کارت هسته‌ای جمهوری اسلامی در جیب کرملین

- واقعیت تلخ برنامه‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی، آن را تبدیل به بلیت روسیه در چانه‌زنی با غرب کرده و سال‌هاست که روس‌ها در هر مناقشه‌ای، چه‌ پنهان و چه آشکار، از این برنامه بهره می‌برند. ماهیت این کارت امتیاز در جیب کرملین برای مقامات عالی جمهوری اسلامی همان زمانی هویدا شد که در میانه‌ی چانه‌زنی‌های برجام بودند. آنها به خوبی می‌دانند که ابعاد فنی زیرساخت‌های اتمی ایران به روسیه وابسته‌ است به‌ گونه‌ای که ورودی‌ها و خروجی‌های شهرک هسته‌ای به بن‌بست مسکو ختم می‌شود و می‌توان از آن به عنوان ایست بازرسی روسیه یاد کرد.

شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ برابر با ۱۷ ژوئن ۲۰۲۳


رضا خوشحال- در تحلیل سخنان اخیر علی خامنه‌ای در خصوص برنامه‌ اتمی جمهوری اسلامی، نکاتی وجود دارد که مایل هستم آنها را مطرح کنم.

ملاقات حسین امیرعبداللهیان و سرگئی لاوروف در مسکو / مارس ۲۰۲۳

واقعیت تلخ برنامه‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی، آن را تبدیل به بلیت روسیه در چانه‌زنی با غرب کرده و سال‌هاست که روس‌ها در هر مناقشه‌ای، چه‌ پنهان و چه آشکار، از این برنامه بهره می‌برند. ماهیت این کارت امتیاز در جیب کرملین برای مقامات عالی جمهوری اسلامی همان زمانی هویدا شد که در میانه‌ی چانه‌زنی‌های برجام بودند. آنها به خوبی می‌دانند که ابعاد فنی زیرساخت‌های اتمی ایران به روسیه وابسته‌ است به‌ گونه‌ای که ورودی‌ها و خروجی‌های شهرک هسته‌ای به بن‌بست مسکو ختم می‌شود و می‌توان از آن به عنوان ایست بازرسی روسیه یاد کرد. در حقیقت، سیاست‌های غلط سیاست‌گذاران در دو شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی و شورای عالی سیاست خارجی رژیم، ابعاد فنی برنامه اتمی را به راحتی در گروگان روسیه قرار داد. پس از درک همین حقیقت بود که خامنه‌ای در سال ۹۷ در ظاهر به بهانه‌ی مقابله با زیاده‌خواهی‌های آمریکا و در باطن برای کندن تکه‌ای از آن کارت طلایی که بیش از ۳۰ سال در جیب کرملین است، فرمان افزایش سطح غنی‌سازی به ۶۰ درصد را جهت کاربرد در پیشرانه‌های هسته‌ای (با وجود آگاهی از چالش‌های فنی و زیان‌های سنگین اقتصادی آن) صادر کرد و سپس در جایی دیگر از سازمان انرژی اتمی خواست تا ظرفیت غنی‌سازی را از شش‌هزار سو به یکصد و نود هزار سو افزایش دهد.

قرار دادن تکه‌های پازل سیاسی درون حاکمیت به ما می‌گوید که نقشه‌ی در آوردن «کارت امتیاز هسته‌ای» از دست روسیه، در «دکترین نظامی» جمهوری اسلامی آمده و هدف آن بالا بردن سطح غنی‌سازی و میزان اورانیوم غنی‌شده به مقداری‌ است که پس از تست‌های موفق و ناموفق، سرانجام به حداقل یک یا دو کلاهک هسته‌ای برسند. آنها تلاش دارند تا کارت جدیدی از آنچه گفته شد، برای خود بسازند. کارتی که از آن می‌توان به عنوان زمان گریز هسته‌ای (nuclear breakout time ) نام برد. البته این کارت در فضای فنی، زمانی معنا پیدا می‌کند که نه تنها حجم مناسب از اورانیوم غنی شده موجود باشد، بلکه بستر‌های لازم، اتاقک انفجار تحت استاندارد‌های علمی در یک مکان «ایمن» نظیر سایت فردو نیز فراهم باشد.

ایالات متحده اما از این موضوع به خوبی مطلع است و نه تنها به اضطراب جمهوری اسلامی از سرقت کارت هسته‌ای پی برده، بلکه به دنبال مهار روسیه در لابلای قرارداد با جمهوری اسلامی است. امروز می‌توان با قاطعیت بیشتری گفت که برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) از دید دولت اوباما، چیزی فراتر از مهار اتمی تهران بود تا دست روسیه را در منازعات بین‌المللی بیشتر ببندد؛ نکته‌ای که روس‌ها مجبور به پذیرش ناگهانی و ناخواسته‌ی آن ناشی از نرمش تهران شدند و خشم سرگئی لاورف در غیبت‌اش در آن عکس یادگاری معروف، برخاسته از این حقیقت پنهان بود. اگرچه روس‌ها خیلی زود در خلاف جهت برجام با همکاری مستقیم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حرکت کردند و زمینه‌ی شکست آن قرارداد را فراهم نمودند، اما دولت ترامپ برجام را به مثابه بند نافی می‌دید که جمهوری اسلامی از خون آن تغذیه می‌کند تا به حیات سیاسی خود ادامه دهد. دولت ترامپ به درستی معتقد بود که روسیه از برجام‌ برای گروکشی سیاسی علیه منافع آمریکا در خاورمیانه استفاده می‌کند. البته برجام هرگز قراردادی برای «ایران» نبود.

نکته‌ی قابل توجه اینکه جمهوری اسلامی اساسا قادر نیست هیچ قرارداد مربوط به برنامه‌ی هسته‌ای را دقیق و درست اجرا کند؛ با توجه به آنچه در بالا استدلال شد. اگرچه ایالات متحده با هدف مهار روسیه در جنگ اوکراین، تلاش‌خواهد کرد تا یک قرارداد هسته‌ای موقت با تهران در هفته‌های آتی امضا کند اما سرنوشت این قرارداد نانوشته نیز از پیش معلوم است چون اساسا جمهوری اسلامی نه قادر است به غرب نزدیک شود و نه توانایی ایستادن تنها در برابر غرب را دارد. چون حمایت فنی روسیه با اجرای قراردادهای هسته‌ای و تحت نظارت سنگین‌تر آژانس و محدودیت آن توسط غرب، دشوار می‌شود و به مرور ماهیت برنامه‌ی اتمی برای غرب بی‌خطر می‌شود و در این حالت نه روسیه کارت بازی دارد و نه جمهوری اسلامی راه فراری در هنگامه «اشاره غرب به دکمه سقوط»، دارد.

در حقیقت غرب دو راه دربرابر حذف کارت روسیه دارد:

• بستن قرارداد اتمی با تهران و نظارت سنگین و بی‌خطر کردن کل برنامه اتمی جمهوری اسلامی
• حمله نظامی به تاسیسات زیربنایی هسته‌ای ایران و متوقف نمودن زنجیره غنی‌سازی

اما نگاه جمهوری اسلامی به این دو رویکرد چیست؟ با تأمل در آنچه خامنه‌ای در نشست اخیر خود مطرح کرد مبنی بر اینکه «توافق با غرب در صورت دست نخوردن زیرساخت هسته‌ای اشکالی ندارد» می‌توان به دو نکته اشاره کرد:

نخست اینکه نگاه جمهوری اسلامی به رویکرد اول، خرید زمان است؛ آنهم زمانی که نارضایتی عمومی بسیار بسیار بالاست و تلاش برای یک قرارداد، می‌تواند بازه‌های زمانی پنج تا ده ساله برای حکومت بخرد و با پول‌های آزاد شده، چند صباحی خرج کند و لذت ببرد.

دوم اینکه نگاه مقامات عالی ‌نظام به حمله نظامی به زیرساخت هسته‌ای (که وابستگی فنی به روسیه دارد)، شاید سوختن کارت روسیه برایشان تعبیر شود و ای بسا مایل باشند تا نه تنها کارت خودساخته «زمان گریز هسته‌ای» در دستان جمهوری‌اسلامی معتبرتر شود، بلکه با مظلوم‌نمایی در داخل و کسب حمایت سیاسی برخی دولت‌ها در خارج، اقدام به ساخت کلاهک هسته‌ای کند. موضوعی که دقیقا پیش از بیان حفاظت کلامی و شفاهی از کارت روسیه («توافق با غرب در صورت دست نخوردن زیرساخت هسته‌ای اشکالی ندارد») از امکان ساخت اسلحه اتمی با همه‌ی شروط فنی آن خبر می‌دهد («اگر سلاح هسته‌ای می‌خواستیم، نمی‌توانستند جلویش را بگیرند»). در حقیقت جمهوری اسلامی می‌داند که هر حمله نظامی صرفا زیرساخت‌های هسته‌ای کشور را هدف می‌گیرد و نه ذخایر اورانیوم غنی‌شده با غلظت بالا را. البته این نکته را هم فراموش نکنیم که آنچه خامنه‌ای در مورد برنامه اتمی جمهوری اسلامی دربرابر دوربین‌های روشن می‌گوید، دو مخاطب دارد:

۱- کرملین
۲- افکار عمومی حامی خودش در سپاه و بسیج.

و آنچه دربرابر دوربین‌های خاموش می‌گوید، توسط برخی رهبران منطقه، به غرب می‌رسد تا مدرکی از صحبت‌های او در آینده نباشد و‌ عمدتا رهبران معتمد منطقه، آن سخنان را به گوش مقامات غربی می‌رسانند. چیزی که می‌توان آن را «دیپلماسی درگوشی» نامید! مقامات کرملین برای حضور درازمدت و پایدار در خاورمیانه، نیاز به عصای اتمی تهران دارند و حذف زیرساخت‌ها چه به صورت سخت (حمله نظامی) و‌ چه به صورت نرم (تعلیق چرخه سوخت) برای روسیه معنای باخت دارد و در این بین، گزینه نظامی مادامی که ذخایر اورانیوم با غنای بالا در خاک کشور است، هیچ برنده‌ای نخواهد داشت.

اگرچه جمهوری اسلامی در این سال‌ها وانمود می‌کند که حامی برنامه‌ی اتمی‌ است و تلاش دارد آن را دستاورد خود تلقی کند، اما حقیقت این است که شروع پروژه «ایران اتمی» و سنگ‌بنای آن به دوران پرافتخار پادشاهی پهلوی و نگاه شخص محمدرضا شاه پهلوی باز می‌گردد و البته دکتر اکبر اعتماد را می‌توان پدر فناوری هسته‌ای ایران نامید. در هر حال، واقعیت امروز می‌گوید جمهوری اسلامی مجموعه برنامه‌ی هسته‌ای کشور را سپر بلای روسیه کرده و در ازای آن مشروعیت سیاسی در صحنه بین‌الملل می‌گیرد. در مجموع زمامداران جمهوری اسلامی ثابت کرده‌‌اند که هیچ چیز و هیچکس برایشان اهمیت ندارد چون حفظ نظام که از اوجب واجبات برای آنهاست!

*رضا خوشحال دانشجوی دکترای گداخت هسته‌ای در دانشگاه آلبرتا کانادا است.


♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۴۱ / معدل امتیاز: ۴٫۸

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=322452