تعداد دانشآموزان بازمانده از تحصیل در ایران در حال افزایش است و آخرین آمارها از وجود ۱۰۰ هزار کودک بازمانده از تحصیل فقط در استان سیستان و بلوچستان حکایت دارد. با وجود چنین بحران تکاندهندهای وزیر آموزش و پرورش با دغدغههای ایدئولوژیک به دنبال ورود هر چه بیشتر آخوندها به بدنه آموزش و پرورش و فراگیری اجباری زبان عربی برای کودکان دبستانی است.
فداحسین مالکی عضو کمیسیون «امنیت ملی» مجلس شورای اسلامی روز گذشته از وجود ۱۰۰ هزار کودک بازمانده از تحصیل تنها در استان سیستان و بلوچستان خبر داد.
بسیاری از کودکان بازمانده از تحصیل افرادی فاقد مدرک شناسنامه هستند. منابع حقوق بشری تعداد افراد شناسایی شدهی بدون مدارک هویتی را در استان سیستان و بلوچستان ۵۰۰ هزار نفر عنوان کرده که اکنون با توجه به سخنان فداحسین مالکی، ۱۰۰ هزار تن از آنها کودکانی هستند که از تحصیل هم بازماندهاند. این نماینده مجلس شورای اسلامی تأکید کرده که «آموزش و پرورش میبایست آمار کودکان بدون شناسنامه را تحویل بدهد.»
هر چند دولت بطور رسمی آماری یکپارچه از کودکان بازمانده از تحصیل ارائه نمیدهد اما گزارشها بیانگر افزایش شمار کودکان بازمانده از تحصیل در کشور در سالهای گذشته و با تشدید مشکلات اقتصادی و معیشتی خانوارها است.
فاروق اعظمی نماینده سیستان و بلوچستان در شورای عالی استانها آبان امسال شمار دانشآموزان بازمانده از تحصیل در این استان را ۱۵۰ هزار نفر اعلام کرده و گفته بود: «سالانه ۳۰ درصد از دانشآموزان این استان به دلیل مشکلاتی مانند هزینه میلیونی سرویس مدارس مجبور به ترک تحصیل هستند. این تعداد دانشآموز هم به ۱۵۰ هزار بازمانده از تحصیل اضافه میشوند.»
افزایش ۱۷ درصدی آمار بازماندگان از تحصیل؛ آموزش و پرورش رایگان در جمهوری اسلامی؟!
برخی آمارهای دیگر نیز نشان میدهد ۹۱۱ هزار نفر در سنهای شش تا ۱۷ سال در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۱ از تحصیل جاماندند. همزمان ۲۷۹ هزار دانشآموز نیز در این مدت ترک تحصیل کردند. آمارهای ارائه شده مختلف درباره کودکان بازمانده از تحصیل نشان میدهد در فاصله بین سالهای تحصیلی ۹۴-۹۵ تا ۹۸-۹۹ حدود چهار میلیون و ۸۹ هزار نفر در ایران از تحصیل بازماندند.
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نیز سال گذشته در گزارشی اعلام کرد که استانهای تهران، سیستان و بلوچستان، خوزستان، آذربایجان غربی و خراسان رضوی بیشترین آمار بازماندگان از تحصیل و ترک تحصیل را دارند.
هادی موسوینیک کارشناس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی پاییز امسال با ارائه آماری اعلام کرد که «حدود یک و نیم میلیون کودک در معرض بازماندگی از تحصیل داریم. کسانی که از نظر مشخصات اقتصادی و اجتماعی آنها بیشترین شباهت با کودکان بازمانده از تحصیل را دارند. از نظر آموزشی و تبعیض آموزشی نیز سال گذشته، ۱۲ درصد قبولیهای رتبه زیر ۳۰۰۰ کنکور فقط از مدارس دولتی بودند. ۸۴ درصد قبولیهای رتبه زیر ۳۰۰۰ هم فقط از سه دهک بالای درآمدی بودند.»
او همچنین با اشاره به فقر گسترده در میان کودکان ایران گفته بود «۱۴ میلیون کودک در خانوارهایی زندگی میکنند که حداقل سبد غذایی (۲۱۰۰ کیلو کالری مورد تائید بانک جهانی) را نمیتوانند تامین کنند.»
وزارت آموزش و پرورش به جای ایجاد سازوکارهای حمایتی از دانشآموزانی که به دلیل فقر و نبود امکانات در معرض ترک تحصیل هستند، با تمام توان به پیشبرد اهداف و برنامههای ایدئولوژیک در مدارس مشغول است.
در روزهای گذشته استخدام ۳۵۰۰ نفر طلبه و آخوند در روند استخدامی آموزش و پرورش به عنوان معلم خبرساز شد. با ایجاد موجی از انتقادها در اینباره علی فرهادی سخنگوی وزارت آموزش و پرورش مدعی شد که «روحانیون هیچ سهمیهای در آزمون استخدامی ندارند. ما پس از برگزاری آزمون استخدامی متوجه شدیم که ۳۵۰۰ نفر از پذیرفتهشدگان روحانی هستند.»
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان در بیانیهای هدف این استخدام آخوندها در آموزش و پرورش را «پاکسازی مدارس از نیروی آموزشی متخصص و جایگزینی آن با طلبههایی» دانسته که «کمترین تخصصی در حوزه آموزش کودکان و نوجوانان» ندارند.
در بیانیه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان آمده است: «استخدام گسترده روحانیون در آموزش و پرورش و سیاست جایگزینی آخوند به جای معلم در مدارس یک حرکت ارتجاعی به مکتبخانههای دهه سی میباشد که همه دست آوردهای آموزش و پرورش در صد سال اخیر را به باد میدهد.»
این بیانیه همچنین با اشاره به «تضاد میان ارزشها و هنجارهای مورد قبول کودکان و نوجوانان و ارزشهای تجویزی روحانیون» تأکید کرده که این اقدام میتواند مدرسه را به «صحنه جدالهای ایدئولوژیک» تبدیل کند که حتما برای دانشآموزان آثار مخربی در پی خواهد داشت.
سالهاست استخدام و بکارگیری طلبهها و آخوندها به عنوان آموزگار در مدارس جزو طرحهای وزارت آموزش و پرورش است. رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش نیز نگاهی به شدت ایدئولوژیک به موضوع آموزش در کشور دارد.
او به تازگی در سخنانی مدعی شده که وزارت آموزش و پرورش «برخورد غیرسیاسی با پدیدههای تعلیم و تربیت» دارد. او در ادامه گفته که «ما بهترین مدارس را با الگویی ایرانی اسلامی به بخش دولتی تخصیص میدهیم. ساختمان و فیزیک مدارس عادی دولتی مجموعا از مدارس غیردولتی بهتر است. معلمان رسمی و قوی ما نیز به مدارس عادی دولتی میروند. در مدیریت نیز بهترینها را مدیر مدرسه دولتی میکنیم. اما چرا گاهی عملکرد مدارس غیردولتی از دولتی بهتر است؟ احتمالآ مربوط به اختیارات مدرسه و ایجاد نظام انگیزشی و مشارکت خانواده هاست. چطور میتوان نظام انگیزشی برای معلمان و مدیران و کادر اداری ایجاد کنیم؟»
روزنامه «هممیهن» در واکنش به سخنان وزیر آموزش و پرورش نوشته «با آنکه وزیر آموزش و پرورش از «برخورد غیرسیاسی با پدیدههای تعلیم و تربیت» خبر میدهد، کارشناسان حوزه آموزش اقدامات او را به مسائل سیاسی گره میزنند و ادغام رشتههای ریاضی، تجربی و انسانی و تغییر بسیار در محتوای کتابهای درسی را به نفع سیاست توصیف کردهاند.»
کانون صنفی معلمان ایران نیز در بیانیهای به مناسبت «روز جهانی آموزش» نوشته که در ایران نیز عدم دسترسی به بسیاری از نیازهای اولیه و انسانی، از جمله آموزش رایگان و کیفی، جامعه را تحت تأثیر قرار داده است.
در این بیانیه آمده که متأسفانه حاکمیت سیاسی نه تنها به خطر افتادن صلح در سطوح منطقهای و ملی را، که برآمده از این نگاه ایدئولوژیک است، جدی نمیگیرد بلکه با لجبازی در همین مسیر بر افزایش محتوای ایدئولوژیک تأکید میکند، در انتخاب مسئولان نخستین اولویتاش تبعیت از دیدگاه متصلب مسلط است و حتی برای برطرف کردن کمبود معلم به جذب گسترده طلبهها و نیروهای جهادی روی آورده است و…
کانون صنفی معلمان ایران همچنین هشدار میداده که رویکردها و روشهای اعمال شده در سطح سیاسی، اجتماعی و از همه زیانبارتر آموزشی، پایههای صلح در سطح ملی و منطقهای را به خطر انداخته و تأکید میکند برای داشتن جامعه و مردمی صلحجو نیازمند آموزشی با گرایشهای پررنگ انسانی، اخلاقی، عادلانه، در دسترس، رایگان و کیفی هستیم. داشتن چنین آموزشی سخت نیست اما نیاز به تغییرات اساسی نگاه در سطوح گوناگون حاکمیت دارد و خوشبختانه تجربههای موفق جهانی برای آن موجود است.