روزنامه «شرق» در گزارشی تحقیقی که امروز چهارشنبه ۱۴ تیرماه منتشر شده اعلام کرده که طی دو سال گذشته بطور میانگین هر چهار روز، یک زن در نقاط مختلف ایران به دست یکی از مردان خانوادهاش به قتل رسیده است.
بر اساس دادههای این گزارش دستکم ۱۶۵ زن در ایران در دو سال گذشته توسط همسر یا یکی از اعضای مرد خانواده به قتل رسیدهاند. قتل زنان توسط مردان خانواده که به «قتل ناموسی» معروف است در سه ماه نخست امسال دستکم جان ۲۷ زن را در سراسر ایران گرفته است.
آمارهای ارائه شده از سوی روزنامه «شرق» بر اساس «آمار رسمی و تأییدشده در رسانههای رسمی کشور» تنظیم شده اما به نظر میرسد در برخی موارد قتل زنان به عنوان زنکُشی ثبت نشده یا به هر دلیلی اصلا پروندهای برای آنها تشکیل نشده است.
این گزارش نشان میدهد که علت ۸۷ مورد از ۱۶۵ قتل انجامشده در دو سال گذشته «اختلافات خانوادگی»، علت ۳۸ مورد «ناموسی» و علت ۱۰ مورد نیز «مسائل مالی»بوده است. در این میان علت کشته شدن ۳۰ زن نیز توسط مردان خانواده در دو سال گذشته «روشن» نیست.
یک مددکار اجتماعی و فعال حقوق زنان در سنندج در استان کردستان خرداد امسال در گفتگو با «ایندیپندنت فارسی» گفته بود که از ابتدای سال جاری تا امروز ۱۹ خرداد ۱۴۰۲ دستکم ۳۸ «قتل ناموسی» در این استان رخ داده است.
این مددکار افزوده بود «بسیاری از این قتلها رسانهای نمیشود، زیرا خانوادههای سنتی ترس از بین رفتن آبروی خانوادگیشان را دارند. و از طرفی، دستگاههای امنیتی و قضات نیز در استانها، خبرنگاران و مددکارانی را که دست به رسانهای کردن این وقایع بزنند تهدید به بازداشت و پروندهسازی میکنند.»
بیشترین زنکشیها در این مدت توسط همسران مقتولان صورت گرفته و بر اساس این گزارش «از ۱۶۵ زنی که در دو سال گذشته به قتل رسیدند، ۱۰۸ نفر به دست شوهرشان کشته شدند، ۱۷ زن توسط برادر، ۹ زن توسط پسر، ۱۳ زن توسط پدر و ۱۹ زن نیز به دست سایر اعضای خانواده مانند مانند پدرشوهر، برادرشوهر، شوهر سابق یا پسرخاله کشته شدند.»
این گزارش تأکید کرده که این آمار صرفا مبتنی بر «زنکُشی» به تعبیر صریح رسانههای رسمی است و موارد متعدد خودکشی زنان که برخی از آنها به اجبار خانواده انجام شده و برخی برای فرار و خلاصی از خشونت خانگی، کودکهمسری و… به هیچ عنوان لحاظ نشده است.
در بخش تکاندهنده دیگری در این گزارش آمده که «زنکشیها به شیوههای مختلفی انجام شده است. از ۱۶۵ زنی که در دو سال گذشته به قتل رسیدند، ۴۳ زن به ضرب گلوله کشته شدند؛ اغلب با اسلحه شکاری، کلت کمری و حتی کلاشنیکف. ۴۰ زن با ضربات چاقو به قتل رسیدند. ۳۵ زن خفه شدند؛ با دست، روسری و ملافه. شش زن آتش زده شدند؛ با ریختن مستقیم بنزین روی آنها، آتشزدن ماشین یا خانهای که مقتول در آن بوده و در پی این آتشسوزی کشته شده است. چهار زن با ضربات متعدد چکش به قتل رسیدند. دو زن از طریق هلدادن کشته شدند.»
همچنین دلایل قتل پنج زن ذکر نشده و ۳۰ زن نیز به دلایل نامعمول دیگری مانند مثلهشدن، ضربات سنگ، پرتابشدن از ارتفاع و با سنگ فرز کشته شدند. در ۱۱ مورد نیز قاتل پس از جنایت دست به خودکشی زده است.
قابل توجه اینکه بر خلاف باور عمومی که تصور میشود پراکندگی زنکشیها در مناطق دوافتاده یا حاشیهای بیشتر است، بررسیهای «شرق» نشان میدهد که در دو سال گذشته از میان ۱۶۵ زن به قتل رسیده، ۴۱ زن در استان تهران کشته شدهاند؛ بیخ گوش پایتخت!
فاطیما باباخانی فعال حقوق زنان در اینباره به روزنامه «شرق» گفته است «موارد زیادی وجود دارد که متأسفانه میتواند موجب تملک زنان توسط مردان شود؛ مانند ضرورت اخذ رضایت پدر برای ازدواج، تأکید قانون مدنی بر تمکین زن از شوهر و عدم قصاص پدر در صورت قتل فرزند. تمامی اینها به نوعی در انقیاد قراردادن زنان است. پیشزمینه عرفی و فرهنگی و تأکید بر تبعیت زنان از سوی مردان در خردهفرهنگهای بومی و منطقهای را هم به این فضا اضافه کنید. طبیعتا در چنین شرایطی هر موضوعی میتواند اختلافات خانوادگی تعبیر شود؛ بدون نیاز به هیچ توضیح بیشتر دیگری».
به گفته این فعال حقوق زنان «عبارت مبهم اختلافات خانوادگی فریب بزرگی است که تلاش میکند قتلهای ناموسی و جنایات علیه زنان را تقلیل داده یا بیاهمیت جلوه دهد. حساسیت اجتماعی و بازخورد افراد در مواجهه با تعریفی که از یک واقعه یا رویداد میشود و نامی که روی آن گذاشته میشود، متفاوت است. به همین دلیل وقتی آسیبها و جنایاتی مانند قتلهای ناموسی، تجاوز از سوی محارم، کودکآزاری و… در چارچوب و تحت عنوان اختلافات خانوادگی گنجانده میشوند، طبیعتا از شدت حساسیت عمومی نسبت به آنها کاسته خواهد شد. گرچه هر یک زنی که با هر دلیل و عنوانی کشته شود یک فاجعه است و باید در برابر هر نوع زنکشی کنشگری داشته باشیم».
برخی از موارد زنکُشی نیز در آمارها و مراکزی مانند پزشکی قانونی به عنوان «خودکشی» ثبت میشود. فاطیما باباخانی در اینباره گفته که «در غیاب قوانین و سازوکارهای قانونی کافی، اغلب شاهد این هستیم که اشکال مختلف زنکشی، به خودکشی تعبیر میشود. انواع مختلف وادارشدن به خودکشی و خودسوزی و وادارشدن به حلقآویزکردن خود و خوردن سم، به عنوان خودکشی مطرح میشود. در برخی موارد هم با کشتن زنان بر اساس موضوعات مبتنی بر ناموس و وانمود و تعبیرکردن این قتلها به خودکشی روبرو هستیم.»