مقصر اصلی کشتار فلسطینی‌ها جمهوری اسلامی است

- اتفاق جدیدی در مناسبات اسرائيل و فلسطین رخ نداده که حمله‌ی تروریستی فجیع حماس به خاک اسرائیل را توجیه کند جز روند عادی شدن اسرائیل با کشورهای عربی که دریافته‌اند سود خودشان و اسرائیل و فلسطین در ثبات و مناسبات عادی است.
- هیچ حکومتی  بجز جمهوری اسلامی منافعی در وخیم شدن اوضاع، حمله به اسرائیل و شروع جنگ ندارد. عمده‌ترین رژیمی که منافع خود را وابسته به آشوب و جنگ در منطقه می‌داند و برای آن در چندین دهه اخیر سرمایه‌گذاری کرده است، جمهوری اسلامی و در راس آن علی خامنه‌ای است.
- حکومت اسلامی که به دلایل ساختاری ناتوان از پیشرفت اقتصادی و تامین رفاه و آسایش مردم و مشروعیت سیاسی و فرهنگی و همچنین فاقد ثبات و مشروعیت در روابط خارجی است مقابله با این بی‌ثباتی داخلی و خارجی را  می‌خواهد با ایجاد بی‌ثباتی در خارج از مرزها جبران کند.

پنج شنبه ۴ آبان ۱۴۰۲ برابر با ۲۶ اکتبر ۲۰۲۳


حقیقت‌جو – اوضاع جنگ همه دنیا را مات ومبهوت کرده و تشخیص راست و درست و خوب و بد بسیار دشوار شده است. هیچ انسانی نمی‌تواند با دیدن صحنه‌های وحشتناک غزه، نابودی خانه‌ها، آوارگی هزاران نفر و به ویژه مرگ، بی‌خانمانی و پریشانی کودکان فلسطینی عمیقا دردناک و غمگین نشود. در این گیر و دار و همدردی با مردم بی‌گناه فلسطین، نباید فراموش کنیم که موجب این فجایع شروع و ادامه جنگ در غزه  است. به ویژه  ما ایرانی‌ها باید بدانیم همانطور که در این نوشته توضیح داده خواهد شد، اهداف شوم جمهوری اسلامی خامنه‌ای در این جنگ مقصر اصلی است.

تهییج افکار عمومی با استفاده از احساس همدردی با مردم در غزه و  تبلیغات گسترده علیه اسرائیل نقش موثری در گمراهی از توجه به نقش عمده جمهوری اسلامی داشته است. این تبلیغات  به اتکا به ناآگاهی مردم از سیاست‌های خاورمیانه عامل بلاواسطه این فجایع یعنی اسرائیل را مقصر اصلی معرفی می‌کند. قبل از هر چیز برای روشن شدن عاملین اصلی این فاجعه انسانی ضروری است بین انگیزه‌های سیاسی و ایدئولوژیک و  احساسات بشردوستانه تفاوت گذاشت. کسانی که  به کشتار غیرنظامیان اسرائیلی به دست حماس واکنشی متفاوت و نامتناسب نشان می‌دهند درواقع ثابت می‌کنند که  دلیل اصلی آنها احساسات انساندوستانه نبوده و صرفا به دلایل سیاسی و ایدئولوژیک از آن استفاده می‌کنند. اگر توجیه این واکنش مانند خامنه‌ای  تعداد کمتر کشتار مردم اسرائیل از طرف تروریست‌های حماس است باید یادآور شد که از نظر اخلاقی و بشردوستانه میزان قباحت کشتار مردم را با کمیت نسبی تعداد کشته‌ها نمی‌توان اندازه گرفت. علاوه بر این  تعداد بیشتر کشتار فلسطینی‌ها به دلیل  توانائی نظامی اسرائیل است و اگر همان میزان امکانات نظامی در اختیار حماس می‌بود مطمئنا  از کشتار صدها هزار مردم اسرائیل خودداری نمی‌کرد. مصداق این گفته نوع تبلیغات جمهوری اسلامی علیه اسرائیل و وعده نابودی آن کشور است.

بسیاری از افراد و رسانه‌های غربی که دشمنی ویژه‌ای هم با اسرائیل ندارند ریشه این جنگ و فجایع را اشغال سرزمین‌های فلسطین از طرف اسرائیل و اوضاع دلخراشی می‌دانند که به فلسطینی‌ها تحمیل شده است. این نوع ارزیابی از جنگ در غزه حتی از طرف دبیرکل سازمان ملل متحد تکرار شده است. گوترش مدعی شد که «حملات حماس در خلاء رخ نداده» و نتیجه ۵۶ سال اشغال خفقان‌آور بوده است. این نوع داوری  نشانگر عدم توجه به تحولات سیاسی  است که در چند سال اخیر در روابط سیاسی بین کشورهای عربی و فلسطینی‌ها و اسرائیل رخ داده است. اشغال سرزمین‌های فلسطینی و مناقشه بین فلسطینی‌ها و کشورها عربی و اسرائیل بیش از نیم قرن است که مطرح بوده و رخداد تازه‌ای که به وخامت اوضاع  منجر شده باشد رخ نداده است که حمله اخیر حماس به اسرائیل و آغاز جنگ را توجیه کند! بر عکس، تحولات جدید و  تصمیم کشورهای عربی که جنگ با اسرائیل و درگیری در مسئله فلسطین را طی سالیان دراز تجربه کرده‌اند آنها را به این نتیجه رسانده که تشدید مناقشه و عدم پذیرش اسرائیل و نفی موجودیت آن  به سود خود آنها و فلسطینی‌ها نیست . همانطور که گرایش به سیاست عادی‌سازی رابطه با اسرائیل نشان می‌دهد، آنها به درستی تشخیص داده‌اند که منافع آنها نه در تضاد دائمی‌ بلکه در عادی ساختن رابطه با اسرائیل و اولویت ندادن به مسئله فلسطین در روابط خارجی است. این دولت‌ها پیشرفت اقتصادی و رفاه مردم کشور خود و همچنین کاهش تضادهای ایدئولوژیک و فرهنگی و  گرایش‌های سیاسی افراطی را مهم‌ترین عوامل در ثبات داخلی و در منطقه ارزیابی می‌کنند. هیچ حکومتی  بجز جمهوری اسلامی منافعی در وخیم شدن اوضاع، حمله به اسرائیل و شروع جنگ ندارد. عمده‌ترین رژیمی که منافع خود را وابسته به آشوب و جنگ در منطقه می‌داند و برای آن در چندین دهه اخیر سرمایه‌گذاری کرده است، جمهوری اسلامی و در راس آن علی خامنه‌ای است.

هدف کوتاه‌مدت جمهوری اسلامی در شعله‌ور کردن آتش جنگ علیه اسرائیل درگیر کردن کشورهای عربی در آن و کاهش انزوای خود و کسب مشروعیت از سوی این کشورها است. حکومت اسلامی که به دلایل ساختاری ناتوان از پیشرفت اقتصادی و تامین رفاه و آسایش مردم و مشروعیت سیاسی و فرهنگی و همچنین فاقد ثبات و مشروعیت در روابط خارجی است مقابله با این بی‌ثباتی داخلی و خارجی را  می‌خواهد با ایجاد بی‌ثباتی در خارج از مرزها جبران کند.

 

هدف بلندمدت جمهوری اسلامی از بدو تشکیل آن توسعه اسلام سیاسی ابتدا به کشورهای مسلمان عربی و سپس به تمامی کشورهای مسلمان است. هدف نهائی همانطور که خمینی بارها اعلام کرده است و از طرف رهبران جمهوری اسلامی دنبال شده است متحد کردن «همه امت اسلامی» برای تشکیل «یک دولت بزرگ اسلامی» و غلبه این دولت «بر همه دنیاست.» کسانی که در مورد این  انگیزه واقعی خمینی و پیروان آن شک دارند و آنرا خیالبافی و هذیان و یا صرفا تبلیغاتی می‌دانند نباید فراموش کنند که پیش از انقلاب ۵۷ نیز همین اشتباه را ما ایرانیان مرتکب شدیم و سخنان خمینی را در مورد تشکیل حکومت اسلامی در ایران جدی نگرفتیم. با تصور اینکه حکومت شاه دشمن اصلی ما است تبدیل به مهره‌های خمینی شدیم و به او کمک کردیم که با تشکیل جمهوری اسلامی به هدف خود دست یابد.

کسانی که با دیدگاه مذهبی افرادی مثل خمینی و خامنه‌ای بیگانه هستند و قادر به دیدن جهان از این دیدگاه نیستند همواره در معرض خطر ارزیابی نادرست از اهداف و انگیزه‌های این افراد خواهند بود. هدف غلبه اسلام بر دنیا چنان غیرواقعی و خیالبافی برداشت می‌شود  که حتی  تصور اینکه کسانی چنین هدفی داشته باشند و برای آن برنامه‌ریزی کرده و گام‌های عملی بردارند غیرقابل درک است. سخنانی که خمینی در دیدار با هیئتی که از کویت پس از انقلاب به ایران آمده بودند ابراز کرده نمونه روشنی از ماهیت این دیدگاه  و اهداف آن است.  از دیدگاه خمینی توجیه هدف غلبه اسلام بر دنیا که در سخنان وی به روشنی بیان شده سنت پیامبر اسلام است. به گفته او پیامبر اسلام «با اینکه یک نفر بود، در مقابل دشمنان،  با اتکا به خدا غلبه کرد.» بر این مبنا خمینی نتیجه می‌گیرد که  مسلمانان نیز می‌توانند با سرمشق قرار دادن پیامبر به دنیا غلبه کنند. از آنجا که «قدرت‌ها در مقابل خدا هیچ است» («آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»)، اگر مسلمان‌ها نیز به خدا اتکا کنند «بر همه چیز غلبه می‌کنند.» در این راستا به گفته او مسلمانان از پشتیبانی «جبرئیل و فرشتگان»، همانند پیامبر، برخوردار خواهند بود. این البته در حالیست که اسلامگرایان برای رسیدن به هدف خود هیچ پروایی از کشتار و خونریزی ندارند. درواقع اتکای آنها بیش از خدا، بر خشونت بی‌حد و مرز است و این را تمامی گروه‌های اسلامگرا که در پی رسیدن به قدرت هستند در دو قرن اخیر اثبات کرده‌اند.

مهم‌ترین نقش جمهوری اسلامی در آغاز جنگ غزه  که در سخنان خمینی بازتاب دارد، گذشته از کمک‌هائی که به نیروهای نیابتی خود مانند حماس و جهاد اسلامی کرده و آنها را آماده و ترغیب به شروع جنگ نموده، استفاده از فرضیه جنگ علیه اسرائیل با هدف متحد کردن مسلمان‌ها در یک «دولت بزرگ اسلامی» زیر پرچم «لا اله الّا الله» و در نهایت غلبه بر دنیا است. اگر کسانی بر این باور هستند که این سخنان صرفا در اوایل استقرار حکومت اسلامی و زمانی که هنوز جوش و خروش انقلابی از شدت نیفتاده بود گفته می‌شد باید به این سخنان فرمانده نیروی هوائی ارتش جمهوری اسلامی توجه کنند که در ارتباط با حوادث غزه گفت: «امیدوارم عمر این یزیدیان زمان هرچه زودتر به اتمام رسد و انشاالله پرچم لا اله الا الله در همه جای دنیا به اهتزاز خواهد آمد.» این سخنان گذشته از بازگویی  گفتار خمینی،  یادآور هدف ایجاد «دولت بزرگ اسلامی» از طرف داعش با همین پرچم نیز هست.

عفریت جنگ به گواهی تاریخ همواره نتایج دلخراشی به دنبال دارد و گذشته از کشتار نظامیان، تخریب شهر‌ها، آوارگی و کشتار غیرنظامیان نتایج ناگزیر هر جنگی است. درگیری نظامی در مکان‌های مسکونی،  بمباران شهر‌ها و کشته شدن افراد غیرنظامی همانطور که در در همه جنگ‌ها تجربه شده امری قابل انتظار و اجتناب‌ناپذیر است. حتی افکندن بمب اتمی‌ از طرف ایالات متحده به هیروشیما جزئی از نتایج عادی جنگ قلمداد شده است. از این رو مقصر اصلی صدمات جنگی از جمله کشتار مردم غیرنظامی را  باید کسانی دانست که بجای توسل به دیپلماسی جنگ را راه حل مشکلات و تحقق اهداف خود می‌دانند و آن را آغاز می‌کنند. بعد از آغاز جنگ، کشته شدن مردم غیرنظامی ناشی از شرایط ناگزیر جنگی است و طرفین را نمی‌توان به صرف این فجایع محکوم کرد. تنها افراد صلح‌دوست مخالف اصولی جنگ حق اعتراض به هر نوع صدمات جنگی را دارند. در جنگ غزه  کسانی که جنگ علیه اسرائیل را به دلیل اشغال سرزمین‌های فلسطینی و یا هر دلیل دیگر قابل توجیه می‌دانند درواقع نمی‌توانند ادعای صلح‌دوستی و ضدیت با جنگ داشته باشند. آنها باید انتظار داشته باشند که در جنگ در غزه، مانند همه جنگ‌های دیگر از جمله جنگ جهانی اول و دوم، هزاران غیرنظامی از طرفین کشته شوند و میلیون‌ها انسان آواره و بی‌خانمان گردند. طرفین درگیری را زمانی می‌توان محکوم کرد که بطور عمدی مردم غیرنظامی را به عنوان هدف جنگی مورد حمله قرار دهد چنانکه گروه‌های تروریستی اسلامی از مردم خودشان به عنوان سپر انسانی استفاده می‌کنند!

در پایان اشاره  به موضع‌گیری  برخی افراد چپگرای ایرانی ضروری است. در گذشته محکومیت اسرائیل برای نیروهای چپی از منطق قابل فهمی‌ پیروی می‌کرد. گروه‌های چپ به  دوقطبی بودن شرایط بین‌المللی باور داشتند  که بر مبنای آن جهان به  به دو اردوگاه متخاصم، سرمایه‌داری و سوسیالیسم و یا ضد سرمایه‌داری تقسیم می‌شد. در این جناح‌بندی اردوگاه سرمایه‌داری ارتجاعی و استعماری و امپریالیستی و اردوگاه  ضد سرمایه‌داری   مترقی و ضد استعماری و ضد امپریالیستی قلمداد می‌شد. از آنجا که اسرائیل در جناح اول قرار داشت، پس هرچه دولت اسرائیل انجام می‌داد از  این دیدگاه ایدئولوژیک محکوم بود. همه فجایعی که طی درگیری‌های نظامی بطور ناگزیر صورت می‌گرفت بدون کوچکترین راست‌آزمایی به اسرائیل نسبت داده می‌شد. همین داوری‌های ایدئولوژیک از طرف برخی افراد چپی اکنون نیز تکرار می‌شود. با اینکه بسیاری از عوامل از جمله اوضاع ایران و جهان و به ویژه شرایط سیاسی در فلسطین دگرگون شده است برای برخی از این ایرانیان چپگرا از قرار معلوم نه واقعیت‌ها تغییر کرده‌اند و نه افکار خودشان. آنچه درباره این موضع‌گیری چپ نگران کننده است دگرگون شدن جناح‌بندی‌های ایدئولوژیک در جهان و به ویژه در منطقه خاورمیانه است. در پی این دگرگونی،  مواضع  گروه‌های فلسطینی ضد اسرائیل را به عنوان نماینده  ایدئولوژی مترقی، ضد سرمایه‌داری و ضد امپریالیستی دانستن تشخیص بسیار نادرستی است که  که برخی گروه‌های چپی، از جمله حزب توده و فدائیان اکثریت در ارزیابی از جمهوری اسلامی تجربه کرده و عواقب این اشتباه را به بهای نابودی خود پرداخته‌اند. اکنون نیز باقیمانده همان افکار چپی این اشتباه را در جنگ بین اسرائیل و فلسطینی‌ها تکرار می‌کنند. آنها متوجه نیستند که اکنون  جمهوری اسلامی و گروه‌های نیابتی مثل حماس در این جنگ در جناح ضد اسرائیلی قرار گرفته‌اند. آنها در گسترش جنگ صرفا هدف‌های استراتژیک خود را دنبال می‌کنند که عمیقا با منافع مردم فلسطین و مردم ایران در تضاد است.

ما ایرانیان که یکبار با عدم درک ماهیت واقعی دیدگاه خمینی و اسلام سیاسی دچار اشتباه مهلکی شدیم اینبار نیز نباید این اشتباه را در مورد جنگ غزه تکرار کنیم و در هم‌صدا شدن با جمهوری اسلامی خامنه‌ای دوباره با اشتباه گرفتن ماهیت واقعی اسلام سیاسی،  کشور را در معرض خطر مهلک‌تری قرار دهیم. در نهایت مقصر اصلی این فجایع جنگی کسانی هستند که موجب آغاز جنگ و ادامه آن شده‌اند. از این رو محکوم کردن یکجانبه و افزایش احساسات ضد اسرائیلی  و توجیه و تشویق گسترش و ادامه جنگ درواقع در راستای حمایت از منافع جمهوری اسلامی است. منافع مردم ایران ایجاب می‌کند که از وخیم‌تر شدن اوضاع جنگی جلوگیری شود و اوضاع به حالت عادی برگردد. ما ایرانیان باید بکوشیم تا اوضاع به سوی آرامش و ثبات پیش رود و از تهییج احساسات ضد اسرائیلی با محکومیت یکجانبه آن پرهیز کنیم. واکنش مردم عادی در ایران نشان می‌دهد که به ویژه جوانان برخلاف گذشته  تحت تاثیر افکار چپی ضد اسرائیلی قرار ندارند و به همین دلیل با مشاهده پرچم فلسطین در ورزشگاه آنرا بدون تعارف به فرو کردن در خود پرچمداران حواله می‌دهند و در دعوت به سکوت برای غزه، بوق‌های خود را به صدا در می‌آورند و شعار گویا و نغز «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» سر می‌دهند.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۱ / معدل امتیاز: ۴٫۲

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=333672