ج. دادور – این روزها در شبکههای اجتماعی و بعضی وبسایتهای خبری و تحلیلی، مطالبی درباره پیشرفت کشورهایی مانند مالزی، سنگاپور، هنگکنگ، کره جنوبی، امارات متحده عربی، قطر و حتی هندوستان منتشر میشود که در آن از پیشرفت این کشورها در دهههای اخیر با تعجب یاد میکنند و عقبماندگی کشور را یادآوری مینمایند و در تلاش هستند تا عوامل مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی این عقبماندگی را بررسی کنند.
با مطالعه مختصری در تاریخ به راحتی میتوان دریافت که اکثر این کشورهای نامبرده در گذشتهای نه چندان دور، مستعمره بریتانیا بودهاند. با یک تحلیل ساده منطقی، میتوان اینطور استنباط کرد که این مستعمره بودن باعث پیشرفتهای امروزی آنها بوده است. با وجود تبعات منفی استعمار که خیلی دربارهاش گفته و نوشته شده است، میتوان دید که استعمار محاسنی نیز به همراه داشته است. کشور استعمارگر در این کشورها اصلاحات گسترده اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی انجام داد. مدارس و دانشگاههای معتبر تاسیس نمود و امکان تحصیل را برای همه اقشار جامعه بدون هیچ تبعیضی که غالبا در کشورهای عقبمانده وجود دارد، فراهم ساخت. ساختارهای زیربنایی مانند جاده، راه آهن، فرودگاه، بندر و شبکه بهداشتی مدرن در این کشورها تاسیس شد. احزاب و تشکلهای مختلف سیاسی و اجتماعی با هدف بهبود گفتمان بین مردم تشکیل شد. آزادی بیان و عقیده و آزادی گردهمایی و اعتصاب به رسمیت شناخته شد و از همه مهمتر تشکیل نظام قضایی مدرن و مستقل بود که امکان دادرسی عرفی، عادلانه و مبتنی بر قوانین بینالملل را برای ساکنین این کشورها فراهم ساخت. همه این موارد پایهای شد برای پیشرفتهای این کشورها در سالهای آینده.
در کشور ما در تمام ادوار تاریخی و همچنین در رسانههای جمعی و دروس تاریخ مدارس، درباره استعمار و استثمار و غارت منابع کشورهای مورد استعمار، مطالب زیادی بیان شده و همچنان هم میشود. مردم ایران از همه اقشار، شهری و روستایی ، بیسواد و تحصیلکرده دخالت و نفوذ و سرمایهگذاری کشورهای پیشرفته در کشور خود را مذموم دانسته و به شدت با آن مخالف هستند و علت اصلی متنفر بودن اکثریت مردم ایران از انگلستان، همین نگاه آنان به این مسِئله است. نکته جالب اینجاست که تقریبا همه کشورهایی که زمانی مستعمره انگلستان بودهاند، در حال حاضر روابط بسیار نزدیک سیاسی و اقتصادی و اجتماعی با انگلستان دارند.
علت این امر به نظر من، ناآگاهی سیاسی و فرهنگی مردم، نفوذ روحانیون و همچنین پروپاگاندای حکومتهای مستبد و غیردمکراتیک ایران در دوره قاجار، پهلوی و بهخصوص در این دوره جمهوری اسلامی بوده است. حکومتهای مستبد و غیردموکراتیک برای ادامه حکومت خود از روشهای کهنه و مرسوم استفاده میکنند و یکی از این روشها القای بیگانههراسی بوده است. در این روش مردم را از بیگانگان و بهخصوص کشورهای پیشرفته و دمکراتیک به بهانه استعماری بودن آنها میهراسانند و به آنها اینجوری القا میکنند که اگر حکومت ما نباشد، کشور زیر یوغ استعمار این کشورها خواهد رفت و نتیجه آن بدبختی و انحطاط شما خواهد بود. بر اساس این القائات در طی قرون متمادی، مردم ایران از هرگونه تفکر و خلاقیت و همچنین همکاریهای فرهنگی و اقتصادی با ملل پیشرفته جهان و بهرهگیری از علم و هنر و تکنولوژِی آن کشورها عاجز بودهاند و نتیجه آن است که الان دیده میشود. مقامات رسمی کشور چندی پیش با افتخار اعلام کردند که هیچ کارشناس و مستشار خارجی در استخدام دولت ایران نیست در حالی که اگر به سیستم اداری و اقتصادی کشورهایی که در حسرت پیشرفت آنها نشستهایم، نگاهی بیاندازیم، میبینیم تعداد زیادی متخصص و کارشناس از کشورهای پیشرفته در حوزههای مختلف اقتصادی، بانکی، ساخت و ساز، نظامی، دانشگاهی و… با حقوق و دستمزهای کلان در حال فعالیت هستند و امورات آن کشور را طبق استانداردهای روز جهان به پیش میبرند.
در کشورهای حوزه خلیج فارس که یکی از موفقترین اقتصادهای جهان و یکی از کمترین تورمهای پولی دنیا را دارند، حوزه بانکی و مالی در اختیار بهترین متخصصین اقتصادی و بانکی جهان است. این موضوع در مورد مالزی و سنگاپور هم صادق است. در کشور ما شخصی چون محسن رضایی که هیچ صلاحیت علمی و اقتصادی ندارد، سکاندار اقتصاد کشور هست و معلوم است که چه بلایی سر کشور میآورد. شاید برای خیلیها باور کردنی نباشد که کشور ما ایران نیز در برههای از زمان شانس آن را داشت که مانند کشورهای بالا از امکانات کشورهای پیشرفته جهان برای ترقی و خلاصی از عقبماندگی فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی استفاده کند و خود را از ورطه عقبماندگی نجات دهد.
بعد از پایان جنگ جهانی اول و پیروزی کمونیسم در روسیه شوروی، دولت انگلستان با هدف جلوگیری از نفوذ افکار کمونیستی در ایران و تبدیل این کشور به یک دولت کمونیستی، تصمیم به توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی ایران گرفت. قرار بود امور اداری، مالی، نظامی و قضایی کشور و همچنین راه آهن و جادهها زیر نظر متخصصین و کارشناسان انگلیسی و مطابق اصول مدرن تشکیل و یا بازسازی شود. با تصویب پارلمان بریتانیا، وام ۷ میلیون پوندی که آن زمان مبلغ هنگفتی بود، برای این کار اختصاص یافت. مذاکرات با نخست وزیر وثوقالدوله که شخصی باسواد و آگاه به مسائل جهانی بود انجام گرفت و قرارداد امضا هم شد . متاسفانه مخالفتهای عدهای اشخاص فاسد و همچنین روحانیون که منافع خود را با این قرارداد در خطر میدیدند و همراهی اشخاص نااگاه با آنان در حالی که هیچ کسی اصلا متن قرارداد را هم نخوانده بود و فقط شایعهها را باور کرده بودند، مخالفت کشورهایی مانند فرانسه و آمریکا که رقیب انگلیس در منطقه بودند، دست به دست هم داد تا این قرارداد هرگز اجرا نشود و این فرصت تاریخی از ایران گرفته شود.
بعد از چند سال با روی کار آمدن خاندان پهلوی، تا حدودی اقداماتی در جهت نوسازی اقتصادی، مالی و انجام گرفت ولی وقوع انقلاب ۵۷ نشان داد که بدون تغییر ساختاری در همه زمینهها، این اقدامات ظاهری انجام گرفته بیفایده بودهاند. قرارداد ۱۹۱۹ در زمانی بسیار مناسب مطرح شد که اگر اجرایی میشد و درست پیش میرفت و همزمان دموکراسی و مردمسالاری هم برقرار میشد و مردم دست روحانیون را از امور اقتصادی و اجتماعی قطع میکردند، احتمالا ایران در کنار سنگاپور، مالزی، هنگ کنگ، امارات متحده عربی، قطر و… مورد حسرت کشورهای دیگر بود.