نقش جنگ تبلیغاتی در جدال اسراییل و حماس

- تا زمانی که جامعه جهانی اسرائیل را به دلیل استفاده حماس از سپرهای انسانی فلسطینیان در غزه مقصر بداند، حماس به استفاده از این ابزار تروریستی و ضدبشری ادامه خواهد داد.
- آیا دستگاه تبلیغاتی غرب هفت دهه پس از پایان جنگ جهانی دوم قادر به تصویر کشیدن حقایق و برتری سیستم دموکراسی نیست؟
- کشورهای غربی و در راس آنها ایالات متحده دهه‌‌ها با بستن چشم به روی پیشرفت‌‌های نظامی رژیم اسلامی و نقض وحشیانه‌ی حقوق بشر در ایران، با امید به اینکه حکومت اسلامی دست از توسعه هسته‌ای بردارد، به مماشات و معامله با آن پرداختند  و این رفتار متناقض موجب ایجاد غول بی شاخ و دمی‌ شده که اینک از درگیری با آن اجتناب می‌ورزند تا مبادا تمامی‌ خاور میانه به آتش کشیده شود.

پنج شنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۲ برابر با ۰۲ نوامبر ۲۰۲۳


بهرام فرخی- با گذشت نزدیک به چهار هفته از حمله تروریستی حماس به شهرک‌های اسراییل و واکنش دولت نتانیاهو و بمباران باریکه غزه و  حمله زمینی به این نوار برای پاکسازی از جنایتکاران حماس و در نتیجه بحران انسانی که در جنوب غزه شکل گرفته، روزی نیست که بنگاه‌های خبرپراکنی جهان خبری از تظاهرات و راهپیمایی علیه کشور اسراییل در کشورهای مختلف ندهند.

تظاهرات برای غزه / مونیخ آلمان / ۲۸ اکتبر ۲۰۲۳ / رویترز

شکی نیست جنگ‌‌های نظامی امروز با نوعی جنگ رسانه‌ای و تبلیغات روانی همراه است که اگر هر یک از طرفین در این نوع جنگ کم‌توجهی به خرج دهد در حقیقت جنگ را به افکار عمومی‌ جهان باخته است.

این پرسش‌ها ذهن را به خود مشغول می‌کنند:

آیا دولت نتانیاهو جنگ تبلیغاتی را به حامیان  حماس در جهان باخته و اگر چنین است، چه عواملی باعث این صف‌کشی جهانی در مقابل دفاع مشروع و برحق اسراییل از شهروندان خود شده است؟
آیا ضعف ساختاری در دولت اسراییل باعث اینهمه جنگ تبلیغاتی علیه تنها کشور مبتنی بر دموکراسی در این منطقه شده است؟
آیا دستگاه تبلیغاتی غرب هفت دهه پس از پایان جنگ جهانی دوم قادر به تصویر کشیدن حقایق و برتری سیستم دموکراسی نیست؟
ابرقدرت آمریکا را چه می‌شود که چنین در موضع ضعف قرار گرفته  و دشمنانش در روز روشن برایش خط و نشان می‌کشند؟ آیا همانطور که از شواهد پیدا بود، دشمنان دموکراسی در واقعیت و در عمل از دست بالا برخوردارند؟

در پاسخ به پرسش نخست، ابتدا به دلایلی که رهبران اسراییل آنرا نوعی احترام به خانواده‌‌های بازماندگان قلمداد می‌کنند، دولت نتانیاهو نتوانست افکار عمومی‌ جهان را از جنایات گروه تروریستی حماس آنطور که باید و شاید مطلع کند و به نوعی خبرهای این وقایع شوم در زیر خبرهای شبیخون بی‌سابقه و وحشیانه‌ی حماس به نوعی به حاشیه رفت.

علاوه بر این، موضوع گروگان‌ها که می‌توانست به صورت سلاحی علیه جنایات حماس استفاده شود به ابزاری تبدیل شده که دولت نتانیاهو را تحت فشار و توجه جهانی قرار داده و در خود کشور اسراییل نیز باعث دودستگی در بین طرفداران دولت و مخالفان حکومت ائتلافی و خانواده‌‌های گروگان‌ها تبدیل شده که خواهان بازگشت آنان به خانه هستند.

بنابراین شکی نیست که علاوه بر غافلگیر شدن در هنگام حمله حماس، دولت نتانیاهو در جنگ رسانه‌ای هم تا اینجا تا حدی قافیه را باخته و افکار عمومی‌ جهان خواهان «آتش‌بس» و مخالف وارد شدن اسراییل به باریکه غزه هست.

چه عواملی باعث صف کشیدن افکار جهانی علیه اسراییل شده است؟

علاوه بر چندقطبی شدن جهان پس از جنگ سرد و پیشروی دیگر قدرت‌‌ها در عرصه جهانی و تهاجمی‌ شدن رژیم‌‌های غیردموکراتیک مانند جمهوری خلق چین و روسیه و دیکتاتور‌‌های همسو با آنها مانند جمهوری اسلامی در ایران و رژیم کمونیست کره شمالی، عرصه را برای سیستم‌‌های دموکرات لیبرال تا حدی تنگ کرده است.

وجود یک اقلیت مهاجر مسلمان در کشورهای اروپایی و آمریکایی که عمدتا در حاشیه شهرهای بزرگ زندگی می‌کنند و در اقتصاد و سیستم اجتماعی این کشورها ادغام نشده اند، موجب شده که آنها در هر اعتراض اجتماعی بلافاصله فعال شده و دست به شورش بزنند و شهرهای بزرگ این کشورها را به محل زد و خورد و نمایش قدرت خود تبدیل کنند. در این میان، همراهی و همسویی گروه‌‌های افراطی چپ با مهاجران مسلمان در غرب که اتئلاف «ارتجاع سرخ و سیاه»  در ایران قبل از انقلاب۵۷ را تداعی می‌کند، موجب گسترش موج اعتراضات در پایتخت‌‌های اروپایی علیه اسراییل که به دفاع مشروع از موجودیت و شهروندان خود پرداخته می‌شود.

تا زمانی که جامعه جهانی اسرائیل را به دلیل استفاده حماس از سپرهای انسانی فلسطینیان در غزه مقصر بداند، حماس به استفاده از این ابزار تروریستی و ضدبشری ادامه خواهد داد.

کشورهای غربی و در راس آنها ایالات متحده دهه‌‌ها با بستن چشم به روی پیشرفت‌‌های نظامی رژیم اسلامی و نقض وحشیانه‌ی حقوق بشر در ایران، با امید به اینکه حکومت اسلامی دست از توسعه هسته‌ای بردارد، به مماشات و معامله با آن پرداختند  و این رفتار متناقض موجب ایجاد غول بی شاخ و دمی‌ شده که اینک از درگیری با آن اجتناب می‌ورزند تا مبادا تمامی‌ خاور میانه به آتش کشیده شود.

رهبری جمهوری اسلامی هم از حملات تروریستی حماس، گروه تروریستی نیابتی‌اش، در این برهه زمانی اهداف گوناگونی را دنبال می‌کند.

علاوه بر دور کردن توجه جهانی از وضعیت متزلزل رژیم اسلامی با ضربه به «پیمان ابراهیم» و بهم زدن روند نزدیکی عربستان به اسرائیل تلاش می‌کند تا افکار عمومی کشورهای معتدل عربی را در مقابل دولت‌های آنها قرار دهد.

در شرایط کنونی، حملات تروریستی هفتم اکتبر حماس نوعی خوش‌خدمتی رژیم جمهوری اسلامی به ارباب‌اش پوتین نیز هست تا افکار عمومی‌ خسته شده در روسیه از جنگ اوکراین را به نوعی منحرف کند.

موضوع بازرسی‌های اتمی نیز به حاشیه رفته و رژیم ایران در خفا برنامه‌‌های هسته‌ای خود را پیش می‌برد. دور از انتظار نیست که در صورت گسترش جنگ به دیگر کشور‌‌ها، رژیم اسلامی خبر اولین آزمایش هسته‌ای خود را بطور رسمی به جهان اعلام و سرویس‌‌های اطلاعاتی غرب را نیز مانند «شین بت» و «موساد» اسرائیل در مقابله با حملات وحشیانه حماس  غافلگیر کند.

آنچه روشن است اینکه جمهوری اسلامی و رهبرش علی خامنه‌ای  دلشان به حال مردم فلسطین نمی‌سوزد و هدف آنها از  شعله‌ور کردن جنگ چیزی جز بقا و طولانی کردن عمر رژیم آخوندها نیست.

جالب توجه اینکه اگر در کشورهای مسلمان‌نشین، مردم برای فلسطین و علیه اسراییل  تظاهرات کردند و دولت‌‌ها در سکوت به نظاره پرداختند، در ایران این دولت اصولگرای «قاضی مرگ» همراه با اصلاح‌طلبان تشنه قدرت هستند که دست در دست هم برای فلسطین سینه می‌زنند و مردم که سال‌هاست شعار می‌دهند «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» پرچم فلسطین را حواله‌ی آنها می‌کنند!

در چنین شرایطی، دولت اتئلافی و شکننده نتانیاهو که از وجود افراطی‌‌های مذهبی در کابینه استفاده می‌کند و در طول چند ماه اخیر فضای سیاسی کشور اسرائیل  را به دنبال رفرم قضایی، دوقطبی کرده، با غفلت نابخشودنی در مقابل حملات جنایتکارانه حماس، محبوبیت‌اش به پایین‌ترین سطح رسیده و شخص نتانیاهو اگر شرایط اضطراری حاکم برقرار نمی‌بود، شاید هم‌اکنون در مقابل دادگاه مجبور به دفاع از خود می‌شد.

روابط بسیار سرد و گاه خصمانه دولت دمکرات بایدن نیز با شخص نخست وزیر از عوامل تشدیدکننده بحران در کشور اسرائیل به حساب می‌آید.

از سوی دیگر، در دهه‌‌های اخیر بازیگران جدیدی در عرصه خبررسانی پا به جهان گذاشتند که نمونه آن شبکه ماهواره‌ای «الجزیره» در قطر و رسانه‌های اجتماعی در فضای مجازی هستند.

شبکه الجزیره که با پول فروش گاز  از میدان‌‌های نفتی مشترک با ایران تغذیه می‌شود و در دنیای عرب بسیار پربیننده است، اهرمی‌ برای بازی‌های سیاسی و دیپلماتیک امیرنشین قطر فراهم کرده تا نقش خود را به عنوان «شریک دزد و رفیق قافله» بازی کند.

همچنین نفوذ عوامل چپ و مخالف سیستم‌‌های لیبرال در شبکه‌‌های خبری در غرب مثل بی‌بی‌سی انگلیس که روابط همیشه دوگانه با جهان عرب داشته موجب می‌شود که این کانال‌‌ها مرکز پروپاگاندا‌‌ی گروه‌‌های تروریستی و برخلاف منافع غرب شوند که  تنها یک نمونه آن خبر دروغ بمباران موشکی بیمارستانی در شمال غزه و کشته شدن بیش از پانصد نفر توسط اسراییل بود که موجی از تظاهرات و نفرت علیه این کشور را در سرتاسر جهان به دنبال داشت. با گذشت چند روز جعلی بودن خبر و اینکه موشک متعلق به «جهاد اسلامی» بوده که چه بسا عمدی به پارکینگ بیمارستان اصابت کرده و حدود ۳۵ نفر کشته شدند منتشر شد ولی خبر دروغ اولی تأثیر خود را در افکار عمومی‌ جهان گذاشته بود و تکذیب خبر از طرف بی‌بی‌سی سود چندانی برای اسراییل نداشت.

در پاسخ به این پرسش که آیا ابرقدرت آمریکا را چه می‌شود که چنین در موضع ضعف قرار گرفته  و دشمنانش در روز روشن برایش خط و نشان می‌کشند، باید گفت شکی نیست که دیگر آمریکا همان کشور پیروز جنگ جهانی دوم در عرصه جهانی نیست و در زمینه اقتصادی رقبای بسیار پیدا کرده و هرچند از نظر نیروی نظامی هنوز در صدر کشورهای جهان قرار دارد ولی به دلایلی قادر به استفاده مفید از این نیروی بازدارنده نیست.

تجربه دو جنگ افغانستان و عراق که با هزینه‌‌های سرسام‌آور انسانی و مالی برای مالیات‌دهندگان آمریکایی همراه بود و پس از خروج نیروهای آمریکایی از این کشورها  نیز گروه‌‌هایی به قدرت رسیدند که آشکارا دشمن آمریکا هستند، موجب شده که افکار عمومی‌ این کشور علاقه چندانی  برای دخالت در جنگ‌‌های منطقه‌ای نداشته باشند.

همچنین دولت‌‌های دموکرات ایالات متحده از جیمی کارتر و باراک اوباما تا جو بایدن که با کنار کشیدن آمریکا از منازعات جهانی، موجب برکنار شدن رهبران طرفدار غرب در جهان  شده‌اند، نوعی ناامیدی از اعتماد به ابرقدرت آمریکا را شکل داده و دست رقبای ایالات متحده (چین و روسیه) را در اکثر کشور‌‌های جهان سوم باز کرده که به نظر می‌رسد، متحدین باوفادارتری برای حاکمان این کشورها به حساب می‌آیند.

و در نهایت دنیا شاهد این وقایع است که مقامات آمریکایی علنا به نزدیک‌ترین شریک سیاسی نظامی خود در منطقه  اعلام می‌کند که سربازانش به کمک اسراییل نخواهند آمد و این کشور فقط از کمک‌‌های نظامی بر خوردار خواهد بود. اینگونه اظهارات برای دشمنان قسم‌خورده اسراییل نه  تنها پیام‌های نویدبخشی دارد بلکه آنها را در حمله به مواضع امریکا و اسراییل گستاخ‌تر کرده و می‌کند.

در  پایان برای پاسخ به این پرسش که آیا همانطور که از شواهد پیدا بود، در این دوران، دشمنان دموکراسی از دست بالا برخوردار هستند، باید گفت در اینکه با پیشرفت‌‌های اقتصادی بی‌سابقه‌ی چین در بیست سال اخیر، نوعی امید کاذب در جهان سوم  به وجود آمده که تنها راه پیشرفت اقتصادی و خروج از فقر، الزاما دموکراسی لیبرال و سیستم اقتصادی  غربی نیست، موضوع آزادی و دموکراسی در حالی به حاشیه رانده می‌شود که دولت‌های دموکراسی‌ها نیز در دفاع  از آن ناتوان به نظر می‌رسند.

غرب در عرصه‌‌های سیاسی و اجتماعی با مشکلاتی دست به گریبان است که از جمله می‌توان به بحران‌‌های اقتصادی مداوم که گریبان طبقه متوسط را گرفته همزمان با رباتیک شدن فعالیت‌‌های اقتصادی در همه عرصه‌ها از جمله صنعت و کشاورزی و همچنین اداری اشاره کرد که ناگزیر بیکاری مزمن به  همراه آورده است. به نظر می‌رسد که نوعی شکنندگی در رفاه و امنیت اقتصادی غربی به وجود آورده که در بلندمدت خطر بزرگی برای دموکراسی‌ها به شمار می‌رود.

بدهی‌‌های سنگین ملی در ایالات متحده که ثمره چندین جنگ برای برتری دنیای آزاد و دموکراسی در سرتاسر جهان بوده، موجب شده که سیاستمداران آمریکایی رغبت زیادی به دخالت و همراهی حتی با کشورهای هم‌پیمان و متحدان دیرین خود نداشته باشند و سعی کنند در اکثر موارد به نوعی با دیپلماسی از مواضع اصولی خود نیز عقب‌نشینی کنند و این رفتار چیزی جز یأس در دوستان و متحدان از یکسو و  تهاجم و گستاخی در دشمنان دموکراسی از سوی دیگر ایجاد نمی‌کند.

این نوع رفتار از طرف رهبران دموکراسی‌ها و دنیای آزاد، راه دستیابی به آزادی و دموکراسی را برای  جوانان با شهامت ایران که خواهان زندگی عادی همراه با آزادی‌‌های لیبرال هستند دشوار می‌سازد.

ما در پایان جنگی که گروه تروریستی و نیابتی حماس در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ علیه کشور  اسرائیل به راه  انداخته، شاید شاهد نوعی تفاهم و راه حل دو کشور برای نزاع اسراییل و فلسطین باشیم ولی قطعا این اتفاق با حضور و تداوم رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در ایران امکانپذیر نخواهد بود.

*بهرام فرخی دانش‌آموخته علوم سیاسی و روابط بین‌الملل از دانشگاه رم و ساکن ایتالیا است

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۱ / معدل امتیاز: ۴

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=334157