به تازگی ویدیویی از پیروز، توله یوز ایرانی که در ۹ اسفند ۱۴۰۱ جان خود را از دست داد، منتشر شده که بازی کردن او با یک کیف پلاستیکی در پارک پردیسان تهران را مانند یک گربه خانگی نشان میدهد! در حالی که هیچیک از تیمارگران و دامپزشکان پیروز مانع بازی او با آن تکه پلاستیک نشده اند. در همین حال معاون سازمان حفاظت محیط زیست مدعی شده است که بلعیدن پلاستیک، تنها دلیل مرگ پیروز نبوده بلکه مجموعهای از بیماریها منجر به مرگ این توله یوز ایرانی شد.
روزنامه «فرهیختگان» با انتشار ویدیوی بازی کردن پیروز با یک تکه پلاستیک نوشته است: «یوزپلنگی که قرار بود نسل این حیوان ایرانی رو به انقراض را ادامه بدهد، در محیطی با احتمال آلودگی محیط زیستی بالا رها میشده و حتی وقتی پلاستیکی را به دهان میبرد بجای احتمال وقوع خطر و منع او، از حیوان فیلم گرفته میشود. اینهمه اهمال در حالی اتفاق افتاده بود که پیروز تنها توله باقیمانده از سه توله ایران، یوزپلنگ مادر بود که در بدو تولد هم به دلیل تیم پزشکی و دست زدن به بدنش بعد از عمل سزارین زودرس، از سوی مادر طرد شده بودند.»
معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط زیست روز ۱۲ اسفند به روزنامه «هممیهن» گفت: «در پارک پردیسان یک تکه پلاستیک یا لاستیک کوچک وجود داشته که پیروز آن را خورده بود و در دریچه پیلور و درست جایی قرار گرفته بود که در اسکن نشان نمیداد و بهرغم چند بار اسکن توسط بهترین متخصصان هم دیده نشد.»
اواخر سال ۱۴۰۰ بود که در اوج بیخبری از پروژههای حفاظت از یوز به یکباره خبر رسید که «ایران» در اسارت باردار شده است. در اردیبهشت ۱۴۰۱ از ایران سه پسر از طریق سزارین به دنیا آمد که دو توله از آنها در همان ماه اول به خاطر اشتباههای تیمارگر و نبود آمادگی لازم برای حفاظت از تولهیوزها از بین رفتند و تنها پیروز باقی ماند.
با این حال تا روزی که در اسفند ۱۴۰۱ خبر رسید که پیروز به بیمارستان منتقل شده باز هم از سوی سازمان محیط زیست، هیچ اطلاعرسانی درباره مشکلات گوارشی او ارائه نشد تا اینکه پس از ۱۱ ماه پیروز نیز جان خود را از دست داد.
پیروز که به نماد «امید» در ایران تبدیل شده بود، مرگاش به دلیل بیکفایتی و سوء مدیریت جاری و مزمن در جمهوری اسلامی، با واکنش شدید مردم روبرو شد.
حسن اکبری در گفتگوی خود با «هممیهن» با اشاره به نبود تجربه در حوزه درمان و تیمار یوز توضیح داد: «تقریباً گاهی اوقات شبها و روزهای زیادی تیمارگران یا دامپزشکان مجبور بودند بالای سر پیروز بمانند. پیروز دهها مرتبه تا دم مرگ رفت و برگشت و هربار سیستم بدنش ناپایدار میشد. پیروز با مشکلات متعدد گوارش، ریه، استخوانبندی و اسکلت دست و پنجه نرم میکرد. آنچه در ظاهر پیروز میدیدیم چیزی نبود که از نظر فیزیولوژی بدنی یوز باشد.»
به گفته این مقام مسئول در سازمان محیط زیست، «این سازمان هم چیزی برایش کم نگذاشت، اما بدشانسیهایی آورد و در مراحلی که پیروز تقریباً از آب و گل بیرون آمده و به شرایطی رسیده بود که احساس کردیم زنده میماند، ناگهان با غذا نخوردن و حالت نامساعدی مواجه شدیم که همیشه هم برای پیروز اتفاق میافتاد.»
وی اضافه کرد: «در همان اولین تماسی که تیمارگر با ما گرفت، موضوع احتمال مسدود شدن سیستم گوارش با پلاستیک را مطرح کرد و با همین پیشزمینه او را به بیمارستان بردیم، آنجا بیهوش و اسکن شد، اما چیزی مشاهده نشد و به پردیسان برگردانده شد.»
اکبری ادامه داد: «پیروز حالش مساعد نبود و مجدد بستری شد. طبق گزارشهایی که پاتولوژیست و کالبدگشایی اعلام کردند، به نظر میرسد که به دلیل خوردن یک تکه کوچک پلاستیک تلف شده است. »
به گفته وی کلیت موضوع این است که در وسط تهران در پارک پردیسان برای پیروز فضایی ایجاد شد تا در آنجا بازی کند، چیزهایی یاد بگیرد، تحرک داشه باشد و غذا بخورد. پارک پردیسان جایی است که پرندگان مختلف از جمله کلاغ، زاغی و… نیز حضور دارند.
این مقام مسئول در سازمان محیط زیست ادعا کرد: «یک تکه پلاستیک یا لاستیک کوچک آنجا وجود داشته که پیروز آن را خورده بود و در دریچه پیلور و درست جایی قرار گرفته بود که در اسکن نشان نمیداد و بهرغم چند بار اسکن توسط بهترین متخصصان هم دیده نشد. به همین دلیل سیستم گوارش پیروز خوب عمل نکرد، ضمن آنکه آسیبها و بیماریهای قبلی نیز پابرجا بود.»
وی در ادامه توضیح داد: «سیستم گوارش، تنفس و کلیههای پیروز ضعفهایی داشت و از بدشانسی ما این تکهپلاستیک، پیروز را ضعیف کرد و کلیههایش که از قبل بیمار بودند، از کار افتادند. تلاش شد تا کلیههایش درمان شوند، تلاش آخر هم موفقیتآمیز بود اما مشکلات و عفونتهایی که در بدنش ایجاد شده بود با دانش دامپزشکیای که ما داشتیم، باعث شد، نتوانیم او را نجات دهیم.»
با اینهمه در حالی که مسئولان سازمان محیط زیست با بیتوجهی و اهمالکاری آخرین توله «ایران» را به کشتن دادند حالا مدعی شدهاند که ژن پیروز را برای احیاء دوباره ذخیره کردهاند. معلوم نیست اگر پیروز به ادعای مسئولان اینهمه بیماری داشته، بطوری که «آنچه در ظاهر پیروز میدیدیم چیزی نبود که از نظر فیزیولوژی بدنی یوز باشد»، به چه دلیل پس از مرگ او موضوع احیاء ژن وی را مطرح کردهاند!
به گفته سرپرست مرکز ملی ذخایر ژنتیک و زیستی ژن برخی گونههای در حال انقراض مثل پیروز یوز معروف ایرانی و همچنین خرس بلوچی در مرکز ملی ذخایر ژنتیک و زیستی نگهداری میشود تا در شرایط لزوم احیا شوند.
از جمعیت بزرگ یوزهای آسیایی در سایه بیکفایتی مسئولان جمهوری اسلامی در حال حاضر کمتر از ۴۰ قلاده در ایران و حوالی سمنان زندگی میکنند.
به گفته معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط زیست «فرصت بسیار کمی برای نجات یوزها از پرتگاه انقراض داریم و به نظر نمیرسد بیش از ۴ تا ۵ سال برای حفظ این گونه ارزشمند وقت داشته باشیم.»
علیرضا شهرداری تیمارگر پیروز که در تمام ماههای حیات وی هر روز و هر لحظه کنار پیروز بود، در نخستین سالگرد مرگ او نوشته است «بیست سال برای حفاظت یوزپلنگ هزینه شد و هر سال از سال قبل بدتر شد.»
او با ابراز نگرانی از وضعیت یوزهای ایرانی نوشت که جاده مرگ جان چندین یوز را گرفت و هنوز دام و دامدار و سگ گله در زیستگاه یوزپلنگ وجود دارند.