فیروزه نوردستروم – پری عیسیزاده خواننده، ترانهسرا و آهنگساز آثار فولکلور ایرانی ساکن سوئد در یک خانواده هنرمند و هنردوست در دزفول به دنیا آمد و رشد کرد. پدرش که با موسیقی مقامی جنوب و ردیف موسیقی ایرانی آشنایی کامل داشت از همان دوران کودکی آموزگار او در آوازخوانی بود و از وی پشتیبانی میکرد.
پری عیسی زاده چند سال پیش از وقوع انقلاب ۵۷ همراه با خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کرد ولی چند ماه پس از انقلاب به ایران برگشتند. در نهایت او در سال ۱۳۶۴ ایران را به مقصد سوئد ترک کرد و در دانشگاه استکهلم تحصیلاتش را در رشته روانشناسی به پایان رساند.
یکی از اولین اجراهای پری عیسیزاده در سوئد با ارکستر فیلارمونیک سلطنتی در کنسرت «هال استکهلم» بود. وی با ارکستر خود به نام «پریزاد» علاوه بر شرکت در فستیوالها و اجرای کنسرت، تئاترموزیکال نیز برای کودکان تهیه و اجرا میکند. پس از تئاتر «دختر قالیباف و قالی پرنده» که بسیار مورد توجه قرار گرفت و چندین سال در مدارس، بیمارستانهای کودکان و خانههای پناهجویان اجرا میشد، اینک تئاترموزیکال «من توام» را به نویسندگی خودش و کارگردانی الیزابت یونگر کارگردان اپرا در سوئد ارائه میدهد.
پری عیسیزاده همچنین چند آلبوم در پرونده هنری خود دارد از جمله «از دزفول تا دالرنا» با آثار فولکلور ایرانی و سوئدی و آلبوم «از دژپل تا کابل» با بازخوانی آثار و آوازها و ترانههای قدیمی از دزفول، شوشتر، آثار لری و کردی و همچنین کارهای قدیمی از افغانستان با تنظیم احسان توکل که به تازگی ارائه شده است.
آلبوم جدیدی که در این میان از کارهای دیگر این هنرمند متمایز است، «من توام» نام دارد و بر روی اشعار خودش و شاعران دیگر تنظیم شده است. چندی پیش پری عیسیزاده به عنوان بازیگر مهمان در نمایش «زن، زندگی، آزادی» با موضوع خشونت علیه زنان در ایران که کاری از گروه تئاتر «کاروان» به کارگردانی هلن همتی هامارشتروم است نیز شرکت داشت.
کیهان لندن با این هنرمند و روانشناس مقیم سوئد گفتگویی انجام داده است.
-خانم عیسیزاده، با وقوع انقلاب اسلامی و ممنوع شدن آواز زنان بسیاری از هنرمندان زن ایرانی مجبور به ترک کشور شدند؛ با توجه به اینکه شما این تجربه را پشت سرگذاشتید فکر میکنید این روند در درازمدت موجب تضعیف روحیه و کاهش کیفیت تولید آثار هنری هنرمندان میشود؟
-رژیم آخوندی از همان ابتدای روی کار آمدن رفتار دشمنانهای با اهالی هنر و بهخصوص موسیقی داشتند؛ با زنان، رفتار و منشی از بالا به پایین آمرانه، غیردموکراتیک و تبعیضآمیز داشتند. میتوان گفت زنان هنرمند به ویژه خوانندگان مورد بیشترین اجحاف و تبعیض قرار گرفته و میگیرند، اما ما در این ۴۴سال به هیچ وجه شاهد عقبنشینی زنان نبودیم؛ برعکس رژیم مرتب عقبنشینی میکرد. زمانی که من از ایران بیرون آمدم، داشتن یک نوار موسیقی هم جرم محسوب میشد و هنرمندان برای اینکه مورد مزاحمت قرار نگیرند و به کلاسهایشان برسند و مثلا نواختن سازی را یاد بگیرند سازهای کوچکی را درست میکردند، مثلا یک سه تار کتابی درست کرده بودند که میتوانستند زیر پالتو و کتشان پنهان کنند! در کل میتوان گفت این محدودیتها تاثیرات معکوس داشته؛ امروز بیشتر از هر زمان دیگری جوانان ما دارند ساز و موسیقی یاد میگیرند، کلاس میروند، آواز میخوانند، در خانههای خود ساز دارند. در حالی که در سالهای پایانی دوران پهلوی تا این اندازه استقبال از موسیقی در بین جوانان ندیده بودم. در حال حاضر تمامی ژانرهای موسیقی در ایران به شکل رسمی و غیررسمی در حال اجراست و آثار هنری تولید و ارائه میشوند. زنان و دختران با وجود ممنوعیتهای حکومتی، آثار هنری خود را بدون کمک و حمایت رژیم ضبط و به صورت آنلاین ارائه میکنند. زنان در ایران نشان دادهاند که در خواستههایشان مُصِر هستند و از اهدافشان در زمینه آزادی و برابری عقبنشینی نمیکنند. در این روزها شاهد بودیم که مردان هنرمند هم به کمک آمدند و در کنسرتهایی که به زنان اجازه خواندن یا ساز زدن ندادند شرکت نکردند. من به آینده و تغییر هم امیدوار و هم کاملا مطمئن هستم ضمن اینکه بسیار تاسف میخورم که در طول این سالها اینهمه استعداد و انرژی بیهوده هدر رفته. من به عنوان یک روانشناس میگویم که موسیقی را نمیتوان ممنوع کرد، هیچ کشوری در دنیا وجود ندارد که موسیقی در آن به شکلی اجرا نشده باشد، قدیمیترین ساز کشف شده ۴۰هزار سال قدمت دارد. من موسیقی را از نیازهای ضروری بشر میدانم. زنان همچنان به کلاسهای موسیقی و آواز همانطور که تا حال بوده خواهند رفت و خواهند خواند و کسی نمیتواند انسانها را از موسیقی ممنوع کند، چنین چیزی امکان ندارد وما این را تا کنون دیدهایم و از این به بعد هم خواهیم دید.
-طی این ۴۴ سال مهاجرت و کوچ اجباری، زنان هنرمند با چه فراز و فرودهایی این مسیر را طی کردهاند؟
-متاسفانه در این سالها شاهد فرار مغزها و ایدهها از ایران بودیم و فرار هنرمندان هم از این نوع است که بیشتر به هنر و کشور آسیب میرساند. اینها سرمایههای معنوی و فرهنگی هستند که به خاطر فشارهایی که به آنها وارد شده مجبور به ترک وطن شدهاند. تاثیری که مهاجرت بر افراد میگذارد بسیار متفاوت است و بستگی به شرایط مهاجرت، سختیهای زندگی در ایران، ویژگیهای هنرمند از لحاظ روحیه و سن و سال و مسائل دیگر دارد.
اینکه این تاثیرات چقدر مخرب بودهاند بسیار فردیست، البته سالها نبرد و جنگ هنرمندان برای اینکه بتوانند اثر هنری خود را تولید و ارائه کنند میتواند آزاردهنده باشد و بر روی آنها اثر منفی بگذارد.
وقتی هنرمندان به یک کشور جدید میآیند چالشهای جدیدی را هم دارند مثل دوری از وطن و خانواده، دوری از مخاطب و منابع الهامبخششان که این عوامل میتواند اثر منفی بگذارد، البته وجود اینترنت و دسترسی به مخاطب از راه دور، مشکلات را نسبت به سالهای پیش، بسیار آسانتر کرده. فعالیت در یک جامعه آزاد و بدون محدودیتهای سیاسی و اجتماعی میتواند انگیزه و خلاقیت هنرمند را تقویت کند. در صورتی که شرایط تغییر کند، و حتم دارم اینگونه خواهد شد، و هنرمندان بخواهند به ایران عزیزمان برگردند، میتوانند از تجربیات و دانشی که در زمان فعالیت در خارج کشور کسب کردهاند بهرهبرداری کنند و در بهبود کیفیت و تنوع آثار خود تاثیرگذار باشند.
-زنان فعال در عرصه موسیقی که همواره بر حقوق خود پافشاری و مبارزه کردهاند، در وضعیت کنونی با ارائه چه شیوههایی میتوانند مطرح باشند؟
-ایران کشوری با تاریخ و فرهنگ غنی است که سالهاست با چالش عظیمی در مورد آزادی و برابری زنان روبرو بوده و هست، در این میان زنان هنرمند بهخصوص خوانندگان زن مورد تبعیض مضاعف قرار گرفتهاند. این محدودیتها تاثیر منفی و عمیقی بر جامعه و همچنین بر فرهنگ و صحنه موسیقی ایران گذاشته است، از جمله تحریف در نمایندگی فرهنگی چرا که تعداد زنان با استعدادی که میتوانستند به پیشرفت و توسعه آن کمک کنند محدود بوده اما دیدیم که زنان ایرانی با وجود ممنوعیتها و محدودیتها مقاومت کردند و راهکارهای جایگزینی برای بیان استعداد موسیقایی و صدای خود پیدا کردهاند مثلا از طریق بهرهبرداری از پلتفرمها یدیجیتال و رسانههای اجتماعی توانستند اجرای موسیقی خود را با مخاطبان بیشتر چه در داخل و چه در خارج از ایران به اشتراک بگذارند، به عقیده من مثل یک غلتکی است که به راه افتاده؛ یعنی مقاومت زنان در مقابل رژیمی که آنها را از بسیاری از حقوق انسانی محروم کرده، پیش میرود؛ هیچ رژیمی نمیتواند این جریان را متوقف کند و آواز خواندن زنان نیز بخشی از این موضوع است همانطور که هرگز نمیتوانند جلوی تحصیل زنان و آگاهی آنها از حقوق اجتماعیشان را بگیرند، همانطور هم نمیتوانند سد راه ورود آنها به حوزه موسیقی شوند.
-با توجه به اینکه نسل جدید ظاهرا سرکشتر است و برای کسب حقوق خود عزم خود را جزم کرده، آینده زنان ایرانی در عرصه موسیقی و آواز را چگونه میبینید؟
-همیشه نسل جوان به دلیل تفاوتهای روحی و تفاوتهایی در مغز که خاص سنین جوانتر هست، از نسلهای قبلتر از خود، پر جراتتر بوده و معمولا بدون ترس فعالیت میکند. به این ویژگیها شرایط دیگری مثل محدودیتها و فشارهای اجتماعی، بالا بودن سطح تحصیلات مادران و پدران جوانان امروز در ایران و بالا بودن سطح آگاهی این جوانان با توجه به ارتباطات آنلاین با جهان را باید افزود. از سوی دیگر وقتی تجربه تلخ شکست دو نسل قبل از آنها در انقلاب ۵۷ را به خاطره جمعی آنها اضافه کنیم، میبینیم نسل شجاعی به وجود آمده که در این ۹ ماه اخیر توجه همه دنیا را به سمت خود جلب کرده است؛ آنها به عنوان مبارزان حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی و تساوی جنسیتی از وسایل ارتباط جمعی نظیر شبکههای اجتماعی، وبلاگها و پادکستها و ویدئوها استفاده میکنند تا صدای خود را به گوش دیگران برسانند.
آنها از این طریق خواستهای خود را مطرح میکنند. با توجه به اراده قوی و تلاش خارقالعاده جوانان برای تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران، این نسل به تدریج میتواند تاثیر بیشتری بر آینده از جمله آزادی زنان و آواز زنان در ایران بگذارد. تردیدی نیست که نسل Z به کسب حقوق خود از جمله برابری جنسیتی و ایجاد شرایط برابر برای زنان و هنرمندان زن در همه عرصهها از جمله موسیقی هم کمک خواهد کرد. آنها با ترکیب استفاده از فناوری، خلاقیت هنری و فعالیتهای اجتماعی در آینده نقش بسیار مهمی را در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران ایفا خواهند کرد. البته این را هم اضافه کنم که نسلهای قبل هم باید همراهی کنند و این کار خطیر فقط بر دوش و وظیفه جوانان نیست بلکه به همراهی همه گروهای سنی، اقشار و گروههای اجتماعی نیاز است.