معمای اوپنهایمر در فیلم کریستوفر نولان

- فیلم «اوپنهایمر» را  می‌توان بیوگرافی یک شخصیت علمی، جولیوس رابرت اوپنهایمر، به ویژه در دوره‌ای از زندگی‌اش دانست که همراه تیم خود در شهرک لوس آلاموس سخت مشغول کار روی پروژه‌ی بمب اتم بود. در عین حال فیلم از راه‌های مختلف، از جمله با فلاش‌بک‌ اطلاعاتی در مورد دوره‌ی دانشجویی او، روابط عاشقانه‌اش  و حشر و نشر او  با محافل چپ آمریکایی به دست می‌دهد. در همین رابطه از پیچیدگی‌های فیلم‌های نولان آنست که از منطق گزارش تقویمی یا «کرونیکال» پیروی نمی‌کند و از جریان سّیال ذهن در زمان و مکان استفاده می‌کند.

پنج شنبه ۹ شهریور ۱۴۰۲ برابر با ۳۱ اوت ۲۰۲۳


«اوپنهایمر» تازه‌ترین اثر کریستوفر نولان کارگردان و نویسنده‌ سرشناس بریتانیایی- آمریکایی هم‌اکنون بر پرده سینماهاست. نولان فیلمسازی اندیشمند، کنجکاو و دارای مشغله‌های علمی‌ و تاریخی است که آنها را موضوع فیلم‌هایش قرارمی‌دهد. او در عین حال از چنان قدرت آفرینش هنری برخوردار است که تماشاگر را در طول فیلم‌هایِ معمولاً طولانی‌اش روی صندلی میخکوب می‌کند و با مضامین پیچیده درگیر می‌سازد.

نولان علاوه بر داشتن درک عمیق از مسائل تاریخی و علمی‌‌ که در فیلم‌هایش به آنها می‌پردازد، شاید مهم‌تر از آن، دارای شجاعت و اعتماد به نفس در پرداختن به رویدادها و مسائل بحث‌برانگیز است که  شدیدا محل مناقشه‌ در جهان هستند. نمونه‌ی بارز آن همین  فیلم «اوپنهایمر» است؛ جولیوس نوربرت اوپنهایمر دانشمند فیزیک نظری که نقش اصلی را در دستیابی آمریکا به بمب اتم داشت. سلاحی مرگبار که توسط ایالات متحده امریکا برای وادار کردن ژاپن به تسلیم و پایان جنگ مورد استفاده قرار گرفت و بر اساس گزارش‌ها به قیمت جان ۱۲۰ هزار انسان تمام شد. اوپنهایمر شخصیت معماگونه‌ای در تاریخ است که نتیجه‌ی فعالیت‌های علمی‌ او به رها شدن نیرویی ویرانگر و دهشتناک منجر شد.

فیلم «اوپنهایمر» را  می‌توان بیوگرافی این شخصیت علمی، به ویژه در دوره‌ای از زندگی‌اش دانست که همراه تیم خود در شهرک لوس آلاموس سخت مشغول کار روی پروژه‌ی بمب اتم بود. در عین حال فیلم از راه‌های مختلف، از جمله با فلاش‌بک‌ اطلاعاتی در مورد دوره‌ی دانشجویی او، روابط عاشقانه‌اش  و حشر و نشر او  با محافل چپ آمریکایی به دست می‌دهد. در همین رابطه از پیچیدگی‌های فیلم‌های نولان آنست که از منطق گزارش تقویمی یا «کرونیکال» پیروی نمی‌کند و از جریان سّیال ذهن در زمان و مکان استفاده می‌کند.

کریستوفر نولان در نخستین شب نمایش «اوپنهایمر» در پکن / چین/ ۲۲ اوت ۲۰۲۳

همچنین نگاه چندوجهی این کارگردان به شخصیت‌های محوری فیلم‌هایش از ویژگی‌های دیگر اوست. در فیلم «اینترستلر» ۲۰۱۴ نولان  وارد مسائل پیچیده‌ی علمی‌ از جمله «تئوری نسبیت» آینشتاین و تئوری «سیاهچاله‌ها» در نجوم  و کیهان‌شناسی می‌شود. همزمان این مسائل پیچیده‌ی علمی‌ را در قالب داستانی گیرا و با نگاه روانشناسانه به شخصیت‌ها و روابط آنها مطرح می‌کند.

در فیلم تاریخی- جنگی «دانکرک» ۲۰۱۷ نیز نولان رویداد تاریخی تخلیه‌ی سربازان متفقین- عمدتاً بریتانیایی- را که در گوشه‌ای از سواحل فرانسه به محاصره نیروهای آلمانی درآمده بودند، به تصویر می‌کشد. موقعیتی که هر آن انتظار می‌رفت نیروهای آلمانی حلقه‌ی محاصره را تنگ‌‎تر کرده و دست به تهاجم نهایی بزنند که یقیناً به قیمت تلفات سنگین نیروهای متفقین تمام می‌شد. مهارت نولان در اینست که اثری می‌آفریند که با وجود غیبت فیزیکی سربازان آلمانی از پرده، تماشاگر در طول فیلم حضور تهدیدکننده‌ی آنها را  همواره حس می‌کند.  وی بجای خلق صحنه‌های مهیج جنگی، توجه و تمرکز تماشاگران را به سوی ابعاد انسانی و روابط سربازان با یکدیگر در یک موقعیت به شدت پیچیده و مبهم تاریخی هدایت می‌کند و در خلال این روایت به نقش مهم چرچیل و فرماندهان نطامی‌ و نیز ماهیگیران بریتانیایی در نجات سربازان محاصره شده می‌پردازد؛ ماهیگیرانی که برای این کار جان خود را به خطر انداختند و حماسه‌ای در تاریخ جنگ جهانی دوم آفریدند.

در «اوپنهایمر» نیز کریستوفر نولان همین رویکرد پیچیده، چندلایه و درهم تنیده را پیش برده که اثر انگشت وی در آثارش به شمار می‌رود. به موازات بازگویی رویدادها و فعالیت‌هایی که تحت مدیریت رابرت اوپنهایمر به دستیابی بمب اتم منجر شد،  فیلم نه فقط به طرح مسائل علمی‌ می‌پردازد، بلکه با نگاهی از زاویه روانشناسی سعی در نفوذ به دنیای درونی این کاراکتر- و تا اندازه‌ای کاراکترهای دیگر- و تضادهای روانی‌ آنها دارد.

روابط عاشقانه اوپنهایمر با زنان بُعدی دیگر از این فیلم را می‌سازد. اولین رابطه، مناسباتی تنش‌آلود با زنی کمونیست است که به اختلال دوقطبی‌ مبتلاست و اوپنهایمر را رنج می‌دهد و در نهایت او را ترک می‌کند و مدت‌ها بعد دست به خودکشی می‌زند؛ واقعه‌ای که تاثیر عمیقی بر اوپنهایمر می‌گذارد. فیلم در ضمن پرده از رابطه‌ی نه چندان راحت او با همسرش- که او نیز عضو حزب کمونیست بوده- برمی‌دارد و همزمان اشاره‌ای نیز به رابطه‌ی عاطفی او با همسر یکی از دوستانش دارد.

در صحنه‌ای کوتاه ولی مهم، اوپنهایمر از آلبرت آینشتاین، دوست و همکار خود، تقاضا می‌کند که نظری بر یافته‌های علمی‌اش بیندارد و اظهار نظر کند. ولی آینشتاین خردمندانه و با صراحت می‌گوید که این فرزند توست! یعنی مسئولیت به دنیا آوردن قدرت ویرانگر هسته‌ای را به تمامی متوجه شخص اوپنهایمر کرده و از خود سلب مسئولیت می‌کند؛ تماشاگر سنگینی این بار اخلاقی را بر دوش اوپنهایمر می‌تواند ببیند.

کلیلیان مورفی هنرپیشه بریتانیایی نقش جولیوس رابرت اوپنهایمر فیزیکدان آمریکای را بازی کرده است

فیلم این واقعیت را که اوپنهایمر در دوران دانشجویی و بعد از آن با محافل چپگرای آمریکایی مراوده داشته و به گرایش‌های چپ تمایل یافته نیز بازگو می‌کند؛ هرچند که به ادعای خودش هیچگاه به عضویت حزب کمونیست آمریکا در نیامد. ضمن اینکه اساساً در آمریکا دهه ۳۰ میلادی هرکس طرفدار اصلاحات در جامعه می‌بود کمونیست انگاشته می‌شد. در این فیلم تصویری لیبرال از مهمانی‌های روشنفکران چپ و هواداران و اعضای حزب کمونیست طرفدار شوروی ارائه می‌شود. اما  فیلم، در عین حال، نشان می‌دهد که همین روشنفکران به ظاهر لیبرال بر اساس وظیفه‌ی سازمانی خود، جاسوسی علمی‌ برای شوروی را جایز می‌شمردند.  چیزی که اوپنهایمر با وجود گرایش به چپ هرگز به آن تن نمی‌دهد.

فیلم این دیدگاه را مطرح می‌کند که اوپنهایمر به عنوان یک به اصطلاح  چپگرای طرفدار مردم، مخالف استفاده از بمب اتم برای  کشتار جمعی بوده است. فیلمساز در همین رابطه بر حساسیت و نگرانی شدید او از سبقت گرفتن  آلمان نازی از آمریکا در دستیابی به تکنولوژی هسته‌ای و ساختن بمب اتم و  رصد دقیق این تلاش‌ها تاکید دارد. نولان ظاهراً سعی در القای این نظر دارد که اوپنهایمر ساده‌انگارانه تصور و آرزو می‌کرد که جلوتر بودن آمریکا در دستیابی به بمب اتم نقش بازدارنده و شاید پایان‌دهنده‌ به جنگ جهانی دوم را خواهد داشت. در حالی که دولت و ارتش آمریکا حق هر نوع استفاده از بمب اتم– و نه محدود کردن آن به نقش بازدارنده‌- را برای خود محفوظ می‌دانستند. در صحنه‌ای که مقامات ارتشی بمب اتم را از لوس آلاموس تحویل می‌گیرند، اوپنهایمر نظاره‌گر دور شدن بمب بر ماشینی سنگین است که در این میزانسن خارج شدن کاربرد بمب اتم از کنترل او به خوبی نشان داده می‌شود.

مخالفت اوپنهایمر با استفاده از قدرت تخریبی و کشتار جمعی بمب اتمی‌ در خلال مخالفت‌هایش با دانشمند مجارستانی‌تبار، ادوارد تیلر، بیشتر نمایان می‌شود که خواهان تولید بمب هیدروژنی بود. اوپنهایمر  با این استدلال که بمب اتم در صورت استفاده یک سلاح کشتار جمعی است ولی بمب هیدروژنی سلاح نسل‌کشی است، به مخالفت با او می‌پردازد. البته بیان کارگردان در اینجا دوپهلوست. هم حکایت از رقابت شخصی اوپنهایمر با دانشمند مجار دارد و هم بیانگر حفظ تمرکز دولت آمریکا بر پروژه‌ی بمب اتمی‌ برای دستیابی زودتر از آلمان نازی است.

اما بخش مهم فیلم به رابطه حرفه‌ای تنش‌آلود اوپنهایمر  و لوئیس اشتراوس اختصاص دارد. اشتراوس به عنوان مدیر دانشگاه پرینستون در نیوجرسی درسال ۱۹۴۵، پس از فراغت اوپنهایمر از پروژه‌ی بمب اتم، به او پیشنهاد مدیریت انستیتوی مطالعات پیشرفته این دانشگاه را می‌دهد. ولی  اشتراوس در عین حال اوپنهایمر را مانعی جدی در برابر جاه‌طلبی‌های آکادمیک و سیاسی خود می‌دید و خواهان کنترل او بود. شاید برای همین هم اشتراوس موافق تکامل پروژه بمب هیدروژنی بود. در نهایت در سال ۱۹۴۹ با توطئه و طراحی اشتراوس، اوپنهایمر در برابر کمیته‌ی فعالیت‌های «غیرآمریکایی»– و نه هنوز ضد آمریکایی- کنگره شهادت می‌دهد تا ارتباط نزدیک او  با عناصر سابقاً کمونیست، از جمله همسرش، و شوروی بیشتر برملا شود که البته به موفقیت چندانی نمی‌رسد. در ادامه اما با گزارشی از سوی «لیزکام بردن» ضد شوروی متعصب، که قبلاً رئیس اجرایی کمیته مشترک انرژی اتمی‌ کنگره بود مبنی بر اینکه اوپنهایمر فردی بیش از احتمالا مأمور شوروی است، در نوامبر ۱۹۵۳ او در برابر کنگره مورد پرسش قرار می‌گیرد و در دسامبر همان سال اشتراوس  به عنوان رئیس کمیسیون انرژی اتمی‌ به اطلاع اوپنهامیر می‌رساند که مجوز امنیتی او به حالت تعلیق درآمده است. این جریانات همزمان با دوره تفتیش برادران دالس برای «شکار» کمونیست‌ها به‌خصوص در سینمای‌هالیوود بود. به این ترتیب اوپنهایمر از جریان اصلی دستگاه سیاسی و آکادمیک آمریکا کنار گذاشته می‌شود تا اینکه به دلیل پافشاری جان اف کندی از او به نوعی در ۱۹۶۳ اعاده حیثیت می‌شود. اما  به دلیل کشته شدن کندی این لیندن جانسون بود که ۸ روز بعد از ترور کندی مدال را بر گردن اپنهایمر می‌اندازد و فیلم با این صحنه به پایان می‌رسد.

«اوپنهایمر» حاوی این دیدگاه است که دستگاه سیاسی ایالات متحده امریکا در نهایت تنها تصمیم‌گیرنده‌ی استفاده از بمب اتم برای شکست نهایی ژاپن و به تسلیم وادار کردن آن کشوربود و دانشمندی مانند  اوپنهایمر در این تصمیم نقشی نداشته است.  در دیدار او با رئیس جمهور هری ترومن نیز اوپنهایمر صحبت از دست‌های آلوده به خون خود می‌کند؛ جمله‌ای که با واکنش تحقیرآمیز ترومن روبرو می‌شود که با صدای بلند هنگام خروج اوپنهایمر از اتاقش می‌گوید این کودک گریان را دیگر پیش من نیاورید! نولان بر احساس گناه سنگینی که اوپنهایمر به دلیل عواقب استفاده از بمب اتمی‌ داشت، تاکید خاصی دارد.

اگرچه در ارتباط با فیلم‌های تاریخی نولان، شاید بهتر باشد تماشاگر آشنایی نسبی با این رویدادها داشته باشد اما اما پیچیدگی‌ موضوع فیلم باعث بی‌تفاوتی تماشاگر نسبت به آن نمی‌شود زیرا زیبایی و پیچیدگی تصویری و صوتی فیلم‌های نولان و بازی‌های درخشان بازیگرانش، از جمله کیلیان مورفی در نقش اوپنهایمر و رابرت داونی جونیور در نقش لوئیس اشترواس، باعث می‌شود نگاه تماشاگر به پرده خیره بماند.

در عین حال دیدن فیلم‌های کریستوفر نولان بر پرده بزرگ سینما چیز دیگریست تا بر صفحه تلویزیون.  در مورد «اوپنهایمر»  برخی منتقدان با اشاره به اینکه  فیلم با تکنولوژی IMAX فیلمبرداری شده، توصیه می‌کنند که فیلم حتماً روی پرده ایمکس تماشا شود. از نظر پخش صدا هم  سینماهایِ ایمکس دارای امکانات تکنیکی خاصی هستند که آنرا برجسته و تاثیر فیلم بر تماشاگر را دوچندان می‌کنند.

در دورانی که فیلم‌های صرفا سرگرم‌کننده و همچنین سطحی برای سینما و تلویزیون و پخش‌های خانگی بطور انبوه تولید و پخش می‌شوند،  فیلم‌های نولان علاوه بر ارائه‌ی زیبایی‌شناسی جنبه‌ی  آموزشی نیز دارند. در این فیلم‌ها مسائلی طرح می‌‌شود که تا مدت‌ها بعد از تماشای فیلم ذهن تماشاگر را  به خود مشغول می‌دارند. فیلم‌های نولان کمک می‌کنند که تماشاگر از دید کارگردان نگاهی عمیق‌ و کنجکاوانه به جهان و به انسانیت بیندازد و به نظر می‌رسد جهان امروز به فیلمسازان بیشتری مانند کریستوفر نولان احتیاج دارد.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۱ / معدل امتیاز: ۳٫۶

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=329223