سیمون درایه – اختلافهای اخیر بین جمهوری اسلامی ایران و گروه حماس، به عنوان نمونهای از اظهارات متفاوت درباره ماهیت عملکرد حماس، به یک تغییر مهم در دینامیک روابط آنها اشاره دارد. این اختلافات و پیامدهای آن بهخصوص در چارچوب موقعیت تضعیفشدهی جمهوری اسلامی و انفعال در برابر حملات اسرائیل نشانگر اختلافات عمیق داخلی در ارکان بالای رژیم است.
عدم هماهنگی در تفسیر رویدادها از بارزترین علائم اختلافات داخلی است. تناقضات موجود در روایات مرتبط با دلایل حملات مرگبار حماس به اسرائیل، نشاندهنده گسل عمیقی در دیدگاههای طرفین است. رمضان شریف سردار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هفته گذشته در مصاحبهای مدعی شد: «طوفان الاقصی یکی از انتقامهای محور مقاومت از صهیونیستها برای به شهادت رساندن سردار سلیمانی بود.» پس از این ادعا که این اقدامات به معنای پاسخ مستقیم به ترور قاسم سلیمانی هستند، حماس در بیانیهای آن را تکذیب میکند و حفاظت از مسجد الاقصی را به عنوان انگیزه اصلی این حمله مرگبار بیان کرده و تاکید می کند «که تمام اقدامات مقاومت فلسطین در پاسخ به حضور اشغالگران و تجاوزهای مستمر آنها به مردم و مقدسات ما است.». چنین عدم هماهنگی در روایات و اظهارات، پرسشهایی را درباره یکپارچگی موضع رژیم جمهوری اسلامی با گروه نیابتی خود، حماس، برمیانگیزد.
پاسخ نظامی محدود و غیرمستقیم از سوی جمهوری اسلامی به حملات متناوب اسرائیل به اهداف آن، نشاندهنده عدم آمادگی رژیم برای پذیرفتن ریسک، و در نتیجه، آسیب است. پیشینهی موضعگیریهای حکومت نیز نشان داده است که تهران همواره به پاسخ قوی به تهدیدات، به مواضع کلامی بسنده کرده است! علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی بلافاصله پس از حمله تروریستی ۷ اکتبر حماس به اسراییل سریعا اعلام کرد که جمهوری اسلامی نقشی در این حملات نداشته است. این اولین نشانه ضعف رژیم در موقعیت استراتژیک آن در منطقه بوده است. اما تردید اخیر ممکن است به علت چالشهای داخلی یا بازنگری در استراتژی آن باشد. عدم حمله نظامی قاطع از سوی رژیم، نشانگر عدم تمایل به شرکت در تقابل مستقیم است، این انفعال به احتمال زیاد، بیشتر نشانگر ناپایداری داخلی است تا ملاحظات بینالمللی.
عدم واکنش معنیدار به ترور مقامات ارشد نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دست ارتش اسرائیل، از جمله سیدرضی موسوی و ۱۱ افسر درجهدار در روزهای اخیر نشانگر عدم قابلیت رژیم جمهوری اسلامی برای حفاظت از داراییهای کلیدی خود است. عدم انتقامگیری در برابر ترورهای هدفمند اسرائیل، نشانگر محدودیتهای داخلی رژیم است که مانع از پاسخ قوی حکومت، اگر که اساسا پاسخ قوی داشته باشد، میشود.
نمایش مجموعهی این ضعفها نشاندهنده یک تغییر ریشهای در مواضع جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران است. عدم پاسخ یکپارچه به تهدیدهای خارجی در حالی که مقبولیت رژیم در داخل در پایینترین حد تاریخی خود است، آسیبپذیری اساسی رژیم را به نمایش میگذارد. در این شرایط حساس تاریخی، اپوزیسیون باید از این نقطه عطف برای هدف گرفتن رژیم بهرهبرداری حداکثری کند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان یک نهاد با تاریخچه «مقاومت» و اقدامات قاطع، به نظر میرسد با چالشهایی مواجه است که قدرت و تأثیر تاریخی آن را در منطقه کاهش داده است.
تفاوتها و تردیدهای آشکار در جمهوری اسلامی، لحظهای مناسب را برای اقدامات نیروهای اپوزیسیون رژیم فراهم میکند. سپاه پاسداران ضعیف، همراه با اختلافات داخلی و فشارهای خارجی، فضایی را ایجاد میکند که اپوزیسیون میتواند با استفاده از این آسیبپذیری بطور استراتژیک عمل کند.
فاصله در حال گسترش بین جمهوری اسلامی و گروه حماس، به همراه پاسخهای محدود رژیم به تهدیدات خارجی و بیاعتمادی و عدم مقبولیت در داخل کشور ، نشاندهنده یک تغییر جدی در دینامیک قدرت منطقهای است. این موقعیت ضعیف در حکومت اسلامی و سپاه پاسداران، مسیرهایی را باز میکند که نیروهای اپوزیسیون میتوانند از اختلافات بهرهمند شده و در لحظهای که حکومت به نظر میرسد در ضعیفترین موقعیت خود در دهه های اخیر است، ضربه نهایی را به رژیم وارد کنند.
*سیمون درایه کارآفرین، فعال حقوق زنان و مشاور بازرگانی است.