یک سال از آغاز جنبش ملی، آزادیخواهانه و فراگیر ملت ایران گذشت. در روز بیست و پنجم شهریورماه سال گذشته خانم مهسا امینی دختر ۲۲ ساله ایران در زندان گشت ارشاد، مظلومانه کشته شد. به دنبال قتل دلخراش او جنبش اعتراضی گستردهای در سراسر کشور و در روزها و ماههای متوالی شکل گرفت. طی این جنبش تاریخی، صدها نفر کشته شدند، هزاران نفر دستگیر و روانه زندانها گردیدند و عده بیشماری نیز مجروح و مصدوم و به ویژه نابینا برجای ماندند. مسلم است که این خیزش رعدآسا و خودجوش مردم ایران، تنها یک عکسالعمل به آن قتل ظالمانه و اسفانگیز نبود، بلکه ریشه این قیام را باید در خواستههای تراکمیافته و انباشته شده مردم ایران در بیش از چهار دهه، جستجو کرد، که انفجار ناگهانی، این بغض فروخفته را هویدا ساخت و آن مطالبات پاسخ نگرفتهی چهل و چهار ساله در شعار «زن، زندگی، آزادی» متجلی گردید. این فریاد به اختصار، رعایت حقوق بشر و برابری زن و مرد، تامین بودن یک زندگی متعارف و بدون دغدغه و داشتن آزادیهای اولیه و انسانی را بیان میکرد.
واقعیت این است که نظام جمهوری اسلامی در سیاستها و عملکرد خود، حقوق انسانی ملت ایران را پایمال کرده، از تامین زندگی و معیشت مردم عاجز مانده و همه آزادیهای اساسی و اولیه ملت ایران را به محاق فراموشی سپرده است. حکومت جمهوری اسلامی با سیاستهای غلط در داخل کشور و در عرصه بینالمللی و ناتوانی در مدیریت اقتصادی و ایجاد گرانی و تورم وحشتناک و طاقتفرسا و با داشتن فسادهای گوناگون و وصف ناشدنی، زندگی را بر ملت ایران ناگوار و امنیت ملی را متزلزل و فضای روانی جامعه را غیرقابل تحمل و تیره و تار کرده است. این رفتارهای ناروای حکومت بود که بانوان صبور و حقطلب و نسل جوان ترقیخواه کشور را به خیابان آورد. و همین رفتارهاست که یک مهاجرت دستجمعی و یک فرار بزرگ نخبگان را از کشور پدیدار ساخته است.
آخر آقایانی که خود را مسئولان کشور مینامید، شما خودتان پاسخ دهید، در شرایطی که در جامعه آزادی احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی عقیده و بیان، آزادی مطبوعات و رسانهها و آزادی انتخابات را نابود کردهاید، برای شهروندان این سرزمین چه راهی جز به خیابان آمدن و فریاد اعتراض سردادن باقی میماند؟
حکومت تمام نیروی خود را برای سرکوب مردم و خاموش کردن صدای اعتراض آنها بسیج کرد و توانست با کشتن و گرفتن و اعدام کردن، ظاهرا صدای ملت را خاموش نماید. اما کیست که نداند که این خاموشی مانند آتشی در زیر خاکستر است و هر لحظه ممکن است برافروختهتر از پیش در گوشهای زبانه بکشد و شعلهور گردد. تا رفتارهای استبدادی و ضد آزادی و بر خلاف استقلال و بیعدالتی تداوم دارد و تا گرایشهای ایدئولوژیک انحصارطلبانه و ظلم و فساد ساری و جاریست، آتش اعتراض این ملت فرو نخواهد نشست. حکومت باید چشمهای خود را بگشاید و خشم و عصیان ملت بزرگ ایران را ببیند. حکومت باید گوشهای خود را باز کند و فریاد اعتراض مردم را بشنود. تنها گفتگوهای پنهانی و سازشهای نهانی با بیگانگان چاره کارش نیست. بلکه تعامل با مردم این سرزمین و تن دادن به خواستههای برحق ملت ایران است که راهگشاست.
جبهه ملی ایران همانگونه که از پنجسال قبل مکررا اعلام کرده است، معتقد است که برای پیشگیری از خونریزیها و صدمات بسیار بزرگتر و عبور از بحرانهای ویرانگر و متعدد موجود، و دسترسی به یک حاکمیت ملی و مردمسالاری، برداشتن سه گام ضروری است، اول زندانیان سیاسی در سراسر کشور باید آزاد شوند. دوم آزادیهای اولیه ملت ایران به ویژه حق آزادی انتخاب کردن در تمام موارد سیاسی و اجتماعی، محترم دانسته شده و رعایت گردد. سوم اینکه در یک انتخابات آزاد و تحت نظارت قابل قبول برای همگان یک مجلس موسسان واقعی تشکیل شده و ساختار سیاسی موجود را مورد بازنگری قرار دهد و مسیر آینده کشور را ترسیم نماید. برای برداشته شدن این سه گام آیندهساز، در ابتدا تشکیل یک «کنگره ملی» متشکل از نمایندگان تمام احزاب، اقشار، استانها، جوامع مدنی، اتحادیههای صنفی و سندیکاهای کارگری ضرورتی حتمی و گریزناپذیر است.
درود و افتخار به همه زنان و مردانی که در راه آزادی و استقلال و اعتلای این سرزمین جان باختند.
شورای مرکزی جبهه ملی ایران
بیست و دوم شهریور ماه۱۴۰۲