پاسخی به پرسش شاهزاده درباره مشکل اتحاد اپوزیسیون: اول برای اتحاد طرفداران پادشاهی مشروطه تلاش کنید!

- تمامی شواهد نشان می‌دهد که جریان سیاسی که طرفداران مردمی و کنشگران سیاسی فداکار در میان اقشار مختلف اجتماعی در گوشه و کنار کشور دارد، در حال حاضر پادشاهی‌خواهی مشروطه در ایران است. پیشینه تاریخی، تضاد غیرقابل تردید آن با حکومت دینی و دشمنی رژیم، عواملی هستند که به پادشاهی‌خواهی نفوذ و پایه‌های اجتماعی لازم برای ایجاد سازماندهی مقتدر و  توانمند فراهم کرده است.  مواضع شاهزاده در دفاع از دموکراسی، مشروطه،  وحدت و هویت ملی به این نفوذ توان بیشتری بخشیده است.

پنج شنبه ۹ شهریور ۱۴۰۲ برابر با ۳۱ اوت ۲۰۲۳


حقیقت‌جو – شاهزاده اخیرا در گفتگو با چند رسانه‌ پرسشی مطرح کرده که پرسش بسیاری از هموطنان هم است. این پرسش در باره اتحاد اپوزیسیون است بر این مبنا که چرا  همه جریان‌های سیاسی دموکرات با هم کار نمی‌کنند وقتی می‌دانند  گذار به دموکراسی و براندازی این رژیم در گرو اتحاد همه است؟

چه کسی می‌تواند متعهد به دموکراسی باشد و  با اولویت مبارزه مشترک در فراهم کردن شرایط انتخاب آزاد مردم «مشکل» داشته باشد. چه کسی می‌تواند به این استدلال باور داشته باشد ولی هنوز آماده نباشد که با دیگر جریان‌های سیاسی دموکراتیک کار کند؟ وی با تعجب و شگفت‌زده می‌پرسد «اگر کسی مشکلی داره با این بیاد بگه چه چیزی جلوی اینو میگیره که با هم کار بکنید.»[i]

شاهزاده بیش از سی سال است که مصرانه و با پشتکار این حرف را تکرار می‌کند و گویا هنوز پاسخی به این پرسش پیدا نکرده است. شاهزاده و دیگرانی که در پاسخ به این پرسش حیرانند چنان مسحور منطق این استدلال ساده  هستند که  بعد از سال‌ها تلاش ناموفق در راستای این هدف مشترک حاضر نیستند از تجربه بیاموزند و دلایل این شکست را  موشکافانه بررسی کنند. عده‌ای هم که از عملی شدن این اتحاد ناامید شده‌اند به جنگ تاریخ رفته و می‌گویند در هیچ جای دنیا  اپوزیسیون متحد وجود نداشته و بنابراین باید به نیروی جریان سیاسی خود متکی بود.

پس از تلاش برای اتحاد  ناموفق «شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد» در سال ۲۰۱۲  شاهزاده اعلام کرد این «تیر نهائی» است که  «شلیک کرده و باید هم به هدف بخوره.»[ii]  این تیر اما به هدف نخورد ولی شاهزاده مصرانه «تیر‌های» دیگری شلیک کرد و با اینکه هیچکدام به هدف نخوردند باز هم می‌خواهد تیرهای دیگر شلیک کند! گویا تیرکش شاهزاده هیچوقت از این تیرها تهی نخواهد شد. متاسفانه شاهزاده متوجه نیست که  به گفته عامیانه «با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی‌شود.” او چنان به درستی این هدف در راستای منافع ملی باورمند است که کسانی را که در این مورد همکاری نمی‌کنند به تکروی، و پیروی از منافع سیاسی خود، نبود تعهد به  دموکراسی ، نجات ایران و منافع ملی متهم می‌کند. شاهزاده متاسفانه متوجه نیست که اشکال در منطق این استدلال و عدم درک و تعهد به آن نیست بلکه در عملی بودن و کاربرد اجتماعی آن است.

هستی یک جنبش اجتماعی با هدف براندازی رژیم موجود، رژیمی که با چنگ و دندان از موجودیت خود دفاع می‌کند و هر مخالفت را سرکوب و به زندان ، شکنجه، نقض عضو و مرگ تهدید می‌کند، به فداکاری و گذشت فوق و خارق‌العاده نیاز دارد. به ویژه اگر بناست با این رژیم از راه خشونت‌پرهیز دست و پنجه نرم کرد. حداقل زمانی که فعالین به حقانیت و لزوم مبارزه خشن باور داشتند آسانتر به مبارزه رو می‌آوردند و با ایجاد سازمان‌های چریکی جان در کف فداکاری می‌کردند. ولی اکنون که مبارزه خشونت‌آمیز تابو شده و در هر شرایطی باید از آن پرهیز شود تظاهرات بدون خشونت، فعالیت مدنی و نهایتا شرکت گسترده مردم در جنبش تنها راه و امید به تغییر دیده می‌شود.

برای شرکت مردم، قشر خاکستری،  لازم است آنها آینده روشنی در پیش رو داشته باشند و ارتباط هدف این شرکت خود را  با خواسته‌های حیاتی زندگی  خود بطور ملموس احساس کنند  و آن را مثمر به ثمر بدانند. هدف «برگزاری انتخابات آزاد» حتی اگر سازمان‌های سیاسی اپوزیسیون در خارج کشور متحد و یکصدا آنرا خواست مشترک خود بدانند نمی‌تواند محرک و انگیزه یک جنبش اجتماعی مردمی‌ برای براندازی رژیم کنونی باشد. برای این کار نیاز به وجود احزاب و سازمان‌های سیاسی است که  هر یک بخش مهمی‌ از اقشار مختلف جامعه را بر محور برنامه‌های مشخص اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بسیج، سازماندهی و نمایندگی کنند. در شرایطی که چنین احزاب و تشکل‌هایی در اپوزیسیون وجود ندارد فراخوان‌های تکراری برای اتحاد اپوزیسیون موجود بجز وقت‌کشی، کاهش نیرو، ناامیدی و یأس نتیجه دیگری ندارد.

مشکل عمده اپوزیسیون نبود سازمان‌ها و احزاب سیاسی  است که هرکدام توان متشکل کردن و رهبری بخش مهمی‌ از جامعه را بر محور‌ گرایش‌های سیاسی خود داشته باشند. تنها ائتلاف سازمان‌های سیاسی با پایه‌های مردمی، اعتبار و نفوذ اجتماعی می‌تواند مردم را  بر محور براندازی رژیم و مدیریت دوران گذار بسیج کند. وگرنه همانطور که تجربه نشان داده است تلاش‌ها برای هماهنگی، اتحاد یا ائتلاف/ گمراه‌کننده، بی‌ثمر و اتلاف وقت است.[iii]

سازمان‌های سیاسی خارج کشور متاسفانه درواقع تجمعاتی هستند که دامنه نفوذ آنها از تعداد محدود اعضای آنها فراتر نمی‌رود. در نتیجه  پرسش اساسی در شرایط کنونی این است که چگونه چنین تشکل‌ها، احزاب، سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی که توان و شرایط سازماندهی و بسیج اقشار مختلف اجتماعی را داشته باشند می‌توان ایجاد کرد.  در داخل کشور که درواقع زمینه عینی و موثر مبارزه برای براندازی است به دلیل اختناق و سرکوب  امکان سازماندهی گسترده مردمی‌ وجود ندارد. در خارج کشور هم که امکان سازماندهی وجود دارد به دلیل نبود رابطه مستقیم با مردم در ایران و عدم امکان مقابله رو در رو، این گونه سازماندهی‌ها در راستای براندازی رژیم مؤثر نیست و  و تا کنون هم بیشتر به همین دلیل موفق نبوده است. تنها گزینه راستین همکاری داخل و خارج کشور است و  این گزینه تنها برای جریان‌های سیاسی که طرفداران مردمی‌ و کنشگران سیاسی فداکار در میان اقشار مختلف اجتماعی و در هر گوشه و کنار کشور دارند، فراهم است.

تمامی شواهد نشان می‌دهد که جریان سیاسی که طرفداران مردمی و کنشگران سیاسی فداکار در میان اقشار مختلف اجتماعی در گوشه و کنار کشور دارد، در حال حاضر پادشاهی‌خواهی مشروطه در ایران است. پیشینه تاریخی، تضاد غیرقابل تردید آن با حکومت دینی و دشمنی رژیم، عواملی هستند که به پادشاهی‌خواهی نفوذ و پایه‌های اجتماعی لازم برای ایجاد سازماندهی مقتدر و  توانمند فراهم کرده است. مواضع شاهزاده در دفاع از دموکراسی، مشروطه،  وحدت و هویت ملی به این نفوذ توان بیشتری بخشیده است.

جریان‌های سیاسی دیگر برخی به دلیل نبود پیشینه تاریخی در ایران و برخی دیگر به سبب سابقه شرکت در انقلاب ۵۷ و همکاری با جمهوری اسلامی فاقد چنین توان اجتماعی هستند. این جریان‌ها  نیازمند حضور عملی در جامعه هستند تا در محیط آزاد سیاسی توان خود را در سازماندهی سیاسی و کسب اعتبار و نفوذ اجتماعی عینیت بخشند. چنین امکانی متاسفانه به دلیل اختناق سیاسی در ایران میسر نیست. تا آن زمان از دستیابی به نفوذ و اعتبار اجتماعی موثری محروم خواهند بود و از نظر حزبی و تشکیلاتی حضور اجتماعی آنها از محدوده تجمّعات آشنایان همفکر تجاوز نخواهد کرد.

هدف جریان مشروطه‌خواهی که بازگشت پادشاهی مشروطه است درواقع به معنی احیای مقام قانونی پادشاه به عنوان بالاترین مقام حکومتی در ایران است هرچند که این مقام تشریفاتی باشد. عدم پذیرش این مقام از طرف شاهزاده درواقع به معنی نفی هدف مشروطه‌خواهی و در نتیجه نهائی  نفی موجودیت این جریان سیاسی در ایران است. شاهزاده در بسیاری از گفتگوها و سخنرانی‌های خود از حق موجودیت مشروطه‌خواهی مانند یک جریان سیاسی  دفاع کرده است. او حتی از اینکه رضاشاه دوم و یا شهریار و پادشاه ایران  خطاب شود ابائی ندارد و آن را  «آزادی عقیده» مشروطه‌خواهان می‌داند [iv] شاهزاده اما متوجه نیست که با نفی ایفای نقش رضاشاه دوم از طرف او که هدف طرفداران مشروطه است درواقع او مشروطه‌خواهی را بی‌هدف و موجودیت این جریان سیاسی را به یک «عقیده» و کنش طرفداران و کنشگران آن را به «اظهار عقیده» تقلیل داده است.[v]

یکی از مشکلات عمده جریان‌های سیاسی اپوزیسیون برای اتحاد و تشکل، تعیین مکانیسم‌های تصمیم‌گیری و رهبری تشکیلاتی است. همانطور که نتایج یک نظرسنجی درباره خلقیات ایرانیان  نشان داده است مهمترین و بحث‌برانگیزترین خلقیات ایرانی در این زمینه ضعف فرهنگ کار جمعی و فعالیت مشترک گروهی است. در رتبه‌های بعدی انتقادناپذیری، خودمدار و به خواسته‌های جمعی بی‌تفاوت بودن، توان کم در گفتگو و توافق پایدار خلقیاتی هستند که مانع کار گروهی می‌شود.[vi] این ضعف‌های فرهنگی ریشه‌های عمیق در در تاریخ و فرهنگ جامعه دارد و اصلاح آن نیازمند فرهنگ‌سازی بلندمدت و تدریجی در شرایط اجتماعی آزاد و دموکراتیک است. این کاری نیست که بتوان در دورانی کوتاه و با کنش‌های جسته و گریخته انجام داد. به ویژه در شرایط اضطراری کنونی که نیاز به تشکل‌های گسترده و مقتدر است زمان مناسبی برای اولویت دادن به این کار فرهنگی نیست به ویژه اگر در تضاد با مبارز عملی تشکیلاتی باشد.

جریان پادشاهی‌خواهی در انتخاب مکانیسم تصمیم‌گیری و رهبری تشکیلاتی و اتحاد عملی بالقوه با مانعی مواجه نیست.  شاهزاده می‌تواند با قبول نقش رهبری، سازماندهی جریان پادشاهی‌خواهی را عملی کند و به تفرقه و تشتت موجود میان پادشاهی‌خواهان پایان دهد.  متاسفانه شاهزاده به بهانه «کار فرهنگی» و  انتقاد از رهبری فردی،  از شرکت در کار تشکیلاتی و مسئولیت جمعی اجتناب کرده است. از سوی دیگر، با ادامه تکروی در عمل در تضاد با نیاز به گسترش فرهنگ کار و مسئولیت جمعی رفتار کرده است. در صورتی که با ایجاد ساختاری جمعی برای  مدیریت جریان پادشاهی‌خواهی فرهنگ اتکاء به کار گروهی و به خرد جمعی را که بارها تاکید کرده است می‌تواند در عمل تقویت کند. با این تصمیم او خواهد توانست هم از ادامه  سنت استبدادی در اعمال نقش پادشاهی که مشخصه پادشاهی پهلوی در گذشته بود و شاهزاده به درستی  از آن انتقاد  کرده،  پرهیز کند و هم در راستای سازماندهی یک جریان سیاسی با توان پرقدرت اجتماعی گام‌های موثری بر دارد.

در دیدگاه گذشته شاهزاده نهاد پادشاهی مدرن و دموکراتیک («در مدل‌هائی مثل ژاپن و هلند و نروژ») عاملی برای حفظ یکپارچگی مملکت، وحدت و هویت ملی در ایران دانسته شده است. بر این پایه او باورمند بود که در مقام پادشاهی بهتر می‌تواند «مثمر به ثمر» باشد.[vii] [viii] در این دیدگاه روشن است که پادشاهی مشروطه دارای اهمیت تعیین‌کننده‌ای در دستیابی به دموکراسی در ایران است.  هیچ نظام سیاسی در یک کشور، از جمله نظام دموکراتیک، نمی‌تواند بدون تضمین یکپارچگی مملکت، و حفظ وحدت و هویت ملی، پابرجا بماند. اگر شاهزاده به این باور دارد باید به پادشاهی مشروطه در ایجاد و استقرار دموکراسی در ایران اهمیتی ناگزیر قائل باشد. از این جهت گفتن اینکه شکل نظام پادشاهی اهمیتی ندارد اشتباه محض و نادرست است. نظام پادشاهی در ایران بر این مبنا تنها گزینه دموکراتیک است و نه یکی از گزینه‌های سیاسی برای  اپوزیسیون دموکراتیک. اگر شاهزاده به اهمیت پادشاهی مشروطه در حفظ یکپارچگی ایران باور دارد،  انتخاب واقعی را باید بین باور به ملزم بودن دموکراسی به پادشاهی مشروطه در ایران و ناباوران به آن بداند. راه وسط «فراجناحی» گزینه معناداری نیست.  متاسفانه در دیدگاه جدید شاهزاده نهاد سنتی پادشاهی مشروطه که قبلا مانند عامل یکپارچگی و وحدت ملی در واقع لازمه دموکراسی در ایران ارزیابی شده بود اکنون به مانعی برای دموکراسی تغییر شکل داده است.

تصمیم شاهزاده به ایفای نقش فراجناحی در پهنه سیاسی کنونی در ایران، همانگونه که تجربه این چند دهه نشان داده است،  نه تنها بی‌ثمر بلکه بی‌معنی و تهی از محتوا است. در اپوزیسیون دموکراتیک، کسانی که خواهان مشروطه سلطنتی نیستند و در این مورد موضع نمی‌گیرند، خواسته یا نا خواسته، گفته یا نا گفته خواهان دموکراسی بدون قید و شرط هستند که در ادبیات سیاسی جمهوریخواهی نامگذاری شده است. جمهوریخواهی چیزی نیست جز اینکه در تمام امور حکومتی رای مردم بدون «شرط» و محدودیت تعیین‌کننده باشد. موضع نگرفتن شاهزاده در طرفداری از مشروطه پادشاهی درواقع به معنی طرفداری از جمهوری و نه طرفداری از موضع فراجناحی است. این ناهمگونی در موضع،  شاهزاده را در تغییر نظر او مبنی بر اینکه «من خود سیستم جمهوری را ترجیح می‌دهم»، «من اساس دموکراسی را بر مبنای جمهوریت می‌بینم، ما باید برسیم به مرحله‌ای که نهادهای سنتی را الزاماً مبنای حکومت قرار ندهیم.»[ix] به روشنی می‌توان مشاهده کرد. در منطق فراجناحی،  یا به گفته عامیانه «وسط‌بازی»، در شرایط تاریخی ایران  تضادی نهفته است که در ماهیت به معنی نفی پادشاهی مشروطه است.

شاهزاده بارها اعلام کرده است که دغدغه او قدرت سیاسی نیست و منافع «خاصی» ندارد، «انگیزه من قدرت سیاسی نیست» یا “دغدغه من قدرت نیست.» از جمله: «من شخصا کوچکترین خواستی و انگیزه‌ای ویا رقابتی برای کسب قدرت ندارم… بنابراین موضعگیری نمی‌کنم جناح‌بندی نمی‌کنم.»[x] تشریح و بررسی برداشت نادرست و غیرمدرن از مفهوم قدرت سیاسی که در پس این گفتار است نیازمند نوشته مجزائی است .کافیست گفته شود که در مفهوم به‌روز شده قدرت و قدرت سیاسی در تئوری‌های جامعه‌شناسی و فلسفه سیاسی  اعمال قدرت در روابط اجتماعی و سیاسی اولا امری ناگریز است و دوما قدرت، بسته به نوع اعمال آن، می‌تواند عاملی مهمی‌ در پیشرفت جامعه و خلاقیت اجتماعی باشد.[xi] از سوی دیگر همانطور که قدرت در جامعه مدرن از طریق دانش و تاثیر اجتماعی آن اعمال می‌شود (هژمونی) دانش و تاثیر اجتماعی دانش نیز تنها از جایگاه قدرت شکل می‌گیرد (قدرت– دانش از هم جدا نیستند). از این دیدگاه گفته شاهزاده که «الزاما آدم نباید در موضع قدرت یا حکومت یا تصمیم‌گیری باید باشه تا این رو (دانش و تجربه را) انتقال بده» نادرست است.

شاهزاد با اشاره به تجربه اسپانیا بر این باور است که نقش پادشاه تشریفاتی نیست و یک نقش فراحزبی و فرامذهبی و یک عامل وحدت است. ولی باید توجه کرد که اگر خوان کارلوس در اسپانیا توانست نقش فراحزبی و عامل وحدت باشد برای این بود که به عنوان پادشاه قدرت داشت و گفته‌ها و تصمیم‌های او وزنه سیاسی  و اعتبار داشت. او موفق شد این نقش مهم تاریخی را در دوران گذار اسپانیا به دموکراسی از جایگاه مقام پادشاهی انجام دهد. در صورتی که شاهزاده که در حال حاضر فاقد این مقام و قدرت  است از داشتن «قدرت سیاسی» گریزان است و حتی حاضر نیست از آن به عنوان وارث پادشاهی به مثابه عامل وحدت بهره برد.

پادشاهی مشروطه که شاهزاده وارث آن است از آنجا که نقشی نمادین و نماینده منافع عمومی‌ کشور است «قدرت سیاسی» برای «منافع خاصی» نیست و خواست بازگشت این مقام به معنی انگیزه یا خواست برای کسب قدرت سیاسی نیست. گریز شاهزاده از قدرت و قدرت سیاسی به معنی رد قدرت بطور عام نیست . قدرتی که انگیزه و خواست شاهزاده است اعمال قدرت مانند روشنفکر و سیاستمداری مستقل متکی صرفا به نیروی دانش و آگاهی خود در تعیین استراتژی مبارزه و رهبری فکری جنبش اجتماعی در ایران است.[xii] قدرتی که تنها با اتکاء به خرد جمعی باید به کار برده شود و نیاز به دانش و تجربه سیاسی گسترده‌ دارد. سرچشمه این تکروی،  شیفتگی شاهزاده به عقاید خود و برداشت نادرست از توانی‌های فردی و نظر پردازی‌های سیاسی خود است که آنرا به اشتباه علت محبوبیت و طرفداری مردمی‌ خود می‌داند. شاهزاده متوجه نیست که بسیاری از طرفداران او که مردم عادی هستند از نظرات او جز اینکه او آزادیخواه است مطلع نیستند. آنهائی هم که به نظرات سیاسی او توجه می‌کنند و اهمیت می‌دهند برای این است که او را شاهزاده و وارث پادشاهی می‌شناسند. متاسفانه این توجهات و طرفداری‌هائی که روز به روز افزایش یافته سبب شده است شاهزاده در مورد  دلایل آن دچار ابهام شود. نبود نظرات انتقادی از گفته‌های شاهزاده نیز به این ابهام افزوده است.[xiii]

آخرین نمونه از تصمیمات نادرست شاهزاده شرکت فردی او در تجربه ناموفق اتحاد با چند فرد سیاسی و اجتماعی و تنظیم «منشور مهسا» بود. نمونه‌های دیگر اعتقاد او به امکان ریزش نیروهای سرکوب به عنوان عاملی استراتژیک و برداشت او از مبارزه خشونت‌پرهیز است. ریزش نیروهای سرکوب را زمانی می‌توان عاملی در موفقیت مبارزه مردم دانست که جنبشی وسیع شکل گرفته باشد و چشم‌انداز براندازی رژیم قابل تصور باشد. به همین سبب نشانه‌‌های گسترده از این ریزش تا کنون مشاهده نشده است. از این جهت این ریزش را عاملی در استراتژی ایجاد جنبش  مردمی‌دانستن نادرست است.[xiv] همچنین مطلق دانستن و تابو کردن خشونت‌پرهیزی بدون توجه به نیازهای مقطعی جنبش.  این نظر همانقدر نادرست  است که انقلاب را ناگزیر قهرآمیز و سیاست را بیرون آمده از لوله تفنگ دانستن. مثال آشتی ملی در آفریقای جنوبی که شاهزاده بارها به آن اشاره کرده است سیاستی است که بعد از تغییر رژیم آپارتاید در پیش گرفته شد. پیش از آن مبارزه برای تغییر در آفریقای جنوبی بسیاری مواقع خشونت‌آمیز حتی با توسل به مبارزه مسلحانه بود. از سوی دیگر  در دوران صلح و در جوامع آزاد نیز دفاع از جان خود جرم محسوب نمی‌شود.[xv]  اینکه مبارزین باید بتوانند از جان خود در مقابل تعرض دفاع کنند و برای این منظور حتی سازماندهی کنند با اینکه تعرض خشونت‌آمیز را موثرترین  و ناگزیرترین راه مبارزه بدانند تفاوت دارد. منظور از اشاره به این اشتباهات نظری شاهزاده صرفا این است که به چه میزان تعیین استراتژی و رهبری فکری اپوزیسیون نیازمند خرد جمعی و گفتگو و تصمیم‌گیری‌های همه‌جانبه است که در توان یک فرد نمی‌تواند باشد.

یکی از دلایل مهم سقوط محمدرضا شاه  حکومت فردی او بود و شاهزاده رضا پهلوی نیز بر این باور است.[xvi] اطرافیان نزدیک و دولتمندان زمان شاه معتقدند که به ویژه اواخر سلطنت آتها نمی‌توانسته‌اند واقعیات را به او گوشزد کنند و نظرات خود را ابراز کنند و این سبب شد شاه تصمیمات نادرست بگیرد  که منجر به سقوط او شد. [xvii] این اشتباه اینبار نیز از طرف کنشگران و جهره‌های برجسته‌ ی گرایش مشروطه‌خواه در مورد شاهزاده تکرار می‌شود. بجز در موارد استثنائی، از جمله شرکت شاهزاده در گروه معروف به «مهسا» آنهم بعد از انجام تصمیم و بدون ریشه‌یابی این اشتباه، هیچگاه مبانی نظری نادرست که منجر به اشتباهات مکرر او در دوران تبعید طولانی شده مورد بحث و انتقاد طرفداران او قرار نگرفته است. این نوشته به انگیزه رفع این اشتباه نوشته شده و به هیچ وجه قصد آن عناد شخصی با شاهزاده و کاستن از اعتبار اجتماعی و محبوبیت او که برخی از دشمنان خاندان پهلوی دچار آنند نیست. عناد این نوع مخالفین شاهزاده بیشتر شخصی و حتی ناموسی و ژنتیک علیه خاندان پهلوی است و از این رو حرف سازنده‌ای در انتقاد از شاهزاده ندارند. برخی از این منتقدین بازگشت پادشاهی مشروطه را مانعی برای بازگشت «دوران طلائی امام خمینی» و یا دوران رئیس جمهور بنی‌صدر می‌دانند. نوستاژی خاطره انقلاب ۵۷ که در آن شرکت داشتند و در دوره کوتاهی حتی مقام و شهرت یافتند به این دشمنی با خاندان پهلوی دامن می‌زند.

نویسنده این سطور از نظر فلسفه سیاسی و آرمانی هیچوقت پادشاهی‌خواه نبوده و هنوز هم نیست .ولی مانند یک ایرانی چون دلش برای وطن می‌تپد می‌داند که نجات ایران بسیار مهمتر از عقیده شخصی اوست و هرگز به آرمان‌های جزمی‌ در برابر آنچه منافع مردم و میهن می‌داند اولویت نخواهد داد. بر مبنای رشته تخصصی جامعه‌شناسی و تجربه فعالیت سیاسی در نقش سازمانده و هدایت تشکیلات‌های سیاسی بر این باور است که پادشاهی‌خواهی مشروطه در ایران و در راس آن وارث قانونی پادشاهی شاهزاده رضا پهلوی توان بالقوه برای دگرگون کردن زمینه سیاسی ایران در راستای دستیابی به نجات ایران و دموکراسی دارد.

آنچه از شاهزاده انتظار می‌رود این نیست که از تلاش خود برای اتحاد اپوزیسیون دست بردارد. ولی مهم درک این واقعیت است که هماهنگی و اتحاد اپوزیسیون زمانی می‌تواند شکل گیرد که جریان پادشاهی با شرکت شاهزاده به مثابه نیروی سیاسی مقتدر و با اعتباری در جامعه ایرانی و بین‌المللی حضور داشته باشد. سازماندهی و گسترش جریان پادشاهی خواهد توانست انگیزه و محرکی، همانطور که در دوران خیزش مهسا دیده شد، جهت فعالیت و ایجاد تشکل برای همه نیروهای دموکراتیک و در نتیجه اتحاد عملی و موثر اپوزیسیون باشد.

از این رو سودمند است شاهزاده  تمرکز خود را متوجه سازماندهی و وحدت مشروطه‌خواهان کند. در این جهت لازم است کمیته‌ای چند نفره از معتمدان با تجربه پادشاهی‌خواه را برای شناسائی و انتخاب شورائی متشکل از افراد قابل اعتماد، متخصص و با نفوذ اجتماعی تشکیل دهد و در آینده تصمیمات و نظرات خودرا  به مشورت جمعی با این شورا واگذار کند. نخستین برنامه و تمرکز این شورا اتحاد و سازماندهی پادشاهی‌خواهان باید باشد. وظیفه سایر جریان‌های مخالف رژیم،  این است که، گذشته از پیشبرد مبارزه مستقل خود ،از دامن زدن به بحث‌ها و کنش‌های غیرضروری و بی‌موقع در صدد تضعیف جریان پادشاهی مشروطه نباشند و در حد امکان با این جریان سیاسی هماهنگ و متحد عمل کنند.


[i] گفتگوی شاهزاده با رسانه‌ها –۲۵ اوت ۲۰۲۳
[ii] گفتگوی رضا پهلوی در برنامه افق صدای آمریکا – Oct 2, 2012، همچنین ن.ک. بخش نخست مصاحبه شاهزاده رضا پهلوی  با تلویزیون اندیشه – Nov 2, 2012
[iii]  این نکات را رضا مریدی وزیرپیشین آموزش عالی ایالت انتاریودر کانادا در نشست «همبستگی؛ پلی برای آزادی» در شهر تورنتو، به روشنی بیان کرد: «اغلب ما صحبت می‌کنیم درباره آنچه که خواسته خودمان هست. ما باید ببینیم که مردم در ذهنشون چی هست. مسئله دوم ما چطوری میتونیم رژیم جمهوری اسلامی رو از جاش بکنیم… آنچه حقیقتا ضروری است اینه که (سیاستمداران اپوزیسیون) بتونند در تشکل‌های سیاسی جمع بشند.  با فرد‌گرائی ما نمیتونیم این سیستم رو از جا بکنیم ما باید تحزب بکنیم. احزاب هستند که میتونند با هم جمع بشند دیگران که افراد هستند مثل من… میتونیم کمک کنیم (این است که) که احزاب بتونند متشکل بشند برای براندازی این رژیم… باید بتونیم هیجاناتی که در جامعه درست می‌کنیم به عمل برسانیم وگرنه دچار ناامیدی میشیم.» بخشی از نشست «همبستگی؛ پلی برای آزادی» در شهر تورنتو- ۲۵ مارس ۲۰۲۳
[iv] شاهزاده رضا پهلوی – آرشیو برنامه «به عبارت دیگر» – تاریخ اولین پخش: ۲۰۰۹/۱۲/۱
[v] برخی از طرفداران پادشاهی، و در راس آنها امیر طاهری همه را به اتحاد بر محور قانون اساسی مشروطه دعوت می‌کنند. وقتی طرفداران بی قید و شرط مشروطه خود در چنین تشتت و بی‌سامانی بسر می‌برند، زمانی که وارث تاریخی پادشاهی مشروطه آماده پذیرش این مقام نیست و در نتیجه جریان مشروطه‌خواهی فاقد رهبری است چگونه ایشان انتظار دارند که دیگران، که اعتقادی به قانون اساسی مشروطه ندارند، زیر پرچم مشروطه‌خواهی متحد شوند؟ مقصود فراستخواه (۱۳۹۶)
[vi] ما ایرانیان؛ زمینه کاوی تاریخی و اجتماعی خلقیات ایرانی” – نشر نی . این پیمایش در سطح ملی در باره مولفه‌های بحث‌برانگیز خلقیات ایرانی با کمک تعدادی از اعضای هیئت علمی دانشگاه‌های سراسر کشور انجام شده است.
[vii] در سال ۲۰۱۱ در پاسخ به پرسشی که «چرا نمی‌خواهید در انتخابات جمهوری در ایران شرکت کنید و چرا می‌خواهید شاه بشید» پاسخ شاهزاده بر این مبنی است که «نهاد پادشاهی در کشور ایران با توجه به این کثرت‌گرائی حزبی، عقیدتی و مذهبی میتونه متکی باشه مثل یک سوپاپ اطمینانی برای حفظ یکپارچگی مملکت نقش داشته باشه مثل یک عامل کاملا بیطرف  و این رو میشه جستجو کرد در ماهیت پادشاهی مدرن منتهی غیرمسئول.»  شاهزاده اضافه می‌کند که «من نمیخواهم شاه باشم من میگم در آن مقام بهتر میتونم مثمر ثمر بشم برای جامعه.» نسخه کامل مصاحبخ در برنامه پارازیت – ۱۹ مارس ۲۰۱۱
[viii]  در مصاحبه‌های دیگری هم شاهزاده پادشاهی مشروطه ( درقالب دموکراتیکش در فرم مدرنش که در مدل‌هایی مثل ژاپن و هلند و نروژ می‌بینید»  را «عامل وحدت ملی» دانسته که به «هزار دلیل فرهنگی و تاریخی آن نظام (پادشاهی) میتونه کمک کنه به حفظ یکپارچگی مملکت.» نظامی‌ که  اقوام و مذاهب مختلف خودشون رو در یک سمبلی پیدا می‌کنند که کلیت مملکت رو به یک چشم نگاه می‌کنه و از نظر فرهنگی هم «آن نقش رو بازی کرده.»  مصاحبه الاهه بقراط با شاهزاده رضا پهلوی در تلویزیون ایرانیان–  مه ۲۰۱۲
[ix]  رادیو فردا اسفند ۱۳۹۹
[x] نشست گقتگو با جمعیت سوسیال دموکراسی – ۱۵ ژوئیه ۲۰۲۲
[xi] علاقمندان این بحث به کتاب زیر رجوع کنند:
Antony Giddens (1981) The Nation-State and Violence, University of California Press
[xii]  شاهزاده  برای خود نقشی مانند ولتر در شرایط پیش از انقلاب فرانسه قائل است  و بر این باور است که به تحربیات و نظرات منحصرد به فردی در دوران تبعید دست یافته و می‌خواهد آزادانه، یعنی بدون محدودیت‌های ناشی از تعلق به ساختار سیاسی مشخصی،  شخصا به جامعه ایران منتقل کند. (اتاق خبر با پوریا زراعتی – گفتگو با شاهزاده رضا پهلوی – وبسایت منوتو Sep 20, 2019. و نشست گفتگو با جمعیت سوسیال دموکراسی  ژوئیه ۲۰۲۲). دراین مورد هم باید گفت شاهزاده متاسفانه از رابطه قدرت و شناخت که در فلسفه علم مدرن پذیرفنه  شده و نظریه غالب است ناآگاه است.  گفتگوی اختصاصی اتاق خبر با شاهزاده رضا پهلوی- Jul 12, 2018– منوتو
[xiii] برای مثال«خیلی‌ها هستند جمهوریخواه‌اند و می‌گویند ما اصلا شما را به خاطر افکارت طرفدارت هستیم نه به خاطر اینکه کسی هستی. فردا هم ترتیبی میشه شما میشید رئیس جمهورمان.» خط قرمز – گفتگو مهدی فلاحتی با شاهزاده رضا پهلوی –  Jun 12, 2018. «اگر مردم برای من اعتبار قائلند برای اینه که حرفهائی که در این سال‌ها زده‌ام غلط در نیامده از نظر پیش‌بینی. اتاق خبر با پوریا زراعتی –  – Nov 1, 2018-  – گفتگو با شاهزاده رضا پهلوی
[xiv] پاسخ شاهزاده به این پرسش در مورد «شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد» که “فرض کنید به این شورا همه  پیوستند بعد می‌خواهید چکارکنید؟» اتکاء به  نقش کلیدی نیروهای سرکوب است و پرهیز از خشونت و آشتی ملی برای تشویق آنان به ریزش است. در ادامه اشاره به «فاکتور بین‌المللی  حمایت از جنبش مردمی‌» اشاره شده است.  شاهزاده علت نبودن افراد و تشکیلات داخل کشور را پاسخ‌های گنگ و مبهمی‌ داده است. گفتگوی عنایت فانی با شاهزاده رضا پهلوی- ۰۱/۲۲/۲۰۱۳ – «به عبارت دیگر»
[xv]  نگاه کنید به «حق دفاع مشروع چیست؟» نوشته احد قربانی دهناری – وبسایت گویا ۲۹ اوت ۲۰۲۳
[xvi] شاهزاده رضا پهلوی – آرشیو برنامه به عبارت دیگر – تاریخ اولین پخش: ۲۰۰۹/۱۲/۱۵
[xvii]  نگاه کنید به عنوان نمونه به مصاحبه عالیخانی وزیر اقتصاد سابق با «به عبارت دیگر» بی‌بی‌سی و گفتگوی کلهر با امیر افشار وزیر تشریفات دربار


♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۶۰ / معدل امتیاز: ۴٫۳

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=329308