او با تمرین‌های مداوم سعی می‌کرد قطعات مختلف موسیقی را که از رادیو و صفحات موسیقی می‌شنید با فلوت اجرا کند و پس از مدتی تا اندازه زیادی موفق شد که صداهای موزونی از این ساز تولید کند و با تشویق معلمان سرود و موسیقی دبستان پهلوی- که در آنجا تحصیل می‌کرد-  تا مدت‌ها گروه‌خوانندگان گروه سرود را با فلوت خود همراهی می‌کرد.

هوشمند عقیلی که بعدها از‌خوانندگان مطرح موسیقی کلاسیک و پاپ ایرانی شد نیز در همین مدرسه تحصیل می‌کرد و بعدها پازوکی چندین ترانه ماندگار خود از جمله «دریا» و «فردا تو می‌آیی» را برای هوشمند عقیلی ساخت.

هنگامی که سن جهانبخش به دوازده سالگی رسید به شدت به نواختن ویولون علاقمند شد و یکی از عوامل اصلی این علاقمندی برادر جهانبخش، جهانگیر، بود که در آن زمان مدتی بود که در زمینه نوازندگی ویولون آموزش می‌دید و هنگامی که برادر در منزل نبود، جهانبخش‌سراغ ویولون او می‌رفت و در اوایل کار به وسیله آرشه ویا توسط انگشتانش از صدای ویولون،  صداهایی ناهنجار تولید می‌کرد. جهانگیر که علاقه شدید برادرش را به نواختن این ساز دید تصمیم گرفت که الفبای موسیقی و نت‌خوانی را به جهانبخش یاد دهد و به این ترتیب می‌توان گفت که نخستین مربی موسیقی جهانبخش پازوکی برادرش جهانگیر بود.

دوران تحصیلات دبیرستان جهانبخش پازوکی در مدرسه معروف سعدی اصفهان سپری شد. در این مدرسه جهانگیر به خاطر مهارتی که در نواختن ویولون داشت عملا مسئول بخش موسیقی این دبیرستان بود و جهانبخش نیز به تبع او علاوه بر تحصیل در رشته ریاضی، آموزش موسیقی را ادامه می‌داد. نکته قابل توجه اینکه در همین مدرسه دو تن از استادان موسیقی مشهور اصفهان یعنی عبدالحسین برازنده (نوازنده تار و سازنده قطعاتی چون «آتش دل» و «به اصفهان رو»)  و محمد نیکنام به عنوان معلم موسیقی حضور داشتند و بدون شک حضور آنها و راهنمایی موثرشان  بر آینده هنری پازوکی نقش مهمی‌ داشت. احتمالا با معرفی و توصیه عبدالحسین برازنده بود که جهانبخش پازوکی برای آشنایی و شناخت عمیق از دستگاه‌های موسیقی ایرانی و ظرایف ردیف‌های آن با استادانی چون جلیل شهناز و حسن کسایی مرتبط شد و از آموزه‌های آنها بسیار بهره برد که انعکاس آن را بعدها در بیشتر ساخته‌های پازوکی ملاحظه می‌کنیم. اوهمچنین از طریق همین استادان با جلال تاج اصفهان‌خواننده متبحر آواز کلاسیک ایرانی در اصفهان آشنا شد و ثمره این آشنایی و نشست و برخاست‌های هنری علاوه بر شناخت دقیق از موسیقی ایرانی مدتی بعد موجب معرفی وی به رادیو اصفهان- برای نوازندگی ویولون-  به همراه بسیاری از هنرمندان آن روزگار می‌شود که به آن اشاره خواهیم کرد.

او در این دوران به‌خصوص بر ردیف‌های استاد صبا برای آموزش ویولون ایرانی متمرکز شد اما در عین حال برای افزایش مهارت در نوازندگی به مدت چهار سال نیز نزد یکی از نوازندگان چیره‌دست ویولون کلاسیک غربی به نام بیوزاند (که ایتالیایی‌تبار بود)  بسیاری از قطعات مهم غربی را تمرین کرد که بر آینده کاری وی بسیار موثر بود. ضمن اینکه پازوکی پس از دریافت مدرک دیپلم، کلاس موسیقی نیز دایر کرد و شاگردان فراوانی را آموزش داد. او در سال ۱۳۳۴  دیپلم خود را از دبیرستان سعدی اصفهان دریافت کرد و بلافاصله علاوه بر تشکیل کلاس آموزش ویولون، در رادیو اصفهان نیز به کار مشغول شد و یکی از نخستین اجراهای نوازندگی ویولون وی را می‌توان در تصنیف «به اصفهان رو» (بر اساس ملودی علی اکبر شهنازی روی شعری از ملک الشعرا بهار و تنظیم عبدالحسین برازنده)  در مایه بیات اصفهان و با صدای کم نظیر جلال تاج اصفهان بشنویم. سایر نوازندگان این قطعه جلیل شهناز (تار)، حسن کسایی (نی)  و جهانگیر بهشتی (تنبک) بودند. او بعدها در زمینه نوازندگی مانند بیشتر نسل‌های آن زمان بسیار تحت تاثیر نوازندگی پرویز یاحقی بود و در زمینه استفاده موثر از مالش‌ها و نهش‌ها و گلیساندوها و برای آشنایی با شیوه نوازندگی پازوکی می‌توان به آلبوم‌هایی چون «خوشه‌چین» (با همکاری شجریان، جلیل شهناز، محمد موسوی و سیروس ساغری)  و «زاهد ظاهرپرست» (با همکاری علیرضا افتخاری، رضا شفیعیان و محمد موسوی) مراجعه کرد. هر دو اثر در سال ۱۳۶۱ به صورت خصوصی ضبط شده‌اند.

پازوکی چون اصولا به مطالعه کتاب و سرودن شعر نیز گرایش داشت برای ادامه تحصیلات خود تصمیم گرفت که به دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان برود و در رشته فلسفه و تعلیم و تربیت تحصیل کند. با ورود به دانشگاه در حدود سال ۳۸- ۱۳۳۷ فصل جدیدی از فعالیت‌های هنری پازوکی آغاز می‌شود چون علاوه بر آشنایی با فضای جدید آموزشی و دوستان تازه بر حسب تصادف، محیط دانشکده هم فضای بسیار مساعدی برای فعالیت‌های هنری بود. رییس دانشکده، عباس فاروقی، فردی بسیار علاقمند به موسیقی بود و افراد مستعد را به اجرای کارهای هنری در سالن آمفی تئاتر دانشکده تشویق می‌کرد. در همین دانشکده بود که پازوکی با همسر آینده خود نیره فروتن آشنا شد. وی آن زمان در رشته زبان و ادبیات انگلیسی درس می‌خواند و بعدها در زمینه سرودن شعر و ترانه فعالیت‌هایش را کم و بیش ادامه داد. ترانه‌های برخی از قطعات ساخته پازوکی را هم نیره فروتن سروده که از جمله مهمترین آنها می‌توان به آثاری چون «غریبانه»، «خداحافظی»، «اولین عشق» و «مام وطن»، همگی با صدای پویا، اشاره کنیم. همچنین در همین دانشکده بود که پازوکی با  ناهید دایی‌جواد آشنا شد.  این هنرمند  آن زمان در رشته ادبیات فارسی تحصیل می‌کرد و از همان موقع صدای زیبا و متفاوتی داشت و به قول پازوکی در یکی از گفتگوهایش، صدای ناهید دایی‌جواد دارای غلت‌های زیبا و تحریرهای شکننده بود.

همچنین هوشمند عقیلی دوست دوران کودکی وی نیز در رشته زبان وادبیات انگلیسی تحصیل می‌کرد و آنها به همراه عده‌ای دیگر یک گروه موسیقی در دانشکده تشکیل دادند که به مناسبت‌های مختلف برای دانشجویان کنسرت‌هایی برگزار می‌کرد. در ضمن با معرفی جهانبخش پازوکی بود که ناهید دایی جواد به رادیو اصفهان نیز دعوت به کار شد. این دو مدتی در ارکستر شماره یک اصفهان فعالیت می‌کردند همراه با نوازندگان دیگری چونعلی ساغری (تار)، حسن کسایی (نی)، سیروس ساغری (سنتور)، هوشنگ‌ سراج (کلارینت)، مهندس دشتی (پیانو)، حبیب بزرگزاد (ویولونسل)، ابومسعود (فلوت)، عباس سروری (تار)  و اسماعیل آذر و مهندس قدرت‌الله راستی و سعادت‌الله نورده (ویولون)، جهانگیر بهشتی (تنبک)، ابوالفضل سهیلیان، جمشید شاهین و… خواننده اصلی این ارکستر استاد تاج اصفهان بود و برخی مواقع هوشنگ بهشتی نیز به عنوان ‌خواننده حضور داشت.

نخستین همکاری مشترک جهانبخش پازوکی و ناهید دایی‌جواد در جریان ساخته شدن قطعه «درّه خاموش» بود. قطعه‌ای که ملودی آن توسط سیروس ساغری در مایه آواز دشتی ساخته شد و ترانه آن را پازوکی سرود. این قطعه برای نخستین بار دراستودیوی رادیو اصفهان به وسیله همین افراد نامبرده اجرا و ضبط شد اما به دلیل مخالفتی که در ابتدا خویشاوندان ناهید دایی‌جواد با پخش صدای او به صورت رسمی داشتند این اجرا هیچگاه از رادیو اصفهان پخش نشد اما مدتی بعد این قطعه با تغییراتی در برنامه «گلهای صحرایی» شماره ۶۲ با تنظیم جواد معروفی از رادیو ایران پخش شد و باعث شهرت ناهید دایی‌جواد شد. البته در این فرم جدید نام قطعه نیز از«درّه خاموش» به «غروب کوهستان» تغییر پیدا کرد.

ناهید دایی‌جواد در گفتگویی که اواخر دهه هشتاد خورشیدی با مینو صابری در «رادیو زمانه» داشت درباره جزییات ساخته شدن و اجرای این قطعه از جمله گفت: «این آهنگ را در رادیو اصفهان آن زمان تمرین وضبط کردیم که یک خانه خیلی کوچکی بود و دو اتاق را برای ضبط آکوستیک آماده کرده بودند. آهنگ را تمرین و ضبط کردیم، اورتور عریض و طویلی داشت منتها بیشترش را در رادیو حذف کردند…  به هر حال در نوروز سال ۱۳۴۱ قرار شد از هر استانی یک نفر‌ خواننده، یک نفر نوازنده و یک نفر هم که در مسابقات بیست سوالی و هوش و اینها شرکت  می‌کرد برای برنامه‌های نوروزی در رادیو ایران شرکت کند. ابتدا قرار بود که آقای تاج از اصفهان به تهران بروند اما بعد که این آهنگ ضبط شد رییس رادیو به پدر پیشنهاد کرد که ناهید را بفرستیم. تقریبا اواخر سال ۱۳۴۰ بود که برای ضبط آن برنامه من به همراه آقای پازوکی به رادیو ایران رفتیم. در نهایت این اثر دره کوهستان که تلفیق مناسبی از شعر، آهنگ و صدا بود ابتدا در برنامه شما و رادیو هنگام نوروز پخش شد و آقای جواد بدیع‌زاده نام آن را به غروب کوهستان تغییر دادند و حتی به من لقب دختر کوهستان دادند. آقای جواد معروفی هم وقتی این آهنگ را شنیدند با تصدیق آقای داود پیرنیا رییس برنامه گلها آن را برای ارکستر گلها تنظیم کردند و خود آقای معروفی اورتور (مقدمه)  جدیدی برای آن ساختند این تنظیم جدید در برنامه گلهای صحرایی ۶۲ از رادیو پخش شد و آقای جلیل شهناز هم با تار خود سلوی این آهنگ را نواختند».

نکته قابل توجه در مورد این قطعه موسیقی این است که هنگام پخش آن از برنامه «گلهای صحرایی» آن را یک قطعه محلی اعلام کردند و نامی‌ از ترانه‌سرا و آهنگساز آن نبردند. نکته دیگر این است که جهانبخش پازوکی در بیشتر مصاحبه‌های خود (از جمله درگفتگو با فروغ بهمن‌پور در جلد دوم کتاب چهره‌های ماندگار و گفتگویی که با بیژن فرهودی در صدای آمریکا داشت)  از قطعه «غروب کوهستان» به عنوان نخستین ساخته خود در عرصه ملودی‌سازی نام برده در حالی که ناهید دایی‌جواد در مصاحبه‌های خود تاکید داشت که سازنده این اثر سیروس ساغری بود و پازوکی فقط ترانه‌سرایی آن را بر عهده داشت  که البته نوازنده اصلی ویولون این قطعه چه در ارکستر رادیو اصفهان و هم ارکستر دانشجویان دانشکده ادبیات اصفهان پازوکی بوده است. در عین حال پس از اجرای این قطعه در برنامه «گلها» چندین ارکستر دیگر از جمله ارکستر مصطفی کسروی نیز این کار را اجرا کردند. مضمون این ترانه مشابه مناجات‌نامه است که در سالیان بعد نیز پازوکی در چندین ترانه دیگر خود  (از جمله «غوغای هستی» با صدای دایی جواد و پوران، «ای خدا» با صدای هوشمند عقیلی و «مناجات» با صدای معین)  از آن برای بیان شعری استفاده کرده است.

ترانه «غروب کوهستان» اینگونه آغاز می‌شود: «غم و غصه توی قلبم خونه کرده/ ای خدا دلَم پر درده/ نمیسازه با ما دنیا/ دیگه برنمی‌گردم به آشیونه/ ای خدا کسی چه میدونه/  غم و تنهایی دل را…». پس از «دره خاموش» یا «غروب کوهستان»، ترانه « آه سینه‌سوز» دومین همکاری پازوکی و دایی‌جواد است که از نظر دایی‌جواد در زمره بهترین کارهای وی محسوب می‌شود و پس از آن می‌توان به آثاری چون «غوغای هستی»، «اشکم دونه دونه»، «ناله بی‌اثر» (با شعر رهی معیری)، «رقص شکوفه‌ها» و «ساقی در را بگشا» اشاره کرد. تمامی این کارها ابتدا در رادیو اصفهان با صدای ناهید دایی‌جواد اجرا شدند و برخی از آنها در برنامه «گلها» و رادیو ایران دوباره به صورتی دیگر اجرا گشتند. به عنوان مثال قطعه «ناله بی اثر» در مایه سه‌گاه در برنامه «گلهای رنگارنگ» شماره ۴۲۱ با تنظیم جواد معروفی اجرا شد. با صدای خود ناهید دایی‌جواد و سه ترانه «غوغای هستی»، «اشکم دونه دونه» و «ساقی در را بگشا» در برنامه‌های «گلهای رنگارنگ» و «یک شاخه گل» با صدای پوران دوباره اجاره شدند.

«غوغای هستی» در «گلهای رنگارنگ» شماره ۵۲۲، «اشکم دونه دونه» در برنامه «یک شاخه گل» شماره ۳۸۷ و ساقی در را بگشا در «یک شاخه گل» ۴۱۴ اجرا شدند و جالب است که هر سه قطعه در چارچوب آواز ابوعطا ساخته شدند و از میان آنها می‌توان گفت که هنوز تصنیف «غوغای هستی» یک اثر قابل توجه در چارچوب موسیقی کلاسیک (دستگاهی ایرانی)  محسوب می‌شود و به لحاظ تلفیق شعر و موسیقی و هماهنگی آنها و اجرای بسیار ماهرانه پوران از کارهای درخشان ساخته شده بر اساس آواز ابوعطا محسوب می‌شود. البته پازوکی در سالیان بعد قطعات ماندگار دیگری نیز در چارچوب آواز ابوعطا ساخت که شاید بتوان از میان آنها به دو اثر شاخص«حدیث عشق» و«آدم‌های عاشق» هر دو با صدای فرشته اشاره کرد.

پوران
پس از همکاری‌های یاد شده میان پازوکی و پوران در چارچوب چند برنامه «گلها» همکاری‌ میان این دو به صورت‌های گوناگون و خارج از برنامه‌ «گلها» نیز ادامه پیدا کرد که ثمره‌اش برخی از موفق‌ترین آثار پازوکی است مانند «زندگی  آی زندگی»، «ویرون بشی ای دل»، «لج و لجبازی»، «زندگی راستی چه زود می‌گذره»، «وای چه بلایی ای دل»، «فرار از سرنوشت»، «من چه کنم؟» و «نشناخته» که برخی از این ترانه‌ها مانند «من چه کنم» و «فرار از سرنوشت» با تنظیم ناصرچشم آذر در فیلم «بیقرار» ساخته ایرج قادری در سال ۱۳۵۲ با  بازیگری خود پوران اجرا شدند.

همکاری‌های موفق پازوکی با پوران به‌ اندازه‌ای اهمیت داشت که ناصر چشم آذر که تنظیم برخی از این کارها را بر عهده داشت با الهام از برخی ملودی‌پردازی‌ها (مانند ملودی «نشناخته»)  اثری به نام«هم‌صدا» را با همکاری پوران خلق کرد.  اما اگر بخواهیم به لحاظ تاریخی جلو برویم باید گفت که پازوکی بعد از همکاری‌های اولیه با ناهید دایی‌جواد و پوران در رادیو اصفهان و برنامه «گلها»، دو اثر دیگر در چارچوب موسیقی کلاسیک ایرانی تصنیف کرد؛ یکی ترانه مشهور «عاشق شدن فایده نداره» (در مایه بیات اصفهان)  با صدای کورس سرهنگ‌زاده و دیگری ترانه «خدا کنه که خوابم نبره» (در مایه همایون)  با صدای مرضیه که وزن هر دو اثر شش و هشت سنگین است و هر دو در زمان خود در میان عموم مردم بسیار شهرت پیدا کردند.

درواقع می‌شود گفت با ساخته شدن این آثار  در اواخر دهه چهل خورشیدی دور نخست فعالیت‌های هنری جهانبخش پازوکی به پایان می‌رسد و پس از این دوره با آشنایی با آهنگسازان و تنظیم‌کنندگانی مانند واروژان و ناصرچشم آذر که در زمینه موسیقی پاپ به شیوه نوین فعالیت می‌کردند دور جدیدی از فعالیت‌های ملودی‌سازی پازوکی آغاز می‌شود.

از جمله ویژگی‌های بارز ساخته‌های این دوره پازوکی می‌توان به وابسته بودن مستقیم‌تر آنها به نظام دستگاه‌های موسیقی ایرانی، داشتن وزن‌های سنگین‌تر، ساختار ترانه‌ای کلاسیک‌ و تنظیم‌های موسیقایی به شیوه موسیقی «گلها» و تصنیف‌های کلاسیک ایرانی (با توجه به اینکه چند تا از ملودی‌های ساخته پازوکی در این دوره توسط جواد معروفی در چارچوب موسیقی «گلها» تنظیم شدند). درواقع وقتی به ساختار ترانه‌های این دوره پازوکی توجه می‌شود اثر چندانی از نوجویی و خلاقیت فردی در آنها ملاحظه نمی‌شود و می‌توان گفت که بیشتر ترانه‌های این دوره پازوکی چه به لحاظ استفاده از واژه‌ها وترکیبات کلاسیک و قدیمی‌ و بعضا تکراری و چه به لحاظ مسلط بودن زبان رسمی (نه محاوره‌ای)  و عبارات طولانی بسیار وامدار ترانه‌سراهایی نظیر رهی معیری و نواب صفا است به عنوان مثال اگر به ساختار دو ترانه «غوغای هستی» و «ساقیا در را گشا» بنگریم کاملا متوجه نظام شدیدا کلاسیک آنها می‌شویم گویی این ترانه‌ها از یک غزل یا مثنوی کلاسیک وام گرفته شده‌اند: «یارب در این غوغای هستی/ دنیای عشق و شور و مستی/ دستی نگیرد دست من/ من ناتوان افتاده‌ام/ دین و دل از کف داده‌ام…» و یا «ساقیا در را گشا من با سبو همزادم امشب/ فکر می‌کن عاشقم من با جنون دمسازم امشب و…»

با این حال به دلیل ساختار کلاسیک ملودی‌های پازوکی در این دوره اینگونه کلاسیک‌نویسی ترانه‌ها به لحاظ تلفیق شعر و موسیقی مشکلی ایجاد نمی‌کند و برخی ترانه‌ها چون «غوغای هستی» در چارچوب تصنیف‌های کلاسیک ایرانی نمره قابل قبولی هم می‌گیرند اما چنانکه گفته شد اگر خلاقیت و نوجویی را هم در ترانه‌سرایی و هم در ملودی‌سازی معیار قرار دهیم، بیشتر کارهای پازوکی در این دوره نمره چندان بالایی نمی‌گیرند. البته در همین دوره نخست ترانه‌ای مانند «اشکم دونه دونه» دارای زبان محاوره‌ است اما ساختار آن در ادامه سنت ترانه‌های محاوره‌ای امثال بیژن ترقی (در ترانه‌هایی چون «گل اومد بهر اومد میرم به صحرا» با صدای پوران) قرار می‌گیرد. در عین حال ویژگی استفاده از عبارات طولانی و واژگان و ترکیبات کلاسیک و رسمی و مضامین و ساختار کهن در بسیاری از آثار بعدی پازوکی نیز در کنار برخی آثار نوجویانه‌تر او ادامه پیدا کرد. مانند «بهار زندگی» در مایه مخالف سه‌گاه (هایده و حمیرا): «در بهار زندگی احساس پیری می‌کنم/ با همه آزادگی، فکر اسیری می‌کنم/ بس که بد دیدم ز یاران به ظاهر خوب خود/  بعد از این بر کودک دل سختگیری می‌کنم». یا ترانه: «چرا عاشق نباشم (گلپایگانی): «من که می‌دانم شبی عمرم به پایان می‌رسد/  نوبت خاموشی من سهل و آسان می‌رسد…» یا ترانه «آخرین طبیب» در مایه بیات اصفهان (افشین مقدم و مهستی): «تو آخرین طبیبی که لحظه‌های آخر به داد من رسیدی/  تو نوری از خدایی که پیغام خدا را به گوش من رساندی…» یا ترانه‌ «سراب» (هوای یار)  در مایه بیات اصفهان: «تا به کی اشک و زاری اسیر غصه خوردن/ تنگ غروب غمارو با خود به خونه بردن/ قصه یک‌سرابو تا کی تا کی شنیدن/ به گریه خو گرفتن به غصه دل سپردن و…» یا ترانه به «خدا نه» با صدای مارتیک: «گفتی که من از طایفه سنگدلانم به خدا نه/  یا عاشق این هستم یا عاشق آنم به خدا نه و…»

گفتنی است که دو ترانه «عاشق شدن فایده نداره» و «خدا کنه که خوابم نبره» را به عبارتی می‌توان حد و مرز میان دوران نخست فعالیت‌ آهنگسازی و ترانه‌سرایی پازوکی با دوران دوم فعالیت‌های او دانست. اما چنانکه گفته شد دوران دوم فعالیت‌های هنری جهانبخش پازوکی از زمان آشنایی با واروژان مبتکر واقعی موسیقی پاپ ایرانی (با تنظیم‌های درخشانش)  آغاز می‌شود و محصول این همکاری باعث خلق ملودی‌های تازه با تنظیمی‌ بس متفاوت از کارهای پیشین پازوکی می‌شود که نمونه‌های موفق آن را می‌توان در کارهایی چون «زندگی آی زندگی» (پوران)، «حالا حالاها آرزو دارم» (پیری)، «زندگی زندگی»، «اسفند دونه دونه»، «وای وای ز نگاهت»، «برای خنده تو» (اشک بلور)  همگی با صدای عارف و «آروم آروم» با صدای منوچهر سخایی جستجو کنیم.

در اینجا بد نیست یادآوری شود که ملودی ترانه معروف «زندگی آی زندگی» در گام فریژین غربی معادل دستگاه شور ساخته شده و با استفاده موثر از گروه سازهای زهی، فلوت، سینتی سایزر، گیتار بیس، پرکاشن و درامز. اما بدون شک حرفه‌ای ترین و پردوام ترین همکاری‌های پازوکی در دوران پیش از انقلاب با مرحوم ناصرچشم آذر در مقام تنظیم کننده صورت گرفت و درواقع می‌شود گفت که بیشتر آثاری که از ساخته‌های پازوکی با صدای‌ خوانندگان مختلف پیش از انقلاب شهره خاص و عام شدند محصول همکاری مشترک جهانبخش پازوکی با ناصر چشم آذر هستند. خود پازوکی درباره این همکاری در گفتگویی با حسین عصاران چنین توضیح می‌دهد: «اولین کارهای من با ناصر با صدای زنده‌یاد منوچهر سخایی ضبط شد. اصولا به دلیل نوآوری‌هایی که ناصر چشم آذر با اتکا به استعداد رو به شکوفایی خود انجام داد آن ترانه‌های ساده اولیه رفته رفته با‌هارمونی‌های پیچیده‌تر و ارکسترهای حجیم‌تر به ترانه‌های بسیار زیباتری تبدیل شدند؛ ترانه‌هایی مانند «دو رنگی»، «قبله‌گاه»، «دلم تنگه»، «پیکره» و بسیاری ترانه‌های دیگر محصول این پیشرفت چشمگیر درکار حرفه‌ای ناصر چشم آذر است. بی‌شک یکی از اصلی‌ترین دلایلی که بیشتر ترانه‌های من به اصطلاح می‌گرفت، تنظیم‌های ناصرچشم آذر بود. تصاویر او در استودیو حین رهبری ارکستر هیچگاه از یادم نمی‌رود. او در استودیو بسیار جدی، پرحرارت و کوشا بود و درست مانند یک فرمانده، قدرت رهبری داشت. افسوس بزرگ من در تمام این سال‌های اخیر، نزدیک نبودن به ناصر چشم آذر است.» (گفتار پازوکی در کتاب «باران عشق» گفتگوی حسین عصاران با ناصر چشم آذر صفحه ۸۵)

منوچهر سخایی

چنانکه اشاره شد در ابتدای دوران دوم فعالیت‌های آهنگسازی و ترانه‌سرایی جهانبخش پازوکی همکاری او با منوچهر سخایی موجب خلق آثار متعدد و تاثیرگذاری در فضای موسیقی پاپ آن روزگار شد و قطعا می‌توان گفت که پرطرفدارترین ترانه‌هایی که سخایی‌خواند محصول همکاری او با پازوکی بود. ترانه‌هایی چون: «برگرد برگرد»، «پنجره‌ها»، «بابا را بوس کن»، «دیدی از دستم رفت»، «لب دریا»، «می‌دونم، جان جان»، «گل به سر عروس»، «اشک‌های من»، «پاییز»، «از تو دل کندن»، «اشتباه»، «نگاهم کن» و بسیاری دیگر. صرف نظر از ساختار جدید ملودیک این ترانه‌ها که بسیاری از آنها الزاما  به صورت مستقیم وامدار موسیقی دستگاهی نیستند؛ فرم بیانی تازه این ترانه‌ها و به‌خصوص خصلت عاشقانه رمانتیک و لحن محاوره‌ای و اوزان سبک‌تر این کارها و تنظیم‌های نوین آنها نسبت به کارهای دوره قبلی، تفاوت معناداری را نشان می‌دهند. به لحاظ ارکستراسیون هم به‌خصوص با هدایت ناصر چشم‌ آذر ما شاهد رنگ‌آمیزی‌های جذابی در خلق آثار بودیم. به عنوان مثال در اجرای ترانه «بابا رو بوس کن» شاهد اجرای بسیار زیبایی از ساز ماندولین توسط اونیک هستیم و در ترانه «گل به سر عروس» با تنظیم سیمون استپانیان اجرای خوبی از ارگ‌نوازی ناصر چشم آذر را ملاحظه می‌کنیم و در قطعه بسیار احساسی و تراژیک «دیدی از دستم رفت» در مایه دشتی با تنظیم بسیار خوب چشم آذر شاهد اجرای موفق گروه سازهای زهی همراه با سازهای بادی مسی نظیر فلوت و ابوا هستیم: «اونی که برای من زندگی بود دیدی از دستم رفت/ توی خنده‌هاش پر از سادگی بود دیدی از دستم رفت/ حالا من موندم و غم مونده و مشتی آرزو/ عشق او مونده و تنهایی و خاطرات او…) فضای کلی حاکم بر این اثر شباهت زیادی به قطعه «من چه کنم» (با صدای پوران)  دارد که چند سال بعد ساخته شد.

عقیلی
همکاری موثر جهانبخش پازوکی با هوشمند عقیلی یار قدیمی‌اش نیز باعث خلق آثار بسیار موفق و ماندگاری در عرصه موسیقی پاپ شد. البته بار دیگر با تنظیم‌های خوب ناصر چشم آذر. نخستین همکاری مثلث پازوکی، چشم آذر و عقیلی در جریان ساخته شدن قطعه «ای خدا» (حالا دیگه نوبت توست) پیش آمد و پس از آن قطعاتی چون «دریا» (شن داغ)، «فردا تو می‌آیی»، «چراغ خونه بابا»، «سایه»  و «خسته».

البته فکر می‌کنم بسیاری از دوستداران ترانه‌های هوشمند عقیلی قبول داشته باشند که از میان این ترانه‌ها دو ترانه «دریا» و «فردا تو می‌آیی» در جایگاه بالاتری قرار دارند. به هر حال هوشمند عقیلی که تا پیش از آن اجراها تنها چند اجرای آوازی و تصنیف‌خوانی در تلویزیون داشت و مدتی هم به عنوان گوینده خبری فعالیت می‌کرد، با اجرای این سری کارها از پازوکی رسما به بازار حرفه‌ای موسیقی وارد شد. اما با گسترده‌تر شدن فعالیت‌های هنری پازوکی در دهه پنجاه همکاری‌های او با‌ خوانندگان مختلف افزایش پیدا کرد و اصولا بسیاری از چهره‌های ترانه‌های ایرانی ابتدا با معرفی و‌ خواندن آثاری از پازوکی در جامعه هنری کشور به شهرت رسیدند و از این منظر نیز می‌توان متوجه استثنایی بودن موقعیت و جایگاه جهانبخش پازوکی در میان دیگر ملودی‌سازان آن زمان شد و شاید پیش از پازوکی تنها بتوانیم به شخصیتی مانند پرویز مقصدی اشاره کنیم که بسیاری از‌خوانندگان ایران با‌ خواندن تعدادی از ساخته‌های او به شهرت رسیدند.

عباس وفایی
از جمله‌ خوانندگان مردی که در دهه پنجاه خورشیدی برای نخستین بار توسط پازوکی به جامعه هنری معرفی شدند می‌توان به عباس وفایی (ملقب به وفا)  و مازیار اشاره کرد. عباس وفایی که برادر کوچکتر جمال وفایی آواز‌خوان پرقدرت برنامه‌ «گلها» و‌خواننده برخی تصنیف‌های کلاسیک ایرانی و کوچه بازاری بود برای نخستین بار با اجرای دو ترانه «پدرا مادرا» و «دنیا آی دنیا» هر دو ساخته پازوکی به جامعه هنری ایران معرفی شد البته این دو اثر فاقد تنظیم حرفه‌ای بودند اما نخستین کاری از وفا که با تنظیم خوب ناصر چشم آذربه  بازار عرضه شد «شرم» نام داشت با مطلع: «همه چیز یادم میره/ بدنم داغ میشه» که بنا به گفته چشم آذر این اثر نخستین کاری بود که وی به مفهوم دقیق و کامل کلمه بر اساس ملودی جهانبخش پازوکی برای ارکستر پارتیتور نوشت.

پس از آن همکاری مثلث پازوکی چشم آذر و وفا آثاری چون «حسود»، «خونسرد»، «خوب من حرف بزن» و «ای کاش» را اجرا کردند. از میان این ترانه‌ها ترانه «ای کاش» به غایت مدرن و دارای ساختاری متفاوت در مقام مقایسه با ترانه‌های متعارف آن زمان بود با مطلع: «ای کاش ای کاش ای کاش تو را هرگز من نمی‌دیدم/ ای کاش ای کاش از لبهایت گل بوسه من نمی‌چیدم و…» که در قسمت‌هایی از آن دو صدای دیگر نیز به همراه صدای وفا او را همراهی می‌کنند که آن دو صدا صدای پازوکی و چشم آذر هستند. اما از میان این ترانه‌ها، ترانه «حسود» شهرت بیشتری دارد و به‌خصوص در سال‌های بعد از انقلاب پس از بازخوانی شهرام کاشانی (شهرام کی)  از این اثر، بر شهرت آن افزوده شد. مطلع این ترانه از این قرار است: «بگو کی بوده که لب‌هاش گل لبتو سوزونده/ بگو کی بوده که چشماش به این روز تو رو نشونده…»

مازیار
عبدالرضا کیانی نژاد یکی دیگر از‌خوانندگانی بود که برای نخستین بار توسط پازوکی- که او را در یک محفل خانوادگی دیده بود-  به جامعه هنری ایران معرفی شد و نام هنری مازیار توسط پازوکی برای این هنرمند انتخاب شد. نخستین همکاری میان این دو در جریان ساخته شدن ملودی «امروز و فردا» رخ داد که تنظیم آن را ناصر چشم آذر بر عهده داشت و استقبال از این ترانه به‌ اندازه‌ای بود که با درخواست‌ هایده یکبار دیگر این ترانه اجرا شد البته اینبار به صورت دو صدایی (هایده و مازیار).

اما ترانه‌های «ماهیگیر» و «کبوتر» که به خاطر توجه به احساسات همدلانه به این دو حیوان در تاریخ ترانه‌سرایی ایران از ویژگی متمایزی برخوردار بودند موجب شهرت هرچه بیشتر مازیار را فراهم کرد و به ویژه تنظیم‌های خوب اریک آرکنت به این دو اثر جلوه خاصی بخشید و البته ترانه پیکره با تنظیم ناصر چشم آذر بود که از نظر ارکستراسیون و‌ هارمونی  از اعتبار بالاتری برخوردار است.

https://youtu.be/H1TM_toZemQ

افشین مقدم
افشین مقدم‌خواننده دیگری بود که گرچه در دوران پیش از انقلاب بیش ازهمه با‌ خواندن ترانه «زمستون» (ساخته سیاوش قمیشی و تنظیم واروژان)  به شهرت رسید اما با‌ خواندن چند ترانه از پازوکی در فضای هنری ایران، موقعیت‌اش تثبیت شد از جمله «مسافر» و «آخرین طبیب» (که بعدها توسط مهستی بازخوانی شد)  و تا اندازه‌ای« فانوس» و «دل میگه نمیشه».

معین
معین هم یکی دیگر از‌خوانندگانی است که برای نخستین بار با‌خواندن ترانه‌ای از پازوکی به نام «وقتی که تو رفتی» (در مایه سه گاه)  حدود سال ۱۳۵۶ فعالیت‌ هنری خود را در ایران آغاز کرد هرچند که تا دوران پس از انقلاب چندان در فضای هنری ایران مشهور نبود و به همین دلیل همان وقت این ترانه پس از مدتی توسط حمیرا بازخوانی شد.  البته معین پس از انقلاب ترانه‌های متعددی از ساخته‌های پازوکی اجرا کرد از جمله «دعای شب»، «خونه»، «باورم کن»، «نیاز»، «ساده»، «بابا»، «وقتی نیستی» و… که بیشتر آنها در مجموع موفق بودند.

فرزین
فرزین‌خواننده جوانی که اوایل دهه پنجاه خورشیدی فعالیت‌ هنری خود را شروع کرد گرچه صدای متفاوتی داشت و عده‌ای هم به او لقب «دمیس روسس» ایران دادند اما چندان در میان عموم مردم مشهور نشد و بیشترین شهرت  او به دوران پس از انقلاب مربوط می‌شود. اولین اثری از او که به صورت رسمی پخش شد قطعه‌ای به نام «مهمان» بود ساخته بیژن قادری اما پس از آن بیش از همه با‌ خواندن ترانه «دم بگیریم» به شهرت رسید با شعری از مسعود امینی و ملودی حسن شماعی‌زاده.

در سال ۱۳۵۵ جهانبخش پازوکی برای فرزین ترانه دیگری با نام «پس چرا من نرقصم» سرود و ملودی‌پردازی کرد و ناصر چشم آذر هم آن را تنظیم کرد. مطلع این ترانه اینگونه است: «خسته‌دل ناامید به عشق صبح روشن/ مرغک بی‌بال و پر به عشق باغ و گلشن و…» که قسمت‌های نخست ملودی این ترانه شباهت زیادی به بخش‌های اول ملودی‌ «سراب» (هوای یار)  دارد که چند سال بعد توسط پازوکی برای فرزین ساخته شد. اما بخش عمده همکاری‌های موثر فرزین و پازوکی به دوران پس از انقلاب مربوط می‌شود. در این سال‌ها ثمره این همکاری‌ها منجر به ساخته شدن چندین ترانه بسیار مطرح و تاثیرگذار شد.  جالب است که برخی از این همکاری‌ها در شرایط خاص پس از انقلاب در داخل ایران پیش از مهاجرت پازوکی و فرزین به آمریکا در همان سال‌های ۶۲ و ۶۳ ساخته و ضبط شدند کارهایی مانند «رطب»، «گریه نکن»، «هم‌نفس»، «باور نکردی» و «خاکستر».  که آنها را نیز ناصر چشم آذر در داخل ایران به صورت زیرزمینی تنظیم کرد.

حتی در این سال‌ها پازوکی بنا به پیشنهاد فرزین که از دوستان بسیار نزدیک علی پروین و به شدت طرفدار تیم فوتبال پرسپولیس بود، ترانه‌ای تبلیغاتی برای طرفداران تیم پرسپولیس ساخت که در آن نام تمامی بازیکنان وقت پرسپولیس آمده است. این ترانه البته توسط مجتبی میرزاده تنظیم شد و هنگام پخش غیرقانونی آن در میان هواداران این تیم سر و صدای زیادی ایجاد کرد. مطلع این اثر به اینصورت است: «پرسپولیس خسته هنوز از پا ننشسته/ پشت دشمنانش رو یکی یکی شکسته/ پروین پاطلایی/ یه عمره که دویده/  اکنون با پای خسته به هیچ جا نرسیده و…» در مقدمه دو قسمتی این ترانه ابتدا همنوازی ساز مثلث، پیتسیکاتوی سازهای زهی و فلوت (به عنوان عنصر شاخص ارکستر)  را شاهد هستیم و سپس با اضافه شدن بوق وسوت و ساید درام، حال و هوای استادیوم و بازی فوتبال بازسازی می‌شود.

در همین سال‌ها پازوکی ترانه دیگری را هم به نام هوای یار (سراب) برای فرزین در داخل ایران پیش از عزیمت به آمریکا می‌سازد که تنظیم‌کننده آن هم مجتبی میرزاده بود. برخی دیگر از محصولات همکاری جهانبخش پازوکی با فرزین در دهه هفتاد خورشیدی عبارتند از «عشق من» (با تنظیم منوچهر چشم آذر)، «نازگل و جوونی» (هر دو با تنظیم لقمان ادهمی)، «من بی‌تو می‌میرم» (با تنظیم محمد شمس)، «ونوس» و «تو کی هستی» (با تنظیم لقمان ادهمی)، «فرزند خوبم» و «مهربونم باش» ( با تنظیم منوچهر چشم آذر).

https://youtu.be/k_hEp2ob6Y8

اکبر گلپایگانی
گرچه همکاری‌های میان پازوکی با‌خواننده خوش‌صدای ایران یعنی اکبر گلپایگانی چندان گسترده نبود اما به دلیل ریشه داشتن هر دو در فضای موسیقی کلاسیک ایرانی و دوستی و رفاقت نزدیک میان این دو همکاری‌های معدود آنها بسیار پرثمر بود و فصل تازه‌ای را در تولید موسیقی سنتی ایرانی با مایه بزمی‌ ایجاد کرد؛ ترانه‌هایی چون «درویش» (در مایه شور)، «موی سپید» (در مایه شور)  و «چرا عاشق نباشم» (در مایه سه گاه)  که در دوران پیش از انقلاب ساخته شدند و ترانه «وطن» که در ابتدای انقلاب ساخته شد (با ملودی پازوکی و شعر اردلان سرفراز و تنظیم مجتبی میرزاده). در نهایت ترانه زیبای «من ترا آسان نیاوردم به دست» (با تنظیم کاظم عالمی‌ و در مایه شور)  که در سال‌های پس از انقلاب ساخته شد.

مهستی
اما ازمیان کلیه‌ خوانندگانی که با پازوکی همکاری کردند، مهستی بیشترین همکاری را با او داشته است.  آنهم با شصت و دو اثر مشترک. هرچند که از نظر نگارنده با وجود تعدد زیاد این همکاری‌ها نمی‌توان محصولات کاری مشترک میان مهستی و پازوکی را به لحاظ اعتبار هنری در زمره بهترین کارهای پازوکی قلمداد کرد. اولین محصول مشترک این دو «بچه نشو ای دل» نام داشت و آخرینش ترانه «بنشین کنار من» (با تنظیم کاظم عالمی).  البته کارهایی نظیر «قبله‌گاه»، «دلم تنگه»، «معبود و دو رنگی» (همگی با تنظیم ناصر چشم آذر)  در کل آثار قابل توجهی هستند ولی به نسبت تعداد فراوان ساخته‌های پازوکی برای مهستی چندان به چشم نمی‌آیند. خصوصا ترانه‌هایی که پازوکی در آمریکا برای مهستی ساخت مانند «حرفای قشنگ»، «نامه»، «عشق پاک»، «مهمون‌نوازی»، «حقیقت»، «دوست من» و… که نسبت به مجموعه کارهای دیگر مهستی و دیگر آثار پازوکی نیز آثار چندان قابل توجهی نیستند.

گفتنی است که در سال‌های اخیر ملودی‌سازی برخی آثاری که مهستی پیش از انقلاب اجرا کرد به اشتباه به جهانبخش پازوکی نسبت داده می‌شود؛ کارهایی مانند: «بیگانه» (ساخته فریدون خشنود)  و «مگیرش از من» (ساخته اسدالله ملک). به هر حال فارغ از اظهار نظر شخصی نگارنده، شخص جهانبخش پازوکی علاقه بسیار زیادی به صدای مهستی داشت و صدای او را از لطیف‌ترین صداهای زنان ایران می‌دانست و درواقع می‌شود گفت که پوران و مهستی محبوب‌ترین‌خوانندگان از نظر جهانبخش پازوکی محسوب می‌شدند.

حمیرا
تعداد ساخته‌های پازوکی برای حمیرا مانند مهستی پرشمار نیستند اما بسیار تاثیرگذار و قابل بحث هستند؛ ترانه‌هایی مانند «وقتی که تو رفتی»، «ساده دلی» که پیش از انقلاب ساخته شدند و ترانه‌هایی چون «ده بهار»، «بذار عاشقت باشم»، «در جستجو»، «ای بخت»، «سرنوشت» و «دو عاشق» در دوران پس از انقلاب. می‌توان گفت که از میان‌خوانندگان زن، حمیرا برای اجرای قطعاتی از پازوکی که مستقیم‌تر بر چارچوب موسیقی دستگاهی ایران استوار بودند هنرمند مناسب‌تری بود.

هایده
همکاری‌های پازوکی با‌هایده هم به نسبت مهستی و پوران خیلی پرشمار نبود اما برخی از این محصولات مشترک در زمانه خود بسیار مشهور شدند مانند «بهار زندگی»، «آشنایی»، «خداحافظ»، «رفتنی»، «نگو نگو نمیام»، «شهرآشوب» و «سر به هوا» و…  به هر حال خود پازوکی هم صدای‌ هایده را مانند صدای حمیرا صدایی بسیار پرقدرت و با دینامسیم بالا می‌دانست اما به شخصه لطافت صدای مهستی را به قدرت صدای‌ هایده ترجیح می‌داد.

نسرین
نسرین کیوانفر از‌خوانندگان نسبتا موفق پیش از انقلاب گرچه کار هنری خود را با ملودی‌سازانی چون حسین صمدی و عباس شاپوری آغاز کرد اما با‌خواندن ترانه‌هایی از پازوکی به شهرت رسید به‌خصوص با‌ خواندن کارهایی چون «عروس نازت میشم» و «چه حاصل؟» و سپس ترانه‌های دیگری چون «هنوز دیر نیست»، «قاصد نور»، «عاشق شدن»، «گناه از تو بود» و «اینکه گفتن نداره».

فرشته
فرشته با معرفی بزرگ لشکری ملودی‌ساز و نوازنده ویولون به جامعه هنری ایران معرفی شد با ترانه معروف «نم‌نم بارون» اما با دو ترانه «حدیث عشق» و «آدم‌های عاشق» هر دو ساخته پازوکی به شهرت رسید.

پازوکی و دیگر‌ خوانندگان
پازوکی چه پیش و چه پس از انقلاب با حدود هفتاد و پنج‌ خواننده مختلف همکاری کرد اما‌ خوانندگانی که در دوران بعد از انقلاب بیشترین و موثرترین همکاری‌ها را با او داشتند عبارتند از فرزین، شکیلا، امید، پویا و مارتیک.

انقلاب اسلامی
جهانبخش پازوکی در زمره موسیقیدانانی بود که با آغاز اعتراضات مرتبط با انقلاب اسلامی در ایران جوّزده شد و به آن پیوست و در راستای دفاع از انقلاب اسلامی سرود معروف «به لاله در خون خفته» را تصنیف کرد و البته این کار توسط مجتبی میرزاده تنظیم شد که بعدها نقش بسیار مهم و اساسی در ملودی‌پردازی و به‌خصوص تنظیم بسیاری از سرودها و قطعات موسیقایی مرتبط با انقلاب اسلامی ایفا کرد. این سرود که با مطلع: «به لاله در خون خفته/ شهید دست از جان شسته/ قسم به فریاد آخر/ به اشک لرزان مادر/ که راه ما باشد آن راه تو ای شهید/  همه به پیش همه به پیش به یک‌صدا جاویدان ایران عزیز ما و…»

این سرود با بیس و پدال چهار ضربی آغاز می‌شود و در همان چند میزان اول ساید درام با ریتم نظامی‌ و مارش به میان می‌آید. در میزان‌های بعدی دو میزان گروه کر با آواهایی حماسی و احساس برانگیز به پاساژی سرعتی و فنی گروه سازهای زهی منتهی می‌شود و در کل سرودی را می‌آفریند که گرچه به لحاظ محتوای کلام و جهان‌بینی مستتر در آن به هیچ وجه غنی نیست اما به لحاظ موسیقایی در نوع خود بسیار حرفه‌ای است و اصولا یکی از دلایل اینکه بسیاری از اقشار جامعه و به‌خصوص قشر به ظاهر نخبه به انقلاب اسلامی جذب شدند وجود چنین سرودهایی بود که توسط نخبگان هنری دست‌پرورده زمان شاه فقید مانند فریدون خشنود، مجتبی میرزاده و جهانبخش پازوکی خلق شده بودند.

ب) ویژگی‌های آثار هنری جهانبخش پازوکی
۱) پازوکی و ادامه سنت تصنیف‌سازی پس از عارف و شیدا

مهمترین ویژگی جهانبخش پازوکی در عرصه موسیقی ایرانی در ساختن توأمان شعر و نغمه (ملودی)  در خلق بیشتر آثارش نهفته است. درواقع اگرچه پیشگامان تصنیف‌سازی در ایران یعنی کسانی مانند عارف و شیدا و سپس محمدعلی امیرجاهد توانایی ساختن همزمان شعر و ملودی را داشتند و اساسا به خاطر همین توانایی بود که به آنها تصنیف‌ساز یا ترانه‌سرا اطلاق می‌کردند اما به تدریج این دو جنبه یعنی توانایی سرودن اشعار ترانه‌ها و خلق نغمه‌ها (ملودی‌ها)  در موسیقی ایرانی از یکدیگر تفکیک شدند و برخلاف گذشته دیگر ترانه‌سرایی و تصنیف‌سازی  صرفا از برآیند آمیزش شعر و ملودی حاصل نمی‌شد بلکه ترانه‌سرا‌ها فقط اشعار قطعات آوازی را می‌سرودند و ملودی‌سازان یا نغمه‌پردازان فقط ملودی قطعات را خلق می‌کردند. با این حال در همین دوران، معدود هنرمندانی بودند که در ادامه سنت عارف و شیدا و امیر جاهد در صنعت ترانه یا تصنیف‌سازی قدم برداشتند که در راس آنها جهانبخش پازوکی بود که به لحاظ تعدد کارهایش هم در خلق ملودی و هم در سرودن اشعار ترانه‌ها بر دیگر افراد مشابه پیشی می‌گیرد. از میان دیگر هنرمندانی که اینگونه عمل کردند می‌توان به فضل‌الله توکل و بابک رادمنش اشاره کرد. البته فرامرز اصلانی نیز معمولا هم ملودی کارهایش را می‌سازد و هم اشعار ترانه‌هایش را و علاوه بر آنها خود‌ خواننده ساخته‌هایش بوده و در زمره خنیاگران نوین ایرانی محسوب می‌شود اما چون سبک موسیقایی او در چارچوب دیگری سیر می‌کند در اینجا می‌توان از نام او صرف نظر کرد (از میان افراد وابسته به موسیقی پاپ داخل ایران،  کسانی مانند محسن یگانه نیز چنین استعدادی دارند). چنانکه ما در تاریخ موسیقی ایران با افراد دیگری نیز سر و کار داریم که هم ملودی‌سازند و هم‌خواننده کارهای خود بر روی اشعار دیگران که در این زمینه می‌توان به افرادی چون امین‌الله رشیدی، حسن شماعی زاده، کوروش یغمایی و حبیب محبیان (که هر دو در زمینه موسیقی راک به سبک ایرانی کار می‌کردند) اشاره کرد.

به هر حال چنانکه گفته شد توانایی ویژه پازوکی هم در خلق ملودی و هم ساختن شعر ترانه‌ها و پرکاری‌اش در ملودی‌سازی او را به عنوان مهمترین تصنیف‌ساز دوران جدید در موسیقی ایرانی مطرح کرده است.  البته در میان کارهای او به موارد معدودی هم می‌توان اشاره کرد که وی تنها ترانه‌سرایی آن کارها را بر عهده داشته و یا تنها در نقش ملودی‌ساز آن آثار ظاهر شده است. به عنوان مثال پازوکی در کارهایی چون «غروب کوهستان» (با ملودی سیروس ساغری و با صدای ناهید دایی جواد)، «خدای آسمون‌ها» (با ملودی توفان و ناصر چشم آذر و با صدای توفان)، «چراغ خونه بابا» (با ملودی سعید طبیبی و تنظیم ناصرچشم آذر) «دیگه نکن گریه»، «عاشق می‌مونیم»، «بی عشق هرگز» (هر سه ساخته و تنظیم منوچهر چشم آذر و با صدای ستار)، «آهو خانم» (با ملودی و تنظیم منوچهرچشم آذر و با صدای شهرام صولتی)  تنها در نقش ترانه‌سرا حضور داشته و در آثاری مانند «از تو دل کندن» (با ترانه‌ای از پرویز وکیلی و با صدای منوچهر سخایی)، «چه کنم عاشق ایرانم من» (با ترانه‌ای از علیرضا میبدی و با صدای معین)، «سرای محبت» (با شعری از مولوی و با صدای مهستی)، «وطن» (با ترانه‌ای از اردلان سرفراز با صدای گلپا)، «روزگار» (با ترانه‌ای از هما میرافشار و با صدای محمود شمشیری)، «فکرشو نکن» (با ترانه‌ای از مسعود فردمنش با صدای پویا)  پازوکی در مقام ملودی‌ساز ایفای نقش کرده است.  البته به ایندسته دوم باید به کارهایی هم اشاره کنیم  که نیره فروتن همسر پازوکی ترانه‌سرایی آنها را بر عهده داشته است مانند «مام وطن» و «غریبانه» با صدای پویا و…

۲) طبقه‌بندی آثار پازوکی بر حسب دوران مختلف فعالیت‌های هنری

پازوکی اصولا هنرمند پرکاری بوده و در کارنامه حرفه‌ای او چه در زمینه ملودی‌سازی و چه ترانه‌نویسی تنوع نسبتا زیادی دیده می‌شود و این تنوع را در نگاه اول می‌توان با توجه به طیف وسیع‌ خوانندگان وابسته به سبک‌ها و لحن‌های مختلف که با وی همکاری کرده‌اند به عینه ملاحظه کرد. چنانکه اشاره شد. کارنامه هنری وی را از یک منظر می‌توان به سه دوره مختلف طبقه‌بندی کرد که:
دوره نخست به دوران همکاری او با ناهید دایی جواد در اصفهان و اجرای چند برنامه «گلها» با پوران و دایی جواد و دو همکاری وی با مرضیه و کورس سرهنگ زاده محدود می‌شود و در این دوره نقش جواد معروفی در تنظیم چند قطعه ساخته او بسیار پررنگ است.
اما دوران دوم فعالیت‌ هنری وی از اواخر دهه چهل تا انقلاب پنجاه و هفت را شامل می‌شود که در این دوره  فعالیت‌های پازوکی عمدتا در زمینه موسیقی پاپ و بعضا پاپ- سنتی متمرکز می‌شود با تنظیم‌کنندگانی که به ملودی‌ها و ترانه‌های او جهت مشخصی می‌دهند که از میان آنها البته نقش ناصرچشم آذر بسیار پر رنگ‌تر از بقیه است اما در عین حال در این دوره باید به تنظیم‌کنندگان دیگری نیز مانند واروژان، مجتبی میرزاده، اریک آرکنت و محمد اوشال نیز اشاره کرد.
دوره سوم فعالیت‌های هنری پازوکی از سال ۱۳۵۷ تا امروز را شامل می‌شود که عموما به دوران مهاجرت وی مربوط می‌شود و به خاطر دور بودن از وطن و  همکاری با خوانندگان  و تنظیم‌کنندگان متفاوت‌تر، آثار وی هم به لحاظ ملودیک و هم ترانه‌سرایی صورت متفاوت‌تری به خود گرفته است. از مهمترین تنظیم کنندگان این دوره باید به کسانی چون منوچهر چشم آذر، کاظم عالمی، لقمان ادهمی، بیژن مرتضوی، امیر بدخش، مهداد زند کریمی‌ و محمد شمس اشاره کنیم که البته سهم کاظم عالمی‌ و منوچهر چشم آذر بیش از بقیه بوده است.

با یک نگاه کلی به مجموعه آثار متعدد پازوکی و با صرف نظر کردن از تنظیم آن کارها باید گفت که گونه‌ای تنوع در حرکات ملودیک و خلاقیت و نوآوری در آثار وی مشهود است، بافت‌هارمونیک آنها ساده و به لحاظ وزن و ضرب آهنگ هم نسبتا از تنوع خوب و مناسبی برخوردارند.  بخش زیادی ازترانه‌های وی دارای کلامی‌ سهل و ممتنع هستند و البته برخی دیگر برآمده از چارچوب ذهنی کلاسیک و لحنی قدیمی هستند که قبلا به آن اشاره کردیم. پازوکی به دلیل سابقه آموزشی در زمینه موسیقی کلاسیک ایرانی و احاطه داشتن بر ردیف موسیقی دستگاهی و نشست و برخاست با استادانی چون کسایی، برازنده، شهناز و تاج اصفهان بسیاری از ملودی‌هایش به شدت رنگ و بوی موسیقی ایرانی دارند و کار مهم او در برخی از آثارش عامه‌پسند کردن پیش‌درآمدها و کلام ملودیک و ضرباهنگ‌های الهام گرفته از فضای ردیف موسیقی ایرانی است.

شیوه مسلط آهنگسازی او در موسیقی پاپ به لحاظ ریشه داشتن در فضای موسیقی کلاسیک ایرانی و بافت ملودیک آن هم‌راستا با کارهای هنرمندانی مانند عطا‌الله خرم، انوشیروان روحانی، محمد حیدری، عماد رام، فریدون خشنود و صادق نجوکی است  و از این حیث شیوه کاری او با شیوه آهنگسازانی چون پرویز مقصدی، واروژان، آندرانیک، محمد اوشال و…  که فضای کلی حاکم بر آثارشان عموما غربی بوده فاصله دارد. البته برخی ساخته‌های او از این قاعده تبعیت نمی‌کنند و نوع آهنگسازی و شیوه تنظیم‌هایشان در چارچوب موسیقی غربی نوشته شده‌اند مانند کارهایی چون «عشق گناهکار» ( با تنظیم ناصر چشم آذر که ملودی آن از فضای بومی‌ گرفته شده اما با استفاده از سازهای بادی برنجی وگیتار اسلاید و به وسیله سیم‌ها که به رشته دینامیک اجرای دیسکو که هم موسیقی شرقی و هم غربی را تحت تاثیر قرار می‌داد وصل می‌شود)، «نامه‌هایم را بده» با صدای گوگوش و با صدای وفا.

پازوکی در کارنامه حرفه‌ای خود آثاری نیز دارد که برای اجرای آن به فواصل ربع پرده احتیاج است مانند قطعه «وقتی که تو رفتی» (معین و حمیرا)  و «عاشق‌تر از من چه کسی» (معین)، «چرا عاشق نباشم» (گلپا)  و «بهار زندگی» (هایده)  همگی در مایه سه‌گاه، «اشکم دونه دونه» (پوران)  در ابوعطا و «حرف‌های قشنگ» (مهستی)  در مایه آواز بیات ترک و…  و در عین حال درکارنامه کاری پازوکی آثاری هم داریم که چندان در چارچوب ملودیک شرقی و ایرانی قرار نمی‌گیرند و بیشتر متکی بر بازی‌های آکوردیک هستند با تنظیم مدرن غربی مانند قطعه «نامه‌هایم را بده» با تنظیم متفاوت محمد اوشال و با صدای گوگوش. در این زمینه حتی می‌توان به ترانه مدرن «ای کاش» با صدای عباس وفا و تنظیم ناصر چشم آذر اشاره کنیم. پازوکی چنانکه پیشتر اشاره شد در کارنامه حرفه‌ای‌اش حتی قطعاتی درچارچوب سرود‌های انقلابی (مانند «به لاله در خون خفته»)   و ترانه‌ای تبلیغاتی برای یک تیم ورزشی (پرسپولیس) نیز خلق کرد و برای‌ خواننده‌ای مانند بهرام فروهر (که در چارچوب موسیقی کوچه بازاری ترانه‌خوانی می‌کند) ترانه‌ای چون «مگه تموم عمر چندتا بهاره» و «چرخ و فلک» را تصنیف کرد.

پازوکی هم ترانه‌های سنگینی چون «غوغای هستی» و «ساقیا در را گشا» را در ابتدای فعالیت‌های هنری‌اش خلق کرد و هم برای شهرام شب پره ترانه «لج و لج ‌ازی» را نوشت و تمامی اینها به خوبی روحیه انعطاف‌پذیر و توجه وی به سلیقه‌های گوناگون مردم را نشان می‌دهد.  وزن‌های ملودی‌های پازوکی هم متناسب با فضای موسیقایی آنها متفاوت‌اند؛ از ضرب شش و هشت سنگین گرفته در کارهایی مانند «عاشق شدن فایده نداره» (کوروس سرهنگ زاده)، «خونه تکونی» (مهستی)، «یه روزی رفتم که رفتم»…  (مرضیه)  و «نیاز» (معین) تا شش و هشت شاد مانند: «ویرون بشی ای دل» (پوران)، «ده بهار» (حمیرا)، «گل گلخونه» (عارف)، «منت» (شورانگیز)، «سر به هوا» و «نگو نگو نمیام» (هر دو با صدای‌هایده)، «لج و لجبازی» (شهرام شب پره)، «چه حاصل» (نسرین). در ضرب چهار چهارم ترانه‌هایی مانند «حضرت عشق» (امید)، «فردا تو می‌آیی» (عقیلی) و «ماهیگیر» (مازیار) و در وزن دو چهارم ترانه‌هایی مانند «دلم تنگه» (مهستی)، «دریا» (عقیلی)، «مسافر» (افشین)، «عزیزم زودتر» (مارتیک).

پازوکی با بیشتر‌خوانندگان مطرح پیش و پس از انقلاب همکاری داشته است. اما به هر حال‌ خوانندگانی هم بودند که به هر دلیل همکاری آنها با پازوکی ممکن نشد که از جمله می‌توان به داریوش، ابی، نلی، سلی، سوسن، شهره صولتی، الهه، سوزان روشن، اکی بنایی و…  اشاره کرد. نکته دیگری که در ارزیابی کارهای جهانبخش پازوکی قابل یادآوریست این است که او هنگام ملودی‌سازی معمولا پیش‌درآمد و مقدمه ترانه را خودش می‌نویسد و سپس به صورت نت تک خطی آن را برای تنظیم کردن به تنظیم‌کننده می‌دهد تا بقیه تغییرات را در کار اعمال کند این نکته از این حیث جالب است که بسیاری از ملودی‌سازان فقط قسمت مرتبط با کلام ملودیک اثر را می‌نویسند و بقیه کارها را تنظیم‌کننده انجام می‌دهد.

شباهت فضای کلی و گردش ملودیک برخی آثار پازوکی

بطور کلی هر نغمه‌پردازی که پرکار باشد قطعا همه کارهایش نمی‌تواند از ارزش و اعتبار یکسانی برخوردار باشد و قطعا هنرمند هر اندازه هم که از قوه خلاقیت بالایی برخوردار باشد باز در پردازش ملودی‌های گوناگون نمی‌تواند کاملا از تکرار بری باشد. البته پازوکی ضمن اینکه امضای شخصی خود را در بسیاری از آثار متنوع به ثبت رسانده است در برخی از ساخته‌هایش، به گونه‌ای وزن‌ها و ساختار ملودیک و فضای کلی برخی آثار پیشین خود را با اندکی تغییر تکرار کرده که از جمله می‌توان به شباهت‌های قطعات آوازی «مسافر» (با صدای افشین)  و «سایه» (با صدای عقیلی)  و شباهت‌های سه قطعه «ویرون بشی ای دل» ( با صدای پوران)، «حسود» ( با صدای وفا و شهرام کاشانی)،  «اینکه رسمش نمی‌شه» (با صدای عارف)  و «مریم پاکیزه» (با صدای فتانه)  اشاره کرد. این ترانه آخری با این مطلع آغاز می‌شود: «توی بحبوحه عشق دروغ گفتنو داشتیم که نداشتیم/ غیر از به سوی عشق نظر داشتن و داشتیم که نداشتیم و…». همچنین می‌توان به شباهت ملودیک ترانه «من چه کنم؟» (با صدای پوران)  با ترانه «دو رنگی» (با صدای مهستی)  و شباهت «باور کن» (معین)  با «دوست من» (مهستی)، شباهت «ما عاشقیم اما از غم گریزانیم» (با صدای راشید)  با ترانه «بنشین کنار من» (با صدای مهستی)  شباهت دو ترانه با صدای فرزین یکی «پس چرا من نرقصم؟» با ترانه «هوای یار» و در نهایت شباهت‌های زیاد ملودی‌های سه ترانه از پازوکی با صدای مارتیک یعنی «کم جرات»، «صدای پا» و «عجب بهاریه» اشاره کنیم.

ترانه‌سرایی

صرف نظراز خلاقیت پازوکی در ملودی‌سازی، بخش زیادی از موفقیت‌های آثار وی در داشتن مضامین متنوع و بعضا نو و در برخی موارد هم در ایجاد ترکیب‌های تازه در امر ترانه‌سرایی باز می‌گردد. مطابق گفته خود پازوکی او برای خلق یک اثر ابتدا شعر ترانه مورد نظر را می‌نویسد و سپس بر اساس آن یک ملودی می‌سازد نه برعکس و البته قطعا پیش از نوشتن ترانه، زن یا مرد بودن اجراکننده و نوع روانشناسی شخصیت صدای‌ خواننده مورد نظر را کاملا در ذهن مجسم می‌کند تا بتواند طبیعی‌تر و دقیق‌تر ترانه‌سرایی کند. به هر حال اگر صرفا از منظر ترانه‌سرایی به کارهای پازوکی بنگریم مسلما کارهای وی در مقام مقایسه با ترانه‌سرایان نامی‌ و معتبر این عرصه چه کهنه‌سرایان و چه نوگرایان شاید امتیاز چندان بالایی نگیرد اما قطعا با توجه به خصلت ترانه‌سازی و ملودی‌سازی توامان او می‌توان جایگاه خوبی برای او قائل بود با توجه به اینکه به خاطر همین مسئله، معمولا تلفیق شعر و موسیقی درآثار وی خیلی خوب ایجاد می‌شود. در مجموع بخش غالب تصنیف‌سرایی او در ادامه سنت تصنیف‌سرایی پیش از ظهور ترانه‌سرایی نوین (با نمایندگانی چون شهیار قنبری، ایرج جنتی عطایی و اردلان سرفراز و…)  قرار می‌گیرد اشعار او در خدمت  موسیقی هستند و سعی می‌کنند حس عاطفی را به ذهن مخاطبان منتقل کنند. در ادامه به برخی از ویژگی‌های فرم،  مضمون‌ و مفاهیم به کار رفته در برخی آثار پازوکی اشاره‌هایی می‌کنیم.

۱) غلبه‌ی ذهنیت و زبان کلاسیک و شیوه بیانی سنتی در برخی کارها
مانند «بهار زندگی» با صدای‌هایده: «در بهار زندگی احساس پیری می‌کنم/   با همه آزادگی فکر اسیری می‌کنم و…»
«صبوری» با صدای شکیلا: «عمر من غارت شد و غارتگر از من دور شد/   من صبوری کردم و تاراجگر مغرور شد و…»
«به خدا نه» با صدای مارتیک: «گفتی که من از طایفه سنگدلانم به خدا نه/ یا عاشق این هستم و یا عاشق آنم به خدا نه/ هرجا که تو رفتی و به هرجا که رسیدی  گفتی که من از قوم جدایی‌طلبانم به خدا نه…»
«پس چرا عاشق نباشم» با صدای گلپا: «من که می‌دانم شبی عمرم به پایان می‌رسد/   نوبت خاموشی من سهل و آسان می‌رسد/   من که می‌دانم که تا سرگرم بزم هستی‌ام/   مرگ ویران گرچه بی رحم و شتابان می‌رسد/ پس چرا عاشق نباشم…»
«ارثیه‌های عاطفی» با صدای شکیلا: «در این دیار خسته کش دیگر بریده نفسم/  هرچه تلاش می‌کنم به آرامش نمی‌رسم/    در این دیار خسته کش وجود من بیهوده شد/  ارثیه‌های عاطفی اینجا از من ربوده شد و…»

۲) استفاده از فرهنگ عامه و زبانزدها در برخی ترانه‌ها
«نصیحت به تو دختر/ نکن حرفشو باور/  رقیبم می‌خواد از غصه عشق ما بمیره/   می‌دونم که می‌خواد از آب گِل ماهی بگیره و…» در ترانه برگرد با صدای منوچهر سخایی. می‌دانیم که اصطلاح از آب گل‌آلود ماهی گرفتن به معنای «از یک موقعیت نابسامان و آشفته سوء استفاده کردن» است.
همچنین در ترانه «موی سپید» با صدای گلپا ترانه‌سرا از این عبارت منبعث از فرهنگ عامه استفاده می‌کند: «عشق باید پادرمیونی کنه/    تا آدم احساس جوونی کنه».
یا اصطلاح با نگاه چوب زدن در ترانه معروفی با صدای گوگوش «با نگاهت این روزا داری منو چوب می‌زنی بزن بزن/  که داری خوب می‌زنی».
در ترانه «نیاز» با صدای معین: «نیازو تو و خودم کشتم/ که هرگز تا نشه پشتم/ زدم بر چهره‌ام سیلی/ که هرگز وانشه مشتم».
در ترانه «حقیقت» با صدای مهستی: «عزیزم عاشقی دل پاکی می‌خواد/ گذشتن از خطر بی‌باکی می‌خواد».
در ترانه «لج و لجبازی» با صدای شهرام شب پره: «لج و لجبازی نکن/ واسه کسی طنازی نکن/ با زندگیم بازی نکن/ به من منو راضی نکن».
همچنین «قمری توی ایوون داره لونه میذاره/ میگن اومده کاره، کاش بودی و می‌دیدی» که در قسمتی از «ترانه نگو نگو نمییام» با صدای‌هایده سروده شده و می‌دانیم که عبارت «اومده کار» کنایه از خوش یُمن و خوش اقبال بودن است.

۳) شیوه بیانی روایی در برخی ترانه‌ها
مانند ترانه «مسافر» با صدای افشین: «روزی که می‌خواستم از شهرمون برم/  پیش هزاران چشم، تو گریه می‌کردی/  می‌گفتی با حسرت دیگه برنمی‌گردی…»
ترانه «دریا» با صدای هوشمند عقیلی: «رفتم به سوی دریا/   به سوی موج ساحل/   اونجایی که دو تا دل، عشق خدایی داشتند  از غم رهایی داشتند و…»
همچنین می‌توان به ترانه‌هایی چون «پیکره» با صدای مازیار اشاره کنیم: «سر انگشتای دستم پینه بسته/   واسم مونده همین دستای خسته/   چه شب‌ها که نشستم تا سپیده/   با چوب از بدنت پیکره ساختم/     منی که به حریم تو حرامم/   زدم تکیه به‌ اندیشه سرکش/ تا پیچ و خم جسمت رو شناختم و…» به این  ترانه‌ها که گونه‌ای روایت داستانی در خود دارند می‌توان قصه- ترانه اطلاق کرد.

۴) استفاده قابل توجه از مصدرها در برخی ترانه‌ها
این نکته البته نشانه دیگری از رویکرد کلاسیک پازوکی در بیان شعری است: «دیگه عاشق شدن، ناز کشیدن فایده نداره/ دیگه دنبال آهو دویدن فایده نداره…» با صدای کوروس سرهنگ زاده.
« از تو دل کندن مثل جون کندنه/    بی‌تو بودن زندگی گول خوردنه و…» با صدای منوچهر سخایی.
«تو یک چهار دیواره‌ای نشستن و نشستن/       غرور لحظه‌ها رو یکی یکی شکستن/  رو پاره‌های کاغذ نشستن و خط زدن چه حاصل؟/  به روی نور آفتاب، پنجره‌ها رو بستن چه حاصل؟ و…» با صدای نسرین.
«تا به کی اشک و زاری اسیر غصه خوردن/      تنگ غروب غمارو با خود به خونه بردن و…» با صدای فرزین.
«مرغ فارغ از تجمل واسه نفس کشیدن دنبال هوا می‌گرده/ آدم این مخلوق غافل واسه نفس کشیدن، دنبال هوا می‌گرده و…» با صدای شماعی زاده .
«تو رو هرگز ندیدن می‌دونه که سخته عزیزم/   دست من نیست به خدا بی اختیار اشک می‌ریزم»با صدای حمیرا.
در نهایت می‌توان به قسمتی از ترانه «نشناختن» با صدای پوران اشاره کرد: «نشناخته دل باختن، درد و رنج ما بوده/ رفع تشنگی کردن با آب گل آلوده».

۵) حسرت گذشته‌ و ازدست‌رفتگان و نوستالژی 
«یادت مییاد که اون روز لب دریا/ تو ساحل رو شنا  بازی می‌کردیم/ سر یه بوسه با هم شرط می‌بستیم/ توی دریا،  ریگ‌اندازی می‌کردیم/ افسوس که گذشته دیگه بر نمی‌گرده…» با صدای منوچهر سخایی.
«اون روز و روزگارا چه شور و حالی داشتیم/   دور و بر زندگی چه قیل و قالی داشتیم» با صدای منوچهر سخایی در ترانه همکلاس‌ها.
«اگه پیش من می‌موندی دلمو نمی‌سوزوندی/   هیچ چیزی کم نداشتیم/ اینهمه غم نداشتیم…  برگرد برگرد پشیمون می‌شی آخر برگرد برگرد پریشون می‌شی آخر» با صدای منوچهرسخایی.
«خونه پر از رنج سکوته وای دلم تنگه/     گل‌های باغچه پیش چشمم وای چه بی رنگه…  روزی به چشم تو من بهترین بودم/ عاشق‌ترین بودی، عاشق‌ترین بودم و…» با صدای مهستی.
«دریا همون دریا بود شن‌ها همون شن‌ها بود/ موج و غروب و دریا مثل گذشته‌ها بود/  اما فقط یاد تو بجای تو اونجا بود بجای تو اونجا بود و…»

همچنین نگاه حسرت بار نسبت به دوران گذشته که همه چیز بر مدار مهر و صمیمیت و پاکی و صفا بود نه دوره اکنون که همه ارزش‌های پیشین تغییر کرده ودنیا بر مدار نادرستی و فرصت‌طلبی استوار است. مانند ترانه «بابابزرگ» با صدای مرتضی: «بابا بزرگ پیرم  بابای مثل شیرم/  می‌گفت که اون قدیما تو قلبامون صفا بود دستار و دوستیهامون خالص و بی ریا بود/  کینه و مهربونی حسابشون جدا بود عشق و تمیز خالص/   دل خونه خدا بود دل خونه خدا بود و…»

۶) توجه به حقوق حیوانات و نگاه همدلانه بشری و دوری از نگاه سلطه‌جویانه (سوژه/ابژه‌ای)  با آنها
در این زمینه جهانبخش پازوکی واقعا پیشگام است و در چارچوب این تفکر دو ترانه ماندگار «ماهیگیر» و «کبوتر» را با صدای ماندگار مازیار خلق کرده است. البته پیش از پازوکی ترانه‌سرایی مانند معینی کرمانشاهی در ساختن ترانه‌ای مانند «طاووس» صرفا با نگاهی توصیفی- روایی به طاووس پرداخته بود با چارچوب حکایت اخلاق‌مدارانه سنتی. در «ماهیگیر» اما می‌شنویم: «اینقده اون دستاتو بالا و پایین نکن/ لب بچه ماهی رو با قلاب خونین مکن ماهیگیر ماهیگیر و… ». در «کبوتر» چنین سروده می‌شود: «خوش بحالت کبوتر هرجا بخوای پر می‌کشی/ تو هوای پاک ده، نفس رو بهتر می‌کشی/  مالک پهنه آسمون تویی/ زائر بی‌زبون تویی  خاکی مهربون تویی و…)

۷) ترانه‌هایی در ستایش وطن و میهن‌پرستی و درباره مشکلات غربت و مهاجرت
این ترانه‌ها اکثرا در دوران مهاجرت و تبعید اجباری در وطن و  غربت و فعالیت هنری در آمریکا  (به خاطر مهاجرت)  و دوری از خاک وطن سروده و ساخته شده‌اند و بیانگر حس طبیعی و احساسات ریشه‌دار هر ایرانی پس از این تبعید اجباری و دلتنگی برای مکان‌های خاطره‌انگیز است.
ترانه‌هایی چون «مسافر» با صدای مهستی: «آهای مسافری که میری به سوی ایران/ از جانب هزاران ایرانی پریشان/ رسیدی به خاک پاکش/ بوسه بزن به خاکش و…»
«چه خبر از ایران» با صدای عقیلی: «ای رسیده از راه از دیار یاران چه خبر از ایران چه خبر از ایران/  برام از خاطره‌های خوشه اون خونه بگو/  از کنار جاجرود و لب رودخونه بگو و…»
«سلامت می‌کنم ایران» با صدای فرشته: «سلامت می‌کنم ایران جوابم را بده/ صدایت می‌کنم ایران جوابم را بده و…»
ترانه «مام وطن» با صدای پویا: «می‌خوام برم می‌خوام برم گریه نکن/ پشت سرم مام وطن منو می‌خواد، میگه کجایی پسرم و…»
ترانه «خانه بی‌سقف» با صدای امید: «خانه بی سقف ما را آسمانی بود و نیست/ بین ما و زندگانی ریسمانی بود و نیست…/ کاش می‌شد گذشته‌ها رو پس بگیرم/  زنده باشم از وطن، نفس بگیرم و…».
همچنین پازوکی ترانه دیگری سروده و ساخته با صدای مسعود درویش  به نام «خاک ایران» که اینگونه آغاز می‌شود: «پرسم بزرگترین غم عالم چیست؟/  گویم که انتظار و هجران باشد/ من بزرگترین آرزویم در دنیا/ رفتن و طواف خاک ایران باشد و…»  پازوکی در این زمینه همچنین دو قطعه  «وطن» با شعری از اردلان سرفراز با صدای گلپا و «چه  کنم عاشق ایرانم من» با شعری از علیرضا میبدی و با صدای معین تصنیف کرده است.

اما درباره مشکلات مهاجرت وغربت نیز پازوکی ترانه‌های بکری دارد مانند «هجرت» با صدای دلارام و دو ترانه «ارثیه‌های عاطفی» و «مرغک خیال» با صدای شکیلا. در ترانه «هجرت» پازوکی  می‌سراید: «در تب حسرت، دچار حس خودخواهی شدم/ آشیانم را بهم پاشیدم و راهی شدم/ آمدم تا با سبکبالان ساحل بپرم/ در میان موج دریا، طعمه ماهی شدم و…» که از ترکیب «سبکباران ساحل» در غزل معروف حافظ  وام گرفته: «شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین هایل/ کجا دانند حالِ ما سبکبارانِ ساحل‌ها». یا در ترانه «ارثیه‌های عاطفی» چه نیکو می‌گوید: «در این دیار خسته‌کش دیگر بریده نفسم/ هرچه تلاش می‌کنم به آرامش نمی‌رسم و…»

۸)  ترانه‌های مشابه مناجات‌نامه
«غوغای هستی با صدای پوران: «یارب در این غوغای هستی/ دنیای عشق و شور و مستی دستی نگیرد دست من و…»
«ای خالق عالم» با صدای عقیلی: «ای خالق عالم دیوانه‌ترم کن/ بیچاره‌ی عشقم بیچاره‌ترم کن و…»
«دعای شب» با صدای معین: «در دل شب دعای من، گریه بی‌صدای من بانگ خدا خدای من به خاطر تو بود و بس به خاطر تو بود و بس و…»
حتی ترانه نوین «خدای آسمونها خدای کهکشونها» با صدای توفان نیز ضمن اینکه  به ویژگی‌های بد زمانه اشاره دارد، روزگاری که در آن دست‌ها بیگانه، دل‌ها توخالی، حرف‌ها دروغ و عشق‌ها تو خالیست، نوعی مناجات‌نامه نوین محسوب می‌شود.

۹)  ترانه‌هایی در مذمت زندگی و دنیا و مصائبش
پازوکی در این زمینه هم چندین ترانه سروده مانند «زندگی آی زندگی»  و«زندگی راستی چه زود می‌گذره؟» با صدای پوران و «آی دنیا با صدای بهزاد».  به ترانه زیبای «آی دنیا» با صدای بهزاد توجه کنید: «آی دنیا دنیا دنیا، آی دنیا آی دنیا/ چه کردی با عمر ما آی دنیا آی دنیا/ به من خیال راحت یک نفسم ندادی/ هرچی ازم گرفتی دیگه پسم ندادی/ واسه دل ناگرونیم واسه گل جوونیم/ یه باغ گل می‌خواستم جز قفسم ندادی و…»


البته ترانه‌سرا در برخی ترانه‌هایش در نهایت بانگ امیدواری سر می‌دهد و به عنوان مثال در پایان ترانه «نامه» با صدای مهستی می‌گوید: «نمی‌مونه اینجور روزگار/   باز دوباره بهار میاد/   دوباره این چرخ  فلک با من و تو کنار میاد».

۹)  ترانه‌های فراوان در باب ماهیت و چیستی عشق و در مذمت عاشق شدن و در ستایش عشق و رقابت‌های عشقی و…
مانند ترانه «حدیث عشق» با صدای فرشته با مطلع «عشق لهیب دو نگاهه نمی‌دونم/    یا اینکه حدیث یه گناهه نمی‌دونم/ عشق تمنای دو قلبه نمی‌دونم/  یا اینکه رفیق نیمه راهه نمی‌دونم و…» که این تردید شاعر درباره چیستی و کیفیت و ماهیت عشق ما را به یاد این شعر مولوی می‌اندازد: «هرچه گویم عشق را شرح و بیان/   چون به عشق آیم خجل باشم از آن»
ترانه «موی سپید» با صدای گلپا که در آن شاعر با دیدن موی سپید در آینه و احساسات اولیه پیر شدن، عقل او به کمکش می‌آید و می‌گوید: «عشق باید پادرمیونی کنه/   تا آدم احساس جوونی کنه»

پازوکی در برخی دیگر از اشعار ترانه‌های دیگرش نیز عشق را پادزهر پیری و زوال آدمی‌می‌داند مانند ترانه «دلبر» با صدای ویگن: «می‌خواد این دل، عشقو بندگی کنه/   پا به پای لحظه زندگی کنه/   دل من با غصه درگیر نمیشه/    موسپیده اما دل، پیر نمیشه/   هنوزم دل، هوس دلبر جونی می‌کنه/ نمی‌دونم چرا احساس جوونی می‌کنه».

در ترانه «چرا عاشق نباشم» با صدای گلپا، شاعر از روی آگاهی بر مرگ و با ملاحظه هجوم بی‌رحمانه  میرایی بر آدمی‌ و زوال همه چیز ندای عاشق شدن را برای مقابله با آن و از روی دم غنیمت شمری خیامی‌ سر می‌دهد: «من که می‌دانم شبی عمرم  به پایان می‌رسد/   نوبت خاموشی من سهل و آسان می‌رسد/   من که می‌دانم که تا سرگرم بزم هستی‌ام/     مرگ ویرانگر چه بی‌رحم و شتابان می‌رسد/   پس چرا عاشق نباشم   پس چرا عاشق نباشم…»

پازوکی همچنین در ترانه دیگری به نام«عشق خودش به من گفت» با صدای آریس گاسپاریان برای عاشقی کردن، پیر و جوان نمی‌شناسد و آن را نیاز ضروری برای بشر در هر سن و سال می‌داند و در لحظه زندگی کردن را بسیار می‌ستاید: «همه میگن که دیره دیگه دیره خیلی دیره/ اگه عشق نرسه به داد قلبت، توی آغوش تنهایی می‌میره، خیلی دیره خیلی دیره/ عشق خودش به من گفت، زود و دیر نداره/ دل باید بلرزه  جوون و پیر نداره/ عشق خودش به من گفت برو آزادگی کن/ خود خودش به من گفت تو لحظه زندگی کن»

البته او در ترانه معروف دیگری با عنوان «عاشق شدن فایده نداره» با صدای سرهنگ زاده درست عکس ترانه قبلی عشق اغلب هوش‌آلود دوران پیری مردانه را نکوهش می‌کند و خطاب به دل ظاهرا عاشق ماهروپسند می‌گوید: «ای دل دیگه بال و پر نداری/ داری پیر میشی و خبر نداری/  وقتی ای دل به گیسوی پریشون میرسی  خودتو نگهدار/   وقتی ای دل به چشمون غزلخون میرسی خودتو نگهدار و…»

پازوکی در عین حال با نگاهی برآمده از رویکرد عرفانی امثال سهروردی و عین‌القضات و حافظ اساس زندگی را بر اساس عشق استوار می‌داند  به مصداق این شعر حافظ: «در ازل پرتو حسنت به تجلی دم زد/  عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد» او در ترانه «بی‌عشق هرگز» با صدای ستار (با شعر پازوکی و ملودی و تنظیم منوچهر چشم آذر)  می‌گوید «استاد سخن گفت که بی‌عشق هرگز/ پیر انجمن گفت که بی‌عشق هرگز/ با دیدن شمع و رقص آتش/ پروانه به شمع گفت که بی‌عشق هرگز» و پس از آن ما ستایش بی‌حد و حصر پازوکی از عشق با مایه‌های عرفانی را در ترانه‌ای به نام «حضرت عشق» ملاحظه می‌کنیم با صدای امید: «با تب عشق دلم حال غریبی دارد با تب عشق دلم حال غریبی دارد/ لحظه می‌میرد و من آخر سر می‌پوسم/ عشق ای ناجی من دست ترا می‌بوسم».

پازوکی در جای دیگری کسانی را که تا مرز عاشق شدن جدی می‌روند ولی به دلیل نشناختن مکانیسم درست عاشق شدن و نداشتن تاکتیک مناسب ناکام می‌مانند و به مقصد نمی‌رسند سرزنش می‌کند در ترانه‌ای مانند «ویرون بشی ای دل» با صدای پوران می‌گوید «ویرون بشی ای دل  الهی خون بشی ای دل/ از دست تو فریاد   پریشون بشی ای دل/   به دنبال خودت من رو به هر سویی کشوندی/    عاشق شدی و خود رو به مقصد نرسوندی و…»  البته آنهایی که ظاهرا کامیاب موقت می‌شوند چون به قول حافظ  که می‌گوید «که عشق اول نمود آسان ولی افتاد مشکل‌ها» توجه نکرده‌اند آنها نیز پس از مدتی به بحران می‌رسند و پازوکی هم در یکی از ترانه‌های خود به نام «آشنایی» با صدای‌ هایده با لحنی عامیانه از زبان یک زن  تفاوت نگاه متظاهرانه‌ی عاشق را در روزهای اول آشنایی با مدتی بعد به خوبی بیان می‌کند: « اول آشنایی‌مون حرفا چه شاعرانه بود/   نگاه تو تو چشم من چه پاک و صادقانه بود/ اول آشنایی‌مون، عزیز و دردونه بودم/ به چشم مست و عاشقت  گوهر یک دونه بودم/ حالا چی هستم واسه تو  حالا کی هستم واسه تو یه جام خالی از شراب   شکستنی مثل حباب و…».

البته در بسیاری از مواقع این عشق‌ها یکطرفه است و یکی از طرفین که از ابتدا با هیجان و شور و مستی زیادی با معشوق برخورد می‌کند معمولا سرخورده شده و این نوع روابط در جامعه ایرانی برای ما معمولا امری متداول و آشنا بوده است.  به قسمتی از ترانه لبخند با صدای مهستی توجه کنید: «تا با تو خندیدم اسبت رو زین کردی/  با این من ساده تو بدترین کردی/    گفتی که عاشق شو بگذار بتازم من/    هرجور دلم می‌خواد اون رو بسازم من/  یک لبخند یک لبخند بود اشتباه من و…»

پازوکی در برخی ترانه‌هایش اختلاف‌های جدی شریک‌های عشقی را از منظر تفاوت‌های نگاه و اختلاف‌های سلیقه و سبک زندگی را که در نهایت به جدایی ختم می‌شود توصیف می‌کند مانند ترانه «نشناخته» با صدای پوران: «من بارونو دوست داشتم، تو نهر گل آلودو/  من آفتابو دوست داشتم تو سیاهی دودو/ من تلاطم دریا، تو چشمه خشکیده/ من خنده خوشحالان، تو اشک ستمدیده/ نشناخته دل باختن،  درد ورنج ما بوده/ رفع تشنگی کردن با آب گل‌آلوده و…» که البته این نوع توصیف خالی از تبیین یک نوع روابط عاشقانه بیمارگونه نیست. اما نتیجه‌گیری ترانه‌سرا در پایان این توصیف‌های بیمارگونه عشقی قابل تامل است؛ آنجایی که می‌گوید: «نشناخته دل باختن درد و رنج ما بوده/ رفع تشنگی کردن با آب گل‌آلوده» که در اینجا ترانه‌سرای ما به خاطر احاطه بر ادبیات کلاسیک ایران از صنعت یا آرایه ادبی پارادوکس (تناقض) در ترانه خویش بهره گرفته است.

اما پازوکی پادزهر این تغییر و تحول و یکنواخت شدن رابطه‌ها و از عشق به نفرت رسیدن را روراستی و صداقت از همان روز نخست می‌داند و در ترانه «جاده عشق» از زبان مرد عاشق خطاب به معشوق  (با صدای جهان)  می‌گوید: «همسفر، همسفر تازه من/    عاشق عشق به‌ اندازه من/  بیا از حالا بهم راست بگیم/  نه که هرچی دلمون خواست بگیم/   بیا واسه هم تظاهر نکنیم/     از دروغای قشنگ شبو پر نکنیم/   از حقیقت گرچه که تلخ باشه  بیا ابراز تنفر نکنیم و…»

پازوکی در سرودن یکی دیگر از ترانه‌هایش که به صورت دو صدایی تنظیم شده است (با صدای بهزاد و شهلا سرشار)  با ایجاد فضایی رمانتیک و آرام از زبان زن و مردی که همدم یکدیگرند نوعی دیالوگ مسالمت‌آمیز و منطقی را میان آنها تنظیم کرده و اساس پیامش بر این نکته استوار است که روزها و شب‌ها می‌گذرند و زندگی طبیعی سرشار از فراز و نشیب‌ها و تلاطم‌های بی‌شمار و امور پیش‌بینی‌ناپذیر است اما ما باید قدر این لحظات را بدانیم ودم را غنیمت بشماریم، به رنج و دردها  فکر نکنیم و ذهن‌مان را به این درگیر نکنیم که تا چه زمانی زنده خواهیم ماند. باید امیدوار باشیم و با سرخوشی آواز بخوانیم: «زن: چی میشه چه می‌دونیم /اینو ما نمی‌دونیم   که تو دنیا هرکدوم/ چقدرو تا کی می‌مونیم/ مرد: اما اینو می‌دونیم، لحظه‌ها در گذرند/ روز و شب کشون کشون  عمرو با خود می‌برند و…»

یکی دیگر از مضامین مرتبط با روابط عاشقانه که بسیاری از ترانه‌سرایان ایران از جمله پازوکی از آن در سرودن برخی ترانه‌های خود استفاده کرده‌اند مضمون وجود یک رقیب عشقی است که هم در صورت بی‌خطر بودن به روابط عاشقانه هیجان می‌دهد و هم البته می‌تواند در صورت جدی بودن برای آن رابطه‌ اختلالاتی ایجاد کند. پازوکی درباره هر دو موقعیت رقیب عشقی، ترانه‌هایی سروده است مثلا او درباره بی‌خطر بودن وجود رقیب عشقی ترانه‌ای مانند «آهو خانم» سروده با صدای شهرام صولتی: «آهای رقیب شبانه روز، بسوز بسوز   اون منو دوست داره هنوز/ آهو خانوم رام منه/  کبوتر بام منه  نشسته در دام منه/ توی حریم عشق من شکار آهو نکنین/  آهو فقط مال منه/ میل به اینسو نکنین و…»

پازوکی  برای مورد دوم یعنی خطرناک بودن رقیب عشقی که موجب حسادت عاشق می‌شود و در نهایت معشوق را از او می‌ستاند، ترانه‌هایی مانند «حسود» با صدای وفا و «برگرد» با صدای منوچهر سخایی و «عشق گناهکار» با صدای رامش و «ساده‌دلی» با صدای حمیرا  را سروده است.
در ترانه حسود: «بگو کی بوده که لبهاش، گل لبتو سوزونده/ بگو کی بوده که چشماش به این روز تو رو نشونده/حسودم حسودم با چه رنجایی  دل سنگت رو ربودم/ حسودم حسودم تو چه رنجایی که ندادی به وجودم… از اول تو با من محبت نداشتی/ دروغی تو قلبم، گل عشق رو کاشتی/ تا چشم منو دور می‌دیدی می‌رفتی/ دلت رو پیش دیگری جا می‌ذاشتی و…»

در ترانه «برگرد» می‌شنویم: «نصیحت به تو دختر، نکن حرفشو باور/ رقیبم می‌خواد از غصه عشق ما بمیره/  می‌دونم که می‌خواد از آب گل ماهی بگیره/ برگرد برگرد پشیمون میشی آخر/ برگرد برگرد پریشون میشی آخر/هرچی حسودا میگن، همش ز سوز دله/   هرچی رقیبم میگه بدون همش باطله/ اگه پیش من می‌موندی دلمو نمی‌سوزندی/ هیچ چیزی کم نداشتیم/ اینهمه غم نداشتیم».

در ترانه «عشق گناهکار» بیان شعری از زبان زن معشوق به عاشق خیانت کارسروده شده است: «عشق گناهکار من،  تو چشم من نگاه کن/ گذشتم از تو بعد از این هرچی می‌خوای گناه کن /چهره مردونه تو رنگ خودش رو باخته/ عاشق ساده‌لوح تو رقیبشو شناخته/ رسم تو اعتماد آفریدنه/   ساده‌دلو به سوی خود کشیدنه/   شیوه تو به تشنگی رسوندنه/  رو شاخه‌ها نشستن و پریدنه و…»
ترانه «ساده‌دلی» هم اینگونه آغاز می‌شود: «اگه بدونم به رقیبم دل خود باختی وای وای/ بین من و قلب خودت فاصله‌ انداختی وای وای/ اگه بدونم که دومی‌نداره خواستنت/  با اینهمه ساده‌دلی باز منو نشناختی وای و…»

ارزیابی کلی برخی ترانه‌ها و بررسی آسیب‌شناسانه برخی از آنها

پازوکی با ساختن حدود پانصد و اندی ترانه برای هفتاد و پنج‌ خواننده در تاریخ تصنیف‌سازی و ملودی‌سازی ایران در زمره رکوردداران محسوب می‌شود. پازوکی در عین حال به خاطر استعداد خوب خود در کشف صداهای تازه (مانند ناهید دایی جواد،  مازیار، وفا، معین و پویا و…)  و استفاده درست و بهینه از صدای‌خوانندگان در آثار خود و به‌خصوص توجه به روانشناسی صدای‌خوانندگان، اینکه چه ترانه‌ای را کدام‌ خواننده اجرا کند نمره قابل قبولی می‌گیرد به عنوان مثال نمی‌توان تصور کرد که ترانه‌های نوستالژیک چون «دیدی از دستم رفت» و «افسوس که گذشته» را‌ خواننده دیگری غیر از منوچهر سخایی اجرا کند یا کس دیگری جز هوشمند عقیلی دو ترانه جاودانه «دریا» و «فردا تو می‌آیی» را بخواند یا ترانه‌های رمانتیک مغموم به سبک مهستی را کس دیگری جز او اجرا کند و…   بنابراین هنرمند چنین پرکاری که قطعا بسیاری از ساخته‌هایش را در مدت زمان محدودی تصنیف کرده است نمی‌تواند در خلق برخی آثارش از اشتباهات کوچک و فاحش در امان باشد و اگر ما دراینجا به بعضی موارد اشاره می‌کنیم صرفا جهت توجه مخاطبان جدی ترانه‌سرایی است و چیزی از ارزش‌های خلاقانه جهانبخش پازوکی کم نمی‌کند چون چنانکه در این مقاله گفته شد او آنقدر ترانه‌های ماندگار-  با صدای‌خوانندگان متفاوت-  هم به لحاظ ارزش‌های هنری و هم به لحاظ تاثیرگذاری ساخته است که بسیاری از نقطه ضعف‌های او چه در زمینه ملودی‌سازی و چه در عرصه ترانه‌سرایی قابل اغماض به نظر می‌رسند. ضمن اینکه همیشه باید مشکلات اقتصادی هنرمندان را هم در نظر گرفت و اینکه اگر شرایط مادی بسیاری از آنها مهیاتر می‌بود احتمالا در زمینه ساختن و تولید برخی کارها خست به خرج می‌دادند و در بسیاری مواقع کیفیت کار را به پای کمیت قربانی نمی‌کردند.  در عین حال گرچه آثاری از پازوکی مانند «عاشق شدن فایده نداره» (سرهنگ زاده)،  «رفتم که رفتم» (مرضیه)،  «دیدی از دستم رفت» و «بابا رو بوس کن» و «پنجره‌ها» (هر سه با صدای منوچهر)، «پیری» (عارف)، «مسافر» (افشین)، «دریا» و «فردا تو می‌آیی» (هر دو با صدای عقیلی)، «قبله‌گاه» و «دلم تنگه» و «معبود» (هر سه با صدای مهستی)، «زندگی» و «ویرون بشی ای دل» و «من چه کنم» (هر سه با صدای پوران)، «حدیث عشق» (با صدای فرشته)، «حسود» (با صدای وفا و شهرام کاشانی)، «موی سپید» و «پس چرا عاشق نباشم» (با صدای گلپا)، «گل کو گلاب کو» (با صدای فریدون فرهی)، «من خودم رفتنی‌ام» و «شهرآشوب» (با صدای‌هایده)، «وقتی که تو رفتی» و «ده بهار» (با صدای حمیرا)، «عشق گناهکار» و «لب دریا» (هر دو با صدای رامش)، «باورم کن»، «نیاز»، «وقتی نیستی» (با صدای معین)، «هوای یار»، «گریه نکن» و «رطب» با صدای فرزین)، «دیگه نکن گریه» و «بی‌نظیر» (با صدای ستار)، «کم جرات» (با صدای مارتیک) «امشب میخوام مست بشم» (با صدای امید)، «آهوخانم» (شهرام صولتی)، «بی‌یار ما آییم» (شکیلا)، «قطره باران» (پویا)  و بسیاری دیگر همگی در زمانه خود در زمره کارهای بسیار موفق و تاثیرگذار و بعضا پرفروش تلقی می‌شدند و در مجموع چه از لحاظ ملودی‌پردازی و ضرباهنگ مناسب و ترانه‌سرایی و تلفیق شعر و موسیقی و انتخاب درست‌خوانندگان آن نمره قابل قبولی می‌گیرند.

اما اگر صرفا از منظر ترانه‌سرایی به این کارها نگاه کنیم شاید بتوان گفت که بهترین و جدی‌ترین آثار ترانه‌سرایی او به همکاری‌های او با مازیار بر می‌گردد. قبلا به دو ترانه معروف «ماهیگیر» و «کبوتر» (هر دو با تنظیم اریک)  اشاره کردیم که از منظر نوجویی در مضمون و خلاقیت در زمینه توجه به حقوق حیوانات و از موضعی همدلانه به آنها و خواسته‌هایشان نگریستن، فصل جدیدی در ترانه‌سرایی ایران محسوب می‌شوند. «انقده اون دستاتو بالا و پایین نکن/  لب بچه ماهی رو با قلاب خونین نکن ماهیگیر ماهیگیر و…» و « خوش به حالت کبوتر، هرجا بخوای پر می‌کشی/ تو هوای پاک ده، نفس رو بهتر می‌کشی/ مالک پهنه آسمون تویی/  زائر بی‌زبون تویی و…»

اما در عین حال قصه-  ترانه «پیکره» با صدای مازیار نیز دارای سوژه تازه و در عین حال شگفت‌انگیزی است که از یک رابطه بیمارگونه سادیست یک بیمار در جلد عاشق با گرایش افلاطونی حکایت دارد. فردی که با رنج و زحمت بسیار پیکره یا تندیسی از بدن زنی که عاشق اندامش شده می‌سازد و آن را به آن زن تقدیم می‌کند و آن زن هم آن تندیس را از پنجره بیرون می‌اندازد و مرد هم به تلافی آن، زن را از جا بلند می‌کند و به جایی برده؛ آتشی روشن می‌کند و او را در میان شعله‌های آتش می‌سوزاند: «سرانگشتای دستم پینه بسته/ واسم مونده همین دستای خسته/ چه شب‌ها که نشستم تا سپیده/ با چوب از بدنت پیکره ساختم. منی که به حریم تو حرامم/ زدم تکیه به‌اندیشه سرکش/ تا پیچ و خم جسمت را شناختم/   فرستادم من او پیکر چوبی/ برای تو که می‌گفتن چه خوبی و…»

در عین حال همکاری پازوکی با شکیلا نیز همکاری موفقی به لحاظ ترانه‌سرایی بود به عنوان مثال ترانه «ارثیه‌های عاطفی» (با تنظیم کاظم عالمی)  از جمله ترانه‌های موفق اوست در مایه دستگاه شور که هم حاوی ترکیبات تازه و قابل توجه برای ترانه‌سرایی است (مانند همین ترکیب «ارثیه‌های عاطفی» و «دیار خسته‌کُش»)  و هم در چارچوب زبان رسمی و ذهنیت کلاسیک یک فرد پخته و با تجربه درباره بحران‌های جدی مرتبط با غربت و تبعید اجباری به خوبی سروده شده است: «در این دیار خسته کش، دیگر بریده نفسم/ هرچه تلاش می‌کنم به آرامش نمی‌رسم/ در این دیارخسته‌کش وجود من بیهوده شد/ ارثیه‌های عاطفی اینجا ازمن ربوده شد/ روز، نفس نفس زنان رو به‌سراب می‌روم/ خشک گلو و تشنه لب به عشق آب می‌روم/ شب که به خانه می‌رسم شکسته بال و خسته جان/ در غم فردای دگرباز به خواب می‌روم و…»

یا می‌توان به ترانه مرغک خیال (با تنظیم کاظم عالمی)  در مایه افشاری اشاره کنیم:«ای مرغک خیال من منو ببر منو ببر/ببین شکسته بال من منو ببر منوببر/ نذار که رفتنم بشه آرزوی محال من /من خسته ام منو ببر ببین شکسته بال من/منو ببر، ببر اونجا که / واسه صبح دل انگیزش/ شب از عشق لبریزش   تابستون تب آلودش/ پاییز غم انگیزش / دلم تنگه دلم تنگه» و…

یا در اینجا می‌توان به ترانه با احساس «قناری» (با تنظیم منوچهر چشم آذر)  اشاره کرد: «منم و چند تا قناری با یه زندگی ساده/ یه درخت بید و سایه‌ش همینم واسم زیاده، همینم واسم زیاده/ منم و یه آشیونه که فقط اسمش یه خونه/ یه نهال گل نداده همینم واسم زیاده/ شده قلبم همین خونه با فضای عاشقونه/ این فقط عشقه که هر روز به رگام خون می‌رسونه و…» از نظر نگارنده این سطور ترانه مشهور «وقتی که تو رفتی» (در مایه سه گاه)  با صدای حمیرا نیز به لحاظ ساختاری و تلفیق شعر و موسیقی و استفاده حرفه‌ای از صنعت انکار و مبالغه،  اجرای بسیار حسی و دقیق حمیرا  جایگاه بسیار خاصی در میان ترانه‌های ساخته پازوکی دارد.

اما به همان اندازه که همکاری‌های پازوکی با‌خوانندگانی چون شکیلا و مازیار به ویژه از منظر ترانه‌سرایی موفق بود همکاری‌های او مثلا با‌ خوانندگانی چون شورانگیز علاوه بر جنبه‌های ملودیک قضیه از منظر ترانه‌سرایی هم یک شکست و عقبگرد محسوب می‌شود که منجر به خلق ترانه‌های آشفته‌ای مانند «منت» شده است که در زمره همان ترانه‌های دم دستی و بدون تامل و یا صرفا از روی انجام وظیفه برای معرفی‌ خواننده‌ای تازه‌نفس سروده شده است: «منت تو گذاشتی ای خدا بر سر من، که شدی باور من/ همه عشقا دروغ نیست/ اینجور که میگن شهر شلوغ نیست/ خورشید حقیقت، بی‌فروغ نیست /همه عشقا دروغ نیست  دروغ نیست/ از بی‌کسی سوختم با تنهایی ساختم/ تا میون سنگا گوهر رو شناختم گوهر رو شناختم و…» در اینجا اصلا استفاده از واژه خدا در ابتدای ترانه به عنوان مجاز از عشق مورد نظر راوی خیلی بی‌ربط است هرچند در ظاهر شاعر خواسته که تعمدا ابهامی‌ را در معنای ترانه میان مثلا عشق حقیقی و مجازی بیان کند. اما صرف نظر از این مسئله، عبارت بی‌ربطی مانند «اینجور که میگن شهر شلوغ نیست» پس از «همه عشقا دروغ نیست» بیش از همه این آشفتگی معنی را نشان می‌دهد.

در  ترانه آشفته دیگری از همین‌خواننده (شورانگیز)  به نام «حریم راز» آمده: «من نریزم کی بریزه زندگیشو به پای تو/ من نمیرم کی بمیره تو زندگی برای تو/ ما که تو چشم همدیگه گریه رو سر میدیم با هم/ من نخورم کی بخوره غصه غصه‌های تو و…»  این ترانه نه به لحاظ ترانه‌سرایی حرفی برای گفتن دارد که مانند صدها ترانه دم دستی ساخته شده در لس آنجلس است و نه از نظر ملودیک و اجرای‌ خواننده و…  حرفی برای گفتن دارد.

در ترانه «اعتراف» با صدای شهلا سرشار که صرف نظر از انتخاب نامناسب شهلا سرشار برای اجرای اینگونه ترانه‌ها و ساختار ملودیک نه چندان مناسب، خود ترانه هم اساسا حرفی برای گفتن ندارد و در مجموع اثری بازاری و دم دستی است: «نمیدونم درسته این یا که خراب کردم/ حسابمو با دل بی‌حوصله صاف کردم/ تو از تمنای دلت نگفتی که نگفتی/ تا آخرش به عشقمون من اعتراف کردم و…»

همچنین برخی ترانه‌هایی که پازوکی برای‌ خواننده‌ای به نام مصطفی خاک‌نگار سروده مانند «یار» و «شبچراغ» و…  یا اساسا همکاری او با بهرام فروهر گرچه می‌تواند ناشی از نوعی کسب تجربه در زمینه تصنیف ترانه‌های کوچه بازاری باشد اما واقعا چیز جدیدی را در چارچوب این نوع آثار اضافه نمی‌کند. حال اگر بخواهیم با نگاهی جزیی‌نگرانه به برخی از ترانه‌های مطرح او نیز نظری بیافکنیم متوجه برخی اشکالات به لحاظ لفظی و معنوی نیز می‌شویم. به عنوان مثال در ترانه معروف «یه روزی رفتم که رفتم» (با صدای مرضیه، دستگاه همایون)  به نظر من اساسا عبارت «گرچه از جمله عزیزان خودم جدا میشم/  باز میرم به سوی او اگر نرم تنها میشم» در این قطعه اضافی است و هم از لحاظ ملودیک سکته‌ای را در وزن این ترانه ایجاد می‌کند و هم ترکیب «گرچه از جمله» بسیار رسمی است و تناسبی با ابتدای ترانه که با لحن خودمانی و محاوره‌ای  آغاز می‌شود ندارد (ترانه اینگونه شروع می‌شود: «یه روزی رفتم که رفتم را واست خونده بودم/ اون زمونم به خدا تو کار دل مونده بودم») اصولا نکته‌ای که در مورد برخی از ترانه‌های ساخته جهانبخش پازوکی به چشم می‌خورد این است که در آنها گاهی قواعد نحوی و زمان درست افعال رعایت نمی‌شود، زبان محاوره و آکادمیک (رسمی)  درهم می‌شود و به خاطر هم‌آفرینی شعر و ملودی،  وزن شعر بهم می‌ریزد. به عنوان مثال در ترانه «دیگه نکن گریه» (با صدای ستار)  ابتدا با زبان  رسمی آغاز می‌شود (دیگه نکن گریه ما مال هم هستیم و…)  اما در میانه کاملا خودمانی می‌شود و اینگونه بیان می‌شود: «تا این خدای خوب چرخو میگردونه/  این خونه عشقم بی‌تو نمیمونه».

در ترانه «یعنی چه» با صدای مارتیک هم این آشفتگی معنایی و لفظی و ترکیبات اضافی  سکته‌های وزنی و عدم تلفیق شعر و موسیقی را به عینه ملاحظه می‌کنیم: «منی که هر وقت بخواهی میتونی برام ناز کنی/ گره به ابرو بندازی واسم تاخت و تاز کنی/ منی که ذکر نام تو واسم کلام آخره/  منی که هدیه‌ام واسه تو ترانه نیلوفره/ دیگه از شاخه گلای جورواجور گل چیدنت یعنی چه؟/ از من فدایی دل بریدنت یعنی چه؟/ منی که قلبمو مثل کف دستم واسه تو رو کردم/ به منو و به سادگیم، خندیدنت یعنی چه؟ و…» که اگر دقت کنید در این عبارت آخری «منی که قلبمو مثل کف دست…» کاملا یک سکته وزنی را مشاهده می‌کنیم. ضمن اینکه مسئله تداخل زبان رسمی و محاوره‌ای را در اینجا هم ملاحظه می‌کنیم. ترانه ابتدا با زبان نیمه‌رسمی و خودمانی آغاز می‌شود اما در مصرع دوم اصلا عبارت گره به ابرو انداختن خیلی رسمی است و ترانه‌سرا می‌توانست از عبارتی مثل «ابروتو در هم بکشی» استفاده کند.

این تداخل زبان رسمی و محاوره‌ای را در ترانه «شهرآشوب» با صدای‌ هایده هم می‌بینیم: «قلبمو با آرزو دوباره درآمیختی/ از روزی که اومدی شهرو بهم ریختی/ از روزی که اومدی زندگی آغاز شد/ هرچی در بسته بود به روی من باز شد/ از روزی که اومدی زندگی سامون گرفت/ قصه مرگ انگار تو سینه باز جون گرفت و…» در اینجا ملاحظه می‌کنیم که ابتدا در بیت اول، ترانه با زبان محاوره‌ای شروع می‌شود اما ناگهان دربیت دوم پس از واژه اومدی ازعبارت «زندگی آغاز شد» استفاده شده  که کاملا رسمی است و تناسبی با عبارات قبلی ندارد و ما همیشه در زبان محاوره می‌گوییم زندگی شروع شد نه آغاز شد و پس از آن در بیت بعدی از عبارت زندگی سامون گرفت استفاده شده که اشتباهی فاحش است و ما هیچگاه در زبان محاوره از واژه «سامون» بجای «سامان» استفاده نمی‌کنیم.

در ترانه معروف «نگو نگو نمیام» با صدای‌هایده نیز در قسمتی شاعر می‌گوید: «آلاله غنچه کرده کاش بودی و میدیدی/  کبوتر بچه کرده، کاش بودی و میدیدی» عبارت بچه کردن نه تنها دارای ضعف شدید تالیفی است بلکه جدی بودن ترانه را هم به شوخی تبدیل می‌کند. ترکیب بچه کردن حتی اگر در زبان عامیانه هم استفاده بشود نازیبا و نابجاست چه برسد به اینکه در یک ترانه که ترانه‌سرا داعیه جدی بودن دارد به کار رود آنهم برای کبوتر که تخم می‌گذارد و «بچه نمی‌کند»!

پازوکی در قسمتی از ترانه «به خدا نه» با صدای مارتیک اینگونه می‌سراید: «گفتی که من از طایفه سنگدلانم به خدا نه/  یا عاشق این هستم  و یا عاشق آنم به خدا نه/ هرجا که تو رفتی و به هرکس که رسیدی/ گفتی که من از قوم جدایی‌طلبانم به خدا نه و…» که در اینجا ترکیب «قوم جدایی‌طلبان» بسیار ترکیب نازیبایی است و مخاطب را در دریافت مفهوم شعر دچار تردید و آشفتگی می‌کند. چون آدم فکر می‌کند که نکند منظور از قوم جدایی‌طلبان برخی گروه‌های تجزیه‌طلب باشند!

در ترانه «نشناخته» با صدای پوران  شاعر برای زیر سوال بردن و کوبیدن معشوقه از جملاتی بعید و دور از ذهن استفاده می‌کند انگار که معشوقه یک بیمار سادیست یا  تجسم شیطان است وگرنه چطور ممکن است یک انسان هرقدر هم سنگدل باشد اموری مانند نهر گل‌آلود،  سیاهی دود، چشمه خشکیده و اشک ستمدیده را دوست داشته باشد: «من بارونو دوست داشتم/  تو نهر گل آلودو/  من آفتابو دوست داشتم/  تو سیاهی دودو/   من تلاطم دریا/  تو چشمه خشکیده/  من خنده خوشحالان/  تو اشک ستمدیده!»

در ترانه معروف «حدیث عشق» با صدای فرشته استفاده شاعر از دو واژه عربی و غریب «لهیب» (به معنای شعله و زبانه آتش)  و «حدیث»  را متوجه نمی‌شویم: «عشق لهیب دو نگاهه نمی‌دونم/ یا اینکه حدیث یه گناهه نمی‌دونم».

ترانه «طلای کاغذی» که تنها محصول مشترک حسن شماعی زاده در مقام‌خواننده با پازوکی است اساسا ترانه‌ای شعاری و با پیام‌های اخلاقی کلیشه‌ای و ترکیبات شبه‌فاخر و دور از ذهن است و در مجموع اثری غیر قابل دفاع محسوب می‌شود: «مرغ فارغ از تجمل واسه نفس کشیدن دنبال هوا می‌گرده/ آدم این مخلوق غافل واسه نفس کشیدن دنبال طلا می‌گرده و…» در ترانه معروف «امشب میخوام مست بشم» نیز با صدای امید از همان ابتدا ترکیب «عاشق یکدست» غیرحرفه‌ای و نازیبا جلوه می‌کند. بله، درست است که منظور شاعر از این ترکیب عاشق خالص و بی‌ریا است اما در ضمن معنی عاشقی که یک دست بیشتر ندارد (بجای دو دست) را هم به ذهن متبادر می‌کند. یا ترانه «عرضم به حضورت» باز با صدای معین هم ترانه‌ای بسیار دم دستی و بازاری البته در لباس فاخرگویی است: «عرضم به حضورت/ باز جونی گرفتم از برکت نورت/  از خزانه عشق کمی‌ هم خرج ما کن/ از ثروت عشق و از گنج غرورت و…» یا در ترانه «مریم پاکیزه» با صدای فتانه نیز واژگان و ترکیبات غریبی را برای ترانه ملاحظه می‌کنیم: «توی بحبوحه عشق دروغ گفتن و داشتیم که نداشتیم/  غیر از به سوی عشق  نظر داشتن و داشتیم که نداشتیم و…» که استفاده از عباراتی مانند «بحبوحه» (به معنای در کشاکش و میانه‌ی چیزی بودن)  و غیر از به سوی…  خیلی رسمی محسوب می‌شوند.


منابع:
۱) گفتگوی فروغ بهمن‌پور با جهانبخش پازوکی مندرج در جلد دوم کتاب چهره‌های ماندگار صفحه ۲۶ تا ۴۴
۲) «باران عشق» گفتگوی مفصل حسین عصاران با ناصر چشم آذر
۳) گفتگوی مهدی ذکایی با پازوکی مندرج در مجله جوانان چاپ لس آنجلس
۴) گفتگوی بیژن فرهودی با پازوکی برنامه «دو روز اول» بخش فارسی صدای آمریکا
۵) صفحه رسمی اینستاگرام جهانبخش پازوکی
۶) درباره واروژان، علی عظیمی‌نژادان، وبسایت ادبی هنری «حضور»
۷) بررسی ترانه‌های جهانبخش پازوکی، تلگرام «ترانه آباد»، م. آذرپاد
۸) گفتگوی مینو صابری با ناهید دایی‌جواد در وبسایت رادیو زمانه
۹) گفتگوی مینو صابری با عباس وفا، مینو صابری
۱۰) گفتگوی منصور سپهروند با هوشمند عقیلی در کانال آی.تی.ان
۱۱) گفتار صوتی از جلیل شهناز در برنامه بزرگداشت جهانبخش پازوکی در آمریکا

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۴ / معدل امتیاز: ۴٫۱

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=321165