دموکراسی کلیشه نیست؛‌ واژه‌ها بی‌تقصیرند

- کاربرد وسیع واژه دموکراسی در صد سال گذشته به نوعی این واژه را در زبان فارسی بومی‌ کرده است. همانگونه که زبان فارسی توانست واژه‌های عربی، ترکی و مغولی را در خود هضم و بومی‌ کند، با واژه‌های وارداتی غربی نیز چنین کرده و خواهد کرد. یکی از دلایل ظرفیت عظیم ادبیات فارسی در ویژگی جذب و بومی‌سازی واژگان وارداتی است. واژه‌هایی مانند دموکراسی، سکولاریسم، سوسیالیسم و مانند آنها به سرنوشت واژه‌های عربی چون دولت، ملت دچار خواهند شد. تجربه نشان داده است که دیوارکشی فرهنگی کار درستی نیست. دولت‌هایی که به گرد خود حصار فرهنگی می‌کشند به سرنوشت‌های بدی گرفتار می‌شوند. در مراودات فرهنگی کلید دروازه را باید در جیب محفوظ داشت اما پنجره‌ها را باید باز نگه داشت تا هوا مسموم نگردد.

جمعه ۳۰ تیر ۱۴۰۲ برابر با ۲۱ ژوئیه ۲۰۲۳


احمد تاج‌الدینی – امیر طاهری در مقاله‌ای با عنوان «کلیشه‌های مبتذل؛ «ایدئولوگ» پاسخ می‌دهد» دموکراسی را در کنار واژه‌هایی دیگر کلیشه مبتذل معرفی کرده است. او در مستدل کردن چنین گزاره‌ای می‌نویسد: «اینها مفاهیمی‌اند شکل گرفته در دیگر جوامع به ویژه در اروپای باختری و ریشه‌ای در فرهنگ و تاریخ و تجربه ایران ندارند. [به کار بردن این واژه‌ها] بمباران کردن توده مردم است که با این مفاهیم آشنا نیستند، زیرا اگر لازم بود معادل فارسی برایشان ساخته می‌شد…» او هدف از زدودن اصطلاحات بیگانه از ادبیات سیاسی را «دوباره ایرانی شدن» معرفی می‌کند و می‌نویسد: «آنچه ما می‌خواهیم دوباره ایرانی شدن است. در این راه خوشبختانه می‌توانیم از میراث دو قرن مبارزه سیاسی و اجتماعی و هزاران سال تجربه میهنی بهره گیریم. به عبارت دیگر نیازی به مفاهیم وارداتی نداریم…»

زدودن واژگان سیاسی بیگانه از زبان بطور عموم و مباحث سیاسی به ویژه اگر صرفا برای اصلاح زبان و درک مفاهیم در ادبیات سیاسی و غیرسیاسی باشد، چندان تازگی ندارد. پیرایش زبان از واژه‌های عربی نامأنوس و فرنگی یکی از دلایل تاسیس فرهنگستان ایران در سال ۱۳۱۴ خورشیدی بوده است.

اما هدف اصلی امیر طاهری از طرح این مقدمات، رسیدن به ذی‌المقدمه یعنی همان هدف یا اهداف اصلی از طرح موضوع است. او اهداف را چنین معرفی می‌کند: «نخست کوشش برای شکل دادن به یک گفتمان سیاسی در چارچوب تجربه تاریخی و فرهنگ خسروانی ایران که لازمه آن به گفته استاد ادیب‌مان ابتهاج فکر کردن با مغز خود است…و دوم…»

پرسش آنست که آیا ضرورتی داشت که برای طرح گفتمان سیاسی در چارچوب «فرهنگ خسروانی» اصطلاح دموکراسی مبتذل معرفی و سزاوارِ طرد گردد؟! آنگونه که نویسنده مقاله متذکر می‌گردد، «فرهنگ خسروانی» یک «گفتمان» سیاسی است.

در همین ابتدای کار، روزنامه‌نگار با تجربه ما دو اصطلاح «فرهنگ خسروانی» و «گفتمان» را مطرح می‌کند که ابهام در مفهوم آنها اگر بیشتر از دموکراسی وارداتی نباشد، کمتر از آن نیست. ایشان باید نخست توضیح کافی و قانع‌کننده درباره چنین فرهنگی ارائه دهد تا دیگران از حقیقت این فرهنگ آشنا گردند. قطع نظر از مفهوم چنین فرهنگی (فرهنگ خسروانی)، ایشان فرهنگ و سیاست را درهم می‌آمیزد، که چنین آمیزشی نیز در نفس خود، موضوعی سخت مورد مناقشه است و کشور ما چوب این درآمیزی را با انقلاب اسلامی خورده است. فرهنگ و سیاست بر هم تاثیر می‌گذارند، اما تلفیق ارادی و مصنوعی فرهنگ با سیاست خطر ایجاد یک ایدئولوژی جدید را بالا می‌برد.

دیگر آنکه این واژه «گفتمان» که از جهت ترکیب حروف، کاملا پارسی است از کجا آمده و معنایش چیست؟ ابهام و یا ایهامی‌ که این واژه نوظهور در خود دارد کمتر از مفهوم واژه وارداتی دموکراسی نیست. «گفتمان» ظاهرا ترجمه واژه «دیسکورس» یا «مقوله» است که در همان زبان‌های اروپایی معانی گوناگونی دارد مانند: گفتگو، ژرفابخشی برای طرح عمومی یک موضوعی. علاوه بر اینها این واژه بنا به متن‌های مختلف معانی متنوعی به خود می‌گیرد. در ضمن واژه دیسکورس در سنت‌های تخصصی نیز مفهوم‌های خاص خود را دارد. این واژه در زبان‌شناسی، تاریخ اندیشه، فلسفه، علم ادبیات معانی متناسب با آن رشته‌ها را بازتاب می‌دهد، معانی همچون: نظرات، اشکال ادراک، یا شرایط نهادی زبانی، و در مفهومی‌ ایدئولوژیک عبارت است از شیوه معین برای ارتباط گرفتن با جهان. آیا واقعا کسانی که  مرتبا واژه «گفتمان» را به کار می‌برند از مفاهیم واقعی آن مطلع هستند؟ به باور من کم‌اطلاعی کاربران این واژه، مجوزی برای حذف آن به دست نمی‌دهد. بهتر است حالا که واژه بیگانه «دیسکورس» معادل ترجمه شده‌ای یافته، دانایان بجای غضب بر نادانان، همت کنند و مفاهیم را برای کاربران روشن سازند.

کاربرد وسیع واژه دموکراسی در صد سال گذشته به نوعی این واژه را در زبان فارسی بومی‌ کرده است. همانگونه که زبان فارسی توانست واژه‌های عربی، ترکی و مغولی را در خود هضم و بومی‌ کند، با واژه‌های وارداتی غربی نیز چنین کرده و خواهد کرد. یکی از دلایل ظرفیت عظیم ادبیات فارسی در ویژگی جذب و بومی‌سازی واژگان وارداتی است. واژه‌هایی مانند دموکراسی، سکولاریسم، سوسیالیسم و مانند آنها به سرنوشت واژه‌های عربی چون دولت، ملت دچار خواهند شد. تجربه نشان داده است که دیوارکشی فرهنگی کار درستی نیست. دولت‌هایی که به گرد خود حصار فرهنگی می‌کشند به سرنوشت‌های بدی گرفتار می‌شوند. در مراودات فرهنگی کلید دروازه را باید در جیب محفوظ داشت اما پنجره‌ها را باید باز نگه داشت تا هوا مسموم نگردد.

خودآگاهی و اندیشیدن با ذخیره زبانی ذهن ارتباط مستقیم دارد. آنانکه مفاهیم را با معانی درست در ذهن ذخیره کرده‌اند، بهتر می‌اندیشند. مهم نیست که واژه‌ها از کجا سرچشمه گرفته‌اند، مهم آنست که آن واژه‌ها درست درک و فهم شده باشند و در جای مناسب خود بیان گردند. لزومی‌ ندارد که یک واژه سرچشمه بیگانه داشته باشد تا درست فهمیده نشود، چه بسا واژه‌های فارسی که به جهت درست نیاموختن در ذهن با ایهام و ابهام ذخیره می‌شود و در روند اندیشیدن مشکل‌آفرین می‌گردد.

به این سبب فکر می‌کنم بدفهمی‌های ما از بسیاری از واژه‌های فارسی بسیار بیشتر از بدفهمی‌ها از برخی واژگان بیگانه است. چند مثال شاید مقصود را بهتر روشن کند.

پس از جنگ جهانی اول «حزب کمونیست ایران» تشکیل گردید. واژه «کمونیست» یک واژه بیگانه و وارداتی است که برای اهل سیاست در آن دوران ماهیت آن حزب را روشن می‌کرد و همین روشنایی موجب عدم موفقیت «حزب کمونیست» در ایران گردید. پس از جنگ جهانی دوم افرادی از همان حزب و با اضافه شدن افرادی دیگر برای دور زدن واژه «کمونیست»، «حزب توده» را معادل با ماهیت حزب کمونیست ایجاد کردند. واژه «توده» به عنوان اسم حزب باعث سردرگمی‌ بسیاری گردید و همین سر درگمی‌ باعث شد که حزب توده بسیاری از با سوادان و بی‌سوادان را به سوی خود جلب کند و دردسرآفرین گردد. اگر آن حزب همان واژه «کمونیست» را که با ماهیت آن هماهنگ بود برمی‌گزید هم برای خودش بهتر می‌بود و هم برای دیگران. واژه دیگر، واژه «ملی» است. واژه‌ای فارسی با سرچشمه عربی که چه به صورت مستقل و چه به صورت اصطلاحات ترکیبی، بسیار ابهام‌زا و زمینه‌ساز سوء استفاده‌های سیاسی گردیده است مانند «جبهه ملی»، «ملی مذهبی»، «ملی‌گرا». به این ترتیب می‌بینیم که به کار بردن این واژه «ملی«، بی‌آنکه تعریف شود، می‌تواند دردسرآفرین گردد. مثال دیگر واژه «خلق» در عبارات و عناوینی چون «خلق قهرمان ایران»، «چریک‌های فدایی خلق»، «مجاهدین خلق» و «خلق زحمتکش» بسیار مبهم و توهم‌زاست.

درباره واژه سیاسی بسیار مهم «مشروطیت» نیز این موضوع صادق است. «مشروطه‌خواهان» این واژه عربی ِ فارسی شده را معادل حقوق اساسی‌گرایی (با اندک تسامح: قانون اساسی‌گرایی) به کار بردند. واژه‌ای که درک مفهوم آن برای عموم سنگین بود. واژه‌ای که ما در دوران نوجوانی با شنیدن آن به یاد سرود «از خون جوانان وطن لاله دمیده» شاهکار عارف قزوینی می‌افتادیم. این واژه بدون یک تعرف کامل قادر نبود مفهوم حقوق‌گرایی و قانونیت را به ذهن متبادر کند. تقصیر به گردن اصطلاح «مشروطیت» نبود، کوتاهی در تشریح و توضیح این اصطلاح توسط مسئولان امور فرهنگی و سیاسی بود که در انتقال مفهوم و اهمیت این ترم سیاسی کوتاهی کرده بودند.

برای ساختن ایران آینده نیازی به قربانی کردن و تبعید واژگان نیست. بهتر است آنها را بهتر بفهمیم و توضیح دهیم.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۵ / معدل امتیاز: ۲٫۸

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=325696