جنبش مدنی نوعی از مبارزه است که افراد با استفاده از روشهای بدون خشونت نظیر اعتصاب تحریم بست نشستن عدم همکاری و غیره درصدد کسب قدرت و ایجاد تغییر هستند. در این روش مردم قدرت جمعی خود را به نمایش میگذارند جنبشهای مدنی به دلایل مختلف چون بیعدالتی سرکوب و غیره آغاز میگردد.
جنبش مدنی چگونه باعث تغییرات میشود؟
با نظریه مشروعیت تغییرات حاصل از جنبش مدنی قابل توجیه است.
این نظریه بر سه اصل استوار است:
۱- قدرت حاصل مشروعیت است نه اجبار.
۲-قدرت همیشگی نیست .
۳-هیچ سیستمی یکپارچه و همگون نیست.
نخست، نظام سیاسی بر اساس همکاری و اطاعت اختیاری است نه زور و اجبار طرفداران نظام باید احساس کنند که اطاعت از نظام به نفع آنان است و این به نظام مشروعیت میبخشد. هرگاه طرفداران نظام احساس کنند که نظام شایسته قدرت نیست تعدادی زیادی از آنان دچار ریزش و عدم اطمینان به نظام میشوند و از اطاعت آزادانه و داوطلبانه سر باز خواهند زد و حفظ نظام با مشکل مواجه خواهد شد. در این زمان اگر نظام تلاش کند به زور متوسل شود دچار ضعف و تحلیل خواهد شد، زیرا همکاری اطاعت داوطلبانه طرفدارانش را از دست داده و با بحران مشروعیت مواجه میشود.
دوم، هیچ نظامی یکپارچه و همگون نیست. هر نظامی، هر چند سرکوبگر، از افراد و گروههای متفاوتی تشکیل شده است که به آن وفادار هستند نظیر:
۱-نیروهای امنیتی نظیر ارتش، پلیس، و نیروهای اطلاعاتی و نظامیان محلی
۳- نیروهای اقتصادی نظیر بانکها تجار بزرگ یا خورده موسسههای مالی شرکتها ۳-نیروهای اداری در بخشهای اجرایی، قضایی یا قانونگذاری و موسسات دولتی یا خصوصی
۴- ارباب ارتباط جمعی نظیر رادیو، تلویزیون، روزنامهها، وبسایتها و غیره
۵- نیروهای مذهبی
۶- موسسات آموزشی و تحقیقاتی نظیر دانشگاهها، انجمنهای دانشآموزی، دانشجویی و یا اساتید
۷- شخصیتهای فرهنگی، بازیگران، ورزشکاران و سلبریتیها
۸-تشکلهای حرفهای نظیر کارگران، معلمان، پرستاران و اتحادیهها
۹-انجمنهای مدنی نظیر انجمنهای حقوق مدنی، معلمان و غیره
هر نظامی برای حفظ مشروعیت و تداوم خود به همکاری و اطاعت افراد و طرفداران از گروههای مختلف جامعه نیاز دارد. وقتی که قاطبه مردم از پیروی از حاکمیت خودداری میکنند، زمینه برای تغییرات فراهم میشود ولی این امر به تشکیل گروههای همفکر و برنامهریزی نیاز دارد. ریزش در طرفداران نظام نیز از دیگر عوامل موثر در این تغییرات است. چند نمونه از راهکارهای ایجاد چنین تغییراتی شامل موارد زیر است:
۱- اعتصاب کارمندان و کارگران
۲- عدم فرمانبرداری مسئولین پایینی از مسئولین بالاتر
۳- عدم همکاری نیروهای امنیتی و پلیس با حاکمیت
۴- فشار اصحاب صنایع و تجار و موسسات مالی بر نظام
سوم، قدرت هیچگاه همیشگی نیست. هر نظامی باید بطور مرتب قدرت خود را باسازی کند با قراردادهای اجتماعی عمل به وعدهها و شعارها. قدرت باید مرتب مشروعیت خود را به مردم و طرفدارانش نشان دهد. جنبش مدنی باید بطور مشخص مشروعیت حاکمیت را هدف قرار دهند و نشان دهند که نظام دچار بحران مشروعیت شده است.
راهکارهای جنبش مدنی
وقتی صحبت از روشهای جنبش مدنی میشود عمدتاً اعتراضات و تظاهرات در فکر ما میآید ولی این فقط آغاز راه است و روشهای مختلف و متعددی برای پیشبرد جنبش مدنی وجود دارد. باید توجه داشت که به علت مشارکت افراد مختلف، با پیش زمینههای مختلف جنبشها از روشهای ابتکاری خاص خود در پیشبرد جنبش استفاده میکنند. این خود یکی از مزیتهای جنبشهای مدنی است. جنبش باید در استفاده از روشهای مختلف انعطاف پذیر باشد و گاه چند روش مختلف را با برنامهریزی بطور همزمان اجرا کند. برخی از این روشها عبارتند از
۱- استفاده از بیانیه، شب نامه و دادخواست (petition )، روزنامههای زیرزمینی، شعار نویسی، راهپیمایی سکوت و غیره.
۲- اعتصابات کاری، دانشجویی، تحریم مناسک اجتماعی یا ورزشی
۳- تحریم مغازهها و یا موسسات مالی و کالاها
۴- ایجاد راهبندان
۵- عدم پرداخت مالیات
۶- خارج کردن پول از بانکها و موسسات مالی و اعتباری
۷- سخنرانیهای اعتراضی
۸- تحریم انتخابات
۹- نافرمانیهای مدنی
۱۰- اعتصاب غذا
۱۱- بست نشستن
۱۲- اختلال در سیستمهای اجرایی و کامپیوتری
۱۳- ایجاد کارزارهای مختلف در فضای مجازی
۱۴- طراحی شعارهای جذاب توسط هنرمندان و موسیقیدانان
۱۵- ایجاد موسسات موازی نظیر رادیو و تلویزیون و غیره
۱۶- اختلال در سیستمهای اطلاعاتی و خدمات رسانی
برنامهریزی کاربردی برای جنبش مدنی
یکی از فاکتورهای مهم برای موفقیت هر جنبشی برنامهریزی و آمادهسازی است. این امر به چند مرحله نیاز دارد :
۱- جمع آوری اطلاعات جهت شناخت و طرح مسئله و یا مشکل
۲- آموزش و آگاهی دهی، حداقل کردن شبهات جهت کسب حمایت و همدردی
۳- تعهد شخصی و جمعی به جنبش و به فلسفه و روشهای مبارزه
۴- ایجاد زمینه بحث و تبادل نظر بین افراد
۵- عملگرایی با ایجاد بحث، تضاد، فشار افکار عمومی و فشارهای اخلاقی به نظام
۶- آشتی و پذیرش نیروهایی که از نظام بریدند
روشهای جنبش مدنی باید بر اساس اصول زیر باشد:
۱- تاکید بر روشهای خشونتپرهیز
۲- تاکید بر روشهای فراگیر و تکثرگرا جهت جذب افراد
۳- استفاده از جنبش مدنی به عنوان آخرین را بعد از آنکه راههای قانونی به نتیجه نرسیده است
۴- تاکید بر راستی و حقانیت جنبش جهت مشروعیت بخشی به آن
چه عواملی باعث موفقیت جنبشهای مدنی میشوند؟
با بررسی جنبشهای مدنی مشخص شده است که چهار عامل باعث موفقیت جنبشهای مدنی شدهاند:
۱- مشارکت تودههای مردم
یکی از مهمترین عوامل موفقیت هر جنبش مدنی گستردگی و تنوع افرادی است که در آن مشارکت دارند مشارکت توده عظیمی از مردم باعث میشود که تداوم سرکوب با مشکل مواجه شود و باعث ریزش نیروهای وفادار به نظام شود و در نهایت نظام را با بحران مشروعیت مواجه کند. این امر باعث میشود که بیتفاوتی نظام به خواست افکار عمومی غیرقابل تداوم شود. به علت آنکه جنبش مدنی نیاز به آموزشهای طولانی و دوری از خانه و خانواده و استفاده از زور و خشونت ندارد، در نتیجه افراد با تواناییهای مختلف قادر در آن هستند از جمله زنان، کودکان و افراد پیر
۲- ریزش در طرفداران حاکمیت
جنبش مدنی باعث تغییرات از پایین میگردد و سیاستهای نظام را مختل میسازد که خود باعث ریزش طرفداران نظام میگردد چون ادامه وفاداری را به نفع خود نمیدانند . لازمه این امر مشارکت اقشار مختلف جامعه نظیر زنان، جوانان، پیران، دانشجویان، کسبه و غیره در جنبش است زیرا نیروهای سرکوبگر فرزندان و آشنایان خود را در میان معترضان میبینند. این امر به انزوای طرفداران نظام منجر شده و بحران مشروعیت حاکمیت را تشدید میکند. طرد و انزوای طرفداران نظام منافع آنان را به خطر انداخته و به ریزش آنان منجر میگردد. نیاز به تایید جمعی و حفظ ارتباط با دوستان فامیل و جامعه از دیگر عواملی است که در ریزش طرفداران نظام موثر میباشد.
۳- استفاده از روشها و راهکارهای مختلف و متنوع
جنبشهای مدنی که از روشهای مختلف در مبارزات خود استفاده میکنند، شانس موفقیت بیشتری دارند تا با فشاری بر یک روش نظیر تظاهرات. استفاده از روشهای جدید و ابتکاری به تداوم و پویایی جنبش کمک کرده و از خستگی و دلسردی افرادی که در جنبش مشارکت دارند میکاهد. این امر همچنین به فشار مضاعف و ممتد بر حاکمیت منجر میشود.
۴-برنامه، نظم و انعطاف پذیری در مواجهه با سرکوب حاکمیت
جنبش باید در مواجهه با سرکوب حاکمیت با برنامهریزی و نظم به کار خود ادامه دهد و همچنین انعطاف پذیر باشد و با شرایط مختلف در برنامههای خود تغییر ایجاد کند. لازمه این امر داشتن برنامه برای احتمال اتفاقات مختلف است نظیر دستگیری رهبران جنبش و یا افراد زیادی از طرفداران جنبش. توجه داشت که موفقیت جنبش امری ناگهانی نیست بلکه امری است زمانبر که نیاز به تلاش و پشت کار و برنامهریزی دارد. برای موفقیت جنبش نیاز به آموزش و برنامهریزی است جنبش باید در راه خود پشت کار و اتحاد و تداوم داشته باشد و از روشهای ابتکاری برای تداوم جنبش استفاده کند.
نقش زنان در جنبشهای مدنی
زنان در بسیاری از جنبشهای مدنی در صف اول هستند. مشارکت زنان در جنبشهای مدنی از عوامل مهم موفقیت است. پس از جنگ جهانی دوم، جنبشهای کمی که زنان را حذف کردند به موفقیت رسیدهاند. مشارکت زنان به افزایش مشارکت افراد در جنبش منجر میگردد. زنان به علت نقش سنتی خود اطلاعات مفیدی در مورد تحریم کالاها و امکانات دارند و حتی میتوانند از پسران و شوهران خود که شاید در نیروهای سرکوبگر باشند به جنبش اطلاعات دهند. مشارکت زنان به ارائه روشهای ابتکاری برای ادامه جنبش کمک میکند. مشارکت زنان منجر به افزایش مشروعیت
جنبش و افزایش مشارکت افراد جامعه میگردد. مشارکت زنان همچنین موجب احساس شرم در نیروهای سرکوبگر و ریزش طرفداران نظام میگردد.
نقش جنبش مدنی در ریزش طرفداران نظام
هیچ قدرتی بدون طرفداران خود قادر به حیات نخواهد بود. این طرفداران فقط نیروهای امنیتی و سرکوبگر نیستند بلکه در ردههای پایین تا بالای نظام نقش آفرینی میکنند، نظیر سربازان و پلیس، صاحبان مشاغل و بانکها، کارگران، معلمان، وکلا دیپلماتها و غیره. جنبشها باید تمامی این افراد را در ردههای مختلف مورد هدف قرار دهند، چه بطور مستقیم یا غیر مستقیم، تا آنان را متقاعد کنند که ادامه وفاداری به نظام دیگر به نفع آنان نیست. باید توجه داشت که بسیاری از این افراد لزوماً به ایدئولوژی نظام پایبند نیستند و منافع شخصی و خانوادگی برایشان مهمتر است به عنوان مثال نیروهای امنیتی اگر افراد خانواده و گروههای نژادی یا اجتماعی وابسته به خود را در صف مخالفین ببینند، بیشتر احتمال دارد که دچار ریزش شوند، و یا اعتصابات و تحریمها میتواند به اصحاب مشاغل و بانکها آسیب زیادی بزنند و آنان را دچار ریزش کند.
لذا لازم است که برنامه ریزان جنبش ستونهای نظام را مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهند تا برای ریزش آنان راههای کاربردی خاصی ارائه دهند. افراد مختلف در هر یک از ستونهای نظام منافع خاصی دارند که لزوماً با منافع افراد رده بالا یکسان نیست.
چطور طرفداران جنبش را زیاد کرد؟
برای ازدیاد طرفداران جنبش باید از پیامها و روشهای متعدد استفاده کرد. افراد میتوانند به دلایل مختلف بطور فعال و یا غیر فعال به جنبش بپیوندند. لذا لازم است که طیف طرفداران را مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد. برای این کار افراد جامعه به چند دسته تقسیم میشوند: مخالفین فعال جنبش، مخالفین غیر فعال، بی تفاوتها، طرفداران فعال جنبش و طرفداران غیر فعال. تحلیلگران جنبش باید هر یک از این گروهها را ارزیابی کرده و برای جذب آنان راهکرد ارائه دهند. به عنوان مثال باید دید که چطور میتوان طرفداران غیر فعال یا به اصطلاح قشر خاکستری را به طرفداران فعال تبدیل کرد. برای این امر میتوان از روشهایی نظیر آموزش و آگاهی دادن اعتراضات کم خطر جمع آوری امضا بدون خروج از منزل و اظهار بیماری و غیره استفاده کرد.
نقش فضای مجازی و فناوریها در جنبش مدنی
فضای مجازی ابزار موثری در تسریع ارتباطات و هماهنگی بین اعضای جنبش و مردم است ولی استفاده از آن همچون یک شمشیر دو لبه است. جنبش در استفاده از این ابزارها باید به موارد زیر داشته باشد:
اولا : استفاده از ابزارهای فضای مجازی گاهاً به اشخاص این حس کاذب را میدهد که بطور مستقیم در جنبش درگیر هستند و از مشارکت فعال آنان شاید بکاهد.
دوما : فضای مجازی جای ایجاد ارتباطات برنامهریزی و ارائه روشهای کاربردی را نمیگیرد و لذا جنبشها نباید در دام وسوسههای فضای مجازی قرار گیرند ،بطوری که آنان را به تاکتیکها و روشهای کاربردی ارجحیت دهند.
سوما: عدم توجه در ساختن ساختارهای برنامهریزی و صرف اصرار بر استفاده از فضای مجازی به گسترش جنبش آسیب میزند.
از طرف دیگر نظامهای سرکوبگر نیز میتوانند به علت امکانات وسیعی که در اختیار دارند از فضای مجازی به نفع خود استفاده کنند. به عنوان مثال رژیم میتواند فضای مجازی را کاملاً مسدود کند و یا اطلاعات غلط را پخش کند. لذا جنبش نباید تنها به استفاده از فضای مجازی بسنده کند.
انواع ساختار برنامهریزی برای جنبش مدنی
یکی از انواع این ساختار مسئله رهبری است. رهبر یا رهبران باید ۱) اهداف جنبش را به طرفداران منتقل کنند. ۲) هماهنگیهای لازم را جهت عملی کردن راهکردها در جهت نیل به اهداف ارائه دهند. ۳) تصمیمهای کاربردی را اتخاذ نمایند. ۴) به گفت و گو و چانه زنی بپردازند.
باید توجه داشت که برخی جنبشها بدون رهبری هستند. این روش باعث میشود که نظام نتواند رهبران جنبش را بازداشت کند تا جنبش را از حرکت باز دارد، ولی جنبشهای بدون رهبری در دراز مدت ممکن است با مشکلهای کاربردی مواجه شوند. جنبشهای بدون رهبر در ایجاد روابط اجتماعی و تصمیمگیریهای کاربردی و چانه زنیها در دراز مدت با مشکل مواجه خواهند شد. این بدین معنا نیست که لزوماً جنبش یک رهبر کاریزماتیک نیاز دارد ولی هر جنبش مدنی نیازمند به رهبر یا رهبرانی است که بطور فعال در سازماندهی، برنامهریزی و تصمیمات راهبردی مشارکت داشته باشند.
آیا جنبشهای مدنی در جوامع غیر دموکراتیک نیز موثر بودهاند؟
مطالعات نشان میدهد که بعد از جنگ جهانی دوم، در بیش از ۱۰۰ جنبش مدنی تنها ۲۵٪ در جوامع دموکراتیک بودهاند. باید توجه داشت که جنبش مدنی در حکومتهای جبار که مشروعیت خود را از دست دادهاند، به مرور زمان قابل شکلگیری است. هرچه تداوم حکومت سرکوبگر به درازا بکشد شهروندان جامعه به تدریج به آن به چشم دشمنی می نگرند که باید از آن رهایی یابند، هرچند که بر سر جایگزین آن اختلاف نظر داشته باشند. در جوامع دموکراتیک روشهای دیگری چون انتخابات وجود دارد تا بتوان به تغییرات دست یافت. جنبشهای مدنی در جوامع مختلف با فرهنگ مختلف از آسیای جنوب شرقی، خاورمیانه، اروپا، و آمریکای لاتین موفق بوده است.
راهکارهای جنبش مدنی در مواجهه با خشونت نیروهای سرکوبگر
خشونت نیروهای سرکوبگر اغلب نتیجه معکوس دارد و موجب حقانیت جنبش مدنی میگردد. با وجود آن جنبش باید برای خشونت نیروهای سرکوبگر برنامهریزی داشته باشد تا از ترس و وحشت افراد خود و صدمه آنان بکاهد. جنبش باید با آموزش و آگاهی دادن افراد را از لحاظ جسمی و روانی آماده کند. لازم است افراد برای کمکهای اولیه آموزش ببینند. افراد باید آموزشهای اولیه جهت برخورد با گاز اشک آور، گلولههای مشقی و یا شلنگ آب آتش نشانی داشته باشند. برای غلبه بر ترس می توان از رقص، موسیقی و اجراهای خیابانی استفاده کرد. راه و روشهای مختلف فرار باید مد نظر باشد که در صورت خشونت از آن بهره جست. افراد بهتر است بطری آب، روسری، و جعبه کمکهای اولیه جهت شست و شوی چشمها در صورت مواجهه با گاز اشک آور و یا درمان زخمهای سطحی به همراه داشته باشند. استفاده از ماسک از تشخیص چهره خطر گاز اشک آور میکاهد. مطالعات نشان داده است که افراد در جمع احساس امنیت بیشتری میکنند و آموزش و آمادگی قبلی اعتماد به نفس افراد را در مواجهه با خطرات احتمالی بالا میبرد.
کارنامه جنبشهای مدنی در یکصد سال اخیر
دکتر «اریکا چنووت» استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد در کتاب اخیر خود تحت عنوان «جنبشهای مدنی» به ارزیابی کارنامه جنبشهای مدنی در یکصد سال اخیر پرداخته است. تحقیقات وی که خلاصه آن در این کتاب آمده است، نشان میدهد که موثرترین روش برای تغییرات سیاسی و اجتماعی، جنبش یا مقاومت مدنی است. او بهویژه تاثیر جنبشهای مدنی با جنبشهای خشونتآمیز را در یکصد سال اخیر مقایسه کرده است.
تحقیقات وی نشان میدهد در ۶۲۷ جنبش از سال ۱۹۰۰ تا ۲۰۱۶، میزان موفقیت جنبش مدنی دو برابر جنبشهای خشونتآمیز بوده است. بهویژه در ۵۰ سال اخیر میزان جنبشهای مدنی و موفقیت آنان در مقایسه با جنبشهای خشونتآمیز رو به افزایش است.
سئوال مهمی که وی به دنبال آن است، علت این پدیده است. علت اصلی این پدیده، قدرت مردم است. مطالعات وی نشان میدهد که هیچ جنبش مدنیای که حداقل ۳.۵ درصد افراد جامعه در آن شرکت کردهاند با شکست مواجه نشده است. میزان مشارکت مردمی در جنبشهای مدنی چهار برابر جنبشهای خشونتآمیز یا مسلحانه بوده است.
جالب اینکه مشارکت مردمی در جنبشهای مدنی با همکاری طیف گستردهتری از افراد جامعه از لحاظ جنس، سن، جنسیت، نژاد و تفاوتهای دیدگاههای سیاسی و اجتماعی همراه بوده است.
نکته جالب دیگر این کتاب این است که جنبشهای مدنی در تثبیت صلح و دموکراسی به مراتب از جنبشهای خشونتآمیز موفقتر بودهاند. جنبشهای مدنی در مقایسه با جنبشهای خشونتآمیز، احتمال جنگ داخلی را به مراتب کمتر کردهاند.
این کتاب نشان میدهد که موفقیت جنبشهای مدنی به چهار عامل اصلی بستگی دارد. اول، تعداد افراد شرکتکننده در جنبش است. جنبشهای مدنی با همکاری طیف وسیعی از افراد جامعه از لحاظ سن، جنس، قومیت و تفاوتهای اجتماعی و سیاسی همراه بودهاند. این تفاوتها منجر به قدرت اجتماعی جنبش شده است، بطوری که باعث ریزش در افراد گروه مخالف و طبقه حاکم بهویژه نیروهای امنیتی میشود.
به عنوان مثال در انقلاب ایران و یا جنبش مدنی در صربستان بسیاری از نیروهای امنیتی حاضر به اجرای دستورات مافوق در شلیک به مردم نشدند، چون افراد خانواده و فرزندان خودشان را در میان مردم دیدند و این عامل دوم موفقیت جنبشهای مدنی است، یعنی ریزش در افراد گروه مخالف. عامل سوم ابتکار در روشهای مبارزه است. به علت تفاوتهای موجود در افراد در جنبش مدنی این جنبشها به ابتکار عمل برای موفقیت نیاز دارد. به عنوان مثال تنها تظاهرات روزانه گاه موثر نیست. ابتکارهایی نظیر نافرمانی مدنی یا بایکوت اقتصادی به موفقیت جنبشهای مدنی کمک کرده است. عامل چهارم، نظم و برنامه است.
جنبشهای مدنی که با وجود چالشهای متعدد به هدف خود وفادار بوده و با پشتکار و تمرکز راهکارهای جدیدی را در طول زمان مقاومت خود ابداع کردهاند با موفقیتهای بیشتری همراه بودهاند. اما هر جنبشی با وجود داشتن هر چهار عامل به سازماندهی و رهبری برای موفقیت نیز نیاز دارد.
نتیجهگیری
۱- جنبش مدنی یک روش عملی و موثر در دستیابی به تغییرات اجتماعی است. جنبش مدنی لزوماً به معنی خوب یا اخلاقی بودن نیست، بلکه نوعی مبارزه است بر اساس روشهای خشونتپرهیز.
۲- جنبش مدنی در صدد تسلط بر قلوب طرفداران حکومت نیست بلکه در تلاش برای ریزش آنان و بریدنشان از حاکمیت است.
۳- جنبش مدنی چیزی بیش از اعتراض است و از روشهایی چون نافرمانی مدنی، اعتصاب، تحریمهای گروههای اقتصادی، سیاسی و غیره استفاده میکند.
۴- هرچند جنبشهای مدنی همیشه موفق نیستند ولی میزان موفقیت آنان از روشهای دیگر نظیر جنبشهای مسلحانه بیشتر است.
۵- جنبشهای مدنی در ۱۰۰ سال گذشته به مراتب از جنبشهای مسلحانه در ایجاد تغییرات دموکراتیک بدون بحرانهای انسانی موفقتر بودهاند.
*منبع: از کتاب «جنبش مدنی» نوشته اریکا چینوت
*ترجمه و تنظیم: دکتر رضا سعیدی فیروزآبادی پزشک متخصص پیوند اعضا و عضو کنونی هیئت هماهنگی پروژه ققنوس ایران