علی عظیمینژادان – برخی چهرهها در عالم هنر چندساحتی و چندوجهی محسوب میشوند یا به اصطلاح فرانسویها «پلی والان» هستند؛ یعنی مثلا هم در سینما دستی دارند و هم در موسیقی و ادبیات و احیانا در هنرهای دیگر. البته دارا بودن همین وجوه مختلف سبب میشود تا در برخی عرصهها کمتر در میان عموم مردم شناخته شوند. یکی از این افراد جمشید شیبانی است؛ فردی که احتمالا شما مخاطبان گرامیدر زمینه ترانهسازی و خوانندگی آثار خاطرهانگیزی از او شنیدهاید از جمله ترانه معروف «سیمینبری» که از زمان ساخته شدنش در دهه چهل خورشیدی شهره خاص و عام شد. در اینجا میخواهم به بهانه صد و یکمین زادروز جمشید شیبانی یادی از او کنم؛ از کسی که نه تنها یکی از پیشگامان ترانهخوانی و ترانهسرایی در زمینه موسیقی پاپ ایرانی محسوب میشود بلکه در عین حال از نخستین روزنامهنگاران عرصه سینما و از مبتکران فیلمهای خبری و از تهیهکنندگان فعال سینما در دوران گذشته بود. در این مقاله به جنبههایی از زندگی هنری و برخی از ساختهها و اجراهای وی نگاهی میاندازیم.
جمشید شیبانی در سال ۱۳۰۱ در تهران در یک خانواده هنری به دنیا آمد. خاندان وی از افراد بسیار موثر و فرهنگساز در ایران محسوب میشدند. پدر وی عنایتالله شیبانی از پیشگامان هنر تئاتر و نمایش در ایران و از موسسان هنرستان هنرپیشگی در تهران محسوب میشد. البته عنایتالله شیبانی علاوه بر هنرهای نمایشی به موسیقی کلاسیک ایرانی نیز دلبستگی داشت و تا اندازهای با نواختن تار و آواز ایرانی نیز آشنا بود بطوری که امروزه اجراهایی از آواز او با تار علی اکبر خان شهنازی باقی مانده است. مادر جمشید نیز از هنرمندان شاخص زمان خود بود بطوری که برخی استادان معتبر موسیقی کلاسیک ایرانی از شاگردان مادر جمشید شیبانی به حساب میآمدند که از جمله آنها میتوان به ابوالحسن صبا اشاره کنیم که در سن نه سالگی در زمینه نواختن سهتار مدتی را نزد این بانوی هنرمند آموزش دید و دیگری احمد عبادی که پس از فوت پدرش میرزا عبدالله فراهانی، فراگیری موسیقی را نزد مادر جمشید شیبانی ادامه داد. درواقع خود میرزاعبدالله معروف از بانیان تدوین موسیقی دستگاهی امروز ایران نیز پدربزرگ مادری جمشید شیبانی بود. احمد عبادی نوازنده مشهور سهتار هم دایی شیبانی و مهندس هوشنگ سیحون از معماران معتبر معاصر نیز پسرخاله وی بود. مادرهوشنگ سیحون موسوم به مولود خانم مانند خواهر خود با نوازندگی تار آشنایی داشت. بنابراین به دلیل رشد و پرورش در چنین خانوادهای، جمشید شیبانی از همان دوران کودکی با مقدمات ردیف موسیقی ایرانی و هنرهای نمایشی تا اندازه زیادی آشنایی یافت هرچند که بعدها بیشتر در زمینه موسیقی پاپ فعالیت میکرد.
خانه آنها در حوالی میدان بهارستان، کوچه نظامیه قرار داشت و از همان دوران کودکی همراه با برخی از هم سن و سالهای خود از جمله مجید محسنی، پرویز خطیبی و احمد فرنیا که همگی در دبستانهای امیرمعز و ترغیب با یکدیگر همکلاس بودند در برخی همنشینیها که در مدرسه و خانههای دوستان و آشنایان برگزار میشد نمایشهایی را اجرا میکردند که مطابق گفته پرویز خطیبی در کتاب خاطراتش، این نمایشها بیشتر در سبک روحوضی بود که البته داستان مشخصی نداشتند و طبق نمایشهای متداول این سبک، معولا یک تیپ ارباب و یک «کاکا سیاه» در آنها وجود داشت و یا نوکری که در مقابل آقای خانه، فضولی میکرد. اما با تاسیس هنرستان هنرپیشگی در تهران به سال ۱۳۱۷ که چنانکه گفته شد پدر شیبانی به همراه کسانی چون سیدعلی نصر، علی دریابیگی و سیفالدین کرمانشاهی در زمره موسسین این هنرستان محسوب میشد، جمشید شیبانی و مجید محسنی هم از جمله کسانی بودند که ازهمان دوره اول در این هنرستان نامنویسی کردند و از همان زمان نمایشهایی را در تماشاخانه تهران بازی میکردند. از همدورهایهای این دو نفر در هنرستان هنرپیشگی میتوان به کسان دیگری مانند علی اصغر گرمسیری، غلامحسن نقشینه، عصمت صفوی، غلامحسین مفید، نیکتاج صبری اشاره کرد.
شیبانی مدتی پیش از آغاز دهه بیست خورشیدی در صدد بود که بر پایههای برخی از ریتمها و وزنهای موسیقیهای پاپ غربی که گوش دادن به آنها از میانه دوران رضاشاه در میان بسیاری از جوانان متجدد آن زمان مرسوم شده بود کارهایی را اجرا کند و در این راستا نخستین ترانهای که اجرا کرد و برای نخستین بار از رادیو ایران به سال ۱۳۱۹ پخش شد ترانهای بود به نام «بی تو» از ساختههای نعمتالله مین باشیان که به احتمال قوی ترانه این اثر را خود جمشید شیبانی سروده و توسط ارکستر ارتش اجرا شد. ترانه ای که به عبارتی نخستین ترانه موسیقی پاپ بر اساس ریتم و فواصل غربی در ایران محسوب میشود با ارکستراسیون تمام غربی که البته تا اندازهای الهام گرفته از آواز بیات اصفهان تعدیل شده است.
این ترانه پس از نخستین پخش آن در رادیو ایران به سال ۱۳۱۹ با مخالفتهای جدی نیز روبرو شد.جمشید شیبانی در گفتگویی که با فروغ بهمنپور داشت در این رابطه میگوید: «یک روز که بزرگان موسیقی ایران مثل خانم قمرالملوک وزیری، ملوک ضرابی، بدیع زاده، بنان، عبدالعلی وزیری، احمد فروتن، سپهری و چند نفر دیگر در اداره رادیو نشسته بودند من به رادیو وارد شدم و حس کردم که آقای بنان یک خرده از من دلگیر شده است. بنان تا مرا دید گفت: «پسر عنایتالله خان بیا اینجا ببینم، این چه طرز خواندن است. تو میخواهی موسیقی ایرانی را به بیراهه بکشی. تو میخواهی موسیقی را عوض کنی؟…» عبدالعلی وزیری مرا به سکوت امر کرد و استاد روحالله خالقی از من حمایت کرد و گفت: «اگر از چارچوب موسیقی ایرانی خارج نشوی، اشکالی ندارد» البته آهنگهایی که من میخواندم از دستگاههای موسیقی ایرانی مایه میگرفت و به همین دلیل استاد خالقی همواره از من پشتیبانی میکردند. اتفاقا مدت زیادی پس از پخش ترانه «بی تو» نگذشته بود که من در یک مهمانی بنان را دیدم که همراه همسرش با ترانه «بی تو» میرقصید! بله، بالاخره این موسیقی جای خودش را پیدا کرد» (کتاب چهرههای ماندگار جلد دوم صفحه ۱۷) شیبانی مدتی پس از اجرای ترانه «بی تو» ترانه دیگری از ساختههای نعمتالله مین باشیان را موسوم به «زندگی خوب است» اجرا کرد با کلامی از خودش.
یکی دیگر از فعالیتهای موثر جمشید شیبانی در اوایل دهه بیست خورشیدی اجراهای مختلف پیشپردهخوانی در تماشاخانههای مختلف تهران بود. پیشپردهها به نمایشهای کوتاه فکاهی یا طنزآمیز ملودیک تک نفرهای میگفتند که در یک دوره کوتاه و خاص یعنی در همان دهه بیست خورشیدی در بسیاری از سالنهای تئاتر تهران و برخی شهرستانها، پیش از نمایش اصلی یا در فاصله میان دو پرده نمایش اصلی، همراه با موسیقی اجرا میشدند و دارای محتوای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی و انتقادی بودند.
این پیشپردهها درواقع از محصولات فضای باز سیاسی اجتماعی پس از دوران رضاشاه محسوب میشدند که اجرای آنها بسیار مورد استقبال تماشاگران آن زمان قرار میگرفت و در ابتدا ملودی آن تصنیفهای اجرا شده در پیشپردهها بر روی آهنگهای محلی یا محبوب آن روزها ساخته میشدند ولی مدتی بعد با توجه به استقبال عمومی، نوازندگانی که در این اجراها حضور داشتند، شروع به آهنگسازی برای این تصنیفهای فکاهی و انتقادی کردند. این آهنگها برخاسته از موسیقی دستگاهی بودند و به لحاظ فرم، شکلی پیشروتر نسبت به تصنیفهای پیشین داشتند. شعر بیشتر ترانههای این پیشپردهخوانی را پرویز خطیبی میسرود اما پس از او میتوان به کسان دیگری مانند ابوالقاسم حالت، مهدی سهیلی، کریم فکور، نواب صفا، حسین مدنی و اسماعیل مهرتاش هم اشاره کرد. از جمله ملودیسازانی که قطعات مستقلی برای برخی از این پیشپردهها ساختند میتوان به کسانی چون حسن رادمرد، علیمحمد خادم میثاق، سلیم فرزان، اسماعیل مهرتاش و سلیمان روح افزا اشاره کرد و از میان پیشپردهخوانها صرف نظر از جمشید شیبانی میتوان به هنرمندان دیگری چون مرتضی احمدی، عزتالله انتظامی، حمید قنبری، مجید محسنی، عبدالعلی همایون و نصرت کریمی اشاره کرد.
حمید قنبری در برخی گفتگوهایش ابراز میکرد که در ابتدا او و مجید محسنی بودند که نخستین پیشپردهها را اجرا کردند. قنبری در جایی اشاره میکند زمانی که او با برخی دوستان هنرستان هنرپیشگی، نمایشی را در تئاتر سپه بازی میکردند او قطعهای فکاهی خواند که مورد پسند علی نصر رییس هنرستان قرار گرفت و او را به ادامه این کار تشویق کرد. ظاهرا جمشید شیبانی مدت زمان کوتاهی بعد از قنبری و محسنی به عرصه پیشپردهخوانی وارد شد. ظاهرا نخستین کار شیبانی در مقام پیشپردهخوان با خواندن ترانه دکتر میلسپو و ترانه برق با اشعاری از ابوالقاسم حالت اجرا شد و سپس با کارهایی از پرویز خطیبی و کریم فکور ادامه پیدا کرد و البته بیشترین همکاری شیبانی در زمینه ترانهسرایی مانند دیگر پیشپردهخوانان با پرویز خطیبی بود.
خطیبی با توجه به شناخت خوبی که از روحیه تک تک پیشپردهخوانان داشت معمولا اجرای متنهایی را که خصلت تند و تیز و انتقادی داشتند به مجید محسنی که روحیه سرکش و ناآرام داشت محول میکرد؛ عاشقانهها را معمولا به حمید قنبری و جمشید شیبانی میداد و متنهای دراماتیک مردمی را به مرتضی احمدی و عزتالله انتظامی میسپرد. لازم به ذکر است که مطابق برخی روایتها پیشینه پیشپردهخوانی به تئاتر یونان باستان برمیگردد و تاریخ تقلید از آن به دوران بعد از رنسانس در اروپا میرسد که در آغاز «اینترلود» نامیده میشد و پس از آن در فرانسه عنوان «آوان سن» را بر آن نهادند.
جمشید شیبانی به سال ۱۳۲۶ در حالی که مدتی بود ضمن خبرنگاری برای برخی جراید (از جمله مجله «تهران مصور») در اداره راه آهن نیز کار میکرد برای ادامه تحصیل در رشتههای تئاتر و سینما به آمریکا روانه شد. شیبانی با یک کشتی جنگی همراه با یازده نفر دیگر عازم این کشور شد. او ابتدا به نیویورک وارد میشود. مادر شیبانی مانند بیشتر مادران وابسته به طبقه متوسط شهری در ایران آن زمان خیلی دوست داشت که پسرش در دانشگاه، رشته پزشکی بخواند و شیبانی برای اجابت خواسته مادرش مدتی در رشته علوم طبیعی که مقدمه ورود به رشته پزشکی است تحصیل میکند و دروسی مانند فیزیک و شیمی میخواند اما پس از مدتی از ادامه تحصیل در این رشته منصرف شد؛ مدتی در مدرسه کلمبیا دوره آموزش زبان را گذراند؛ سپس از نیویورک به لس آنجلس رفت و در آنجا به عنوان نماینده نشریات ایرانی با بسیاری از چهرههای مشهور هالیوود در آن زمان مصاحبههای اختصاصی انجام داد که از جمله آنها میتوان به گفتگوهای او با هنرمندانی چون «جین راسل» و «ایوون دو کارلو» اشاره کرد. بیشتر این مصاحبهها و گزارشهای سینمایی در صفحه آخر مجله «تهران مصور» منتشر میشد.
جالب است که امیرهوشنگ کاووسی منتقد مشهور سینما و بانی مفهوم «فیلمفارسی» در فرهنگ سینمای ایران در یکی از سلسله مقالاتی که در اوایل دهه پنجاه خورشیدی در مجله «ستاره سینما» با عنوان مروری بر تاریخ سینمای ایران منتشر میکرد از جمشید شیبانی به عنوان چهرهای اثرگذار در شکل گرفتن کیش«ستارهپرستی» یاد میکند.
شیبانی از سال ۱۹۴۷ میلادی یا ۱۳۲۶ خورشیدی عضو انجمن روزنامهنگاران خارجی «گلدن گلوب» شد و به همین دلیل خیلی راحت میتوانست به استودیوهای مختلف سینمایی برود و با ستارگان سینما مصاحبه کند. جمشید شیبانی به مدت هشت سال عضو هیات مدیره و خزانهدار این انجمن بود و جالب است که مطابق گفته خودش زمانی که دکتر محمد مصدق نخست وزیر در اوایل دهه سی خورشیدی به سازمان ملل رفت، شیبانی به عنوان خبرنگار نخستین مصاحبه و عکسهای رادیویی را به ایران مخابره کرد و با توجه به اینکه با پیدایش نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، مسئله نفت مورد توجه بسیاری از کشورهای دنیا قرار گرفته بود، جنجال نفت به هالیوود نیز سرایت کرد و برخی از کمپانیهای فیلمبرداری تصمیم گرفتند فیلمهایی در این زمینه تهیه کنند؛ یکی از این فیلمها «خلیج فارس» نام داشت که کمپانی پارامونت آن را ساخت و شیبانی به عنوان یک ایرانی مطلع به عنوان یکی ازمشاوران به کار دعوت شد.
همزمان با فعالیتهای گسترده مطبوعاتی، جمشید شیبانی ابتدا در کالج سانتا مونیکا در رشته تئاتر و سینما تحصیل کرد و در نهایت به سال ۱۹۵۱ از این کالج فارغالتحصیل شد و پس از آن برای ادامه تحصیل به دانشگاه «یو.سی.ال.ای» وارد شد و از این دانشگاه نیز گواهینامه مدیریت اجرایی فیلم را دریافت کرد. با این گواهینامه، دانشکده تعلیم فیلمبرداری هالیوود صلاحیت شیبانی را برای رهبری و نظارت در تهیه فیلمهای سینمایی تصدیق میکند. او در آن سالها غالبا در فیلمهایی که ایوون دوکارلو در آنها شرکت داشت به عنوان مشاور شرکت میکرد (نگاه شود به مجله تهران مصور شماره ۴۸۹، پنج دی ماه ۱۳۳۱).
شیبانی در همان دورانی که در آمریکا اقامت داشت ضمن اشتغال به تحصیل و کارهای مرتبط با روزنامهنگاری سینمایی از ترانهسازی نیز غافل نشد و در همان اوایل دهه سی خورشیدی چندین ترانه ساخت و شعرهای آن ترانهها را نیز به صورت خام و ابتدایی خودش سرود که مدتی بعد به خاطر ارتباط دوستانهای که از قبل با کریم فکور داشت از او درخواست کرد که سر و سامانی به آن شعرها بدهد که در نهایت کریم فکور آن ترانهها را بازسرایی کرد. یکی از آن ترانهها که بیش از همه گل کرد و باعث شهرت خواننده آن شد ترانهای بود به نام «خنده خنده» که پس از بازگشت جمشید شیبانی به ایران، وی ملودی آن قطعه را در اختیار مجید وفادار قرار داد و وفادار هم پس از تنظیم، آن قطعه را به الهه داد تا آن را بخواند. شیبانی پس از اولین همکاری با الهه دو ترانه دیگر نیز برای این خواننده ساخت که عبارت بودند از «یکه سوار» و «یالا جونم دست بزن».
جمشید شیبانی در مدت اقامت در آمریکا چند فیلم را نیز دوبله کرد که از جمله آنها میتوان به «سه تفنگدار» محصول ۱۹۴۸ و «همسر رویایی» محصول ۱۹۵۳ و فیلمی علمی- تخیلی اشاره کرد. شیبانی در ضمن برای فیلم «همسر رویایی» محصول کمپانی مترو گلدن مایر که سیدنی شلدون آن را کارگردانی کرد در سمت مشاور فنی این فیلم قرار داشت و در ضمن ملودیهایی برای رقص و دو قطعه موسیقی آوازی نیز نوشت با نامهای «قلب محزون» و «گیلی گیلی» که میس بتاسینت جان هنرپیشه و خواننده جوان آن روزگار آنها را اجرا کرد. درواقع میشود گفت که جمشید شیبانی نخستین ایرانی است که برای یک فیلمهالیوودی موسیقی متن ساخته است. در فیلم «زن رویایی» بازیگران مطرحی چون کری گرانت، دبورا کر و والتر بیچمن حضور داشتند.
در مدت اقامت شیبانی در آمریکا شایعاتی نیز از برخی روابط عاشقانه او با برخی ستارگان هالیوود نیز بر سر زبانها افتاد که البته خود وی نیز به آنها دامن میزد از جمله شایعه رابطه عاشقانهاش با کیم نواک که حتی گفته میشود که این دو قرار بود با یکدیگر ازدواج کنند.
در سال ۱۹۵۴ میلادی برابر با سا ل ۱۳۳۳ خورشیدی پس از حدود هشت سال دوری از وطن وی به کشور خود بازگشت. از جمله کارهای مهم شیبانی پس از بازگشت به ایران تهیه و ساخت تعدادی از فیلمهای خبری سیاسی و اجتماعی بود که بیشتر این فیلمها در سینماهای مختلف کشور پیش از نمایش فیلم اصلی پخش میشدند. در این زمینه او با برخی سینماگران جوان و نوجو مانند رضا بدیعی، موسی افشار، محمود نوذری، مهندس منصور مبینی و حسین دهلوی همکاری داشت. این افراد با همکاری یکدیگر استودیویی را به نام «ایرانو فیلم» اداره میکردند. یکی از نخستین کارهای این گروه تهیه فیلمی خبری از ورود نیکسون به ایران بود که در دربار نیز نمایش داده شد.
شیبانی در همان زمان نخستین دوربین مجهز به دستگاه صدابرداری را به ایران آورد که رضا بدیعی آن را به کار گرفت. اصولا بنا به گفته رضا بدیعی که مدتی بعد به آمریکا رفت و از مهمترین سریالسازان آن کشور شد، جمشید شیبانی نقش بسیار مهمی در پیشرفت و ترقی او داشته است. او در فاصله سالهای میان ۱۳۳۴ و ۳۵ خورشیدی با حمایت استودیوی «ایرانو فیلم» که خود او نیز جزو دست اندرکاران آن محسوب میشد دو فیلم داستانی به نامهای «برای تو» و «مستشار جزیره» هم کارگردانی و تهیه کرد که البته هر دو فیلم با شکست تجاری مواجه شدند. در فیلم اولی صادق بهرامی و شیبانی هر دو به عنوان کارگردان حضور داشتند و فیلمنامه آن را حسن شیروانی نوشت و خود جمشید شیبانی به همراه شهلا ریاحی و رفیع حالتی نقشهای اصلی این فیلم را بر عهده داشتند. فیلمنامه «مستشار جزیره» را صادق بهرامی بر اساس داستان کوتاهی از الکساندر دوما نوشت و خودش به همراه عبدالله مشکاتی، غلامحسن نقشینه و فخری خوروش از بازیگران اصلی این فیلم بودند. در ضمن فخری خوروش مدتی بعد با برادر جمشید شیبانی که شاپور نام داشت ازدواج کرد.
جمشید شیبانی مدتی پس از شکست تجاری این فیلمها بار دیگر به آمریکا بازگشت و تا اوایل دهه شصت میلادی یا چهل خورشیدی در آن کشور اقامت داشت. او در این دوره سعی کرد که از فرصت به دست آمده استفاده کند و با شرکت در بسیاری از استودیوهای فیلمسازی و حضور در مراحل مختلف فیلمسازی در هالیوود بر دانش سینمایی خود بیافزاید. شیبانی در سال ۱۳۴۱ بار دیگر از آمریکا به ایران بازگشت و از نخستین کارهایی که پس از بازگشت به کشور آغاز کرد کارگردانی و تهیهکنندگی فیلمی به نام «طلای سفید» با شرکت بازیگران مطرحی مانند محمدعلی فردین، پوران، گریگوری مارک و ژاله عُلُو بود. فیلمنامه آن را هم کریم فکور نوشت و چون بنمایه اصلی فیلم بر اساس داستانی جنایی و مرتبط با قاچاق مواد مخدر بود، اداره نظارت بر مواد مخدر وزارت بهداری از جمله حامیان مالی این فیلم وارد عمل شد و حتی رییس این اداره، دکتر روانبخش نیز در قسمتی از این فیلم به عنوان بازیگر حضور پیدا کرد و مورد تحسین برخی از مقامات دولتی مانند دکتر علی امینی نخست وزیر وقت قرار گرفت.
در این فیلم پوران خواننده مشهور در نقش خواننده کابارهای به نام فریبا ظاهر شد که یک تصنیف هم برای این فیلم میخواند و جمشید شیبانی خود ملودی این ترانه را ساخت. اما مدت زیادی از اکران فیلم «طلای سفید» نگذشته بود که شیبانی یکی از مشهورترین ملودیهای ساخته خودش را ساخت: «سیمین بری». شعر این ترانه را ابراهیم صفایی سرود و اکبر محسنی ملودی آن را نوشت و ارکستر بیست نفره ناصر زرآبادی این قطعه را اجرا کرد. جمشید شیبانی اینبار پس از سالها خودش خواننده این اثر بود. «سیمین بری» در مایه بیات اصفهان ساخته شده است. میدانیم که بیات اصفهان از آوازهای وابسته به دستگاه همایون محسوب میشود و جمشید شیبانی علاقه خاصی به آواز بیات اصفهان داشت و سالها بعد نیز مهمترین ملودیهای ساخته خود را از جمله «ساغر هستی» (با صدایهایده و با شعری از هما میرافشار)، «اصفهان» (با صدای معین و با شعری از خود شیبانی)، «شاه دخترون» (با صدای معین و شعری از شیبانی) و «یار نامهربون» و «اشک» (با صدای فتانه و شعرهای شیبانی) بر پایه بیات اصفهان تصنیف کرد.
ترانه «سیمین بری» در زمانه خودش و سالهای بعد بقدری مورد توجه قرار گرفت که توسط خوانندگان مختلف در سالهای مختلف بازخوانی شد که از جمله آنها میتوان به هنرمندانی چون امل ساین خواننده ترک، ویگن، پوران اشاره کرد.
پس از ساختن فیلم «طلای سفید» جمشید شیبانی از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۷ هشت فیلم دیگر را کارگردانی کرد و در مجموع تهیه کننده چهل فیلم بود. بیشتر فیلمهای ساخته او دارای مایههای سرگرمکننده و کمدی بودند. از مهمترین فیلمهای ساخته او میتوان به «قانون زندگی»، «ساقی»، «ملا ممد جان»، «عشقیها»، «پسرخوانده»، «دختر نگو بلا بگو»، «خانوم دلش موتور میخواد» و «سه دلباخته» اشاره کرد.
بیشتر این فیلمها توسط استودیوی تخت جمشید که صاحب امتیاز آن خود شیبانی بود ساخته شدند. برخی از این فیلمها مانند فیلم «قانون زندگی» (با بازیگری آذر شیوا، یدالله شیراندامی و قدکچیان) به خاطر تبلیغ و ستایش از اصلاحات ارضی مورد تقدیر مسئولین از جمله حسنعلی منصور نخست وزیر وقت قرار گرفتند. به هرحال در دوران پیش از انقلاب از یک دورهای به بعد به خاطر اشتغال زیاد جمشید شیبانی در کار فیلمسازی او چندان در کار ترانهسازی و خوانندگی فعال نبود و پس از انقلاب که مانند بسیاری از هنرمندان به ناچار مجبور به ترک دیار شد به خاطر داشتن فراغت، در زمینه ساختن ترانههای مختلف بیشتر فعال شد و تا پیش از درگذشت در سال ۱۳۸۸ موفق شد که ترانههای بسیاری برای خوانندگان مختلف بسازد؛ خوانندگانی چون فتانه، معین، هایده، مهستی، ویگن، فائزه، احمد آزاد، بهرام فروهر. از جمله مهمترین ترانههای ساخته شیبانی در دوران پس از انقلاب میتوان به «ساغر هستی»، «شاه دخترون»، «دلم میخواد به اصفهان برگردم»، «زلف زیبای یار»، «بیتا»، «یار نامهربون»، «گذشتههای شیرین»، «عروس فرنگی»، «دوست دارم یه عالمه»، «عروسی»، «هوار هوار»، «قسم به عشق»، «دل بلا»، «دختر شرقی»، «دلباخته» و «ببین چه کردی» و «پیمانه» و «آیینه شکسته» اشاره کرد.
یکی از زیباترین ترانههای ساخته شیبانی بدون شک ترانه «ساغر هستی»است با شعری از هما میرافشار و تنظیم شهداد روحانی. ترانهای که با صدای گرم و جاودان هایده در بیات اصفهان اجرا شده است: «تو ای ساغر هستی/ به کامم ننشستی/ ندانم که چه بودی/ ندانم که چه هستی».
جمشید شیبانی علاوه بر ترانه «ساغر هستی» ترانه دیگری نیز برای هایده ساخته است به نام «وفای دل» که شعر آن از لیلی کسری است و تنظیم آن را بهروز پناهی بر عهده داشت. این دو ترانه هایده همراه با ترانههای «قسم به عشق» (با صدای معین با شعری از شهره نظر)، «پیمانه» (با صدای مهستی با شعری از هما میرافشار)، «آیینه شکسته» (با صدای مهستی با شعری از لیلی کسری) و «عاشقم کن» (با صدای بهرام فروهر و با شعری از شهره نظر) برای نخستین بار در آلبومی به نام «ساغر هستی» در سال ۱۳۶۶ منتشر شدند. بهروز پناهی یکی دیگر از ساختههای شیبانی را هم تنظیم کرد؛ ترانهای به نام «بگذر» با شعری از پرویز خطیبی که در مایه ماهور است و با صدای گرم مهستی خوانده شده است: «دزدیده تو را نگاه کردم/ آری به خدا گناه کردم/ من راز تو را به عرش گفتم/ من شکوِه تو به ماه کردم».
ترانه «زلف زیبای یار» با ترانهای از خروش با صدای ویگن نیز از ساختههای دیگر جمشید شیبانی است. شیبانی برای ویگن ترانههای دیگری نیز ساخت از جمله «یکتا» و «به به چه دلبری» که هر دو این ترانهها به همراه ترانه «سیمین بری» به اضافه ترانههای «بی تو» و «بگو مگو» با صدای فائزه در آلبومی با عنوان «یکتا» منتشر شد.
اما ترانه «شاه دخترون» با شعر و ملودی جمشید شیبانی از کارهای موفق دیگر وی در دهه شصت خورشیدی است که با صدای معین در مایه بیات اصفهان ساخته و توسط بهروز پناهی تنظیم شد. شیبانی در همین دهه یکی از ماندگارترین ترانههای خود را به نام «اصفهان» خلق کرد با شعری از خودش و با صدای گرم معین که تنظیم کننده آن مهداد زند کریمی بود.
بدون شک این ترانه پس از ترانه معروف و جاودان «به اصفهان رو» ساخته عبدالحسین برازنده با شعری از ملک الشعرا بهار از مهمترین ترانههای ایرانزمین در وصف شهر تاریخی اصفهان است.
ترانه «یار نامهربون» نیز ترانه مشهور دیگریست با ملودی و شعری از جمشید شیبانی و با تنظیم اندرانیک و با صدای فتانه که در مایه بیات اصفهان ساخته شد. همچنین ترانه «بگو مگو» با شعر و ملودی جمشید شیبانی و با تنظیم مهداد زند کریمی و با صدای فائزه اجرا شد.
چنان که ملاحظه کردید بیشتر ملودیهای ماندگار جمشید شیبانی در مایه اصفهان ساخته شدهاند و او از جمله ملودیسازانی به شمار میرود که به کارهای در وزن شش هشتم علاقه خاصی داشت. اما او در چارچوب دستگاههای دیگر نیز آثاری ساخته است مانند «دل بلا» در مایه چهارگاه و «قسم به عشق» در مایه شور هر دو با صدای معین.
جمشید شیبانی در دوران پس از انقلاب در معرفی و ترویج موسیقی ایرانی در آمریکا کوششهای موثری کرد که از جمله آنها میتوان به تاسیس «انجمن موسیقی ایران» اشاره کرد که هر هفته روزهای چهارشنبه گردهمایی داشت و همچنین او سالها برای حفظ و گسترش موسیقی دستگاهی ایران برنامهای هفتگی در رادیو صدای ایران با نام «گلستان موسیقی» تهیه میکرد که روزهای یکشنبه از این رادیو پخش میشد.