موسی حاتمیان – از روزی تاریخی که شهبانو فرح پهلوی در توصیفش نوشته است: «هربار که صبح ۲۶ دیماه ۱۳۵۷ را به یاد میآورم اندوهی عمیق و بیپایان قلبم را میفشارد. آن روز تهران در سکوتی دلهرهآور فرو رفته بود. گویی پایتخت ما که از چند ماه پیش در خون و آتش بسر میبرد، ناگهان نفس در سینه حبس کرده بود…» و در ظهر آن روز محمدرضا شاه و شهبانو فرح پهلوی ایران را ترک کردند تا اکنون درباره این روز در هر سالگرد تلخاش بسیار گفته و نوشتهاند اما به قول مولانا:
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سِرّ من از نالهی من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
هر کسی از دریچهی تنگ دید خود به این روز تاریخی نگریستهایم، و نه از منظر بلند پادشاه ایران با چشمانداز شگفتی برای شکوه تاریخی میهنی، که توسط رضاشاه کبیر، تجدید بنایش بنیان نهاده شده بود.
برای اینکه به دگراندیشانی که از دماغ «اصحاب فیل» افتادهاند بر نخورد، و بنا به ضربالمثل «یک سوزن به خودت بزن یک جوالدوز به دیگری» ابتدا به نگرش طرفداران سلطنت پهلوی میپردازم.
دسته اول، نسل جوان ایران که حتی دوران پهلوی را ندیدهاند و همچنین میانسالان و کسانی که آن دوران را تجربه حضوری داشتهاند، در مقایسهای ساده و شناختی عینی از بهمنی هولناک که پس از این روز بر مردم و میهنمان آوار شد، و زنان، کارگران، معلمان، دانشجویان، دانشآموزان، روستاییان، کشاورزان، نظامیان و تمامی اقشار هر روز این فاجعهی هولناک را با گوشت و پوست و استخوان در خانه و خیابان و زندان با شلاق و دار و سفرههای بینان احساس و تجربه کرده و میکنند. آنها در خشم و واکنشی طبیعی فریاد میزنند که چرا شاهنشاه و شهبانو در این روز کشور را ترک کردند؟ چرا شاه نماند و با قدرتی که داشت، شورش ۵۷ را سرکوب نکرد؟ و چرا باقیماندهی لشکر ۴۲ خردادی و تمامی تروریستهای ضد ایرانی (مجاهدین و فداییان اسلامی و تودهای و فداییان مارکسیستی و…) متولد شده از آن نطفه سیاه شیطانی را درو نکرد و… تا اقتصاد و آبادانی، آزادی و حقوق شهروندی، طبیعت و منابع محیط زیستی و ایران و ایرانی به چنین سرنوشتی در لبهی پرتگاه نابودی دچار نشود.
دسته دوم، همان به اصطلاح دگراندیشان، که بی هیچ استثنائی از ایشان، از دادخواهان انقلابی خون خویشان، تا رجوی، نگهدار و سردمدارانشان، همگی به آن فاجعهی عظیم میهنی پس از این روز و آمدن امامشان، هنوز هم آن را انقلاب کبیر ضد سلطنتی، ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی میگویند، و همانها که برای تحقق این روز و آن بهمن سیاه، از سیاهکل و مجاهدین تا خمینی در ماه، با جنگ مسلحانهی رفقا، گروگانگیری و سرقت بانکها، ارتباط با سازمانهای تروریست خاورمیانه و جهان، جاسوسی برای شوروی، بمبگذاری در کابارهها و… از هیچ خیانتی به مردم و میهن دریغ نکردند، حالا نیز با شعار «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه (برای ایز گم کردن) چه رهبر» و با تنفر از پرچم شیروخورشیدنشان ایران، و ممانعت از آوردن این پرچم ملی در تظاهرات «همه با هم» برای نه به اعدام و دادخواهی نیز به آن خیانت ادامه میدهند.
نگردد عشق خونآشام غافل از دل پر خون
که در هر ساغری ساقی خبر میگیرد از مینا
تهیدستی به فکر مبدأ اندازد خسیسان را
که چون ساغر شود خالی خبر میگیرد از مینا
حافظه تاریخی ملی هم ندارند تا به یاد بیاورند که در سفر رسمی ۹ روزه شاهنشاه آریامهر و شهبانو فرح پهلوی به آلمان در ۱۴ خرداد ۱۳۴۶با چنان استقبال با شکوهی که نشاندهندهی شکوه آنروز ایران دوران پهلوی بود، هاینریش لوبکه (Karl Heinrich Lübke) و Wilhelmine Lübke پرزیدنت و بانوی اول آنروز آلمان کشور امروز ایشان، پیشرفت همهجانبه و خیرهکننده ایران را ستودند، و در ۸ خرداد ماه ۱۳۴۶ وقتی از همین شهر کلن محل تظاهرات «نه به اعدام» دیدن کردند، نه تنها ایرانیان ساکن آنجا بلکه اهالی شهر کلن نیز با تکان دادن پرچمهای آلمان و شیروخورشیدنشان ایران در دو سوی خیابان ابراز احساسات پرشوری میکردند و قطعاً در آن روز نمیتوانستند باور و حتی تصور کنند، که نیم قرن بعد از آن، نوادگان همان کنفدراسیونهای جهانوطن بیوطن، امروز مانع آوردن این پرچم ملی ایران به تظاهرات در همان شهر میشوند! زیرا شهردار کلن و مردم آلمان، سخنان آنروز محمدرضا شاه پهلوی را در سایه ی پرچمهای در اهتزاز شیروخورشید نشان در شهرداری کلن را شنیده بودند که: «آقای شهردار، از طرف شهبانو و خودم از بیانات گرمی که نسبت به من و شهبانو و ملت ایران ایرادکردید، تشکر میکنم و بسیار خوشحالم که به دیدن شهر زیبای شما آمدهام. شهر شما که بیش از دوهزار سال سابقه تاریخی دارد، همواره راه تکامل پیموده است. من خود امروز قسمتی از بناهای تاریخی شهر را هنگام آمدن به عمارت شهرداری دیدم. این شهر در عین حال که محل تقاطع تمدنها و فرهنگهای مختلف بوده، خود مرکز فلسفه و اندیشههای علمی نیز بوده است که در تمدن و فرهنگ سراسر کشورتان تأثیر داشته است. شما در بیانات خود به تاریخ کشور من اشاره کردید. ما در قسمتی از جهان زندگی میکنیم که خود محل برخورد تمدنها و فرهنگهای مختلف بوده است. ما به گذشته خود افتخار میکنیم ولی من امیدوارم که بتوانیم به وضع حاضر خود و مخصوصاً به آینده خودمان نیز افتخار کنیم. من میتوانم به شما اطمینان بدهم که با تمام نیروی خود سعی خواهیم کرد تا با همکاری سایر جامعههای دنیا به جستجوی آرمانها و ایدهآلهای بالاتری که متضمن خوشبختی و سعادت بشریت و عدالت اجتماعی باشد، برویم و در ماوراء ایدئولوژیها و مسلکها در صدد به دست آوردن چیزی باشیم که عدالت اجتماعی و سعادت بشریت را تأمین کند.»
و البته علت این نیم قرن عقبماندگی این درماندگان به دلیل آن است که در همان زمان رهبران همین نوکیسههای امروزی در کنفدراسیون آنروزی نیز علیه شاه و شهبانو فرح پهلوی تظاهرات کردند، و رسانههای چپ و معلومالحال آنروزی، مانند رسانههای امروزی پروپاگاندای هدفدار را پوشش میدادند. حالا همین چپ جهانوطن بیوطن، که همسران، خواهران، برادران و رفقایشان را نه ثابتی و حکومت پهلوی، بلکه خمینی و رئیسی و جنایتکاران حکومت اسلامی از شصت تا قتل عام زندانیان شصت و هفت به قتل رساندهاند، در همین سالگرد ۲۶ دی وقیحانه مدعی محمدرضا شاه پهلوی شدهاند، و با بیشرمی شگفتآوری میگویند که با گسترش مساجد و رفتن به زیارت مشهد خمینی ولیعهد طبیعی شاه بود! ولی حتی به فرض پذیرش این استدلال الکن، چرا این جماعت درماندهی دل در گرو «سلام فرمانده» نمیگویند دلیل تنفر و فرافکنی آنها نسبت به رضاشاه کبیر که مساجد و حوزهها و دکان آخوندها را تخته کرد چیست؟ و البته برای ایز گم کردن پاسخ میدهند، که اگر ثابتی و ساواک چنان سانسوری را برقرار نکرده بودند، ما کتابهای مانیفست حکومت اسلامی و رسالهی خمینی را هم مانند مانیفست مارکس میخواندیم، و آن اشتباه سال ۵۷ را مرتکب نمیشدیم.
ساقی به چند رنگ، میاندر پیاله ریخت
این نقشها نگر که دادخواهند،
اما نه از آنکه خون تاک ریخت!
دسته سومی هم هستند، که با وجود تصحیح بسیاری از خطاهای گذشته در همراهی با آتش بیاران این معرکه، و با وجود جدا شدن از سازمانهای ضد ایران و ایرانی مانند فدایی و مجاهدین و رجوی، و با وجود اقدامات مثبت بسیاری، اما به دلیل تأثیرات همان ویروس فرهنگ و اندیشهی قبلی، اگرچه به ظاهر مدافع و خیرخواهانه، و حتی به نیت همراهی با شاهزاده، باز هم خروج محمدرضا شاه و شهبانو فرح پهلوی در این روز را بزرگترین اشتباه شاه توصیف میکنند، و برای اثبات تحلیل خودشان از بیماری شاه، تا خروج مشابه در سال ۳۲ و سفر شهبانو فرح به نجف و… آسمان و ریسمان بهم میبافند، تا در توهم خودساختهی رهبری جنبش پس از نگهدار و رجوی مثالی باشند از خود گوئی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی! و از نصیحت رند شیراز غافلند که:
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سِکندری داند
تو بندگی چو گدایان به شرطِ مزد مکن
که دوست خود روشِ بندهپروری داند
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
و دسته چهارم، اشغالگران حاکم بر میهن که همچنان سالگرد این روز عزای ایرانی را جشن میگیرند، و با ارتشی سایبری در فضای مجازی، با هزاران پروفایل جعلی، به عنوان سلطنتطلبی، چپی، مجاهدی، جمهوریخواهی و… به طرفین مقابل با همان فرهنگ لمپنی حوزوی حمله میکنند، تا با همان سیاست تفرقه بیندازند و حکومت کنند.
لوحشان الله و پرچم را بجز چنگار نیست
زان که همتاشان به زیر گنبد دوار نیست
ما سخن را رو به سوی مردمان خویش میگوییم و بس
گر حدیثی هست با یارست و با اغیار نیست!
بنابراین تمامی ما، سالخوردگان و جوانان و نوجوانان پیش و پس از این روزی که وجدان هر ایرانی را به درد میآورد، میتوانیم خودمان را در یکی از این دستهبندی بسیار کلی بیابیم، اما تمامی این دستهها، برای آنکه پاسخی واقعی به پرسش چرا شاه رفت دریابند، بایستی به دور از مقدسسازیهای بینیاز فرهنگ ایرانی، که تنها مردگان اشتباه نمیکنند، به شخصیت محمدرضا شاه پهلوی توجه کنیم که در دانشگاههای همین غرب اتوپیای چپی (البته برای زندگی و داشتن آزادی) تحصیل کرده بود، با فلسفه و تاریخ ایرانی و اروپایی کاملاً آشنا بود، و به همین دلیل بنا به شهادت ثابتی در کتاب «در دامگه حادثه» طرح انتخابات کاملاً آزاد مشابه جمهوری فرانسه را آماده و برای بررسی و اجرا در اختیار کارشناسان سیاسی و اتاق فکری گذاشته بود، که مانند دیگر ایرانیان، صد سال از ایشان و حتی پدرشان عقبتر بودند. بنابراین وقتی که او میتوانست در زمان رهبران آنزمان کرملین و چین، آلبانی و دیگر مدعیان کمونیستی، کشورهای عربی و حکومتهای همزمان، مخالفین حکومت را بیرحمانه قتل عام کند، اما چنین نکرد، و سودایی جز یکپارچگی ایران باشکوه در سر نداشت، وقتی که در آن خودکشی دستجمعی ملتی در قامت روشنفکری، شاعری، نویسندگی، مجاهدی و فدایی که «هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتنِ خود برنخاست» به قول ایشان، وقتی که تمامی آنها از چاهِ دیدگان، بر پشت بام نادانیشان، امام را در ماه میدیدند، و حتی پس از آخرین تلاش انتصاب نخست وزیری یکی از تنها وطنپرست باقیمانده از جبههی به اصطلاح ملی، متأسفانه بختیار نیز در اشتباه محاسباتی هولناکی، شرط پذیرش نخست وزیری را مشروط به خروج محمدرضا شاه و شهبانو فرح پهلوی کرده بود، چه انتظار دیگری از شاه داشتیم، که حالا مدعی باشیم؟ زیرا در ورای فرافکنیهای مبتذل چپ و راست و ایرانی و انیرانی دربارهی دوران پهلوی، اکنون جوانان ایران، به اعتراف بسیاری از صاحبنظران جهان، و به تجربهی عینی یک قرن اخیر میهن، رضا شاه کبیر، محمدرضا شاه و شهبانو فرح پهلوی، اگر نه صدها سال، بیتردید سالیان بسیاری جلوتر از ما و مردم ایران میاندیشیدند و حرکت میکردند.
اکنون در آستانه ی آن بهمن سیاه پنجاه و هفت، در حالی از منظر ۲۶ دی و جام شوکرانش در پی، به ایران کنونی و منطقه و جهان نگاهی ضروری میاندازیم که:
چهار دهه پس از استقبال با شکوه دولت وقت پاکستان از محمدرضا شاه و شهبانو فرح پهلوی، اکنون در تلافی موشکپرانی نیابتی سپاه خامنهای، آنها نیز شهر سراوان را با پهپاد و موشک هدف قرار دادهاند و کار به جایی رسیده که طالبان نیز خواستار خویشتنداری از سران رژیم و پاکستان شدهاند! نیروهای اسرائیلی زخمخورده و خشمگین از قتل عام هفتم اکتبر و در ادامهی انتقام از قاتلان و طراحان برگریزان سرداران سپاه و حماس و حزبالله که نشاندهندهی عمق نفوذ موساد تا بالاترین سطوح فرماندهی سپاه و نیروهای نیابتی است، یک روز پس از آن که نخست وزیر اسرائیل گفت چه کسی میگوید که ما به نیروهای رژیم حمله نمیکنیم و سر مار را هدف قرار نمیدهیم، ۵ فرماندهی دیگر حکومت اسلامی را در سوریهای هدف قرار دادهاند که سپاه پاسداران به عنوان نیروی نیابتی روسیه در آنجا مشغول بحرانآفرینی است. صادق امیدزاده فرمانده معاون اطلاعات نیروی قدس سپاه پاسداران با نام مستعار «حاج صادق» به همراه معاونش حاج محرم در یکی از حملات اخیر اسرایٔیل به محله «المزه» دمشق کشته شدند و به همین دلیل محمدباقر قالیباف رییس سپاهی مجلس شورای اسلامی در پیامی اعلام کرد که «به یقین با رشادت رزمندگان در تلافی این جنایت، مجازات سختی برای اسرایٔیل در انتظار خواهد بود.» سپس محمدرضا فلاحزاده جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه نیز گفت که «ما به مصاف دشمنان خدا در سراسر دنیا خواهیم رفت و تا نابودی آنها در غزه و فلسطین از پای نخواهیم نشست.» ساعتی بعد موشکهای حزب الله شهر حیفا و همچنین عین الاسد را با موشک بالستیک هدف قرار دادهاند. اکنون دریای سرخ نیز در آتش خامنهای میسوزد، و خاورمیانه هر روز شعله ورتر میگردد.
در آخرین گفتگوی بایدن با نتانیاهو نیز بحث و جدلها جریان داشت و پارلمان اروپا نیز که مانند ایالات متحده و اسرائیل حماس را به عنوان یک گروه تروریستی میشناسد با قطعنامهای با ۳۱۲ رأی موافق در استراسبورگ تصویب شد که آتشبس پایدار در غزه را مشروط به سقوط حماس و آزادی گروگانهای اسرائیلی کرد. جنگ از غزه تا اوکراین همچنان با شدت ادامه دارد. این وضعیت بیثبات کنونی منطقه و جهان در حالیست که تا پیش از این روز و این شرایط بحرانی پس از دوران پهلوی، محمدرضا شاه پهلوی با درایت در اتخاذ دیپلماسی قدرتمند منطقهای و بینالمللی، بر اساس همزیستی مسالمتآمیز و احترام و منافع متقابل نه تنها شاه ایران اولین دولت و کشور منطقه بود که ضمن به رسمیت شناختن اسرائیل، در پی حل و فصل همین بحران کنونی با تشکیل دو دولت و زیادهخواهی نکردن فلسطینیها بود، نه تنها اشغالگری اوکراین امروز کرملین را در ظفار آنروز به سرعت و با قدرت متوقف کرد، بلکه تا وقتی بود، سران امپراتوری سرخ کرملین که با اشارهی انگشت استالین، بهار پراگ را به زمستان تبدیل و اشغال میکردند، اما با تجربهی تلخی که از جمهوری مهاباد و آذربایجان و قدرت شاه ایران داشتند، حتی جرأت حمله به افغانستان را نداشتند!
در نگاهی به داخل میهن نیز در حالی از این ۲۶ دی به سوی سالگرد آن بهمن سیاه در پی میرویم، که مهاجرت ایرانیان ابعاد بیسابقهترین موج مهاجرت ناشی از کرونای حکومت اسلامی را یافته است. تالاب بختگان مانند دیگر تالابها و دریاچهها رودخانههای پر آب میهنمان خشک شده و دیروز امام جمعه شیراز دلیل این بیآبی را بیحجابی و گناه مردم ما اعلام کرد.
جان زندانیان سیاسی و عقیدتی در خطر جدی قرار دارد. ویدا مهران نیا همسر احمدرضا جلالی در تظاهرات استکهلم برای نجات جان همسرش استمداد طلبید. رضا رسایی، مجاهد کورکور، منصور دهمرده، فرشید حسینزهی، وفا آذربار، محمد فرامرزی، پژمان فاتحی و محسن مظلوم منتظر اجرای حکم تأیید شده اعدام هستند. وکیل وفا آذربار، محمد (هژیر) فرامرزی، محسن مظلوم و پژمان فاتحی، چهار زندانی سیاسی که به اعدام محکوم شدهاند، خبر داده که درخواست اعاده دادرسی موکلانش رد شده است. بنابراین نه تنها ایرانیان به جان آمده از حکومت اسلامی اشغالگران، بلکه دولتهای جهان که در تحقق ۲۶ دی روز خروج شاه و آن بهمن سیاه و دومینوی بحرانهای چهار دههی گذشته تا این توفان مرگ کنونی نقش داشتهاند، بایستی با مسولیتپذیری به دنبال راه حلی اساسی برای پایان این نابسامانی باشند و سخنان شاهزاده رضا پهلوی را به گوش جان بشنوند که همواره تکرار کرده است: «مردم ایران برعکس این رژیم دنبال ماجراجویی و دخالت در امور داخلی کشور مجاور نیستند؛ بلکه ما به دنبال یک ثبات هستیم که امنیت به وجود بیاید، و در سایه آن امنیت است که میشود آسایش و آبادانی را در کشورمان پیش ببریم.»
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
طریق کامبخشی چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی
ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی
نه حافظ میکند تنها دعای پهلوی آن شاه
ز قلب مردمان خواهد جهان عیدی و نوروزی
*موسی حاتمیان تحلیلگر سیاسی