مهدی حاجتی کنشگر سیاسی در نشست «اندیشکده مسائل ایران»: چه مسیری طی شد؟ بن‌بست‌ها و موانع چه بود و چه باید کرد؟

- مهدی حاجتی کنشگر سیاسی در نشست «اندیشکده مسائل ایران» که اکتبر ۲۰۲۳ (مهرماه ۱۴۰۲) در لندن برگزار شد با تأکید بر اینکه برای گذار از جمهوری اسلامی «داشتن رهبر ملّی الزامی است» گفت «جمهوری اسلامی و همزیستان پنجاه‌وهفتی آن در تمام این سال‌ها بر این تلاش بوده که خارج از ایران را از اعتبار بیندازد چون داخل در کنترل سرکوبگرانه آنهاست».
-«رژیم اسلامی و همزیستان ارگانیک پنجاه‌وهفتی آنها دریافته‌اند که چه چیز نباید شکل گیرد، اما برخی از ما همچنان در حال تردیدیم که چه چیزی باید شکل بگیرد. این تردید آینده ایران را تباه خواهد کرد».
-«ایده پیروزی که شامل نقشه عملکردی و نحوه تسخیر مراکز حاکمیتی است نیاز به رهبری و هماهنگی تا لحظه پیروزی دارد و نمی‌تواند طراح و استراتژیست‌های آن پس از طرح به چنگ رژیم بیفتد، چرا که مرکز هماهنگی ملی بر سر چنین ایده‌ای بدون متولی خواهد ماند و ما انسجام جمعی‌مان که لازمه پیروزی است را در صورت نبود مرکز همانگی از دست می‌دهیم».
- «پنجاه‌وهفت تنها حاصل چپ‌های کلاشنیکف به دست نبود حاصل سکوت جمعیتی بزرگ از ایرانیان هم بود و امروز به کمک رسانه و دستکاری شبکه‌های اجتماعی که از سال‌ها پیش تدارک آن را دیده بودند با یک طبقه اجتماعی برساخته به نحوه دیگری همان جمعیت ساکتان پیشا ۵۷ را بایکوت می‌کنند».

شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۲ برابر با ۱۴ اکتبر ۲۰۲۳


مهدی حاجتی کنشگر سیاسی  در نشست «اندیشکده مسائل ایران» که اکتبر ۲۰۲۳ (مهرماه ۱۴۰۲) در لندن  برگزار شد با تأکید بر اینکه برای گذار از جمهوری اسلامی «داشتن رهبر ملّی الزامی است» گفت «جمهوری اسلامی و همزیستان پنجاه‌وهفتی آن در تمام این سال‌ها بر این تلاش بوده که خارج از ایران را از اعتبار بیندازد چون داخل در کنترل سرکوبگرانه آنهاست.»

این فعال سیاسی هشدار داد «اگر تسلیم بی‌اعتبارسازی نیروی سیاسی بیرون از ایران شده‌ایم می‌بایست بدانیم که لااقل این یک نقطه را ارزان و دو دستی تقدیم جمهوری اسلامی کرده‌ایم.»

تظاهرات در تهران / پاییز ۱۴۰۱

متن کامل صحبت‌های مهدی حاجتی در نشست «اندیشکده مسائل ایران» را در ادامه می‌خوانید.

«آنچه برای تک‌تک ما ملّت ایران ضروری است که در ذهن تمرین کنیم، نقشه‌گذار از جمهوری اسلامی، مراحل آن و الزامات هر مرحله است و همچنین آمادگی ذهنی و جمعی برای یک فداکاری ملی برای نجات ایران است.

نقشه گذار شامل ظهور جنبش انقلابی، تسلط و تثبیت زبان ملّی بر پارازیت‌های ضد ایرانی، تثبیت رهبری ملّی، تعریف نیروی سیاسی و شناسایی این نیرو، تشکیل دولت موقت ملّی، هماهنگی جنبش ملی با نیروهای سیاسی بر سر یک ایده پیروز شونده و الزامات تحقق این ایده و در نهایت نحوه تحویل موقت قدرت به یک دولت موقت شکل گرفته زیر نظر رهبر ملی است.

همگی در یک سال پرچالش دیدیم که تمام تلاش رژیم اسلامی و همزیستان ارگانیک آنها که با بودن جمهوری اسلامی هویت می‌یابند و در نبود آن فاقد اعتبار و هویت می‌شوند اولویت را یک چیز گذاشته‌اند: رهبری سیاسی ملی شکل نگیرد و این دوگانه که از هر دو سر آن سود می‌برند باقی بماند، دوگانه‌ای که یا رژیم اسلامی بماند یا در صورت گریز ناپذیر بودن فروپاشی این فروپاشی در خلا قدرت رخ دهد تا ایرانی باقی نماند.

آنچه که شهروند میهن دوست باید حل کند پذیرش قطعی این موضوع است که داشتن رهبر ملّی الزامی است. یک سال گذشته می‌بینید که از طرح‌های دستکاری شده امنیتی تا آماج رسانه‌های چند میلیون دلاری تا دستکاری در شبکه‌های اجتماعی تا لابی‌های تحت پوشش اندیشکده و ژست حقوق بشری، همگی در حال تخطیه امکان رهبری و فروپاشی عنصر مهم اعتماد در ذهن جامعه در آستانه انقلابی ملی بوده‌اند.

رژیم اسلامی و همزیستان ارگانیک پنجاه‌وهفتی آنها دریافته‌اند که چه چیز نباید شکل گیرد، اما برخی از ما همچنان در حال تردیدیم که چه چیزی باید شکل بگیرد. این تردید آینده ایران را تباه خواهد کرد به ضرورت ملّی می‌بایست بر خواست‌های شخصی غلبه کنیم و از این تردید خارج شویم و بحران اعتمادی که جمهوری اسلامی علیه آلترناتیو ممکن و ملّی‌اش دامن زده و می‌زند را حل کنیم.

همچنین اگر اختلافی سیاسی بین نیروهای ایران خواه وجود دارد به فردای دموکراتیک ایران محول کنیم این واگذاری به آینده کمترین دستاوردش این خواهد بود که ملت ایران یک بار دیگر آزادی و توسعه را در میهن عزیزمان تجربه خواهند کرد. اصرار بر عدم واگذاری به آینده و عدم اعتماد به رای ملت ایران نشانه خوبی برای نیروی سیاسی نیست. این نشان می‌دهد که دچار اضطراب جایگاه اجتماعی خویش است. این یعنی آزادی و توسعه که راهش با از خود گذشتگی نیروی سیاسی هموار می‌شود گروگان اضطراب‌های چنین نیرویی به بن‌بست رسیده است. از این اضطراب عبور کنید. این اضطراب زمین بازی دشمنان ایران خواهد شد.

باید دانست که پرداختن به ایده پیروز شونده و لحظات نگران کننده فروپاشی و تحویل و تحول قدرت چیزیست که وظیفه نیروی سیاسی است و این یک وظیفه اخلاقی و ملی است. همچنین می‌بایست دست از تحویل پروژه سیاسی به سلبریتی‌ها کشید آنها اگر وظیفه‌ای ملی و اخلاقی برای خود قائلند می‌توانند برخلاف برخی رسانه‌های فارسی زبان صدای دستکاری نشده ملت ایران باشند.

انقلاب یک پروژه سیاسی است و نیروی سیاسی مهندس آن دارایی مردم در چنین پروژه‌ای دست نیروی سیاسی امانت است یک امانت ملی و آنچه که باید شکل بگیرد یک دولت ملی متشکل از نیروی سیاسی ملی است. این نیروی سیاسی است که کنار نیروی تکنوکرات توسعه فهم به دولت ملی قوام می بخشد و ایران آنقدر فرزند درستکار و فداکار که هم سیاست و هم تکنوکراسی را بشناسد برایش مانده است که بتواند چنین ترکیب اعتماد بخشی را بسازد.

همچنین ضروری می‌دانم که فراتر رفته و عرض کنم که چرا قهرمان سیاسی هم نمی‌تواند الزاماً نیروی سیاسی باشد. سالم‌ترین و شریف‌ترین قهرمان سیاسی را تصور کنید که دست به اقدامی اعتراضی یا فداکارانه زده و امروز قهرمان ملت ایران است اما چیزی از دولت سازی یا الزامات بروکراتیک یک سازمان حداقلی نمی‌داند. به عنوان مثال آیا امکان نشاندن ایشان بر کرسی فلان وزارتخانه حتی به صورت موقت هم هست؟ اگر پاسخ ما آری است یعنی ما بین عاطفه و منطق سمت عاطفه ایستاده‌ایم و عملاً در ذهن مستعد خالی کردن کرسی‌های کشور از کارشناسان هستیم و این رفتاری ضد توسعه است.

زمین قدردانی از قهرمان فداکار جای دیگریست و هدیه این فداکاری حرمت و احترامی است که بین مردم دارد.  یکی از آسیب‌های این دید عاطفی به سیاست این است که این گرایش عاطفی توسط رژیم اسلامی مورد بهره‌برداری هم قرار می‌گیرد. اینگونه که به قهرمان‌سازهای بی‌خطر یا کم خطر کمک می‌کند تا بتواند نیروی سیاسی را که از ضروری‌ترین ارکان لحظه پیروزی و امانت‌دار مردم در لحظه پیروزی است را نگذارد حتی شکل بگیرد یا در صورت وجود رسمیت یابد. حال بماند که لابلای این قهرمانان اجتماعی گاهی حکومت قهرمانانی را جعل می کند که اتفاقاً به جنگ نیروی سیاسی ملی بیاید و نگذارد نیروی سیاسی ملی با جنبش انقلابی ملی پیوند بخورد.

تقریباً همگی می‌دانیم که چشم از غرب می‌بایست برداشت، راه پیروزی ملت ایران نه از دالان‌های غرب که از کوچه‌های منتهی به خیابان پاستور تهران می‌گذرد و راه حل آن یک وعده همگانی و توافق وجدانی جامعه بر یک فداکاری جمعی و ملی است اما ایده پیروزی و دولت موقت کنار رهبری ملی که جامعه به آن اعتماد کرده باشد نمی‌تواند در تهران رخ دهد و رژیم اسلامی اجازه چنین چیزی را نخواهد داد.

چرا که ایده پیروزی که شامل نقشه عملکردی و نحوه تسخیر مراکز حاکمیتی است نیاز به رهبری و هماهنگی تا لحظه پیروزی دارد و نمی‌تواند طراح و استراتژیست‌های آن پس از طرح به چنگ رژیم بیفتد، چرا که مرکز هماهنگی ملی بر سر چنین ایده‌ای بدون متولی خواهد ماند و ما انسجام جمعی‌مان که لازمه پیروزی است را در صورت نبود مرکز همانگی از دست می‌دهیم.

ضرورت تدوین نقشه‌ی راه براساس «ایده پیروز شونده»

اما مسئولیت دیگری که بر عهده نیروی سیاسی است تدوین نقشه تحویل و تحول ساختاری در لحظه فروپاشی، نحوه انحلال نهادهای غیر ضروری با دو الگوی فوری و زماندار، نحوه انضمام نهادهای موجود و الزامی کشورداری، نحوه تأسیس نهادهای ملی که خلاء آن وجود دارد است. در واقع این برنامه آغاز به کار دولت موقت ملی است. این گونه است که در صورت توافق بر ایده پیروزی، اماکن تسخیر شده طبق نقشه تصرف و تسخیر تدوین شده در ایده پیروزی به صورت تدریجی به دولت موقت ملی تحویل می‌گردد.

این میان اساسی‌ترین نقطه که منجر به به هم خوردن توازن قوا و فروپاشی نیروی نظامی به عنوان رکن قدرت و تمکین این نیرو به رهبری ملی خواهد شد، جایی است که نیروی نظامی تسلیم به اراده فداکارانه ملت می‌شود. این مهمترین رکن پیروزی ملت بر جمهوری اسلامی است و درست در این نقطه است که نیروی نظامی باید بداند به چه کسی قرار است به عنوان رهبر ملی تمکین کند درست این نقطه است که تن دادن به یک رهبر ملی را تبدیل به یک الزام میهن‌دوستانه می‌کند.

این رژیم و همزیستان پنجاه‌وهفتی آن در تمام این سال‌ها بر این تلاش بوده که خارج از ایران را از اعتبار بیندازد چون داخل در کنترل سرکوبگرانه آنهاست. اگر تسلیم بی‌اعتبارسازی نیروی سیاسی بیرون از ایران شده‌ایم می‌بایست بدانیم که لااقل این یک نقطه را ارزان و دو دستی تقدیم جمهوری اسلامی کرده‌ایم. هر نیرویی که به ایران، ملتش و به پرچم ملی شیر و خورشید وفادار است می‌تواند قابل اعتماد باشد. جامعه ایران آنقدر فریب را تجربه کرده است که توان تشخیص چنین نیروهای وفاداری را داشته باشد.

در پایان قصد دارم به ضرورت به چیزی که شاید خوشایند برخی نباشد بپردازم. می‌دانیم که جمهوری اسلامی و همدستان پنجاه‌وهفتی با دستکاری در تاریخ و فرهنگ این دو مفهوم را دچار برساختگی کرده اند یعنی آنچه را که به کمک سال‌ها قرنطینه محتوایی جامعه ایران و بعدها با نفوذ همدستاشان در رسانه فارسی زبان و همچنین با تسلط بر شبکه اجتماعی دامن زدند با حقیقت جامعه ایران همخوانی ندارد و تسری یافتگی این برساختگی تاریخی فرهنگی به جامعه منجر به برساختگی یک طبقه اجتماعی به نام طبقه متوسط فرهنگی شده است که کارکرد خواسته و ناخواسته‌اش برای حکومت، کنترل، تولید و گاهی جعل نیروی سیاسی در قامت قهرمان شده است و کارکرد این قهرمانان رسماً مانع ساخت، به رسمیت شناختن و ضرورت وجود نیروی سیاسی ملی و پیوند آن به نیروی اجتماعی ملی شده است.

باید خط‌های ضدملی از اعتبار بیفتند

پنجاه‌وهفت تنها حاصل چپ‌های کلاشنیکف به دست نبود حاصل سکوت جمعیتی بزرگ از ایرانیان هم بود و امروز به کمک رسانه و دستکاری شبکه‌های اجتماعی که از سال‌ها پیش تدارک آن را دیده بودند با یک طبقه اجتماعی برساخته به نحوه دیگری همان جمعیت ساکتان پیشا ۵۷ را بایکوت می‌کنند. ضروری است که این دیوارهای بایکوت را بشکنیم و هر فرد و یا رسانه‌ای که خطی ضد منافع ملت ایران را پیش برده است را از اعتبار بیندازیم. این بی‌اعتباری را سینه به سینه نقل کنیم تا دستانی که به قیمت خون آن بچه‌ها یکدیگر را یافته اند مستحکم تر یکدیگر را در آغوش کشند.

همه ما بویژه آنهایی که چون بنده نسبت به وضعیت موجود احساس تقصیر می‌کنند باید شجاعت اخلاقی آنرا بیابیم که نسبت به گذشته خویش قضاوت کنیم و بر بخش‌هایی که منجر به ایجاد یا تداوم رنج ملت ایران شده است پا نهیم، حتی اگر آنچه بر آن پا می‌نهیم باورهای سیاسی‌مان باشد و حتی اگر باعث شود برابر دوستانمان قرار گیریم. این قضاوت سختگیرانه اخلاقی کمترین فداکاری ما برای نجات ایران است. چرا که اصرار بر درستی آنچه که هست و آنچه که گذشت، ما و آینده را تباه خواهد کرد.

پاینده ایران
جاوید محسن شکاری آن شجاع به دار جنایت آویخته»

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۷ / معدل امتیاز: ۴٫۱

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=332890