خانهام زیبا ولی ناقابلم آمد به یاد
در سر از رویا، بهشت کاملم آمد به یاد
انقلابی کردم و آتش زدم بر کلبهام
زان سزای راه و رسم باطلم آمد به یاد
جغد و کٓرکَس، گردِ شیرِ خفته دیدم در گُذار
خائنان مُلک و ملٌت در دلم آمد به یاد
از شمار و یادگار جشن هفتاد و دو روز
کشتگان کربلا اندر دلم آمد به یاد
واژهی آزادگی سنگی شد و آنرا چو من دیوانهای
بر دلِ چاهی فکند و عاقلم آمد بیاد
تا که شمشیران تازی، قامت سروی برید
چوبِ بیرق، دست مداح و عَلَم آمد به یاد
گرد کندوی عسل دیدم گروهی خرمگس
یاد مجلس خُفتگانِ بزدلم آمد به یاد
تا مودت دیدم از سوی حماس و روس و چین
یاد مار خوشنگار و قاتلم آمد به یاد
پیچشِ عمامهها دیدم به فرق ناکسان
پیچش پر ارزش فرق کَلَم آمد به یاد
ناخدا دلخسته و شب تار و دریا پرخروش
ای خدای مُلک ایران ساحلم آمد به یاد
عرعر دین را زدن پرچم به قصر کافران
قصٌهِ افغان و اوباش وشَلَم آمد به یاد
حامی دین در وطن، گیسوفشانان گور کرد
رسمِ کوروش، با یهود و بابِلَم آمد به یاد
دزدی هرروز اینان از وطن کوهِ زَرست
بُردَنِ شاه از وطن مُشتی گِلم آمد به یاد
*شعر دریافتی