پیام «نرگس محمدی» به مراسم نوبل و استراتژی جدید اصلاح‌طلبان: «گذار از استبداد دینی» بجای «سکولاردموکراسی»!

- هیاهویی که در مورد حاشیه‌های رقت‌انگیز مرتبط با مراسم نوبل به راه افتاد، باعث شد که توجه کمتری به محتوا و ماهیت پیام نرگس محمدی به کمیته نوبل صلح صورت بگیرد. این پیام تا حد زیادی بازتاب رویکرد جدید اصلاح‌طلبان نسبت به تحولات سیاسی ایران است.
- مبارزه با «استبداد دینی» عبارتی بسیار متداول در ادبیات سیاسی اصلاح‌طلبان، ادبیات فکری نواندیشان دینی و حتی ادبیات انقلابی مجاهدین خلق است. استفاده از این عبارت بجای «گذار از حکومت دینی» یا «گذار به سوی سکولاردموکراسی» آنهم در حالی که گذار از «استبداد دینی» ابدا به معنی گذار از گفتمان انقلاب اسلامی۵۷ نیست، قطعا پرسش برانگیز است.
- در این پیام همچنین آمده است:‌ «”لغو حجاب اجباری“ به منزله لغو تمام شقوق سلطه و شکستنِ سرکوب استبداد دینی است»! او با این ادعا استبداد فراگیر جمهوری اسلامی را به مسئله حجاب فرو می‌کاهد.
- نرگس محمدی در این پیام، ضمن نشان دادن همراهی با خیزش انقلابی ایران، فاصله خود را از نظر مفهومی‌ با درخواست‌های انقلابی ملت حفظ کرده است. به نظر می‌رسد که این پیام کاملا منطبق با استراتژی جدیدیست که پیشتر در بیانیه‌ای از جانب سیدمحمد خاتمی‌ نیز اتخاذ گردیده است.

سه شنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۲ برابر با ۱۹ دسامبر ۲۰۲۳


حمیدرضا نیک‌بخش – در وضعیتی که خفقان و سرکوب در سراسر ایران برقرار است، جای بسی تأسف است که برخی می‌خواهند وادارمان کنند که در خارج از ایران نیز پوزه‌بند بر دهان بسته و درباره مسائل سیاسی سکوت کنیم. حبس نرگس محمدی در زندان‌های رژیم جنایتکار اسلامی به هرگونه و کیفیتی که باشد قطعا محکوم است. شجاعت او در مبارزه برای تقویت جامعه مدنی نیز قابل ستایش است. اما اگر به کارنامه سیاسی او نگاه کنیم، یعنی پیشینه مشخص اصلاح‌طلبی و حمایت از انتخابات فرمایشی رژیم اسلامی در سال ۱۳۹۶، در اینصورت حق داریم نسبت به مواضع سیاسی او محتاط باشیم و او را نقد کنیم.

شوربختانه هیاهویی که در مورد حاشیه‌های رقت‌انگیز مرتبط با مراسم نوبل به راه افتاد، باعث شد که توجه کمتری به محتوا و ماهیت پیام نرگس محمدی به کمیته نوبل صلح صورت بگیرد.(۱) این پیام با توجه به جایگاه بین‌المللی مخاطبان بسیار مهم بوده و به باور من تا حد زیادی بازتاب رویکرد جدید اصلاح‌طلبان نسبت به تحولات سیاسی ایران است. هرچند یک نگاه سطحی به پیام نرگس محمدی نشان می‌دهد که او ظاهرا خواهان گذار از جمهوری اسلامی بوده و دولت‌های غربی را به خاطر حمایت از استمرار نظام شماتت می‌کند، با این حال لایه‌های عمیق‌تر این پیام حاکی از گسست فکری نرگس محمدی از گفتمان‌های وابسته به انقلاب اسلامی نیست.

«گذار از استبداد دینی» بجای «گذار به سکولار دموکراسی»

نرگس محمدی در بخشی از این پیام با ارائه یک سوء تفسیر از ماهیت جنبش «زن زندگی آزادی»، هدف آن را صرفا «گذار از استبداد دینی» معرفی می‌کند: «جنبش ”زن، زندگی، آزادی“ با ایده‌ی سترگ و فراگیر ”گذار از استبداد دینی“، فرایند تحقق دموکراسی، آزادی و برابری را در ایران شتاب داد و مطالبات تاریخی مردم ایران را وضوح و معنا بخشید.»

مبارزه با «استبداد دینی» عبارتی بسیار متداول در ادبیات سیاسی اصلاح‌طلبان، ادبیات فکری نواندیشان دینی و حتی ادبیات انقلابی مجاهدین خلق است. استفاده از این عبارت بجای «گذار از حکومت دینی» یا «گذار به سوی سکولاردموکراسی» قطعا پرسش برانگیز است. تفاوت میان این واژگان نقشی حیاتی در معنا بخشیدن و تعیین هویت خیزش انقلابی ایران داشته و عبارت و هدف «گذار از استبداد دینی» خیزش ایرانیان را از محتوای انقلابی و سکولار تهی می‌کند.

گذار از «استبداد دینی» ابدا به معنی گذار از گفتمان انقلاب اسلامی۵۷ نیست. نواندیشان دینی همواره بر سرچشمه‌های دینی اندیشه سیاسی خود تاکید کرده‌اند. داوود فیرحی به عنوان یکی از این نواندیشان معتقد بود که «درواقع نه‌تنها نسبت «دین» و «دولت دموکراتیک»، متناقض و ناممکن نیست بلکه متفکران ما عناصر آن را برجسته کرده‌اند.»(۲) در مقاله‌ای در روزنامه «شرق» که وابسته به اصلاح‌طلبان است درباره نواندیشان دینی همچون فیرحی چنین آمده ست: «نواندیشان دینی سکولار نیستند و برای فقه سیاسی و اجتماعی اعتبار قائل‌اند…»(۳)

به همین صورت، بیژن عبدالکریمی تحلیلگر طرفدار رژیم اسلامی در حالی که انقلاب را برای ایران «سم» می‌داند خود را مخالف «استبداد دینی» معرفی می‌کند. او در سخنانی حسین امام سوم شیعیان را مظهر مقابله با استبداد دینی دانسته و روشنفکران چپگرا را نقد می‌کند که «می‌خواهند یکی از مظاهر بزرگ مبارزه با استبداد دینی را از وجدان جمعی ایرانیان حذف کنند.»(۴) در هر دو مورد بالا اندیشه‌ای سیاسی را مشاهده می‌کنیم که خودآگاهانه به دنباله سرچشمه‌های مذهبی برای حکومت است.

آنچه جالب توجه است اشتراکات گفتمانی پنجاه و هفتی‌های درون رژیم با پنجاه و هفتی‌های بیرون رژیم مانند مجاهدین خلق است. وبسایت رسمی مجاهدین خلق مملو از مقالاتی است که ندای مبارزه با «استبداد دینی» سر می‌دهند. در یکی از این مقالات با عنوان «ریشه‌یابی خطر مجاهدین برای استبداد دینی» نویسنده «خطرناک بودن مجاهدین برای موجودیت استبداد دینی» را از جمله به این علت می‌داند که «مجاهدین آرمانی انقلابی و برداشتی دموکراتیک، بردبار و مدرن از اسلام را نمایندگی می‌کنند.»(۵)

به این ترتیب، چنانکه می‌بینیم مخالفت با استبداد دینی لزوما به معنی جدایی دین از حکومت نیست و نمی‌توانیم دریافتی سکولار دموکراتیک از این عبارت داشته باشیم. این تفکر خواه متعلق به فردی مانند بیژن عبدالکریمی‌ باشد یا یک نواندیش دینی اصلاح‌طلب مانند فیرحی یا یک عضو مجاهدین خلق، در هر صورت سرچشمه‌ای دینی برای توجیه اندیشه سیاسی پیدا می‌کند. از این نظر، گذار از جمهوری اسلامی به معنی گسست از گفتمان انقلاب اسلامی ۵۷ نیست.

عبارت گمراه‌کننده «سیاست‌ِ ستیز» و نقش آن در استراتژی اصلاح‌طلبان

در قسمت دیگری از پیام نرگس محمدی به واژه گمراه‌کننده «سیاست‌ِ ستیز» (contentious politics) برمی‌خوریم که او در تعریف خیزش انقلابی ایران به کار می‌برد: «این جنبش به منزله‌ی “بسطی از سیاست‌های ستیز“ (contentious politics)  متکی بر سیر مبارزات مدنی، جنبش‌های اجتماعی و تلاش خستگی‌ناپذیر مردم برای تحقق ”جامعه مدنی“ است.»

مفهوم «سیاستِ ستیز» کلیدواژه‌ای مهم در پیام نرگس محمدی به حساب می‌آید. «سیاستِ ستیز» به صورت خیلی خلاصه و کلی از نظر آکادمیک چنین تعریف می‌شود: «فعالیت جمعی از طرف مطالبه‌کنندگان– یا آنهایی که مدعی نمایندگی آنها هستند– که دست‌کم تا حدی متکی بر فرم‌های غیرنهادی تعامل با نخبگان، مخالفان، یا دولت باشد.»(۶) یکی از ویژگی‌های بارز «سیاستِ ستیز» این است که «اپیزودیک» (episodic) یا «فصلی/ دیمی» است یعنی رویداد‌های روتین سیاسی مانند انتخابات را شامل نمی‌شود.(۷)

بنابراین پرهیز از فعالیت رسمی و نهادمحور (مانند شرکت در انتخابات) و در مقابل، فعالیت در قلمروهای غیررسمی مانند انواع و اقسام مقاومت مدنی (همچون رقص در مکان‌های عمومی یا عدم رعایت حجاب اجباری توسط دختران) بخشی از «سیاستِ ستیز» محسوب می‌شود. مفهوم «جنبش‌های اجتماعی»  به این مبحث بسیار مرتبط است و منظور از آن قلمروی از فعالیت‌های سیاسی است که «از پایین» و در کف جامعه شکل می‌گیرد و حول محور نخبگان سیاسی و مجاری رسمی نیست.(۸)

به عنوان آخرین نکته برای تکمیل این مبحث، «سیاستِ ستیز» در علوم اجتماعی یک مفهوم تحلیلی گسترده بوده و بسیاری از مفاهیم دیگر مانند انقلاب، اعتصاب، دموکراتیزاسیون و جنگ داخلی را در بر می‌گیرد.(۹) این وسعت مفهومی‌ در اینجا بسیار حائز اهمیت است زیرا برای نرگس محمدی راه دررویی فراهم می‌کند تا به وسیله آن از کاربرد واژگانی مانند «جنبش انقلابی» یا «خیزش انقلابی» در ارجاع به مبارزات ملت ایران پرهیز کند. به عبارت دیگر، نرگس محمدی در این پیام، ضمن نشان دادن همراهی با خیزش انقلابی ایران، فاصله خود را از نظر مفهومی‌ با درخواست‌های انقلابی ملت حفظ کرده است. به نظر می‌رسد که این پیام کاملا منطبق با استراتژی جدیدیست که پیشتر در بیانیه‌ای از جانب سیدمحمد خاتمی‌ نیز اتخاذ گردیده است.

سیدمحمد خاتمی‌ رئیس جمهوری دو دولت به اصطلاح اصلاحات در بیانیه‌ای به مناسبت چهل و چهارمین سالگرد انقلاب اسلامی(۱۰) اظهار داشته است که رویکرد سابق اصلاح‌طلبان یعی رویکرد نهادمحور مانند کسب قدرت از طریق انتخابات شکست خورده و دیگر برای شرایط جدید کاربرد ندارد: «اصلاح‌طلبی به شیوه و روال تجربه شده (یعنی درخواست از مقامات بالادستی… و نیز حضور در عرصه قدرت به هر قیمتی)…  به صخره ستبر بن‌بست برخورد کرده است.» در نتیجه، خاتمی‌ رویکرد جدیدی را برای نجات اصلاح‌طلبان در صحنه سیاسی ایران در نظر گرفته و پیشنهاد می‌دهد که اصلاح‌طلبان باید «خود را در کنار مردم و آشنا با دردهای مردم و دغدغه‌دار نسبت به کشور و صلاح آن نشان دهند» و «با اتخاذ شیوه‌های مدنی خشونت‌پرهیز صدای خود را به جامعه و حاکمیت برسانند».

اگر هسته اصلی پیام خاتمی‌ را به درستی درک نماییم، متوجه خواهیم شد که پیشنهاد خاتمی‌ تاکتیک‌های کلی مورد نظر در مفاهیم «سیاست ستیز» و «جنبش‌های اجتماعی» است که در پیام نرگس محمدی نیز به آن اشاره شده است؛ یعنی بجای استفاده از کانال‌های رسمی و نهاد‌های قدرت، روش‌هایی فراتر از ساز و کار قانونی کشور با محوریت نیروهای کف جامعه اتخاذ گردد. خاتمی‌ ادامه می‌دهد که در اینصورت «شاید (و البته شاید)  حاکمیت را هم وادار به تغییر رویه و پذیرش اصلاح گردانند» و «این یعنی نزدیک شدن به همان وعده‌هایی که انقلاب داده بود.»

نرگس محمدی در مقابل ترجیح داده است که در انتظار «شکل نهایی سیاست‌های ستیز» بماند. به دیگر سخن، وی در پیام خود به کمیته جایزه صلح نوبل، پیامدی بجز براندازی و انقلاب را محتمل دانسته است.

به عنوان آخرین اشاره به پیام نرگس محمدی، او می‌نویسد: «”لغو حجاب اجباری“ به منزله لغو تمام شقوق سلطه و شکستنِ سرکوب استبداد دینی است»! او با این ادعا استبداد فراگیر جمهوری اسلامی را به مسئله حجاب فرو می‌کاهد. شاید برای وی، تقی رحمانی و فائزه‌ هاشمی‌ رفسنجانی لغو حجاب اجباری مهم‌ترین هدف باشد، اما برای خیزش انقلابی ایران تنها یک گام دیگر در راستای نابودی جمهوری اسلامی در تمامیت و کلیت آن به شمار می‌رود.

سخن آخر: نه به پنجاه و هفت دوم! زنده باد انقلاب ملی!

نقد نرگس محمدی به معنی تخریب شخصیت او نیست. تلاش شجاعانه او در راستای تحقق جامعه مدنی ستودنی و غیرقابل انکار است. اما شوربختانه رویکرد نرگس محمدی در پیوستی واضح با گفتمان‌های مرتبط با انقلاب اسلامی قرار دارد. ملت ایران در خیزش انقلابی اخیر نشان داد که به دنبال گسست کامل نه تنها از جمهوری اسلامی، بلکه  از تمام عوامل شکل‌دهنده آن است. معترضان انقلابی ایران در شعار‌های خود اصلاح‌طلب و اصولگرا را در یک ردیف قرار داده و از این دوقلوی شوم گذر کرده‌اند. اصلاح‌طلبان که سال‌ها با ایجاد توهم آزادی از طریق انتخابات، نیل به آزادی حقیقی و سکولاردموکراسی را به تعویق انداخته‌اند، اکنون برای بقاء در صحنه سیاست ایران انگل‌وار به خیزش انقلابی ملت چسبیده و می‌کوشند تا دست‌کم آن را مهار نمایند.

هدف اصلاح‌طلبان مشخص است: مانع براندازی شده و در عوض نوعی دگردیسی نرم را هم به باند اصولگرای حاکم و هم به مردم تحمیل کنند. در صورت هژمونی گفتمانی اصلاح‌طلبان نقاب‌زده بر خیزش انقلابی ایران، آنها می‌توانند سر بزنگاه مانع برقراری یک نظام سکولاردموکراتیک شده و با برخی تغییرات در قانون اساسی جمهوری اسلامی و شاید حتی حذف صفت اسلامی، ساختار کلی رژیم را حفظ کرده و ضمن وفاداری به آرمان‌های انقلاب منحوس اسلامی کماکان به چنبره مافیاگونه خود بر سیاست و اقتصاد ایران ادامه دهند.

ملت ایران حاضر به پذیرش یک پنجاه و هفت دوم نیست. اعتراض خانواده‌های دادخواه به رهبرسازی در اسلو پیامی‌ روشن بود. جاویدنامان خیزش انقلابی با هدف براندازی و نابودی تمام‌عیار جمهوری اسلامی خون خود را به میهن اهدا کردند. در نتیجه، ارائه هرگونه گفتمان و راه حلی بجز «تغییر انقلابی» و «براندازی» خیانت به خون مهسا امینی، مجیدرضا رهنورد و دیگر جانباختگان و قهرمانان انقلاب ملی بوده و به هیچ صورت دیگری قابل تفسیر نیست.

*حمیدرضا نیک‌بخش دانش‌آموخته علوم سیاسی و مطالعات خاورمیانه است.


منابع:
۱- متن کامل پیام نرگس محمدی به کمیته نوبل صلح
۲- ایرانشهری مرده است
۳- نقد ناقدان فیرحی
۴- حسین(ع) مظهر مقابله با استبداد دینی است
۵- ریشه‌یابی خطر مجاهدین برای استبداد دینی

۶- Tarrow, Sidney. “Social Movements in Contentious Politics: A Review Article”. The American Political Science Review. 90(4): pp.874-883, 1996
۷- Delgado, M., Contentious Copts: The Eemergence, Success, and Decline of the Maspero Youth Movement in Egypt. In: F. Gerges, ed. Contentious Politics in the Middle East: Popular Resistance and Marginalized Activism Beyond the Arab Uprisings. New York: Palgrave Macmillan, pp.259-280, 2016
۸- Gloppen, Siri. Social Movements and Alternative Politics. In: Lise Rakner, Peter J. Burnell, Vicky Randall, eds. Politics in the Developing World. Oxford: Oxford University Press, p.166, 2017
۹- Martin, Pamela. The Globalization of Contentious Politics: The Amazonian Indigenous Rights Movement. New York: Routledge, p.5, 2014

۱۰- اصلاح‌طلبی به شیوه و روال تجربه شده به بن‌بست برخورد کرده است

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۲۲ / معدل امتیاز: ۴

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=338025