خلیل نیک خصال – چهل و پنج سال پیش، در دوازدهم بهمن ۱۳۵۷، رویداد مهمی رخ داد که مسیر تاریخ ایران را تغییر داد. بازگشت روحالله خمینی از تبعید، نقطه عطفی در انقلاب ایران و سرآغاز تحولی عمیق در چشمانداز سیاسی- اجتماعی و فرهنگی ایران بود. این روز از نظر بسیاری به عنوان آغاز دوران سختی و ظلم تلقی میشود، احساسی که منعکسکننده شکاف عمیق در نحوه تفسیر این لحظه تاریخی و درک پیامدهای آن است.
مشخصه پیشروی بازگشت خمینی، نارضایتی گسترده از رژیم شاه بود. اتهامات فساد، نقض حقوق بشر و سوء مدیریت اقتصادی نارضایتی اقشار مختلف جامعه ایران را برانگیخت. تلاشهای مدرنسازی شاه، در عین حال که به درجهای از توسعه اقتصادی کمک کرد، نابرابریهای اجتماعی را تشدید و محافظهکاران مذهبی را از خود دور کرد. این ناآرامی فزاینده صدایی در خمینی پیدا کرد که از تبعیدش در عراق و بعداً فرانسه به رهبر نمادین مخالفان پهلوی تبدیل شد و چشماندازی از جمهوری اسلامی را بیان کرد که وعده «عدالت و استقلال» و جبران نارضایتیها را میداد.
انقلاب موزاییکی از گروههای سیاسی مختلف، از جمله چپها، ناسیونالیستهای مذهبینما، و جناحهای مذهبی بود که هر کدام دیدگاه خاص خود را برای آینده ایران داشتند. انسجام بین این گروهها با توجه به تفاوتهای ایدئولوژیک قابل توجه بود، اما دشمنی مشترکشان با شاه آنها را متحد کرد. اعتراضات و اعتصابات تودهای که ماههای منتهی به انقلاب را مشخص میکرد، گواهی بر تمایل گسترده برای تغییر بود. با این حال، وحدت شکننده و از بسیاری جهات موقتی بود. نبردهای قدرت پس از انقلاب به زودی برنامههای متفاوت درون ائتلاف را آشکار میکند و منجر به تثبیت قدرت توسط رهبری مذهبی میشود.
استقرار جمهوری اسلامی نشان دهنده انحراف رادیکال از رژیم شاه بود. بر اساس اصل خمینی ولایت فقیه، نظام حکومتداری دینی جدید تغییرات عمیقی در جامعه ایران ایجاد کرد. در حالی که این انقلاب به وعده خلع شاه و اعمال حاکمیت ملی عمل کرد، پیامدهای انقلاب با زیر پا گذاشتن آزادیهای مدنی، سرکوب مخالفان، و تحمیل قوانین سختگیرانه مذهبی مشخص شد.
منتقدان انقلاب به اعدامهای دستجمعی، پاکسازیهای سیاسی و سرکوب حقوق زنان به عنوان شواهدی از ماهیت استبدادی رژیم اسلامی اشاره میکنند. جنگ ایران و عراق (۱۳۵۹- ۱۳۶۷) قدرت جمهوری اسلامی را بیشتر تثبیت کرد و در عین حال کشور را از نظر اقتصادی و اجتماعی ویران نمود. برای بسیاری از ایرانیان، امیدهای انقلاب جای خود را به واقعیتهای سخت جنگ، سرکوب و انزوا داد.
امروز، سالگرد بازگشت خمینی، روز تأمل بسیاری از ایرانیان، چه در داخل و چه در خارج کشور است. از آن به عنوان لحظهای از اقدام جمعی یاد میشود که منجر به سرنگونی یک پادشاهی مطرود و همچنین به عنوان آغاز دوره سختی و رنج برای بسیاری شد. میراث پیچیده انقلاب با دستاوردها و ناکامیهای آن که بر آگاهی ملی سنگینی میکند، هنوز مورد بحث است.
روایت بیست دوم بهمن به عنوان یکی از «تاریکترین روزهای» تاریخ ایران، آنطور که برخی توصیف میکنند، بر زخمهای عمیق ناشی از پیامدهای انقلاب تأکید میکند. این دیدگاه نیاز به پاسخگویی و آشتی در رسیدگی به بیعدالتیهای گذشته را برجسته میکند. وعده انقلاب برای آیندهای بهتر برای بسیاری تحقق نیافته، زیرا آنها با چالشهای مداوم سرکوب سیاسی، مشکلات اقتصادی و محدودیتهای اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند.
در حالی که حکومت ایران چهل و پنجمین سالگرد این روز را جشن میگیرد، نیاز به ارزیابی مجدد انتقادی مسیر تاریخی آن مشهود است. انقلاب۵۷ ایران را غیرقابل انکار متحول کرد، اما مسیری که از آن زمان در پیش گرفته، مملو از تضادها و چالشها بوده است. جستجوی عدالت، آزادی و کرامت همچنان ادامه دارد، چنانکه بحث درباره میراث انقلاب و جایگاه آن در آینده ایران نیز ادامه دارد.
داستان بیست ودوم بهمن ماه ۱۳۵۷ فقط یک تحول سیاسی نیست. این یادآور مبارزه پایدار برای جامعهای است که منعکس کننده آرزوهای مردم آن است. همانطور که ایرانیان در این سالگرد تأمل میکنند، درسهای گذشته در شکل دادن به چشماندازی برای یک ایران فراگیر، عادلانه و آباد حیاتی است. گفتگو درباره انقلاب و پیامدهای آن گامی اساسی به سوی آشتی و تفاهم است و راه را برای آیندهای هموار میکند که در آن صداهای گوناگون ایران بتوانند بیان شده و تحقق پیدا کنند.
در زمانهای اخیر، ایران شاهد موجی از تظاهراتهای ضد حکومتی بوده است که نشانهای آشکار از نارضایتی مردم از نظم اجتماعی- سیاسی موجود است. این اعتراضات اغلب با سرکوب شدید مواجه میشود و تضاد فاحش بین آرمانهای مردم ایران و واقعیتهای تحمیلی رژیم حاکم را نشان میدهد. شهامتی که معترضان، عمدتاً زنانی که مسئولیت تغییر را رهبری میکنند، از خود نشان میدهند، نشان دهنده یک تغییر اساسی در پویایی مقاومت در برابر حکومت سرکوبگر است.
روایت مبارزه ایران برای تغییر صرفاً در بازگویی نقاط عطف تاریخی مکث نمیکند. با این حال، به شور و نشاط جامعه معاصر خود ادامه میدهد، جایی که اعتراضات و جنبشهای مخالف به نمادی از روح تسلیمناپذیر مردم ایران تبدیل شدهاند. پژواکهای «زن، زندگی، آزادی» گواهی قدرتمندی بر این تلاش مداوم برای خودمختاری، کرامت و حقوق است. این جنبشها که از بطن جامعه ایران بیرون میآیند، بر اشتیاق عمیق برای آیندهای تأکید میکند که به شدت از محدودیتهای گذشته و حال فاصله دارد.
این اشتیاق برای دگرگونی، مقایسهای دردناک با قرون تاریک اروپا را تداعی میکند؛ دورهای که با دسترسی محدود به اطلاعات و محدودیتهای اجتماعی شدید خدشهدار شده. این قیاس نه تنها به عنوان یک مرجع تاریخی بلکه به عنوان آینهای است که چالشهایی را که ایرانیان امروز با آن روبرو هستند منعکس میکند- چالشهایی که ریشه در انکار مستبدانه دانش و دستکاری اطلاعات توسط مقامات مذهبی و سیاسی دارند. تاریکی طولانی قرون وسطای اروپا به سرکوب روشنگری نسبت داده میشود. به همین ترتیب، مبارزه معاصر ایران از دریچه مبارزه با جهل و اطلاعات نادرست دیده میشود.
چشمانداز آینده ایران یک دموکراسی سکولار است که در آن جریان آزاد اطلاعات و جستجوی دانش نه تنها مجاز است بلکه مورد تجلیل قرار میگیرد. این آیندهای است که قدرت دگرگون کننده آموزش، عشق و ارتباطات باز را به عنوان بستر پیشرفت اجتماعی میشناسد. فریاد پویای “زن، زندگی، آزادی” این دیدگاه را در بر میگیرد و نقش جداییناپذیر زنان را در رهبری اتهامات به سوی جامعهای بازتر، عادلانهتر و مترقیتر نشان میدهد.
این آرزو برای یک ایران سکولار و دموکراتیک بیش از مخالفت با اقدامات سرکوبگرانه رژیم فعلی است. این اعتقاد به جامعهای را تأیید میکند که در آن حقوق بشر، آزادیهای فردی و کرامت زندگی بیش از همه مورد حمایت قرار میگیرد. این کشور پتانسیل مردم ایران را برای ایجاد راهی که از سایه سرکوب دور است، با هدایت نور آموزش، گرمای جامعه و قدرت مقاومت آگاهانه، تصدیق میکند.
خوشبینی به تغییرات مثبت در ایران ریشه در قدرت آموزش و انتشار اطلاعات دارد. ایرانیان در مواجهه با سانسور و کنترل، به دنبال یافتن و گسترش دانش برای توانمندسازی خود و جوامعشان، انعطافپذیری قابل توجهی از خود نشان دادهاند. اینترنت و رسانههای اجتماعی نقش مهمیدر این تلاش ایفا کردهاند و بسترهایی را برای تبادل افکار و بسیج جنبشهای مخالف ارائه میدهند.
سفر به سوی آیندهای روشنتر برای ایران مملو از چالشها است، اما روحیه پایدار مردم آن، تمایل به رویارویی و غلبه بر موانع، و تقاضای تسلیمناپذیر «زن، زندگی، آزادی» مسیر رو به جلو را روشن میکند. این مسیری است که با آرزوها برای جامعهای که پیشرفت را در آغوش میگیرد، آزادی را گرامی میدارد و ارزش ذاتی هر فرد را تجلیل میکند، هموار شده است.
از آنجا که ایران در تقاطع تاریخ و امید قرار دارد، میراث مبارزات گذشته و شور و نشاط جنبشهای کنونی بهم نزدیک میشوند تا روایت یک ملت در حال تغییر را بنویسند. میل به یک جامعه سکولار و دموکراتیک که برای دانش، آزادی و پیشرفت ارزش قائل باشد، تنها یک رویا نیست، بلکه یک هدف ملموس است که در پی تلاش بیوقفه مردم ایران برای زندگی با عزت و انتخاب است.
این سفر پیچیده است و با مقاومت و تلاش برای رهایی مشخص شده است. با این حال، این پیچیدگی نشان دهنده انعطافپذیری و عزم مردمی است که آماده تعریف مجدد سرنوشت خود هستند. داستان تکامل ایران که با ذکر «زن، زندگی، آزادی» نقطهگذاری شده است، سمفونی مداوم تغییر است، گواهی بر قدرت آرمان جمعی و امید پایدار به آیندهای که در آن نور دانش سایه سنگین سرکوب را از بین ببرد.
در حالی که در ۴۵ سالگی بازگشت خمینی به ایران ایستادهایم، این روز به عنوان یک لحظه نمادین عمیق در تاریخ ایران باقی میماند که هم نقطه اوج یک میل جمعی برای تغییر و هم آغاز یک دوره جدید است که با مجموعهای از ناکامیها مشخص شده است. چالشها و مناقشات انقلاب با تأثیرات عمیق خود بر چشمانداز اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران همچنان موضوع بحث و تأمل شدید در میان ایرانیان و محققان در سراسر جهان است.
میراث ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پیچیده و چندوجهی است و مظهر آرزوها، مبارزات و فداکاریهای ملتی است که به دنبال بازتعریف هویت و سرنوشت خود است. در حالی که برخی انقلاب را فرصتی از دست رفته برای ایران میدانند تا در مسیر حکومتداری دموکراتیک و مدرنیته قدم بگذارد، برخی دیگر آن را تحولی ضروری میدانند که ایران را از سلطه بیگانگان رهایی بخشید و هویت فرهنگی و دینی خود را دوباره تثبیت کرد. این اختلاف دیدگاهها بر شکاف عمیق جامعه ایران در مورد نتایج انقلاب و وضعیت کنونی کشور تأکید میکند.
با نگاهی به آینده، درسهای چهار و نیم دهه گذشته برای تصور آیندهای که آرزوهای همه ایرانیان را در بر میگیرد، ارزشمند است. میل به عدالت، آزادی و عزت در قلب روح ایرانی باقی میماند و خواستار ارزیابی مجدد راهها و انتخابهاست. در حالی که ایران چالشهای قرن بیست و یکم، از جمله فشارهای اقتصادی، بحرانهای زیست محیطی، و درخواستها برای حکمرانی فراگیرتر را پشت سر میگذارد، تأمل در این سالگرد میتواند به گفتگو و آشتی کمک کند.
آینده ایران در تواناییاش برای آشتی با گذشته خود، اعتراف به نارضایتیها و بیعدالتیهایی است که تاریخ معاصر آن را رقم زده و در عین حال دستاوردها و پیشرفتهای انجام شده در برخی زمینهها را نیز به رسمیت میشناسد. این امر مستلزم تلاش جمعی برای ساختن جامعهای است که به تنوع مردمش احترام میگذارد، به حقوق بشر احترام میگذارد، و محیطی را ایجاد میکند که در آن گفتگو و مخالفت نه تنها تحمل شود، بلکه به عنوان عناصر اساسی یک دموکراسی پویا تشویق شود.
در حالی که چهل و پنجمین سالگرد یکی از مهمترین لحظات تاریخ معاصر ایران را پشت سر میگذاریم، این فرصتی است برای تأمل در گذشته و متعهد شدن به آیندهای که در آن رویاها و آرزوهای مردم ایران میتواند بطور کامل بیان شود. این لحظهای است برای تصور ایرانی که در آن درسهای تاریخ، تصمیمات زمان حال را مشخص میکند و ملت را به سوی آیندهای فراگیر، صلحآمیز و مرفه هدایت میکند.
با یادآوری وقایع بیست و دوم بهمن ماه ۱۳۵۷ و پیامدهای آن، ماهیت پایدار تلاش برای آزادی و عدالت را میبایست یادآور شد. این سفری است که همچنان ادامه دارد، همانطور که داستان ایران، همیشه در حال تکامل و تلاش برای فردایی بهتر است. این سالگرد نه تنها به عنوان بازتابی در گذشته، بلکه به عنوان یادآوری پتانسیل تجدید و تغییر عمل میکند، با الهام از انعطافپذیری و امید افرادی که با چالشهای مهمی روبرو بودهاند و همچنان در آرزوی آیندهای روشن هستند.