نخستین گزارش درباره کشته شدن بهار خورشیدی در رباط کریم در دیماه ۱۴۰۱ در کیهان لندن منتشر شد. آن زمان یکی از نزدیکان این دختر جوان و هنرمند اطلاعاتی را درباره وی و جان باختناش پس از یورش مأموران امنیتی به خانهشان در اختیار کیهان لندن قرار داد. اما خانوادهاش آن زمان حاضر نشدند درباره جنایتی که بر دخترشان رفته است با رسانه ما سخن بگویند. به تازگی پس از شش ماه بعد از آن گزارش و ۱۱ ماه پس از مرگ فجیع وی گویا یکی از رسانههای خارج کشور با «نزدیکان» و «شاهدان عینی» درباره «بهار» گفتگو کرده است. در این میان، تنها توصیهای که به خانوادههای زندانیان سیاسی و معترضانِ اسیر و جانباختگان و گمشدگان اعتراضات میتوان کرد این است که: درباره عزیزان خود سکوت نکنید! هیچ عدالتی با سکوت به دست نمیآید! هدف فشارهای امنیتی جز سکوت خانوادهها و پنهان ماندن جنایات رژیم نیست.
گزارش دیماه کیهان لندن را در ادامه میخوانید.
بهار (رقیه) خورشیدی فرزند ارشد محمد خورشیدی متولد ۱۳ آذر ۱۳۷۸ در تهران، فارغ التحصیل رشته ترجمه زبان انگلیسی از دانشگاه آزاد «اسلامشهر» (شادشهر)، دانشجوی کارشناسی ارشد، مترجم، معلم زبان و نقاش ساکن رباط کریم بود که در ۳۱ شهریورماه ۱۴۰۱ پس از یورش ماموران امنیتی به محل زندگی خانوادهاش، از پنجره طبقه چهارم آپارتمان در شهرستان رباط کریم به پایین پرت شد و پس از انتقال به بیمارستان به دلیل خونریزی داخلی جان سپرد.
کیهان لندن برای پیگیری قتل این دختر جوان تلاش کرد با خانواده او تماس بگیرد اما هیچکدام حاضر به گفتگو نشدند.
بهار خورشیدی دختری که پس از حمله مأموران به خانهشان به پایین پرت شد و جان باخت!
یک فرد نزدیک به خانواده بهار خورشیدی در ارتباط با قتل این دختر جوان به کیهان لندن میگوید: «در اوایل مهرماه بود که متوجه شدیم یک نفر در محله ما از ساختمان خانهشان به پایین پرت شده است. همه میگفتند به یک خانه حمله کردهاند و یک دختر را به پایین پرت کردهاند. ما ابتدا نمیدانستیم که آن دختر بهار بوده، تا در نهایت چند نفر از همسایهها و دوستان به ما اطلاع دادند که آن دختر بهار بوده و کشته شده. ما پیگیری کردیم ولی هیچ خبری نبود چون همگی اعضای خانوادهاش را تهدید کرده بودند و آنها هم از رباط کریم به شمال رفته بودند. حتی چند نفر از پسرهای همسایه را فرستادیم که با همسایههای آنها در آن ساختمان صحبت کنند؛ ابتدا موافقت کردند ولی بعدا هیچ حرفی نزدند که فهمیدیم آنها هم تهدید شدهاند. مادرش بعد از چند هفته، چند وقت پیش جواب ما را داد ولی اصلاً هیچ حرفی در مورد کشته شدن بهار نزد. وقتی از او در مورد بهار پرسیدیم فقط میگفت «بهار مُرد»! او میگفت خواهر بهار ریحانه کلاً لال شده و هیچ حرفی نمیزند. البته دلیلاش را به ما نگفت ولی مسلماً به خاطر شوک ناشی از کشته شدن خواهرش قادر به صحبت کردن نیست.»
این فرد آشنا به خانواده بهار خورشیدی ادامه میدهد: «ما در تلاش بودیم موضوع کشته شدن بهار را رسانهای کنیم ولی هیچ مدرکی برای اثبات ادعای خود نداشتیم، حتی نمیدانستیم در کدام قبرستان بهار را دفن کردهاند، چون حتی در منطقه خودمان هم او را دفن نکردند. مراسم تشییع پیکر او روز دوم مهرماه در صالحیه امامزاده باقر، روستایی از توابع بخش گلستان شهرستان بهارستان انجام شد.
در روز مراسم خاکسپاری هم تعداد زیادی لباس شخصی و مامور امنیتی در محل خاکسپاری بهار حضور داشتند و به خانواده هشدار میدادند که« زیاد بزرگش نکنید»! بعد از مراسم هم از آگاهی و نیروهای امنیتی اعضای خانواده را برای پرونده بهار احضار میکردند. این فشارها آنقدر به آنها زیاد شد که در نهایت از رباط کریم به یکی از شهرهای استان مازندران نقل مکان کردند. »
به گفته وی، «در نهایت به واسطه یکی از نزدیکان خانواده متوجه شدیم ماجرا از این قرار بوده که بهار و خواهرش در یکی از روزهای پایانی شهریورماه وقتی داشتند برای شعارنویسی و چسباندن اعلامیه بر دیوارها به خیابان میرفتند نمیدانستند که در بیرون خانه تحت نظر ماموران امنیتی بودهاند تا اینکه یکی از همان روزها بهار و ریحانه وقتی همراه با مادرشان در بیرون خانه بودند با حمله ماموران امنیتی مواجه میشوند. ریحانه به محض اینکه متوجه حضور ماموران شد به سرعت بهار را فراری داد و بهار به سمت خانه فرار کرد. بهار موضوع حمله ماموران امنیتی را برای پدرش تعریف کرد. پدر بهار هم به سرعت برای پیگیری موضوع بازداشت همسر و دخترش از خانه خارج شد و بهار را با برادر کوچکترش در خانه تنها گذاشت تا به سراغ همسر و دخترش برود. غافل از اینکه ماموران امنیتی پس از رفتن پدر به سرعت خود را به آپارتمان آنها رساندند و داخل شدند.»
او در ادامه با بغض میگوید: «برادر کوچک بهار شاهد همه چیز بوده و گفته که ماموران امنیتی به خانه آنها حمله کردند. بهار برای فرار از دست آنها به سمت پنجره رفت و آنها او را به پایین پرت کردند. از آنجا که پایین پنجره تعدادی درخت بود بهار ابتدا روی یکی از درختان افتاد و بعد روی زمین پرت شد. وقتی بهار را به بیمارستان منتقل کردند چند ساعت بعد بر اثر خونریزی داخلی از دنیا رفت. ماموران امنیتی در طول این مدت به خانه آنها و مادربزرگ او رفتند و خواهر و مادر بهار را بازداشت کردند و آنها را تهدید به سکوت کردند و بعد از چند ساعت آنها را آزاد کردند.»
این فرد آشنا با خانواده بهار خورشیدی اضافه میکند: «البته چند نفر از همسایهها هم شاهد این اتفاق بودهاند، چون در چندین محله این خبر به سرعت پخش شد که بهار را کشتهاند و حتی یک اسلحه در کشوی میز آینه اتاق بهار جاسازی کردند تا پرونده خانواده را سنگینتر کنند. خانواده بهار هم به خاطر همین تهدیدهای ماموران امنیتی و از ترس هیچ حرفی نزدند و در نهایت مجبور به نقل مکان به یک شهر دور در شمال ایران شدند.»
بهار خورشیدی که نقاشیهای خود را در صفحه اینستاگراماش به اشتراک میگذاشت در معرفی خود به انگلیسی نوشته است: «من نقاشی میکنم. شما به افرادی مثل من نیاز دارید تا بتوانید انگشتان لعنتی خود را به سوی او بگیرید و بگویید: این آدم بد است!»
مأموران امنیتی جمهوری اسلامی در موارد متعددی که شهروندان جوان و معترضان را کشتهاند، ادعا کردهاند که یا آنها خودشان به پایین پرت شدهاند و یا به قصد خودکشی خود را به پایین پرتاب کردهاند.
*این گزارش نخستین بار ۲۰ دی ۱۴۰۱ در کیهان لندن منتشر شد.