هدی رؤف (ایندیپندنت عربی) – رژیمهای ایران و ترکیه نمونه بارزی از نظامهایی هستند که همزمان از فرهنگ، هویت ملی و ایدئولوژی در سیاست خارجی بهره میگیرند و از این جهت است که عنصر فرهنگی در تحلیل رفتار سیاست خارجی این دو کشور بسیار مهم است.
اهمیت عناصر فرهنگی در رابطه با این دو کشور تنها به ایجاد شبکهای از روابط، دوستی و تبعیت کشورها و گروههایی که از نظر فرهنگی مشابه آنها هستند، محدود نمیشود، بلکه آنها از واقعیتهای فرهنگی برخی کشورها که دارای الگوهای رفتاری مشابه با این دو کشور هستند استفاده میکنند و از الگوهای از پیش ساخته و آماده شده برای دوره زمانی مشخص جهت توجیه سیاست خارجی خود سوء استفاده میکنند. این الگو در رفتار رژیم ایران آشکار است.
مطالعات و بررسیهای تأثیر فرهنگ و هویت ملی بر سیاست خارجی در رقابت بین قدرتهای بزرگ که نظام بینالملل را مسموم کردهاند، مشخص نیست اما ویژگیهای این تاثیر در دولتهای محلی و منطقهای در دوران پس از جنگ سرد به شدت آشکار شده است. بطوری که هویت و فرهنگ ملی به انگیزه محلی و الزاماتی تبدیل شده که اکنون در تعیین سیاست خارجی، چه در مطالعه کشورهای خاص در یک کشور و چه در مطالعات منطقهای، اهمیت بیشتری یافته است. به این ترتیب مطالعه فرهنگ سیاسی به معنی بررسی همه گفتمانها، ارزشها و مقررات و رفتاری که بیانگر اهداف و نیات سیاسی دولتهای منطقهای است، اهمیت دارد.
در الگوی رفتاری رژیم ایران بهرهگیری از فرهنگ و ایدئولوژی به دو روش صورت میگیرد:
یکی، از طریق توجیه تصمیمات سیاست خارجی که توسط زمامداران تصمیمگیرنده اتخاذ میشود.
دیگری، سود بردن از ایدئولوژی اسلامی- فرقهای به عنوان عامل و ابزار قدرت نرم جهت برقراری شبکهای از ارتباطات قوی با دولتها و بازیگران بدون دولت مانند شبهنظامیان و نیابتیها تا از این طریق به نمایش گذاشتن برتری هنجاری و ارزشهای خود را تسهیل کند.
با نگاهی به گفتمان سیاست خارجی رژیم ایران پی میبریم که در تمام مسائل راهبردی، این حکومت از یکی از عناصر تشکیلدهنده هویت و فرهنگ یعنی مذهب نهایت بهرهگیری را کرده است؛ از مذاکرات پرونده هستهای قبل از امضای توافق سال ۲۰۱۵ با دولت باراک اوباما تا بعد از آن در ادامه مذاکرات هستهای.
رژیم تهران ابتدا پس از افشای فعالیتهای اتمیاش توسط نهادهای بینالمللی، از آرمان هستهای خود و اینکه با توجه به موقعیت تاریخی و جغرافیایی ویژه این کشور، حرکت به سمت هستهای شدن حق مسلم آن است، تحرکات خود را با شعارهای «ملی» در داخل کشور ترویج و تبلغ کرد و سپس با تشدید فشارهای غربی، برای توجیه سرپیچی و لجاجت در تفاهم با سازمانهای بینالمللی مربوط به پرونده هستهای مانند آژانس بینالمللی انرژی اتمی، آنها را به زورگویی متهم کرد و برای توجیه مواضع خود به گفتمانهای فرقهای و مسائلی چون واقعه کربلا و اینکه امام حسین تسلیم زورگویی نشد و مسائلی مانند ظهور امام دوازدهم شیعیان و اینکه مقدمه آن در باورهای رژیم نیازمند ایستادگی و مبارزه در برابر سلطه زور است متوسل شده و حامیان خود را به ایستادگی در برابر آنچه «سلطه جهانی آمریکا» میخواند تشویق کرد.
علی خامنهای از گفتمان فرقهای ظهور امام دوازهم شیعیان در رویکرد سیاسی خود در داخل ایران نیز به عنوان نمادی از انتقام برای اجرای آنچه عدالت مینامد، استفاده میکند زیرا بازگشت آن امام غایب نویدی برای پیروزی پیروانش بر دشمنان اوست.
زمامداران و کارشناسان رژیم در مواضع تند و ناسازگار خود در برخورد با پرونده هستهای، از گفتمان سیاسی مبتنی بر پیروی از «امام حسین» بهرهگیری سیاسی میکنند اما در عین حال برای عقبنشینی از آن مواضع یا به اصطلاح «نرمش قهرمانانه» با هدف مذاکره به صلح «امام حسن» برادر حسین متوسل میشوند.
خامنهای از ماجرای صلح «امام حسن» با دشمنانش، مقدمهای و توجیهی برای مذاکره رژیم جمهوری اسلامی با غرب استفاده کرد و این چراغ سبزی برای دولتهای متوالی نظام از سال ۲۰۱۵ تا کنون برای مذاکره باغرب بود.
به این ترتیب، ایدئولوژی همیشه به عنوان یکی از ابزارهای قدرت نرم از اجزاء جدانشدنی استراتژی رژیم تهران بوده تا از آن برای ایجاد روابط با سایر رژیمهای فرقهای مانند رژیم عراق بعد از سال ۲۰۰۳ و گروههای شبهنظامی دارای همین ایدئولوژی به منظور کسب مقبولیت و ایجاد جذابیت جهت مدل سیاسی جمهوری اسلامی در منطقه بهرهگیری کند.
ترکیه و ترویج گفتمان جهان ترک
رژیم ترکیه نیز یکی از الگوهایی است که در آن فرهنگ سیاسی بر سیاست خارجی آن تاثیر میگذارد.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، گفتمانی در ترکیه پدیدار شد که به دنبال الگویی تحت تاثیر عناصر فرهنگی بر سیاست خارجی بود و با شعار چشمانداز «جهان ترک» در میان نخبگان این کشور ترویج میشد.
این شعار موضوع وحدت فرهنگی را به معنای اقتصادی و سیاسی آن در میان همه کسانی که به زبان ترکی صحبت میکنند، ترویج میکند. این گفتمان تقریبا شامل سراسر کشورهای اوراسیا میشود و در سطح گستردهای در میان نخبگان سیاسی ترک در حال افزایش است.
این گفتمان باعث نهادینه شدن سیاستهای دولت ترکیه از راه ایجاد بستههای همکاری و کمک بین آن و کشورهایی مانند ترکمنستان، ازبکستان، آذربایجان، قزاقستان و قرقیزستان و حتی ارتباط با ترکهای بدون دولت در بالکان و قفقاز از طریق کنفرانسهای فرهنگی شد. این گفتمان فرهنگی به کانونی دیگر برای تقویت موقعیت سیاسی و سیاست خارجی ترکیه در منطقه اوراسیا تبدیل شده است.
*منبع: ایندیپندنت عربی
*نویسنده: هدی رؤف
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن