آمارهای غیررسمی از ترک تحصیل سه میلیون دانشآموز در کشور طی سال گذشته خبر میدهد. دولت این آمار را حدود یک میلیون کودک عنوان میکند. کارشناسان معتقدند ناکارآمدی نظام آموزش و پرورش و رایگاننبودن تحصیل در بسیاری از مدارس دولتی سبب ترک تحصیل گسترده دانشآموزان شده است.
وزارت آموزش و پرورش آمار دانشآموزانی را که طی سال تحصیلی گذشته تا امسال ترک تحصیل کردهاند ۹۵۰ هزار تن عنوان میکند.
بر اساس آمار اعلام شده از سوی مرکز آمار ایران سال گذشته در مقطع ابتدایی بیش از ۱۷۵ هزار دانشآموز، در مقطع متوسطهی اول حدود ۱۹۸ هزار دانشآموز و در مقطع متوسطهی دوم نیز حدود ۵۵۷ هزار دانشآموز ترک تحصیل کردهاند.
روزنامه «اطلاعات» در مطلبی انتقادی با اشاره به آمار ارائه شده از دانشآموزان ترک تحصیل کرده نوشته که «ترک تحصیل در این مقاطع سنی، بیانگر چه واقعیاتی است؟ آیا میتوان فرضیات ذیل را به عنوان علل این واقعه برشمرد؟: بیانگیزگی در تحصیل و روشننبودن آیندهی پس از آن؛ به گونهای که تحصیل را از امری «معنیدار» به کنشی بیسرانجام جلوه دادهاست. فقر در محیط خانواده؛ به گونهای که ادامهی تحصیل مدرسهای از توان سبد خانوار بیرون افتاده است.»
این در حالیست که آمارهای خارج از آموزش و پرورش نشان از ترک تحصیل سه میلیون دانشآموز در یک سال گذشته دارد.
در همین رابطه علیرضا رحیمی پژوهشگر و استاد رشته علوم تربیتی در دانشگاه با اشاره به ادعای ترک تحصیل یک میلیون دانشآموز در سال گذشته گفته «در آمارهای غیررسمی و خارج از آموزش و پرورش، مانند نهادهای فعال در زمینه کودکان تا ۳ میلیون نفر هم اعلام شده است.»
او افزوده که «یک روشی که آمار بازماندگان از تحصیل را به دست میآورند از ورودیهای ۷ سال و خروجیهای بعد از ۱۲ سال تحصیل است. تعداد افرادی که در سن ۷ تا ۱۸ سال باید در چرخه آموزش باشند مشخص و این اعداد در سازمان ثبت احوال ذکر شده است. نشان میدهد چه تعداد در این ساختار قرار گرفتهاند.»
آمار دیگری که از سوی معاون آموزش و پرورش ارائه شده نشان میدهد ۷ میلیون و ۴۰۰ هزار بیسواد مطلق در کشور وجود دارد. این تعداد افرادی بالای شش سال هستند که حتی نمیتوانند اسم و فامیل خود را بخوانند و بنویسند. این در حالیست که امروزه تعاریف از بیسوادی در کشورهای توسعه یافته با معیارهای مختلفی وجود دارد؛ از جمله سواد استفاده از اینترنت.
علیرضا رحیمی معتقد است که «در دو سال گذشته با تعاریف مختلف بیسوادی، آمارهایی که در ارتباط با افراد بیسواد وجود داشت چیزی حدود ۲۰ میلیون نفر بودهاست. برای مثال سازمان جهانی یونسکو به شخصی که نتواند با کامپیوتر هم کار کند بیسواد میگوید.»
این استاد دانشگاه با اشاره به بیسوادی مطلق حدود ۱۰ درصد از جمعیت کشور گفته «حتی اگر ۷/۵ میلیون نفر بیسواد مطلق هم وجود داشته باشند که فکر میکنم خیلی بیشتر از اینها است. تنها این آمار چیزی حدود ۱۰ درصد جامعه را نشان میدهد که این در جهان امروزی درصد کمی نیست.»
به عقیده این کارشناس، بیسوادی و یا بازماندن کودکان از تحصیل، عوامل متفاوتی دارد. اما مهمترین نشانه آن، ناکارآمدی ساختاری است که قرار است انسانها را به درجه کمینهای از باسوادی برساند.
کمبود ۱۵ هزار معلم در سیستان و بلوچستان و ترک تحصیل ۵۵۶ هزار کودک و نوجوان در کشور به دلیل فقر
بسیاری از کارشناسان معتقدند مشکلات اقتصادی و معیشتی خانوارها نقش برجستهای در بازماندگی از تحصیل دانشآموزان دارد. برخی خانوارها پولی برای فرستادن فرزندان به مدرسه و تأمین هزینه تحصیل را ندرند و برخی خانوادهها نیز نیاز دارند کودکان در کنار خانواده به درآمدزایی برای تأمین هزینههای زندگی مشغول باشند.
در توضیح چنین شرایطی علیرضا رحیمی گفته که «وقتی بنا بر قانون اساسی و وظایف ذاتی دولت، گفته شده است در آحاد ملت هیچ کس از آموزش جا نماند. این به ما میگوید؛ اگر این اتفاق افتاد نشاندهنده ناکارآمدی و البته بیتوجهی دولت و یا دولتها به این داستان بوده و روند پولی سازی بخش بزرگی از جامعه ما را تحت فشار قرار داده است.»
او معتقد است که «مدارس رها شدهاند. دولت به مدارس پول نمیدهد. در مدارسی که به هر دلیلی از خانوادهها پولی دریافت میشود، ادارات و وزارتخانه به این پولها دست میزنند. وقتی میبینند مدارس بودجه مورد نیازشان تامین شده است؛ به آنها میگویند پول باقیمانده در حساب باید به ما تحویل داده شود. همچنین سالانه از مدارسی که دریافتی خوبی دارند، پولی بابت دخل و خرج ادارات نیز گرفته میشود.»
در حالیکه قانون، دولت را ملزم به تأمین هزینههای آموزش و پرورش برای فراهم کردن زمینههای تحصیل رایگان دانشآموزان کرده اما در عمل بودجه پرداختی به آموزش و پرورش ناچیز بوده و سالهاست خانوادهها با عناوین مختلفی از جمله شهریه، کمک به مدرسه و هزینه اردو و آزمایشگاه و … هزینههای آموزش و پرورش را تأمین میکنند.
علیرضا رحیمی میگوید: «بنا بر اصل ۳۰ قانون اساسی یک عددی در هزینهها و بودجههای آموزشوپرورش بنام «سرانه» وجود دارد. سرانه پولی است که آموزشو پرورش باید به مدارس برای هزینههای جاری بدهد. هزینههای جاری مانند آب، برق، گاز، تعمیر، بهینهسازی و… تقریبا بیش از دو دهه است که آموزشوپرورش این هزینه را به مدارس نمیدهد یا اگر میدهد اعلام نکرده به کدام مدارس پول داده است.»
این کارشناس در ادامه گفته که «آموزشوپروش میگوید بودجه نداریم و دولت بودجه ناکافی میدهد. اما اصل اینجا است آموزشوپرورش به پول خانوادهها معتاد شدهاست. شاید ۳۰ یا ۴۰ درصد بودجه آموزشوپرورش هم از آن پولی که خود دولت اختصاص میدهد تأمین نشود. وزرای قبلی گفتهاند که ۹۸ درصد بودجه آموزشوپرورش هزینههای ستادی و پرسنلی است. یعنی پولی که به حقوق اختصاص داده میشود. این درحالی گفته شده که حقوق معلم چیزی در میانگین ۱۴ میلیون تومان و در کنار آن خط فقر چیزی بین ۲۲ تا ۲۵ میلیون تومان است!»
ترک تحصیل دانشآموزان به دلیل فقر و نبود امکانات؛ آموزش و پرورش به دنبال «ادبستان» با نیروهای ارزشی!
ماه گذشته نیز مسعود زمردیان مؤسس آموزشگاه کودکان استثنایی در فردیس البرز در گفتگو با «اعتماد» گفته که «کمبود امکانات مالی و دوری مسیر به دلیل عدم توانایی پرداخت هزینههای بسیار گزاف سرویس ایاب و ذهاب منجر به ترک تحصیل بعضی از دانشآموزان استثنایی میشود، چرا که بسیاری از این عزیزان از بضاعت مالی کمی برخوردار بوده و در فقر شدید بسر میبرند.»
مسعود زمردیان با بیان اینکه «در سفره بسیاری از این خانوادهها و بچههایشان اقلام اساسی مانند مرغ، گوشت، میوه، مواد پروتئینی و… پیدا نمیشود» گفته از ۱۸۰ نفر دانشآموز این مرکز تقریبا بیش از ۱۰۰ نفر از آنها از خانوادههای بسیار بیبضاعت و در سطح خیلی پایین زیر خط فقر هستند.
دو ماه پیشتر نیز هادی موسوی نیک کارشناس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی گفته بود که یک و نیم میلیون کودک در آستانه ترک تحصیل قرار دارند و ۱۴ میلیون کودک نیز در خانوارهایی زندگی میکنند که حداقل سبد غذایی را نمیتوانند دریافت کنند.
هادی موسوینیک افزوده بود که براساس آمار آموزش و پرورش حدود ۴۵۰ هزار کودک بازمانده از تحصیل داریم، حدود یک و نیم میلیون نفر کودک در معرض بازماندگی از تحصیل داریم.
بر اساس گزارشی که دو سال پیش وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ارائه کرد ۷۰ درصد موارد ترک تحصیلی مربوط به دهکهای اول تا پنجم درآمدی هستند که کمترین درآمد را دارند.
از سوی دیگر رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی به تازگی اعلام کرد که میانگین معدل دانشآموزان در کشور ۱۱/۵ است!
بر اساس آمار معدل دانشآموزان در خرداد ۱۴۰۲ بیش از نیمی از دانشآموزان در عمل «رفوزه» به شمار میروند؛ میانگین معدل کل دانشآموزان کشور، در رشتههای مختلف بین ۱۱/۵ تا ۱۲/۵ است و در استان سیستان و بلوچستان معدل دانشآموزان بین ۷ تا ۸ از ۲۰ است!
در آنسو اما نه برای آموزش و پرورش، و نه در کل برای حکومت موج فزاینده ترک تحصیل و افزایش شمار بیسوادها اهمیت ندارد. وزیر آموزش و پرورش به توسعه نگاه ایدئولوژیک و سرکوب گسترده آموزگاران و دانشآموزان مشغول است!
برای نمونه رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی در سخنانی گفته از نظر علی خامنهای بسیج زمانی موفق است که «در یک دست دانشآموزان بسیجی قرآن و در دست دیگر سلاح باشد.»
وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی افزوده که «بسیج عرصه عمومی بوده و مختص به عرصه و قشر خاصی است. همه اهداف انقلابی در بسیج جمع و در همه ساحتها فعال است.»
کودکسربازان جمهوری اسلامی؛ تأکید وزیر آموزش و پرورش بر «اسلحه به دست» بودن دانشآموزان
وزیر آموزشوپرورش، روز یکشنبه ۱۹ آبان، در مراسمی به صراحت گفته بود که بر اساس سند تحول بنیادین آموزشوپرورش، کتابهای درسی دانشآموزان دختر باید با کتابهای درسی دانشآموزان پسر متفاوت باشد.
او همچنین اذعان کرد که طبق برنامه آموزشوپرورش خانواده باید از طریق مدرسه آموزش ببیند و معلمان زن باید دانشآموزان را طوری تربیت کنند که «نجابت، عفت و حیا» را به نسل آینده منتقل کنند.
رضا مراد صحرایی اردیبهشت امسال نیز بدون اشاره به کمبود ۳۰۰ هزار نفری معلم در این وزارتخانه بر کمبود ۵۰ هزار معلم پرورشی تأکید و ابراز امیدواری کرده بود که با استخدام ۲۷ هزار نیروی پرورشی بخشی از این کمبود در سال جاری جبران شود.
معلمان پرورشی که بخش قابل توجهی از آنها دانشآموختگان حوزه علمیه هستند، پروپاگاندای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در مدارس را پیش برده و حتی در نقش «مخبر» و خبرچینهای نهادهای امنیتی فعالیت میکنند. در حالی که برای بسیاری دروس مهم در برخی مدارس معلم وجود ندارد، سرپرست وزارت آموزش و پرورش فعالیتهای پرورشی را از اولویتهای اصلی این وزارتخانه خوانده است.