در نوامبر ٢٠٢٣ بنیاد آموزشی دهخدا توسط فعالان فرهنگی، آذر خونانی و حمید اکبری، در حومه شیکاگو افتتاح شد. در ارتباط با هدف و فعالیتهای این بنیاد آموزشی و موزهی آن با حمید اکبری گفتگو کردیم.
-آقای حمید اکبری، دلیل اینکه شما و همسرتان خانم خونانی بنیاد آموزشی دهخدا را تاسیس کردید چیست؟
-من و همسرم آذر، در سالهای دور برای تحصیل به آمریکا آمدیم و قصد بازگشت به کشور و خدمت به میهنمان را داشتیم که با وقوع انقلاب ۵۷ نقشههای ما تغییر کرد و سالهای طولانی از ایران دور ماندیم. به خاطر ادامه تحصیل و برای امرار معاش و کسب تجربه کاری من در دانشگاه و همسرم به عنوان آموزگار کودکان مشغول کار شدیم. یکبار که بعد از سرکوبهای شدید دهه ۶٠ به ایران مسافرت کردیم و به محمودآباد در شمال کشور رفتیم، دیدیم که هتل ماه عسل ما به قتلگاه تبدیل شده و شماری از آشنایان محلی ما در آنجا اعدام شدهاند! با دیدن این وضعیت و آگاهی به ضرورت طی مسیری طولانی برای رسیدن به مفهوم احترام به انسانیت در بخشهایی از جامعه، تصمیم گرفتیم ترویج ارزشهای انسانی و فرهنگی پیشرو ایران و جهان را در تقابل با فرهنگ خشونتپرور و متحجر سرلوحه فعالیتهای خودمان قرار دهیم.
در همین شیکاگو که ما زندگی میکنیم در اوایل دهه ٩٠ کتابخانهای به نام دهخدا تاسیس کردیم. این پروژه متاسفانه به دلیل کمبود پشتیبانی مالی و با وجود حمایت معنوی و تشویق مردم، شکست خورد. از آن به بعد ما همیشه در فکر آن بودیم کاری را که شروع کرده بودیم، ولی شکست خوردیم، مجدداً احیا کنیم.
-چرا اسم دهخدا را روی این مرکز گذاشتهاید؟
-حدود دو سال پیش تصمیم گرفتیم این بنیاد را تاسیس کنیم که البته قصهای طولانی دارد. بعد از مطالعات زیاد تصمیم گرفتیم که این مرکز آموزشیِ غیرانتفاعی ثبت شده در وزارت دارایی و در ایالت ایلینوی آمریکا را راهاندازی کنیم. به عنوان یک مرکز آموزشی غیرانتفاعی این بنیاد طبق مقررات نمیتواند به فعالیت سیاسی جانبدارانه بپردازد.
در مورد اسم دهخدا برای کتابخانهای که صحبتاش شد، باید بگویم توسط زندهیاد امیرهوشنگ کشاورز صدر، دوست و استاد آذر و من پیشنهاد شد و ما نیز مانند هر ایرانی با فرهنگ، دهخدا را میشناختیم و احترام زیادی برای این شخصیت قائل بودیم. در نگاه ما و بسیاری دیگر، دهخدا یک ایرانی با فرهنگ و متجدد بود. دهخدا نه فقط فرهنگ ایران، زبان فارسی و گویشهای مختلف موجود در ایران را خوب میشناخت بلکه با فرهنگ غرب نیز به دلیل دیپلمات بودن و زندگی در اروپا آشنایی نزدیک داشت.
دیگر آنکه نویسنده و مبتکر لغتنامه دهخدا بود. باید گفت او درواقع یک دائرهالمعارف برای ایرانیها به وجود آورد. در این لغتنامه مفاهیم و واژههای جدید، از جمله «دموکراسی» تعریف میشود.
دهخدا بعد از بازگشت به ایران از تبعید در سویس و ترکیه، نماینده مجلس شورای ملی شد. به دلیل جنگ جهانی اول، ایران شاهد از هم پاشیدن شیرازه دولت شد و دهخدا برای یک سال پیش بختیاریها رفت و آنجا ماند. در آنجا خیلی در مورد وضعیت مملکت فکر کرد و به این نتیجه رسید که بیش از هر چیزی با فعالیت گسترده فرهنگی است که مردم ایران صاحب دانش و بینش خواهند شد و این امر آنان را برای دست یافتن به یک حکومت درست دموکراتیک و زندگی اجتماعی خوب توانا خواهد کرد. از این طریق است که مردم میتوانند به راستی هم ایرانی باشند و هم با فرهنگ جهانی سازگار باشند.
-در مورد نگاه و رویهی دهخدا لطفا بیشتر توضیح دهید.
-دهخدا نمایانگر یک نوع خدمتگزاری در عرصه اجتماعی و سیاسی ایران بود و با الگوی شیوه کار خودش، خواست این پندار و کردار را رواج دهد که این نوع رهبری نیاز پیشرفت جامعه است. ببینید، دهخدا میتوانست نماینده و نخست وزیر شود و یا به مقامات بالای دولتی برسد ولی حتی ترجیح داد که ریاست خودش بر مدرسه علوم سیاسی را هم کنار بگذارد زیرا میخواست برود دنبال خدمتگزاری مطلق به مردم. یکی از ویژگیهای رهبر خدمتگزار، بیاعتنایی به مال و مقام است که دهخدا سرآمد چنین سبک زندگی است. ما با گذاشتن اسم دهخدا بر این بنیاد امیدواریم که بتوانیم مروج این فرهنگ خدمتگزاری به مردم باشیم.
چندی پیش چند دانشجو از دانشگاه «نورث پارک» در شیکاگو برای بازدید از موزه ما آمده بودند. ما از آنها خواستیم بعد از بازدید به ما بگویند که کدام یک از شخصیتهای ارائه شده در موزه و کدام جنبه از آنان نمودار یک رهبر خدمتگزار به معنای واقعی کلمه است. آنها دانشجویانی بودند که اصلاً شناختی از دهخدا نداشتند. اما چند نفری بعد از بازدید آمدند و به ما گفتند که به نظر آنها دهخدا از نمونههای بارز یک رهبر خدمتگزار است زیرا رهبری است که گوش شنوا دارد. آنها گفتند که دهخدا نماینده گوش فرا دادن به جامعه و به انسان است، زیرا توانسته کارهایی بکند و آثاری از خود به یادگار بگذارد که مستلزم حضور در جامعه و شنیدن دقیق به حرف و محاورههای مردم عادی است.
-روند تاسیس این بنیاد چقدر طول کشید و با چه مسائلی روبرو شدید؟
-گفتم که ما همواره در فکر احیای کتابخانه دهخدا بودیم. ولی با توجه به تغییراتی که روی داده و همه چیز دیجیتال شده، از ایده کتابخانه فراتر رفتیم. از آنجا که من و همسرم هر دو در زمینه آموزش و پرورش درس خوانده و کار کردهایم و اهمیت آموزش را میدانیم و رشته تخصصی من هم مدیریت و رهبری است، تصمیم گرفتیم که بنیاد ما آموزشی و ترویجکننده «فرهنگ رهبری خدمتگزار» باشد. درواقع یکی از مهمترین تئوریهای رهبری که اکنون در محافل آکادمیک مطرح است همین تئوری رهبری خدمتگزار است که شاید بسیاری در این مورد مطلع نباشند. ما کمبود این آگاهی را در میان ایرانیان و ملل دیگر دیدیم.
این خدمتگزاری بخشی جدانشدنی از زندگی انسانی است که نمیدانیم چرا معمولاً در عرصه سیاست به فراموشی سپرده میشود. تمامی زندگی انسان به یک معنا خدمتگزاری است. مثلاً والدین و بهخصوص مادر در دوران طفولیت فرزندشان فداکارانه با نگهداری از آنها خدمتگزاری میکنند. بعدها همین فرزند زمانی که والدینش پیر و ناتوان میشوند به آنها خدمتگزاری میکند. جوامع انسانی اصولاً نه بر اساس کسب پول و سوداگری و مقام ادامه حیات انسانی میدهند بلکه بر اساس کار و ارائه خدمات می چرخند و دوام و قوام مییابند. هرقدر این خدمت بیشائبهتر باشد، جوامع از رفاه بیشتری برخوردار میشوند. بخشی از رهبری خدمتگزار آنست که اول شما بایستی خدمتگزار باشی و بعد شاید رهبر بشوی. یعنی باید اول خدمتگزاری پیشه کنی و بعد که مردم تشخیص دادند که شما دلسوز و معتمد جامعه هستی شما را اول به عنوان خدمتگزار و بعد به عنوان رهبر خدمتگزار قبول میکند.
ما بر اساس علاقه شخصی و با تلاش زیاد خواستیم نشان دهیم که این مورد نیاز اساسی در همه جوامع از جمله جامعه ایرانی است. بیشتر که مطالعه کردیم دیدیم در همین آمریکا موزههای مختلفی هست که مروج رفاه، پیشرفت جامعه، مساوات، دادگری و عشق هستند. یکی از موزههایی که در جهان و به ویژه در آمریکا تعدادشان زیاد است مربوط به «هولوکاست» و کشتار یهودیان است. این موزه نشان میدهد که چگونه انسانها میتوانند بیدادگر و ستمگر باشند و صدمه بزنند و نابود کنند و حق هم به خودشان بدهند. موزههای هولوکاست با نشان دادن میزان دهشتآور کشتار و ستم، میخواهد که هم یاد قربانیان را زنده نگهدارد و هم یک نوع فرهنگ پیشگیری از چنین جنایتهای بزرگ را ترویج دهد.
من و همسرم آذر قبل از شروع کار میرفتیم و از موزههای فراوانی بازدید میکردیم، از جمله موزه شکیبایی ((Tolerance)در پاییتخت مکزیک یعنی مکزیکوسیتی. موزه بسیار زیبایی است که سه مجسمه بزرگ مادر ترزا، ماندلا و گاندی در این موزه قرار دارد. بازدید از این موزه از طبقه چهارم به پایین شروع میشود. طبقه چهارم قسمت هولوکاست است؛ طبقه پایین رواندا و بوسنی است و پایینترین قسمت به مدارا و شکیبایی اختصاص دارد.
ما در ارتباط با همین موضوعها ولی با تمایز ویژه خواستیم نشان دهیم که آدمهایی هستند که در مقابل قتل، جنایت وبیدادگری میایستند و کاری میکنند مثبت. اینها بخشی و یا تمام خصوصیات رهبری خدمتگزار را دارند. هرکس هم که به موزه و نمایشگاه کوچک ما میآید میگوید که تحت تأثیر قرار گرفته. ما معتقدیم در موزه کوچک ما نگرشی مثبت و امیدبخش حاکم است. بازدیدکنندگان میگویند هم یاد و هم الهام گرفتهاند که در راه گسترش مهر و رفاه اجتماعی برای همه با سبک و ارزشهای رهبری خدمتگزاری بکوشند.
ما در طول سالها آثار زیادی مانند عکسهای تاریخی منحصر به فرد، تابلوهای نقاشی اصل، کتاب، دستنوشتههای اشخاص سرشناس یا صفحات چاپی را که به امضای رهبران خدمتگزار درآمدهاند جمع کرده و در این موزه به نمایش گذاشتهایم. برای نمونه عکس و امضای فردریک داگلاس و نیز کارتونی داریم که خود دزموند توتو کشیده. یا کتابهایی را به نمایش گذاشتهایم که توسط رهبران خدمتگزار نوشته و امضاء شده است.
بخشی از موزه مربوط به خدمتگزاری ملتهاست. ما ملیت خودمان را پنهان نمیکنیم. یکی از آثار به نمایش گذاشته شده دستنوشتهای از محمدعلی فروغی است که همزمان با تشکیل جامعه ملل به عنوان نماینده دولت ایران به کنفراس صلح پاریس در سالهای ١٩۲۰-١٩۱۹رفته بود. او این نوشته را به آینشتین داده زیرا چنین نوشتههایی به قلم نمایندگان دولتها، توسط کمیتهی صلحی که در آن مادام کوری هم عضویت داشته، جمعآوری میشده است. در بخشی از این نوشته به زبان فرانسه در عطف به اهمیت صلح میان کشورها، فروغی یادی اقتباسگونه از شعر مولانا میکند و به فارسی مینویسد: «جان گرگ و جان سگ از هم جداست، متحد جانهای مردان خداست». به عبارتی دیگر، انسانها غیر از گرگهای درنده هستند و میتوانند نسبت به همدیگر رأفت داشته باشند؛ یا ما نامههایی از ملینا مرکوری هنرمند فرهنگورز و دموکراسیخواه یونان و النور روزولت بانوی نخست آمریکا و شخصیت اول در تدوین منشور جهانی حقوق بشر را به عنوان رهبران خدمتگزار داریم. خلاصه اینکه بنیاد دهخدا یک موزه بینالمللی است و فقط متعلق به ایران نیست؛ ولی به نام یک ایرانی برجسته است و نیز برخی ایرانیان سرشناس به عنوان یک ملت خدمتگزار به جامعه بشری، در آن معرفی میشوند.
-معمولا چه کسانی به بازید موزه شما میآیند؟ برنامههایی که میگذارید به چه زبانی است؟ مجازی است یا بیشتر حضوری؟
-ما یک برنامه حضوری در ١۶ نوامبر ٢٠٢٣ به مناسبت گشایش موزه و پس از آن چند برنامه داشتیم و برنامههای بسیار دیگر برگزار خواهیم کرد. برنامههای ما تا کنون همه حضوری بودهاند. در صدد هستیم برنامههای مجازی برای برگزاری سخنرانیهای فصلی مثلا در مورد دهخدا و دیگر شخصیتهای خدمتگزار در ملتهای مختلف به زبان انگلیسی برگزار کنیم. امیدواریم که در آینده برنامههایی به فارسی نیز داشته باشیم. ولی در وهله نخست، ما با جامعه بینالمللی سر و کار داریم و در عین حال با ملت ایران و دهخدا پیوند داریم. زبان اول در مرکز ما انگلیسی است ولی طبیعتاً برنامههایی به فارسی نیز خواهیم داشت. مسلم است که با ایرانیها که برای بازدید میآیند به فارسی صحبت میکنیم. در برنامههای ما هم ایرانیتبارها شرکت میکنند و هم از ملل دیگر. خوشحال میشویم که میزبان هممیهنان گرامی از سراسر جهان باشیم.
-اعضای هیئت مدیره بنیاد دهخدا چه کسانی هستند؟
-اعضای هیئت مدیره به ترتیب الفبا عبارتند از: ژانت آفاری (استاد دانشگاه در کالیفرنیا)، مورا استفنز (نویسنده و کوششگر محیط زیست، کاستاریکا)، آزاده اکبری (وکیل دادگستری در شیکاگو)، پاترشیا راجرز (رئیس کالج لیک سوپریور در مینه سوتا)، امیر سلطانی (نویسنده و فیلمساز در یوتا)، تقی سنمار (مشاور و مؤسس شرکتهای دیجیتال، کالیفرنیای شمالی). مدیر اجرایی بنیاد هم خود من هستم.